|
|
|
چندي است كه در فضاي فرهنگي كشور بحث تأسيس تمدني جديد كه بر دو پايه اسلام و ايران قرار داشته باشد و در برابر تمدن غرب قرار گيرد، مطرح شده است. اين مبحث جالب و در عين حال بسيار دشوار مينمايد و قبل از هر چيز محتاج اين است بدانيم تمدنهاي پيشين چگونه پا به عرصه گذاشتند و از چه راهي رفتند كه ما نيز از همان راه رويم تا به مطلوب خود برسيم. به همين منظور، در ادامه به اجمال نظر يكي از تمدن شناسان جهان را در اين خصوص بررسي ميكنيم. براي تمام كساني كه به «تاريخ تمدن ها» علاقه دارند، بي شك نام آرنولد توين بي (Arnold Toynbee) نامي آشناست. او به سال 1889 م در لندن به دنيا آمد. و در سال 1975 م در سن 86 سالگي چشم از جهان فرو بست. مهمترين اثر وي كتاب «بررسي تاريخ» (A Study of history) است كه طي دهها سال و در دوازده جلد به طبع رسيد. واحد مطالعه تاريخي كه توين بي در اثر فوق و باقي آثارش براي خود برگزيده است «تمدن» است. «او با توجه به تركيب ويژگيهاي مذهبي، جغرافيايي و تا حدودي مشخصههاي سياسي «تمدن» را به عنوان شايستهترين واحد مطالعات تاريخي معرفي ميكند.»(1) توين بي ميكوشد تا تعداد تمدنهاي تاريخ بشري را احصا كند به همين منظور «ابتدا بيست و يك و اندكي بعد بيست و شش گونه از اين تمدنهاي مرتبط و نامرتبط با يكديگر را مورد مطالعه قرار ميدهد: تمدن غرب، دو تمدن ارتدكسي در روسيه و خاور نزديك، تمدن ايراني، تمدن عربي، تمدن هندو، دو تمدن خاور دور، تمدن هلني، تمدن سرياني، تمدن هندي، تمدن چيني، تمدن مينوي، تمدن سومري، تمدن هيتي، تمدن بابلي، تمدن آندي، تمدن مكزيكي، تمدن يوكاتك، تمدن مايايي، تمدن مصري به اضافه پنج تمدن ديگر، مثل تمدنهاي پلي نزي، اسكيمو، نماديك، عثماني و اسپارت كه تحرك و پويايي خود را از دست دادند و از حركت بازماندند.»(2) او آنگاه به مسئله چگونگي تولد تمدنها پرداخته و سپس از مراحل رشد و نيز انحطاط و فروپاشي آنها سخن به ميان ميآورد. توين بي پس از آن كه به كنكاش و جستوجوي علت تكوين تمدنها بر ميآيد و ميكوشد علت زايش تمدنها را باز شناسد به اين نتيجه ميرسد كه: « يك عامل ساده نميتواند علت تكوين يا پيدايش تمدن باشد، بلكه عوامل متعددي در تكوين تمدن دخالت دارد؛ اين عوامل، يك واحد مستقل نيستند بلكه مناسبات است. ميتوانيم اين مناسبات را تأثير متقابل دو نيروي مادي – مثل تأثير بنزين و هوا در موتور ماشين بر يكديگر – فرض كنيم يا آن را، مقابل، ميان دو شخصيت بدانيم.»(3) در واقع از نظر توين بي يك نوع تضاد و كشاكش ميان دو نيرو است كه بستر ساز ايجاد تمدن ميشود. به عبارت ديگر توين بي عواملي كه پيدايش از آنها علت اصلي ايجاد تمدن فرض ميشد – مثل عامل نژادي يا جغرافيايي و... – را داراي چنين شأني نميداند و معتقد است: «سير تكوين و پيدايش تمدنها به عامل نژادي يا محيط جغرافيايي بستگي ندارد بلكه به تركيب ويژهاي از دو شرط زير وابسته است: 1- وجود اقليتي خلاق در جامعه 2- وجود محيطي نه چندان مساعد و مطلوب و نه چندان نامساعد و سخت. جوامعي كه واجد چنين شرايطي بوده اند، در قالب تمدن بزرگ جلوه گر شدهاند.»(4) در واقع او بر اين باور است كه اقليت خلاق يك جامعه –اعم از نخبگان علمي، فرهنگي، سياسي و... – در برابر انواع چالشهايي كه در برابر جامعه آنها رخ ميدهد.- حال چه چالشهاي نظامي، چه چالشهاي اقتصادي و سياسي و چه باقي چالشها – از خود واكنش نشان ميدهند و ميكوشند كه در برابر آن چالشها از هستي و چيستي جامعه خود، دفاع كنند. همين كنشها و واكنش ها سبب ايجاد يك تمدن ميشود. البته بايد توجه داشت كه از نظر توين بي اين چالشها كه در برابر تمدن رخ ميدهد نه بايد چندان سهمگين باشد كه به راحتي طومار تمدن را در هم پيچد و نه بايد چندان سست و سهل باشد كه قوه خلاقيت تمدنها را به كار نيندازد. به هر روي، آن چه در زايش تمدنها – از ديد توين بي – اهميت زيادي دارد وجود اقليتي خلاق است؛ در واقع اين اقليت، در حكم موتور يك تمدن هستند كه بسته به قدرت و شتاب آنها، تمدنها به پيش ميروند. وجود اين اقليت خلاق در نظر توين بي، تا حدي اهميت دارد كه وي به هنگام مطالعه علت فروپاشي تمدنها نيز باز به سراغ همين عامل ميآيد و علت فروپاشي تمدنها را در ضعف و فتور همين اقليت خلاق در انجام واكنش مناسب در برابر تهديداتي كه تمدن را به خطر مياندازد، ميداند. به هر روي اگر چه او در مورد مفهوم اقليت خلاق و نحوه به وجود آمدن و شيوه كار آنها توضيحات مفصل و مبسوطي نميدهد اما اهميتي كه وجود اقليت خلاق در يك تمدن دارد امري انكار ناپذير است و در شرايط كنوني نيز هر تمدني كه بخواهد شكل گيرد – و اگر عدهاي بخواهند تمدن نوين اسلام و ايران را پي افكنند - چارهاي جز تربيت گروهي خلاق با افكاري ساختار شكن و گره گشا در همه حوزهها، بويژه حوزه اقتصاد و علم، ندارند. بنابراين توجه به تربيت چنين گروه خلاقي كه البته به گفتمان تمدن اسلامي – ايراني كاملاً وفادار باشند، بايد در رأس برنامههاي طرفداران ايجاد تمدن ايران و اسلام قرار بگيرد؛ كاري كه متأسفانه تاكنون به صورت عميق و علمي بدان پرداخته نشده است. تربيت نيروهاي خلاق بايد از دوره دبستان، و حتي پيش از آن، به صورتي زيركانه و غير شعاري مورد توجه قرار بگيرد وگرنه با انجام كارهاي سطحي و شعاري آن هم براي نسلي كه سني از آنها گذشته، و فكر آنها به يك سري مفاهيم عادت كرده و خلاقيت خود را از دست داده، نميتوان انتظار ايجاد يك تمدن را داشت.
پي نوشت ها
1- سوروكين، الكساندر پينزيم (1377) «نظريههاي جامعه شناسي و فلسفههاي نوين تاريخ.» ترجمه اسد الله مبشري. رشت: انتشارات حق شناس؛ ص141 2- همان،ص141 3- توين بي، آرنولد (1376) «بررسي تاريخ تمدن» ترجمه محمد حسين آريا. تهران: انتشارات اميركبير؛ ص 118 4- سوروكين، نظريههاي جامعه شناسي؛ ص 142.
****
منبع : مقاله "
چگونگی تولد تمدن ها از دیدگاه
توین بی
" تهیه کننده :رضا مهریزی -روزنامه ايران 9 آذر 1388 |
|
|
|
|
|
برای اطلاع از به روز شدن سايت فکرنو ، ابتدا نام و سپس پست الکترونيکی خود را وارد نماييد. |
جستجو در سايت فکر نو |
|
|
خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی
|
|
|
|
|
سایت فکرنو-سایت خلاقیت ،نوآوری و کارآفرینی