«بیشتر انسان ها ترجیح می دهند مرتکب گناه شوند تا مرتکب اشتباه.»
در جریان یک بررسی که مدتی قبل صورت گرفت و نتیجه اش در «انجمن مدیریت امریکا»
به چاپ رسید، مدیرانی که پیوسته و منظم ارتقا گرفته بودند با مدیرانی که از این
نظر بی بهره بودند، مقایسه شدند.
وجه تمایز مهم میان مدیران ارتقا گرفته این بود که انها در برخورد با کار و
مسائل کاری خود، قاطعیت داشتند. مدیرانی که ارتقای درجه نگرفته بودند، در تصمیم
گیری دشواری داشتند و از این که اشتباه کنند، می ترسیدند.
بعد، از هر دو گروه خواسته شد که در یک آزمون شرکت کنند. در این آزمون همه انها
در معرض سوالات و مسائلی قرار گرفتند که باید درباره شان تصمیم گیری می شد.
هر دو گروه به یک اندازه جواب درست دادند. به عبارت دیگر، قدرت تصمیم گیری هر
دو گروه در صحنه ی کلاس درس به یک اندازه بود.
تفاوت میان آنهایی که ارتقای درجه گرفته بودند و آنهایی که نگرفته بودند در این
بود که گروه اول هم تصمیم می گرفتند و هم براساس تصمیم خود عمل می نمودند. آنها
حاضر بودند که در مواردی اشتباه کنند.
گروه دوم به قدری از اشتباه کردن هراس داشتند که هیچ کاری صورت نمی دادند.
گرچه توانمندی این دو گروه به یک اندازه بود، ولی کسانی که از تصمیم گیری می
ترسیدند، با دریافت ارتقای درجه مواجه نشدند.
یکی از راه های رسیدن به تصمیم گیری بهتر و راحت تر این است که از کمال طلبی
اجتناب کنیم.
نخواهید که قطعا و به طور صد در صد تصمیم تان درست باشد. معمولا تصمیماتی که
فوری گرفته می شوند. حتی از تصمیمات کامل تری که بعدا گرفته می شوند، برتر
هستند.
تصمیم گیری به شجاعت احتیاج دارد. علتش این است که هر تصمیم گیری با میزانی از
نامطمئنی همراه است.
هر تصمیم گیری با درجاتی از شکست همراه است. اما کسی که در زندگی خود تصمیم
گیری نکند، شانس موفقیت را به کلی از دست می دهد. تمام مدیران و رهبران موفق،
تصمیم گیرنده های خوب هستند. در واقع، حتی یک انسان موفق را نمی توانید سراغ
بگیرید که مردد و دو دل باشد.
برگرفته از کتاب حکایت
انکه قورباغه اش را قورت داد / نشر بخشایش
|