از همه جا

 

   
   

www.fekreno.org

   

 

 

   

با سايت فكرنو به سرزمين خلاقيت سفر كنيد

   

 

 

   

Iranian Creativity Website-land of creativity

   
         
 

 

قصه ی ما به سر رسید ؛ کلاغه به خونه ش نرسید !

 

 

English  Creativity Articles

English   Creativity   Links

   
 

منبع :نویسنده :سامرند داودی

       
       

 

 

 

 

 

 

 

       
   

 

 


امشب که مطابق روال همیشگی داشتم برای دختر کوچولوی شیرینم قصه می گفتم ، آموخته های سینه به سینه ام را با تک بیت قصه ی ما به سر رسید ؛ کلاغه به خونه ش نرسید خاتمه دادم . اما وقتی با لحنی موکد نرسیدن به خانه را ادا کردم ، حس غریبی شبیه نومیدی مرا فراگرفت . باخود گفتم وقتی چنین حالتی بزرگسالی چون مرا فرا می گیرد چه تضمینی وجود دارد که کودک نیز تحت تاثیر قرار نگیرد ؟ ما سالهاست چه به صورت مکتوب یا شفاهی عملا القاگر بارمنفی نرسیدن به کودکان و دراصل جامعه بوده ایم و در ناخودآگاه ذهنمان اشتباهی کلیدی را به ثبت رسانیده ایم و هیچگاه نخواسته ایم آنرا مورد بازنگری قرار دهیم. مگر هدف ما از قصه گفتن القای رسیدن به مقصود نیست؟ آیا این درست است که همیشه کودک را در انتظار بگذاریم و با این تصور که کلاغه به خانه اش نرسیده باب تعریف همان قصه یا سایر قصه ها را در وادی انتظار بنشانیم و نوعی نومیدی و نرسیدن به مقصود را القا کنیم؟
جالب اینکه ما در ابتدای قصه با گفتن یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود به کودک می فهمانیم که بالای گنبد پروردگاری است و تمامی کنش ها و واکنش های صورت گرفته در گنبد کبود برای رسیدن به همان معبود است اما بلافاصله در انتهای قصه حرفمان را نقض می کنیم و بجای هدف مورد نظر نرسیدن را ترویج می کنیم ! واقعا چرا؟ وقتی ما قصه ای را برای کودک تعریف می کنیم از گفتن قصه هدف یا اهدافی را دنبال می کنیم. بهتر بگویم فرایند قصه گفتن از مرحله ورود گرفته تا پردازش و خروج برای هدفی است از پیش تعیین شده که مثلا می خواهیم دانش کودک را بالا ببریم یا در پرتو آگاهی بنوعی او را نسبت به موضوعی متنبه سازیم، اما نمی دانیم که همواره کودک را از رسیدن به خانه باز می داریم. گو اینکه تمام خانه را از پای بست برای ویرانی بنا نهاده ایم! چرا باید سر کلاغ معصوم بی کلاه بماند؟ یا چرا باید سرش کلاه های تصنعی بگذاریم ؟ اصولا هدف ما از نرساندن کلاغ به خانه چیست؟ چرانباید برسد؟ مگر ما برای وصل کردن نیامده ایم؟ وقتی دقایقی ممتد درحال قصه گفتنیم و جنبه ی آموزشی قضیه را درنظر داریم آیا نبایست به انتهای بی منتهای آن با دیدی علمی تر هم بیندیشیم ؟ درست است قصه تمامی ندارد ، شب دراز است و راوی بیدار . اما آیا صلاح در این نیست که راوی باظرافت در آشیانه ی امید ماواگزیند؟راوی درهرصورت آرام و قرارنداشته و در همان خانه هم پنجره های ذهنش به روی رویا گشوده خواهد بود و ازنظر روحی یا جسمی دوباره پرواز خواهد گرفت .
کوتاه سخن اینکه ، به باور من آنچه مهم است ، بار مثبتی است که از رسیدن کلاغ به خانه به ذهن کودک القا می شود. قصه در هرصورت بایستی بجای نرسیدن با نوید وصل خاتمه یابد چون ذهن کودک ظریف است و ما حق نداریم با جمله یا جملاتی که از دیرباز آموخته ایم خدشه دارش کنیم. از این ببعد درپایان تمامی قصه ها بگوییم؟
قصه ی ما به سر رسید
کلاغه به آشیون رسید
اگر هم از نظر فنی به تک بیت مذکور ایراد حذف قافیه شود درپاسخ می توان گفت که تک بیت موصوف ازنوع ابیات «فرد» بوده و لزومی به مقفی بودن نیست ، کما اینکه موزون نیز هست .
و چه بهتر که خانه را جمع ببندیم و بجای آشیون بگوییم : کلاغه به خونه شون رسید و با این کار از همان اوان کودکی کودک را با ذهنیت اجتماعی «کارتیمی» آشنا کنیم تا کودک بداند خانه ای که کلاغ قراراست درآن وارد شود محیطی است دلنشین ؛ سرشار از خوبی ها.....

 

       
           
     

   
           
           
     

   
             
   

مطالعات مختلف و خلاقیت

       
   

به منظور  رشد خلاقیت  در انسان و بروز ایده های نو  لازم است آدمی در زمینه های  مختلف مطالعه کند  و برخورد اندیشه ها و موضوعات مختلف می تواند در گذر زمان زمینه ساز بروز ایده های جدید در ذهن انسان باشد  صفحه  از همه جا در سایت فکرنو تلاش می کند در هر زمینه  موضوعی  هر چند کوتاه  به خواننده ارائه نماید  و بدین  طریق او را وادار به اندیشه نماید

 

   
             
             

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

 

         جستجو در سايت فکر نو

 

 

 

 

 

 

 





 

 

               
  برای اطلاع از به روز شدن سايت  فکرنو  ، ابتدا نام و سپس  پست الکترونيکی  خود را وارد نماييد.      

 

 

All Rights Reserved