|
روانشناسي امروز اعمال آدمي را از ديدگاههاي گوناگوني تجزيه و تحليل ميکند.
فيلسوفان بزرگ يوناني (سقراط، افلاطون و ارسطو) با طرح پرسشهاي بنيادين درباره
زندگي ذهن از جمله: «آيا آدميان واقعيت را درست ادراک ميکنند؟ هوشياري چيست؟
آيا آدمي ذاتا موجودي منطقي است يا غيرمنطقي؟ آيا بشر آزادانه ميتواند دست به
انتخاب بزند؟» به عنوان منشا اصلي روانشناسي نوين در سدههاي چهارم و پنجم پيش
از ميلاد هستند و چون اين سوالات بيشتر با ماهيت ذهن و فرآيندهاي ذهن سر و کار
دارند تا با ماهيت بدن، آنها را به عنوان پيشدرآمدهاي رويکرد شناختي
ميشناسيم. براي آشنايي بيشتر با اين مفاهيم، خواننده گفتگوي من با دکتر حسين
ابراهيمي مقدم، روانشناس، باشيد...
سلامت : آقاي دکتر! رويکرد شناختي نوين چيست و چه ادعاهايي را بررسي ميکند؟
رويکرد شناختي در قرن 19 بيشتر بر تجارب ذهني تکيه داشت و يافتههاي آن بيشتر
حاصل خويشتننگري يا دروننگري بود. رويکرد شناخت نوين از سويي بازگشت به
ريشههاي شناختي روانشناسي تلقي ميشود و از سوي ديگر واکنش در برابر
محدوديتهاي رفتارگرايي و ديدگاه (S-R) است. اين ديدگاه مانند رويکرد قرن 19 با
فرآيندهاي ذهني سر و کار دارد اما شناختش ديگر مبتني بر دروننگري نيست.
سلامت : پس بر چه اصولي مبتني است؟
بر دو پيشفرض:
• تنها از طريق مطالعه فرآيندهاي ذهني ميتوان به طور کامل دريافت که جانداران
چه ميکنند.
• براي بررسي فرآيندهاي ذهني ميتوان رفتارهاي خاصي را مورد توجه قرار داد
(مانند: رفتارگرايان) با اين تفاوت که آن رفتارها را برحسب فرآيندهاي ذهني زير
بنايي ايشان تفسير ميکنيم. اين تفسيرهاي روانشناسان شناختي غالبا بر قياس بين
ذهن و کامپيوتر تکيه دارند.
سلامت : موضوعي مانند «خودمحوري»، در تحقيقات و تئوريهاي روانشناسان چه
جايگاهي دارد؟
اين موضوع يکي از مهرههاي اصلي رويکرد شناختي ژان پياژه سوييسي است. او حدس زد
که احتمالا کودک انسان نيز در جريان
برخورد با محيط، ذهنيت خود را با آن منطبق ميکند. در نظام معروف پياژه (رشد
رواني- شناختي) خودمحوري از جايگاه ويژهاي برخوردار است.
سلامت : پياژه چگونه به اين اطلاعات دست يافت؟
پياژه در جريان استاندارد کردن يک آزمون متوجه پاسخهاي اشتباه کودکان شد؛ يعني
احساس کرد که بسياري از مسايل ساده را که افراد بزرگسال به راحتي جواب ميدهند،
کودکان قادر به پاسخ به آنها نيستند. در ضمن در اشتباهات کودکان نيز وجوه
اشتراک و شباهت فراوان مشاهده ميشد. پياژه کمکم علاقهمند به چگونگي استدلال
و تفکر و قضاوت کودکان شد. هدف او اين نبود که بداند بچهها چه ميدانند يا چه
قدر ميدانند. او علاقهمند بود که بداند کودکان چگونه ميدانند. پياژه
ميگويد: «با تعجب متوجه شدم که استدلالهايي که براي کودکان بزرگتر و
بزرگسالان خيلي ساده است، کودکان طبيعي خردسال در برخورد با آن مشکل دارند.»
سلامت : چرا؟ چرا اشتباهات آنها شبيه همديگر است؟ پياژه چه جوابي به اين سوال
ميدهد؟
پياژه به اين نتيجه رسيد که کيفيت ذهني کودکان با بزرگسالان متفاوت است و حتي
اگر راهحل مسالهاي را براي کودک تشريح کنيم، قادر به درک آن نيست. يعني کودک
صرفا کمتر از من و شما نميداند بلکه او وقايع جهان را به گونهاي متفاوت تحليل
ميکند.
سلامت : براي او خودمحوري چه مفهومي دارد؟
کودک 2 تا 7 ساله، به ويژه در سالهاي پايينتر قدرت اينکه خودش را به جاي فرد
ديگري بگذارد، ندارد. نقطهنظر ديگران را نميفهمد. خودش را محور کائنات
ميپندارد. تصور ميکند همه چيز در حول و حوش او اتفاق ميافتد. به اين امر
خودمحوري يا خودمرکزگرايي گفته ميشود.
سلامت : پياژه چهطور به اين تحليل رسيد؟
او آزمايش معروفي دارد به اسم آزمايش 3 کوه! ابزارهاي اين آزمايش اين است: يک
ميز چهارگوش با چهار صندلي، 3 تپه مقوايي با اندازهها و رنگهاي مختلف. روي يک
تپه خانهاي وجود دارد و روي ديگري يک صليب. کودک روي يک صندلي مينشيند و
عروسک روي صندلي در ضلعي ديگر است. قبلا از زواياي مختلف عکسبرداري شده است.
اگر از بچه سوال شود که عروسک چه ميگويد، بچه از بين عکسها عکسي را انتخاب
ميکند که خودش ميبيند، يعني نميتواند خودش را جاي فرد ديگري قرار دهد.
آزمايش ديگري هم دارد به اين شرح: از پسر 4 سالهاي سوال ميشود: «آيا برادري
داري؟» ميگويد بله! ميپرسد اسمش چيست؟ مثلا ميگويد جمشيد! ميپرسد آيا جمشيد
هم برادري دارد؟ معمولا کودک در پاسخ ميگويد نه!
سلامت : حالا فهم مساله خودمحوري چه اهميتي دارد؟
در روانشناسي امروز موضوع و مفهوم خودمحوري داراي اهميت و ارزش زيادي است زيرا
اين مفهوم در رشد شناختي کودک جايگاه به سزايي دارد و از دوران حسيحرکتي (که
کودک نميتواند بين آنچه مربوط به اعمال خود اوست و آنچه به اشياء يا اشخاص
بيروني تعلق دارد جدايي قايل شود) تا مرحله انتزاعي (که نوجوان نوعي اعتقاد به
رستاخيز دارد، يعني نظريههايي که نوجوان بر اساس آن جهان را مجسم ميکند بر
فعاليتهاي اصلاحگرايانهاي مبتني هستند که نوجوان احساس ميکند که بايد مجري
آنها باشد و نيز توانايي نامحدود به فکر خود نسبت ميدهد. روياي آيندهاي
پيروزمند را در سر ميپروراند و ايجاد دگرگوني در جهان بر اساس فکر را به منزله
يک عمل واقعي تغييردهنده واقعيت به خودي خود در نظر ميگيرد) ادامه مييابد.
سلامت : آيا فهم مساله خودمحوري ميتواند به بهتر شدن بهداشت رواني کودکان يا
والدين کمک کند؟
بله، چون کودک خودمحور بين نقطه نظر خود و نقطهنظر ديگران تفاوتي قايل نيست و
تصور ميکند جهاني که خود مينگرد، همان جهاني است که ديگري نيز مينگرد. غالبا
ميتوان شاهد بود که يک کودک وقتي در کنار مادرش به صفحههاي کتابي نگاه
ميکند، اين تصور را دارد که مادرش نيز در همان لحظه، همان صفحه را ميبيند و
بنابر همين تصور، از مادر که فقط جلد کتاب را ميبيند با سماجت ميخواهد که
رويداد تصوير را براي او شرح دهد، بيآنکه کتاب را به سوي او برگردانده باشد.
اين عدم تمايز بين نقطهنظر در رويدادهاي مختلف به چشم ميخورد و دانستن اين
نکات به ما کمک ميکند که سطح توقعات خودمان را از فرد معقول کرده و براي آموزش
به او با توجه به رشد شناختياش اقدام درستي انجام دهيم.
سلامت : خودمحوري در بزرگسالان چه دستهبنديهايي دارد؟
اگر بزرگسالان به مرحله تفکر انتزاعي و رشدشناختي متناسب با سن خود نرسيده
باشند، هر چند در زمينههاي رشدي ديگري هم پيشرفت کرده باشند، مثل کودکان
خودمحور رفتار ميکنند! اين خودمحوريها دو نوع است:
• خودمحوريهاي غيرمستقيم که در آنها فرد مساله را صرفا با «من» خود در ارتباط
ميگذارد و حکم ميکند.
• خودمحوريهاي اجتماعي که همراه است با نپذيرفتن قواعد بازيهاي اجتماعي.
****
منبع : گفت و گو" روانشناسي
خودمحوري
" -دکتر حسين ابراهيمي روانشناس - دکتر مجيد سلطاني -هقته
نامه سلامت -http://www.ravanpajoh.com
|