مقاله «چگونه میتوان خلاقتر بود» نوشته
روگر وان اوچ از کتابهای پرفروشی است که مورد تحسین فراوان پیشروان امر تجارت، آموزش هنرمندان و
هر فردی که امید به پرورش قدرت تفکر خلاق دارد، است. این کتاب به ۱۱ زبان
ترجمه شده و در سمینارهای متعددی در جهان استفاده شده است.
«با تغییر چشمانداز ذهنی و بازی با دانش خود قادر هستیم چیزهای عادی را
به پدیدهای خارقالعاده و چیزهای غیرعادی را پیشپا افتاده و معمولی
جلوه دهیم.»
در این مقاله از افراد خلاق بسیاری از قبیل پیکاسو، هایدن و… یاد شده که
بهتر است اشارهای هم به رودکی شاعر توانای خودمان کنم که با نبوغ خود،دلتنگیهای لشگریان دیار خود را در شعر «بوی جوی مولیان» به امیر نصر
ساسانی یادآور و منجر به بازگشت آنان به سرزمین خود شد. طنین آوای این
اثر طی قرنها در دل و ذهن هر ایرانی موج میزند.
● تفکر خلاق چیست ؟
کارل الی۱ در پاسخ به این سوال که چه چیز باعث میشود که انسان خلاق
اینگونه رفتار کند، میگوید:«فرد خلاق میخواهد دربارهء همه چیز بداند:
انواع مسایل از قبیل تاریخ کهن، ریاضیات قرن ۱۹، تکنیکهای تولید،گلآرایی و حتی خرید و فروش زیرا او هرگز نمیداند که چه هنگام ممکن است
این ایدهها کنار هم قرار گرفته و تشکیل ایدهء تازهای دهند. این اتفاق
شاید چندین دقیقه بعد یا حتی چند سال بعد رخ دهد، اما فرد خلاق عهد کرده
است که بالاخره چنین اتفاقی رخ خواهد داد.»
دانش سرچشمهء ایدههاست، اما دانش به تنهایی انسان را خلاق نمیکند.
همهءما انسانهایی را میشناسیم که دارای دانش زیادی هستند اما هیچگونه
خلاقیتی از آنان بروز پیدا نکرده و دانش اینگونه افراد فقط در ذهن
خودشان است. زیرا آنان دربارهء آنچه میدانند در هیچ راه جدیدی به تفکر
نپرداختهاند. کلید حقیقی خلاق بودن در این است که با دانش خود چه
میکنید.
تفکر خلاق نیازمند نگرشی است که به شما اجازه میدهد به جستوجوی
ایدههای نو رفته و از دانش و تجربهء خود در راههای مختلف استفاده کنید.
با چنین دیدگاهی شما روشهای متفاوتی را امتحان میکنید، ابتدا یک روش،سپس دیگری و اغلب راه به جایی نمیبرید. چرا که شما ایدههای غیرعملی،ابلهانه و سودایی را سنگ بنای ایدههای جدید راهبردی میکنید، گاه قوانین
را شکسته و به کشف ایدههای نو در جاهای غیرمتعارف میپردازید. خلاصه
اینکه با پذیرش نگرش خلاق دریچهء احتمالات و تغییرات را به روی خود
میگشایید.
نمونه بارز اینگونه افراد خلاق یوهان گوتنبرگ است آنچه که او انجام داد
ترکیب دو ایدهء غیرمرتبط پیشین به یکدیگرست. به این معنی که دستگاه
آبگیری انگور و دستگاه ضرب سکه را در هم آمیخت، هدف دستگاه ضرب سکه حک
کردن تصویر روی قطعهء کوچک سکهء طلا بود و کارکرد دستگاه آبگیری انگور،نیرو وارد کردن بر انگورها جهت آبگیری و پرس آن است. احتمالا روزی
گوتنبرگ از خود پرسیده که «چه میشد اگر سکهء ضرب شده را زیر فشار دستگاه
آبگیری انگور گذاشته به طوری که تصویر سکه روی صفحهء کاغذی باقی بماند؟
نتیجهء این ترکیب، اختراع او یعنی دستگاه چاپ و تایپ قابل حمل بود.»
نمونهء دیگر دریادار گریس هوپر است که جهت توضیح معنای نانو ثانیه به
کاربران غیرفنی کامپیوتر با تعجب از خود میپرسید: «چگونه مفهوم
نانوثانیه را به اختصار به آنان تفهیم کنم؟ چرا نباید این مساله را به
عنوان یک مسالهء فضایی طرح کنم تا مسالهء مربوط به زمان؟ بنابراین او
توضیح داد: «فقط میخواهم از مسافتی که نور در یک بیلیون ثانیه طی میکند
استفاده کنم.» سپس تکه نخی به طول ۳۰ سانتیمتر را ۸۸/۱۱ اینچ) بیرون
کشیده و به مخاطبانش گفت: «این یک نانو ثانیه است.»
هایدن موسیقیدان آلمانی از دیگر افراد خلاق است که در سال ۱۷۹۲ گروه
نوازندگان ارکستر او از دست دوک (رهبری با نفوذ در تاریخ اروپا) منطقهء
خود خسته شده بودند که به آنها قول مساعد رفتن به تعطیلات را داده بود،اما به طور مداوم این قول را به تاخیر میانداخت.
روه نوازنده از هایدن
تقاضا کردند که با دوک دربارهء رفتن به مرخصی صحبت کند.هایدن مدتی فکر کرد و تصمیم گرفت که به زبان موسیقی این صحبت انجام گیرد.سرانجام او سمفونی وداع (Farewell) را نوشت. اجرا با ارکستر کامل شروع شد
اما همانطور که سمفونی ادامه داشت لحظه به لحظه نیاز به هر ساز موسیقی
کمتر و کمتر میشد و کار تکتک اعضای گروه که تمام میشد صحنه را ترک
میکردند و در پایان هایدن، رهبر گروه شمع را خاموش کرده و صحنه را ترک
کرد. دوک پیام را گرفت و به آنها مرخصی داد. پابلو پیکاسو، نقاش مشهور
اسپانیایی روزی ضمن بیرون رفتن از خانه دوچرخهء کهنهای پیدا کرد. قدری
به آن نگاه کرد سپس صندلی و میلههای دستگیرهاش را بیرون کشید و از
ترکیب آنها کلهء گاو وحشی را خلق کرد.
هر کدام از نمونههای ذکر شده نمایانگر قدرت ذهنی خلاق در تغییر و
دگرگونی چیزی روی چیز دیگر هستند، آن هم به وسیلهء تغییر چشمانداز و
پرسپکتیو و بازی با دانش خودمان، ما میتوانیم، پدیدهء عادی را تبدیل به
پدیدهای خارقالعاده و غیرعادی کنیم و به همین روش، دستگاه آبگیری انگور
امروزه به نشر اطلاعات میپردازد، نخ به نانو ثانیه بدل شده، نارضایتی
شغلی به ایجاد سمفونی جدید ختم شده و صندلی دوچرخه تبدیل به اثر هنری گاو
وحشی پیکاسو شده است.
«آلبرت سزان گورگی» فیزیکدان برندهء جایزهء نوبل اشارهء جالبی به این امر
میکند، وقتی میگوید: «کشف، شامل نگاه کردن به همان چیزهایی است که همه
نگاه میکنند اما با شیوهء تفکر متفاوت.»
چرا ما غالبا به طور متفاوت فکر نمیکنیم؟ چندین دلیل اصلی وجود دارد.
اولین دلیل این است که ما برای بیشتر کارهایی که انجام میدهیم نیازی به
خلاق بودن نداریم مثلا هنگام رانندگی در بزرگراه یا سوار آسانسور شدن یا
در صف بقالی ایستادن و … نیازی به خلاق بودن نداریم. ما بنده و مخلوق
عادت هستیم هرچیزی از انجام تنظیم گزارش کار گرفته تا گره زدن بند کفش و
گفتوگو بر سر پول با مشاور حقوقی و … برای بیشتر فعالیتهای ما این
روتینها ضروریاند و بدون آن زندگی ما در بینظمی و آشفتگی خواهد بود و
ما به سرانجام کارهایمان نمیرسیدیم. به بیان دیگر، اگر امروز صبح بیدار
میشدید و شروع به تفکر دربارهء برس زبر مسواکتان و یا به پرسش معنای
توستر نانتان فکر میکردید شاید اصلاً آنها را به کار نمیبردید.
برقراری روش تفکر معمولی (روتین) ما را قادر میسازد تا کارهای مورد
نیازمان را بدون تفکر بر آنها، انجام دهیم.دلیل دیگر اینکه ما خلاق
نیستیم این نیست که به ما یاد ندادهاند که این طور فکر کنیم. بیشتر
نظام آموزشی ما براساس یک بازی ساختگی از اینکه «حدس بزن معلم مشغول چه
فکری است» بنا شده به بیشتر ما یاد دادهاند که بهترین ایدهها در کلهء
شخص دیگر است. چند نفر از معلمان شما از شما پرسیدهاند که «چه ایدهء بکر
و دست اولی خودت داری؟»
به هر حال اوقاتی وجود دارند که شما نیازمند خلاق بودن هستید و روشهای
جدیدی برای انجام اهدافتان خلق میکنید. هنگامی که این امر اتفاق
میافتد. شاید نظام اعتقادی خودتان از اینکه اینگونه رفتار کنید،
جلوگیری کند.
اینجاست که به سومین دلیل چگونگی این امر که چرا ما «طوری متفاوت فکر
نمیکنیم» میرسیم. بیشتر ما نگرش معینی از اینکه شیوهء تفکرمان را روی
حالت «روشی که چیزهاهستند» قفل کرده و در حالت تفکر «همانندی» حفظ
میکنیم.
این نگرشها برای انجام اغلب کارها، ضروری است اما هنگامی که سعی میکنیم
خلاق باشیم، آنها میتوانند متناسب با این تغییر هماهنگ شوند.
****
|