یکی از مسائلی که نتیجه مطالعات متعدد در کشورهای مختلف است پایین بودن نرخ
کارآفرینی زنان در مقایسه با مردان است. ( GEM ۲۰۰۳)بنابراین یک مسئله
امکان طرح و بررسی دارد و آن این سوال است که چرا نرخ کارآفرینی بین زنان
کمتر است؟ این سوال از اینرو اهمیت دارد که نزدیک به نیمی از جمعیت کشورها
را زنان تشکیل میدهند و در عین حال بواسطه تحولات گوناگون سیاسی ، اجتماعی
، اقتصادی ، فرهنگی و فنی ، زنان آمادگی بیشتری برای مشارکت در فعالیتهای
اجتماعی پیدا کرده اند.
بنابراین هرگونه افزایش در نرخ کارآفرینی زنان میتواند در نهایت به شتاب
گیری توسعه کارآفرینی منجر گردد. اما چرا زنان کمتر از مردان به شروع
فعالیت های کارآفرینانه اقدام میکنند؟ و آیا دلایل موثر در کاهش نرخ
کارآفرینی زنان در مقایسه با مردان از آنچنان اهمیتی برخوردارند که نیاز به
رویکرد های متفاوتی در توسعه کارآفرینی زنان را موجه سازند؟ علم کارآفرینی
اساسا به دنبال ارائه پاسخی به دو دسته سوالات کلیدی است:
• چرا تنها برخی افراد قادر به تشخیص فرصتهای کسب سود میباشند؟
• چرا فقط معدودی از آنها قادر به بهره برداری از فرصتها میباشند؟
متاسفانه نظریه ای جهانشمول که مورد تایید همه محققین باشد برای سوالات
مذکور تدوین نشده و لذا استفاده از چارچوب هایی پیشنهاد شده است که با
استفاده از آنها بتوان مجموعه پراکنده و گاه متناقض از داده ها و اطلاعات
پژوهشی را سازماندهی نموده و نظمی بین آنها ایجاد نمود.
یکی از این چارچوب ها الگوی چهار بعدی گارتنر (۱۹۸۵) است ، که در آن چهار
عنصر فرد ، سازمان ، فرایند و محیط در تعامل با یکدیگر قرار دارند. با مبنا
قرار دادن این الگو مقاله فعلی در پی تفکیک و طبقه بندی برخی از متغییرها
است که احتمالا بر نرخ کارآفرینی زنان موثر میباشند.
۱ – محیط و کارآفرینی زنان : تاثیر محیط در فعالیتهای کارآفرینانه کمتر
مورد توجه قرار گرفته است. اما کارهای انجام شده تا حدود زیادی راهگشا
میباشند.
1-1 تقسیم بندی محیط: محیط کارآفرینان عموما به دو بخش محیط عمومی و محیط
اختصاصی قابل تقسیم بندی است. (Bruno & Tyebjee ۱۹۸۲ )
محیط عمومی از سه مولفه هنجاری ، ادراکی و اداری تشکیل شده است. (Busenitz
et l. ۲۰۰۰ ) منظور از مولفه هنجاری عمدتا فرهنگ ملی و نظام ارزشی –
رفتاری مسلط است. در فرهنگهائی که خانه داری و مادری به عنوان تنها گزینه
های بهنجار برای زنان تعریف شده باشد ، انتظار میرود که نرخ کارآفرینی زنان
نیز کاهش پیدا کند. مولفه دوم ادراکی است و منظور از آن متوسط دانش عمومی
از تاسیس و راهبری کسب وکار است. اگر چه سیستم تعلیم و تربیتی مستقر نقشی
عمده دارد و این سیستم ها سالهاست که بطور مساوی برای هر دو جنس از آموزه
های مربوط به تاسیس و راهبری کسب و کار خالی بوده است اما در حوزه شناخت
ناشی از تمرین و تجربه فضای ادراکی به نفع زنان نبوده است.
زنان بطور سنتی ازتمرین و تجربه در حوزه تاسیس و راهبری سازمانها جدا
نگهداشته شده اند و این جدائی باعث شده است تا متوسط دانش جامعه زنان در
خصوص تاسیس و راهبری سازمانها کمتر از جامعه مردان باشد.
مولفه سوم از محیط عمومی زنان بعد اداری – قانونی آن است. در این مولفه
منظور ساختار اداری و نظام قوانین ناظر بر تاسیس و راهبری کسب و کار است.
اگر چه به ظاهر این سیستم بدون هر گونه تبعیض جنسیتی طراحی شده و مرد و زن
را به یکسان می نگرد ، اما اگر قبول داشته باشیم که مولفه های هنجاری و
ادراکی بر حسب جنسیت متفاوت میباشند ، در اینصورت عدم تبعیض سیستم اداری –
حقوقی خود نوعی تبعیض است. بنابراین مولفه اداری – حقوقی نیز موانعی را
برای افراد بسته به جنسیت آنها ایجاد می
کند. در یک جمع بندی محیط عمومی (
فرهنگ – سیستم آموزشی – نظام اداری و حقوقی ) امکان شروع مساوی فعالیتهای
کارآفرینانه را از زنان در مقایسه با مردان گرفته است.
علاوه بر محیط عمومی ، در محیط اختصاصی نیز میتوان با محدودیتهای اساسی بر
سر راه کارآفرینی زنان مواجه بود. منظور از محیط اختصاصی مجموعه مناسبات
کارآفرین با افراد و نهاد های پیرامونی است.
به عبارت دیگر شبکه اجتماعی پیرامون کارآفرین ، محیط نزدیک وی را ساخته و
از این طریق بر اثرات محیط عمومی نقش میانجی و تعدیل کننده را دارد.
استفاده از تحلیل شبکه ها در تبیین کارآفرینی از قدمت چندانی برخوردار
نبوده و لذا کمتر شناخته شده است. در این رویکرد مجموعه مناسبات فرد با
سایر اقراد نظیر خانواده ، دوستان ، آشنایان و همکاران از دو جهت حایز
اهمیت است.
محققین نشان داده اند که ویژگیهای ساختاری این شبکه اجتماعی پیرامون
کارآفرین و نیز موقعیت فرد در آن در تشخیص فرصتهای کارآفرینی و مهمتر از آن
در تجهیز منابع برای بهره برداری از فرصت ها موثر است. ( Hill et. al. ۱۹۹۷
) نقش شبکه ها در فرایند کارآفرینی عبارتست از:
• تامین سریع ، با کیفیت و دقیق اطلاعات مربوط به فرصتها
• مشاوره در ارزیابی و انتخاب ایده های بهره برداری حمایت از کارآفرین در
تامین و تجهیز منابع در واقع ساخت و کارکرد شبکه های اجتماعی و تفاوتهای
مشاهده شده در آنها بر حسب افراد مختلف ، باعث ایجاد تفاوت در ساختار فرصت
و ساختار منابع برای آن فرد خواهد بود.
سه مکانیسم اصلی بسط و بهبود ساختار فرصت و ساختار منابع عبارتند از:
• ایجاد روابط جدید
• چرخه ای کردن روابط موجود
• هماهنگ کردن روابط موجود و جدید
• اکثریت قابل توجهی از زنان بطور سنتی در خانه بسر برده و این باعث میگردد
تا شبکه اجتماعی آنها اولا کوچک بوده و ثانیا حلقه ای بسته را شامل گردد.
در مقابل از آنجا که مردان میتوانند ساعات بیشتری از وقت خود را در بیرون
از خانه بگذرانند ، شبکه اجتماعی آنان گسترده تر و متنوع تر است. با توجه
به ملاحظات مذکور محدودیت های ساختاری و کارکردی شبکه اجتماعی زنان در
مقایسه با مردان محدودیتهای مضاعفی را در مشارکت مساوی در فعالیتهای
کارآفرینانه ایجاد میکند.
2 – تفاوتها و محدودیتهای فردی دومین موضوعی که قابل بررسی در تبیین موانع
کارآفرینی زنان را دارد ، تفاوتهای فردی بین کارآفرینان زن و مرد است.
اگرچه مطالعات صورت گرفته تفاوتی را در خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی زنان و
مردان کارآفرین نشان نداده است ، اما بایستی بر این نکته اشاره نمود که بین
شخصیت و کارآفرینی متغییر های فردی متعددی قرار دارند که دانش ما در خصوص
آنها بتدریج در حال شکل گیری و تکمیل است.
مطالعات صورت گرفته در سالهای اخیر نشان داده است که مهمتر از ویژگیهای
شخصیتی نظیر میل به کامیابی و ریسک پذیری و نظائر آن ، ساختار فکری و
کارکردهای ذهنی افراد نقشی به مراتب با اهمیت تر ایفا میکنند.
ذهن افراد اصولا واجد هر دو الگوی فرصت و تهدید با همدیگر است. به عبارت
دیگر همه افراد واجد دو الگوی فکری (mental schema) فرصت و تهدید میباشند
که کارآفرینی افراد در وهله اول ناشی از فعال شدن سریع تر الگوی فرصت در
مقایسه با الگوی تهدید است. (Highhouse, Mohammed, Hoffman, ۲۰۰۲ )
اصولا فرصت موقعیتی است که اولا بتوان بر آن کنترل اعمال نمود و ثانیا پی
آمدهای موقعیت نیز مثبت ارزیابی گردند. در مقابل تهدید موقعیت ، حالت و
رخدادی است که اولا نتوانیم بر آن کنترلی را اعمال کنیم و ثانیا پیامدهای
آن منفی ارزیابی گردند.
همانگونه که در بحث محیطی بیان شد ، محیط عمومی از طریق محیط اختصاصی بر
رفتار افراد به لحاظ مطابقت با هنجارها ، مطابقت با سطح دانش عمومی و
سازگاری با نظام اداری – حقوقی تاثیر میگذارد .
این تاثیر بدوا در سیستم فکری و ادراکی افراد بروز یافته و در رفتار آنها
تاثیر گذار خواهد بود. بنابراین انتظار می
رود بواسطه مسائل فوق در زنان و
در غالب حالات الگوی تهدید نسبت به الگوی فرصت سریعتر فعال گردد.
به این
تفاوتها بایستی تفاوتهای ژنتیکی نظیر میزان فعالیت
های نیمکره های مغز را هم
افزود تا بتوان گفت که در سطح ادراکی هم تفاوتهای جدی بین جنسیت های متفاوت
در شروع و دوام فعالیت های کارآفرینانه وجود دارد.
این تفاوتها را می توان در رفتارهای کارآفرینان زن و در مقایسه با
کارآفرینان مرد مورد پیگیری قرار داد. اصولا کارآفرینان را می توان در چهار
دسته به شرح زیر تقسیم بندی نمود ( Alsos & Kaikkeno ۲۰۰۴ ) :
• کارآفرینان فرصت رو
• کارآفرینان فرصت بین
• کارآفرینان فرصت جو
• کارآفرینان فرصت ساز