در مواجهه با اکثر سازمانها، چهارنوع ریسک
دانشی مختلف قابل شناسایی است:
• ریسکهای تداوم و استمرار دانش1
• ریسکهای اکتساب دانش2
• ریسکهای برونسپاری دانش3
• ریسکهای پیوند، ترکیب و جریاندهی مؤثر دانش4
توانایی یک سازمان در حفظ و نگهداری توانمندیهای کلیدی و محوری خود در طول
زمان و رقابت با رقبا در سطح بازار، در حالی که افراد و کارکنان مختلف به
سازمان وارد و از آن خارج میشوند، به ریسک تداوم دانش اشاره دارد. این نوع
ریسک بیشتر در سازمانهایی وجود دارد که بخش زیادی از دانش شامل مهارتها،
تجارب و تخصصهای خاص افراد است و از سویی این افراد نزدیک به جدایی از
سازمان و بازنشستگی هستند. بدون وجود برنامههای مدون برای جلوگیری از خلا
دانش، سطح عملکرد و رقابت سازمان با خروج کارکنان دچار چالش خواهد شد.
مطالعات بینالملی نشان میدهد علاوه بر بازنشستگی، جذب کارکنان کلیدی توسط
رقبا و یا تغییر ساختارهای سازمانی نیز از جمله عوامل کلیدی در ایجاد چنین
ریسک دانشی هستند، بنابراین سازمانها برنامههای یادگیری، آموزش و انتقال
دانش را در جهت توانمندسازی مدیران و کارکنان کم سابقهتر خود برمیگزینند
و اجرا میکنند. نمونههایی از این نوع ریسک دانشی را میتوان در
سازمانهای ایرانی که در آستانه خصوصیسازی و سازمان تعدیل نیروی انسانی را
در دستور کار قرار دهد و یا سازمانهایی که کارکنان زیادی در آستانه
بازنشستگی دارند مشاهده نمود.
توانایی سازمان در اکتساب دانشهای جدید موردنیاز به منظور تحقق اهداف
استراتژیک و چشمانداز سازمان- به عنوان مثال ورود به یک بازار جدید یا
محصول جدید- به ریسک اکتساب دانش مرتبط است. راههای اکتساب دانش جدید
بسیار متفاوت است. تصاحب شرکتی که تخصص موردنیاز را در اختیار دارد و یا
استخدام افرادی با مهارتها و تجارب موردنیاز دو راهکار کلیدی هستند. چالش
دیگر مرتبط با این ریسک، یکپارچگی و درونیسازی دانش جدید با توانمندیها و
زیرساختهای فعلی است تا حقیقتا در عملکرد سازمان مؤثر باشد.
سازمانهایی که فرایندهای کاری خود از قبیل خدمات فناوری اطلاعات، منابع
انسانی و ... را برون سپاری میکنند با ریسک برونسپاری دانش مواجه هستند.
هرچند با آگاهی از این ریسک سازمانها فعالیتهای مستندسازی را به خوبی
انجام میدهند لیکن جابه جا شدنهای مداوم کارکنان در شرکت هایی که
فعالیتهای برونسپاری شده را انجام میدهند سبب میشود عملکرد مورد انتظار
سازمان از برونسپاری مختلف نشود.
بنابراین تعاملات غیررسمی بین کارکنان سازمان با سازمانی که فعالیتهای
برونسپاری شده را انجام میدهد، در جهت شناخت انتظارات متقابل، فرهنگ کاری
و ... بسیار مؤثر است.
توانایی سازمان در استخراج، ترکیب، جریاندهی مؤثر دانشی که در حال حاضر
سازمان در اختیار دارد به ریسکهای پیوند، ترکیب و جریاندهی مؤثر دانش
مرتبط است. معمولا در یک برنامه عمومی مدیریت دانش سعی میشود ریسکها،
چالشها و مسایل این حوزه در سازمان حل و فصل شود. به عنوان مثال
دوبارهکاری، هزینههای مجدد، عدم هماهنگی درون واحدهای کاری به دلیل عدم
دسترسی به منابع دانشی مناسب، چالشهای تکراری و ... به این نوع ریسک مرتبط
هستند.
نوع اول و دوم ریسکهای دانش به قابلیتهای راهبردی یک سازمان مرتبط است و
برای عدم مواجهه با آن سازمان باید دارای استراتژی مدیریت دانش مدون و مشخص
باشد. بنابراین ارزیابیها و خودارزیابیهای رسمی از نیازهای دانش و
همراستایی آنها با استراتژیهای کسب و کار در این میان بسیار حائز اهمیت
است.
ریسکهای دانشی نوع سوم و چهارم نیز قطعاً تأثیرات راهبردی دارند لیکن
بیشتر به توانمندیهای عملیاتی مرتبط هستند و ممیزی دانش در جهت ارزیابی
منابع دانش فعلی، فرصتهای تسهیم دانش و ... میتواند در عدم مواجهه سازمان
با این نوع ریسکهای دانشی مؤثر باشد.
1) Knowledge Continuity risks
2) Knowledge acquisition risks
3) Knowledge outsourcing risks
4) Knowledge articulation risks