S: جایگزینی(Substitute)
C: ترکیب(Combine)
A:اقتباس (Adapt)
M: تقویت (Magnify)
P: بکاربستن در دیگر کاربردها (Put to Other Uses)
E: حذف (یا کوچک کردن) (Eliminate (or Minify))
R: بازآرایی (یا معکوس کردن) (Rearrange (or Reverse)
برای استفاده از تکنیک اسکمپر، در ابتدا مسئله ای را که مایلید حل کنید و یا
ایده ای را که می خواهید توسعه دهید، اظهار کنید. این ایده یا مسئله، هر چیزی
می تواند باشد؛ می تواند چالشی در زندگی شخصی یا کاری شما باشد و یا یک محصول،
سرویس یا پروسه ای باشد که تصمیم دارید آن را بهبود دهید. بعد از توصیف دقیق
مسئله، فقط کافی است که برای هدایت خود، بوسیله فهرست اسکمپر، درباره آن سوال
بپرسید.
بطور مثال، فرض کنید که مسئله این است که “چطور داد و ستد را در تجارتی که
انجام می دهم، افزایش دهم؟”
در دستورالعمل اسکمپر، چندین سوال موجود است، که می توانید از آن استفاده کنید:
S(جایگزینی): “چه چیزی را می توانم در پروسه داد و ستد، جایگزین کنم؟”
C(ترکیب): “چگونه میتوانم پروسه داد و ستد را با دیگر فعالیتها همراه کنم؟”
A(اقتباس): “چه چیزی را می توانم از پروسه های داد و ستد انجام گرفته توسط
دیگران، اقتباس یا کپی کنم؟”
M(تقویت): “در مورد داد و ستد، چه چیزی را باید تقویت کنم یا تأکید بیشتری بر
آن داشته باشم؟”
P(بکاربستن در دیگر کاربردها): “چگونه می توانم پروسه داد و ستدم را در دیگر
کاربردها، بکار گیرم؟”
E(حذف یا کوچک کردن): “چه چیزی را باید در پروسه داد و ستد حذف کنم یا مختصر
کنم؟”
R(بازآرایی): “چگونه می توانم روش داد و ستدم را تغییر دهم و یا بازترتیب یا
معکوس کنم؟”
این سوالها شما را وا می دارد که بطور متفاوتی در مورد مسئله خود بیاندیشید و
نهایتاً به راه حلهای ابتکاری برسید.
یک مثال کلاسیک برای این موضوع، مؤسس مک دولاند، ری کراک است. با درک کنونی
کارهایی که او انجام داده، می توانیم ایده های بسیاری را که او با نگاه اسکمپر
به کاربرده، تشخیص دهیم. به عنوان چند نمونه می توان از فروش رستورانها و املاک
بجای فقط همبرگر فروختن (P: بکاربستن در دیگر کاربردها)، واداشتن مشتریان به
پرداختن قبل از خوردن (R: بازآرایی)، اجازه دادن به اینکه مشتریان خودشان سرو
کنند، اجتناب از استفاده از خدمتکار ( E: حذف)، نام برد.
مرجعی برای اسکمپر
در ادامه، راهنمای جامعی برای استفاده از اسکمپر، آورده شده است. بیش از شصت
سوال است که می توان پرسید و دویست کلمه و عبارت موجود است که می توانید آنها
را با سوالها همراه کنید.
در مورد جایگزین کردن بخشی از مسئله، محصول یا فرآیند با چیز دیگر، بیاندیشید.
با جستجو کردن جایگزینها، می توانید به ایده های جدید برسید. می توانید اشیا،
مکانها، فرآیندها، مردم، ایده ها و حتی احساسات را تغییر دهید.
سوالهای کمکی
آیا می توانم بخشی را تغییر دهم یا جایگزین کنم؟
آیا می توانم شخص مربوط به این موضوع را تغییر دهم؟
آیا قوانین، می تواند تغییر کند؟
آیا می توانم از اجزا یا موارد دیگر استفاده کنم؟
آیا می توانم از پروسه ها و فرآیندهای دیگری استفاده کنم؟
آیا می توانم شکل آن را تغییر دهم؟
آیا می توانم رنگش، میزان زبری اش، صدایش یا بویش را تغییر دهم؟
چه می شود اگر اسمش را تغییر دهم؟
آیا می توانم یک بخشش را با بخش دیگرش جایگزین کنم؟
آیا می توانم در جای متفاوتی، این ایده را استفاده کنم؟
آیا می توان گرایش یا احساساتم را نسبت به آن تغییر دهم؟
چه ایده ها یا بخشهایی را می توان ترکیب کرد؟
آیا می توان بخشهایی از اهداف را ترکیب یا بازترکیب کرد؟
آیا آن را می توانم با چیزهای دیگر ترکیب یا ادغام کنم؟
چه چیزهایی را باید ترکیب کنم که تعداد کاربردها را به حداکثر برسانم؟
چه مواد و مصالحی را می توانم ترکیب کنم؟
آیا می توانم از توانایی های مختلف برای بهبود آن استفاده کنم؟
کلمات محرک
آمیختن، یکی شدن، مخلوط کردن، به هم رساندن، ائتلاف کردن، با هم جمع شدن، بهم
مخلوط کردن، قرین شدن، ترکیب کردن، درهم آمیختن، متصل کردن، پیوند دادن، ادغام
کردن، ممزوج کردن، مختلط کردن، بصورت بسته در آوردن، ارتباط دادن، متحد کردن.
به اقتباس کردن از ایده های موجود، برای حل مسئله خود بیاندیشید. احتمالاً همین
بیرون، راه حل شما پیش از این وجود داشته است. به یاد داشته باشید که همه ایده
ها و اختراعات تا درجه ای اقتباس شده اند.
سوالهای کمکی
چه چیزهای دیگری مانند این وجود دارد؟
آیا در شرایط مختلف دیگری، چیزی شبیه این وجود دارد؟
آیا گذشته می تواند به من، درسهایی درباره ایده مشابه بدهد؟
دیگر ایده ها چه پیشنهادی به من می دهد؟
چه چیزی را می توانم کپی کنم، قرض بگیرم یا بدزدم؟
از چه کسی می توانم تقلید کنم؟
چه ایده هایی را می توانم دخیل کنم؟
از چه پروسه هایی می توان اقتباس کرد؟
چه مفاهیم دیگری را می توانم در ایده خود به کار ببرم؟
چه ایده های دیگری در خارج از زمینه من هست که می توانم آنها را دخیل کنم؟
کلمات محرک
خوگرفتن، اقتباس کردن از شخصی، سازگار کردن، تنظیم کردن، بهبود دادن، عادت
کردن، خم شدن، تغییر دادن، تطبیق دادن، ضمنی کردن، کپی کردن، تقلید کردن، آشنا
ساختن، در زمینه ای آشنایی پیدا کردن، مناسب بودن، آشنایی پیدا کردن، دخیل شدن
یا دخیل کردن، عادت پیدا کردن، مناسب ساختن، منطبق کردن، اصلاح کردن، دوباره
تنظیم کردن، دوباره درست کردن، بازبینی کردن، دوباره کاری کردن، عادی شدن،
تبدیل کردن، تغییر دادن.
تقویت
درباره راه های تقویت یا بزرگنمایی ایده خود بیاندیشید. تقویت ایده یا بخشهایی
از آن می تواند ارزش درک آن را بالا ببرد یا این بینش را بدهد که چه اجزایی مهم
است.
سوالهای کمکی
چه چیزی را می توان تقویت یا بزرگتر کرد؟
چه چیزی را می توان بزرگنمایی کرد یا اغراق آمیز بیان کرد؟
چه چیزی را می توان بالاتر، بزرگتر یا قوی تر کرد؟
آیا می توانم بسامد آن را افزایش دهم؟
چه چیزی را می توانم تکثیر کنم؟ آیا می توان چند کپی از آن ایجاد کنم؟
آیا می توانم ویژگی های بیشتری به آن اضافه کنم یا به طریقی به ارزش آن
بیافزایم؟
کلمات محرک
تقویت کردن، افزودن، ترقی دادن، بزرگ کردن، گسترش دادن، رشد کردن، بالا بردن،
افزایش دادن، شدت بخشیدن، مهمتر نشان دادن، تکثیر کردن، بيش از حد تاکيد کردن،
بیش از حد فشارآوردن، زیاد کردن، قوی کردن، امتداد دادن.
بکاربستن در دیگر کاربردها
به این بیاندیشید که چطور قادرید که ایده فعلی خود را در دیگر مصارف به
کاربندید، یا به این فکر کنید که چطور می توانید از چیز دیگری برای حل مسئله
خود مجدداً استفاده کنید. در بسیاری از موارد، یک ایده را فقط می توان با
بکاربردن آن بصورت متفاوتی از تصویر اولیه، بزرگتر کرد.
سوالهای کمکی
در چه موارد دیگری می توان آن را استفاده کرد؟
آیا کسانی دیگری غیر از کسانی که این ایده، در ابتدا به منظور آنها بوده، می
توانند از آن استفاده کنند؟
چگونه یک کودک یا یک شخص بزرگتر، می تواند از این استفاده کند؟
آیا راه های جدیدی برای بکاربستن آن بصورت فعلی وجود دارد؟
آیا اگر آن را بهبود دهیم، کاربردهای احتمالی دیگری برای آن وجود خواهد داشت؟
اگر من چیزی درباره آن نمی دانستم، آیا می توانستم هدف این ایده را دریابم؟
آیا می توانم از این ایده در بازارها یا تجارتهای دیگر، استفاده کنم؟
کلمات محرک
سواستفاده، به کاربستن، خود را بهره مند ساختن از، رفتار کردن، منفعت داشتن،
وارد بازی کردن، ضمنی کردن، به ته رساندن، کاربردی کردن، به کار گرفتن، لذت
بردن، تمرین کردن، تخلیه کردن، گستراندن، استثمار کردن، به پایان رساندن، اداره
کردن، وفور یافتن، استفاده کردن، مدیریت کردن، دست کاری کردن، سوءرفتار، عمل
کردن، جایگزینی کردن، منبع، گذراندن، منفعت بردن از، لذت بردن از، بهره برداری
کردن، رفتار کردن، تا آخر استفاده کردن، استعمال کردن، تلف کردن، کهنه و فرسوده
شدن، کار کردن.
به این فکر کنید که اگربخشهایی از ایده را حذف می کردید، چه اتفاقی می افتاد.
ساده سازی کنید و اجزا را کاهش داده و حذف کنید.
سوالهای کمکی
چگونه می توانم آن را ساده کنم؟
چه بخشهایی را می توان بدون تغییر عملکرد، حذف کرد؟
چه چیزهایی غیرحیاتی و غیرضروری است؟
آیا می توان قوانین را حذف کرد؟
چه می شود اگر آن را کوچکتر کنم؟
چه ویژگی را می توان دست کم بگیریم یا حذف کنم؟
آیا می توانم آن را به بخشهای مختلفی تقسیم کنم؟
آیا می توانم آن را فشرده یا کوچکتر کنم؟
کلمات محرک
منسوخ کردن، کنترل کردن، محدود کردن، خراب کردن، نادیده گرفتن، نسخ کردن، از
ریشه کندن، مستثنی شدن، بیرون انداختن، اخراج کردن، منهدم کردن، از دست چیزی
راحت شدن، بیرون انداختن، کشتن، تقلیل دادن، منحصر کردن، برچیدن، کاستن، تعدیل
کردن، گذراندن،به حداقل رساندن، زدودن، کم کردن، رد کردن، حذف کردن، مقید کردن،
منحصر کردن، کوتاه کردن، ساده کردن، ملایم تر کردن، دورانداختن، کم اهمیت کردن،
کاهش تأکید، تلف کردن، محو کردن.
بازآرایی(معکوس کردن)
فکر کنید که اگر بخشی از مشکل، محصول یا پروسه شما بطور معکوس عمل می کرد و به
ترتیب متفاوتی انجام می شد، چه انجام می دادید.
سوالهای کمکی
چه ترتیبی ممکن است بهتر باشد؟
آیا می توان اجزا را مبادله کرد؟
آیا الگو، طرح بندی یا توالی دیگری موجود است که بتوانم از آن استفاده کنم؟
آیا می توانم علت و معلول را جابجا کنم؟
آیا می توانم سرعت یا برنامه زمان بندی تحویل را تغییر دهم؟
آیا می توانم مثبت و منفی را جابجا کنم؟
آیا می توانم آن را برعکس کنم؟ بالا را در پایین قرار دهم یا پایین را در بالا
بگذارم؟
اگر آن را برعکس تصور کنم، چه؟
اگر دقیقاً در خلاف جهت اولیه ام، آن را انجام دهم، چه می شود؟
کلمات محرک
به تعویق انداختن، لغو کردن، پشتیبانی کردن، تغییر دادن تاریخ، تغییر دادن،
تأخیر انداختن، وارانه راندن، وارانه رفتن، ابطال کردن، وارانه کردن، وارانه
حرکت کردن، حرکت دادن، واژگون کردن، معوق کردن، موکول کردن، نقض کردن، بازتنظیم
کردن، بازآرایی، جابجا کردن، باطل و بی اثر ساختن، بازترتیبی، سازمان دهی مجدد،
فسخ کردن، جابجایی، برنامه ریزی مجدد، تجدید سازمان کردن، عقب نشینی کردن،
جانشین کردن، راه گزیدن، ترانهادن، برعکس کردن، بی اثر کردن، پس گرفتن.
****
|