ابوعلی سینا می گوید: کسی که
عهده دار تربیت کودکان می شود باید حداقل این خصوصیات را دارا باشد:
1- خردمند باشد: یعنی مهمترین خصیصه معلمی را که دانایی است دارا باشد و بر
آنچه که آموزش می دهد تسلط علمی داشته باشد و بتواند پاسخگوی سوالات دانش
آموزان باشد.
2- دیندار باشد: از دیدگاه تربیت دینی علی رغم اینکه بر دانایی معلم تاکید می
گردد، با این وجود آن را شرط کافی برای نشستن بر کرسی معلمی نمی داند بلکه آنچه
که معلم را الگو و سرمشق رفتاری دانش آموزان قرار می دهد، ادب، اخلاق و تقوای
اوست. بنابراین منظوراز دینداری و دارا بودن این خصوصیات عالی، رفتاری است که
لازم است شخصیت و منش معلم به آنها آراسته گردد.
3- آشنا با تربیت کودک باشد: بدون شناخت ویژگی های رشد و نیازها و خواسته های
کودک در مراحل مختلف سنی و بدون آشنایی با چگونگی شکل گیری مفاهیم در ذهن کودک
و دیگرابعاد شخصیتی او امکان تعلیم و تربیت وجود نخواهد داشت. معلم باید کودک
را بشناسد و راههای تامین نیازهای عاطفی، اجتماعی وعقلی او را بفهمد.
4- باوقار و سنگین باشد: شغل معلمی به مانند دیگر شغل ها نیست، او با کرامت
انسان سروکار دارد. اگر با وقار و با هیبت نباشد در چشم دانش آموزان کوچک جلوه
می کند، در این صورت احترام و اعتماد از او سلب می شود. وقار و سنگینی و
برخوردهای همراه با ادب و بیان سخنان حکیمانه، معلم را در نزد دانش آموزان بزرگ
و قابل اعتماد می سازد و به عنوان الگو و تکیه گاه دانش آموزان محسوب می گردد.
5- با مروت باشد: این ویژگی نیز از این جهت مهم است که معلم با خردسالان و
کودکان سروکار دارد، کسی که سخت دل و سنگدل است، نمی تواند با روحیه لطیف و
ظریف کودک ارتباط برقرار کند. دل معلم باید نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از
آنجایی که کودکان به علت کمی تجربه و کوچکی ظرفیت روانی خطاهای بسیاری را مرتکب
می شود، معلم باید دارای روحیه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگی را در مواقع
لزوم و برای تادیب کودک در نظر داشته باشد.
6- پاکدامن باشد: این اصل از آنجا ناشی می شود که کودکان به معلم خود بسیار
اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامنی او شک نمی کنند، لذا معلم باید از این
اعتماد دانش آموزان در جهت تادیب آنها بهره جوید و حتی در اندیشه خود آنچه را
که خلاف عفت و پارسایی است، نگذارند. فراموش نکنیم کوچکترین خلاف معلم در این
راستا ضربه ای بر پیکره کودک می زند که قابل جبران نخواهد بود.
7- نظیف باشد: این اصل از این یافته روانشناسی ناشی می شود که کودکان قبل از
آنکه به مرحله تفکر منطقی و تفکر انتزاعی برسند در مرحله حسی- حرکتی قرار
دارند؛ یعنی ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست. کودکان دبستانی افراد را از
وضع ظاهرشان ارزیابی می کنند، در واقع معلمی که سر و صورت و لباسش مرتب، تمیز و
شیک است در نظر کودکان فردی بزرگ و قابل احترام است و فردی که تمیز و نظیف
نباشد، از او دوری می کنند و حرفهایش را جدی نمی گیرند و اگر کودکان او را
الگوی خود قرار دهند، کودکانی بار خواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردی
بی مسئولیت خواهند بود.
8- راه معاشرت را بداند: این ویژگی از اصل تفاوت های فردی ناشی می گردد.
روانشناسی امروز در شناخت توانمندی های روحی و روانی آدمی معتقد است که افراد
دارای الگوهای متفاوتی در رفتار هستند، زیرا محیط ژنتیکی و محیط اجتماعی کودکان
و پایگاه های فرهنگی واقتصادی آنان با یکدیگر متفاوت است. حتی کودکان دوقلوی
همسان با هم برابر نیستند. بنابراین معلم باید بداند که با هر کودک چگونه باید
برخورد و معاشرت نماید. نسخه یکسان پیچیدن برای همه در سیستم تعلیم و تربیت
جواب نمی دهد. از طرف دیگر معلم باید بداند که کودک را چه وقت تشویق و چه وقت
تنبیه کند و زمان و مکان مناسب برای تعلیم و تربیت را بشناسد
****
|