در هر رشته ای تصوراتی وجود دارد که ممکن است خیلی دقیق نباشند. گاهی از اوقات
به این گونه تصورات افسانه می گوییم. یعنی درست و غلط در یک فضای وهم آلود قرار
گرفته اند که افسانه از واقعیت قابل تمیز نیست.
در عالم کارآفرینی اجتماعی هم مثل هر رشته ی میان رشته ای ممکن است که افسانه
هایی به وجود آمده باشد.
افسانه نخست: کارآفرینی اجتماعی نقطه مقابل کارآفرینی متعارف است.
یکی از این افسانه ها در مورد تفاوت کارآفرینی اجتماعی با کارآفرینی متعارف
است. یک فرضی وجود دارد که کارآفرینان متعارف به دنبال طمع جمع آوری پول هستند
و کارآفرینان اجتماعی تنها و تنها با انگیزه ی کاراجتماعی وارد کارزار می شوند.
این تصور خیلی درست نیست. کارآفرینان متعارف هم می توانند اهداف عالیه انسانی
داشته باشند . هدفمند باشند. ارزش های انسانی را پاس بدارند وتنها مشوق آنها
ساختن پول نیست. بسیاری از افراد برجسته در دنیای کارآفرینی اجتماعی، نخست از
دنیای کارآفرینی متعارف شروع کرده اند و بعد از ساختن پول زیاد و به دلیل اهداف
بشر دوستانه ای که داشته اند وارد دنیای کارآفرینی اجتماعی شده اند.
افسانه ی دوم: کارآفرینی اجتماعی ضد کسب و کار و ساخت پول است.
این تصور غلط یکی از مضرترین شایعات در فضای کارآفرینی اجتماعی است. در این
تصور پاداش کاراجتماعی از جنس غیر مادی است و نه تنها کارآفرین اجتماعی از
مواهب مادی دنیا بهره ای نمی برد بلکه تنها بهره اش روحی و کارش فی سبیل الله
است. و از این رو کارآفرین اجتماعی را شخصی مخالف دنیای کسب وکار و پول ساختن
فرض می کند. در واقع بسیاری از کارآفرینان اجتماعی از دنیای کسب وکار وارد این
فضا می شوند و با استفاده از دانش کسب و کار به اهداف اجتماعی کمک می کنند. این
ها راه و رسم پول ساختن و استفاده از فرصت ها را می دانند و از این روست که
آنها را کارآفرین می نامیم
افسانه سوم: کارآفرین اجتماعی فقط سازمان های غیر انتفاعی تشکیل می دهد
واقعیت این است که برای انجام خدمات اجتماعی، تغییرات اجتماعی و کارآفرین
اجتماعی بودن لازم نیست که فقط در چارچوب سازمان غیر انتفاعی کار کرد. کارآفرین
اجتماعی باید بتواند بااستفاده از موقعیت های مختلف برای بهبود شرایط کمک کند و
این کار را می شود در قالب های مختلف سازمانی از نهادهای بین المللی یا تجارت
های بزرگ گرفته تا سازمان های دولتی انجام داد.
افسانه چهارم: کارآفرینی اجتماعی معمولا شکست می خورد.
یک تصور غلط به ویژه در قشر کارآفرین متعارف وجود دارد و آن این است که
کارآفرینان اجتماعی معمولا شکست می خورند. این تصور درست نیست. مثلا در ایالات
متحده که شمار بسیاری از شرکت های انتفاعی همه ساله از دور خارج می شوند از سال
۱۹۹۲، ۷۰ درصد نهادهای مردمی به حرکت خودشان ادامه داده اند.
افسانه پنجم: کارآفرینان اجتماعی یاغی هستند.
بسیاری از مردم به ویژه کسانی که در بخش های متعارف اقتصادی در حال فعالیت
هستند تصور می کنند که کارآفرینان اجتماعی یاغیانی هستند که نتوانسته اند در
بقیه ی بخش های ممکلت و اقتصاد با سایر مردم کار کنند و در نتیجه با تاسیس یک
فعالیت کارآفرینی اجتماعی خودشان را مشغول می کنند.ولی واقعیت این است که
کارآفرینان چه متعارف و چه اجتماعی مثل بقیه بخش ها در اندازه های مختلف فعالیت
می کنند. برخی سازمان هایی کوچک هستند و بسیار سازمان هایی بزرگ که اتفاقا
انجام کار جمعی و گروهی یکی از ارکان مهم سازمان دهی در این مجموعه ها هستند.
افسانه ششم: کارآفرینی اجتماعی را می شود در کلاس درس آموخت
شما می توانید نظریه های مفیدی را در مورد کارآفرینی اجتماعی در کلاس درس
بیاموزید. شما می توانید مهارت حل مساله و تفکر انتقادی را بیاموزید. ولی اینکه
چطور تئوری را به عمل تبدیل کنید به عمل نیاز دارد. یعنی با گذراندن دوره های
آموزشی لزوما شما یک کارآفرین نخواهید شد. لازم است که دانسته هایتان را به کار
ببندید. مثلاهمین دوره های آموزشی پرتو، این تصور غلط است که صرف گذراندن دوره
ما را به یک کارآفرین تبدیل می کند برای کارآفرین شدن باید تلاش کرد. باید با
مرد م با سازمان ها در تماس بود تا دانسته ها را به کار بست. فقط در میدان عمل
است که یک نفربه کارآفرین تبدیل خواهد شد.
افسانه هفتم : کارآفرینی اجتماعی تنها از طریق ایجاد سازمان ها و موسسات جدید
ممکن است
این فرض درست نیست. بسیاری از مواقع کارآفرینان اجتماعی از امکانات موجود و
فضاهای موجود استفاده می کنند. لازم نیست که حتما یک سازمان جدید تاسیس کنید.
می شوددر یک فرایند تغییراتی حاصل کرد و در نتیجه به نیازهای بخشی از جامعه
پاسخ داد. کارآفرین اجتماعی فرصت ها را شناسایی می کند و راه حل های نوین برای
مشکلات طراحی می کند.
****
منبع : مقاله "
افسانه هایی در مورد کارآفرینی اجتماعی " برگرفته از سایت
http://blog.partoschool.org
|