کارآفرینی، کار آفرینی نیست ، کارآفرین ارزش آفرینی است یعنی کسی که ارزش می
آفریند.
از روز گاران کهن موجودات در پی یافتن و بدست آوردن قلمرو زندگی بزرگتر بودند و
این ویژگی در میان بیشتر موجودات به ویژه گیاهان، جانوران و انسان وجود داشته
است. گیاه در پی افزودن ریشه خود در خاک و افزودن برگها است.تا بیشتر و بهتر
نور و غذا بگیرد و رشد کند. جانوران در پی افزودن قلمرو خود در جنگل و یا در
میان دیگر حیوانات هستند و هر یک به شیوه ای کوشش می کنند. در میان انسانها نیز
از دیر زمان به فکر افزودن قلمرو زندگی خود بوده اند چون پیشرفت و بهبود را در
گرو آن می دانستند.
سخن گفتن درباره کارآفرینی از مواردی است که پی در پی شاهد آن هستیم و عموما هم
معناهای متفاوتی از آن وجود دارد، اما ببینیم کار آفرینی از نگاه " سازمان بین
المللی کار " چیست ؟
در پاسخ باید گفت یکی از مفاهیم پایه ای کار آفرینی آن است که چیز با ارزشی
به دیگران عرضه نمایید. هر چه مردم احساس نیاز بیشتری به کالا یا خدمات شما
داشته باشند، پاداش شما بیشتر خواهد بود. اگر کارتان کمک به دیگران ، یا
بالا بردن زندگش آنان است، در خدمت نیازهای جامعه هستید. معنای کارآفرینی
همین است.
کار آفرین
ذهنیت روشن و یا تا حدودی روشن از زندگی دارد. او فرد بالغی است که به خود
آموخته با هر تجربه ای برخورد سالم داشته باشد.
کار آفرین کسی است که می داند چگونه از کار احساس رضایت کند او به دستاوردهای
خود می بالد، پس شما هم نسبت به کار خود ذهنیت مثبتی
نشان دهید، چون این به موفقیت شما کمک می کند. کار آفرین کسی است که" تصویر
بزرگ " را می بیند و از بالا به مساله نگاه می کند. خوش خلقی کمک می کند تا
سلامت فکر حفظ شود، جدی بودن بیش از اندازه زیان آور است و می تواند به کارتان
لطمه بزند،ابزار خوش طبعی موجب گسترش خوش بینی و ایجاد محیط آرام و بی تنش می
گردد و بر دیگران تاثیر می گذارد، به شکل خلاصه بر خورد ذهنی درست با کار،
بسیار مهم است. کار آفرین موفق از کارش لذت می برد و کاملا متوجه کاری است که
می کند، ذهنیت مثبت باعث می شود شغل او به کاری بر انگزاننده، جالب و ثمر بخش
تبدیل شود .
زمانبندی
مطالعات کارآفرینی
روند تحول
زندگی را به شکل های دیگری نیز می توان بیان کرد.
اما آنچه که در تمامی تحلیل ها باید مورد توجه قرار گیرد عامل عامل تغییر می
باشد. در واقع همان نیرویی که پیشرفت مادی و غیر مادی را سبب شده و به انجام
رسانده است.
امروز بر همگان آشکار شده است که این عامل تغییر (ارزش آفرینان) از ابتدا تا
کنون وجود داشته و به احتمال زیاد در آینده نیز تغییراتی توسط کارآفرینان صورت
خواهد پذیرفت، به طور کلی کارآفرینی بعنوان عامل تغییر می تواند به خلق کسب و
کار جدید و یا توسعه کسب و کار قدیمی به کوشش فرد یا گروههای کوچک گفته شود.
دو موج وسیع کارآفرینی را به جلو رانده است:
▪ موج اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در جهارچوب انتشار کتابهایی دربارة
زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها و چگونگی ایجاد کسب وکار شخصی و شیوه
های آن می باشند.
▪ موج دوم: که به تدریج ایجاد گردیده است ارائه رشته های آموزشی کارآفرینی (در
مقاطع تحصیلی گوناگون) است. این دوره ها از اواخر دهة ۱۹۶۰ در چند دانشکده آغاز
شده و تاکنون در بیش از پانصد دانشکده زمانی اینکار با قدرت کم و قلمرو کوچکی
از جهان صورت می گرفت که به شکل کشور کشایی توسط قوم
ها وقبیله های کوچک و بزرگ ظاهر می شد. هر چه دامنه قدرت افزایش می یافت افراد
به فکر کردن بخش های بزرگتری از جهان می افتد که جنگ
های خانمان سوز اول ودوم ویا لشگر کشیهای چنگیز و اسکندر و
... از آن جمله بود و اکنون هرچه به سمت آینده پیش رویم شاهد حرکت از کشور
کشایی بسوی بازار گشایی داخلی و بازارگشایی جهانی هستیم.امروز فرماندهان کهن
دیروز که با زور و شمشیر و یا توپ و زیر دریایی به کشور گشایی و جهان گشایی می
پرداختند.جای خود را به افرادی داده اند که برخی به آنها لقب (بازاردان-مدیران-کارآفرینان)را
داده اند.
اکثر مردم شرایط را حاکم بر زندگی خود می دانند، حال آن که کار آفرین از رفتار
و نگرش خود بهره می گیرد تا شرایط را مهار کند. ذهنیت مثبت کمک می کند تا فکر
خود را بر فعالیت ها و رویدادهای مورد نظر و بر نتایجی متمرکز سازید که
امیدوارید به آنها دست یابید.
حتی در تجربیات منفی چیزهای مثبتی هست. باید نسبت به هر رویدادی ذهنیت مثبت
داشته باشید و از هر تجربه ای نفع آن را جستجو کنید.
▪ اندیشه و فکر خود را تنها بر پرداختن به فعالیت های مثبت متمرکز کنید.
▪ اهداف مثبتی را در کار خود بر گزینید.
▪ با کسانی که کار آفرینانه می اندیشند و عمل می کنند رفت و آمد کنید، چون این
احتمال وجود دارد که برخی از اندیشه ها، طرز فکرها و دفتار این افراد را کسب
نمایید.
▪ توجه داشته باشید که مهار ذهنتان در دست شماست و از بار آوری آن بهره می
گیرید.
▪ اگر فکری نتیجه دلخواه به بار نمی آورد از اندیشیدن درباره آن و با در صورت
لزوم رها کردن نهراسید.
▪ محیط کار شما بر عملکرد شما تاثیر دارد، اگر محیط کاری یا زندگی شما مناسب
نسبت به محیط دیگری بروید که مثبت تر باشد و به دستیابی به اهداف مورد نظرتان
بیانجامد، اما همواره به خاطر داشته باشید که مهم ترین محیط فکری و فضای درون
جمجمه شماست.
▪ با کار کردن، تنش های ذهنی را از خود دور سازید، افکار خود را برمساله خاصی
متمرکز سازید، همین که به تصمیم رسیدید برای حل مساله دست به کار شوید.
و در آخر اینکه برای روبهرو شدن تنش ها توجه به نکات زیر ضروری است:
۱) میانه روی در خوردن و نوشیدن
۲) ورزش و استراحت کافی
۳) خودداری از استعمال دخانیات
۴) جدا کردن امور " مهم " از امور " فوری " و از " سایر " امور در گام نخست
رسیدگی به مسایل " مهم " با دست زدن به عمل به جای نگرانی و پیش بینی برنامه
های برای وضعیت های احتمالی به منظور مقابله با " بدترین " " بهترین " و "محتمل
ترین " ..... حالت های ممکن و در پایان این که:
در کاهش تنش ها به یاد داشته باشید که کار خود را باید با حوصله بر نامه ریزی
کنید و بکوشید تا بر اساس برنامه پیش بروید.
دیدگاهی
که " بازاریابی " را برابر " فروش " می داند، نه تنها نزد گروه بزرگی از مردم
عادی، که نزد بسیاری از دست اندرکاران بازرگانی هم درست پنداشته شده است. اما
در حقیقت این چنین نیست.
هر چند فروش برخی از " بازاردانی " یا مدیریت در بازار است؛ ولی بازار یابی یا
آنچه که ما بدان بازاردانی می گوییم، مفهومی بس گسترده تر دارد.
یک " ارزش آفرین بازاردان " وظیفه دارد نیازهای بر آورده نشده را شناسایی کرده
و برای آنها پاسخ مناسبی بیابد.
هنگامی که این کار درست انجام شود، مردم محصول تازه را خواهند پسندید و ستایش
از آن محصول با شتاب دهان به دهان می شود و فروش هم به آسانی پیش می رود. اما
تا افراد در جستجوی شناخت درست نیازهای مصرف کنندگان خود نباشند و تولید مناسبی
صورت نگیرد، فروشی هم در کنار نخواهد بود. پس می توان این گونه گفت که
بازاریابی را نمی توان برابر با فروش پنداشت. زیرا این فعالیت (بازاردانی-marketing
) خیلی بیشتر از آنکه سازمان محصولی تولید کرده باشد، آغاز می شود.در حقیقت "بازاردانی"
مشق شب و تمرینی است که کارآفرینان (ارزش آفرینان) به یاری آن نیاز مردم را
ارزیابی می کنند و علاقه مندی آنان می سنجند، فرصت ها را شناسایی می کنند و
فروش، پس از تولید محصول مورد نیاز بازار، پا به میدان می گذارند.بازاردانی در
جریان چرخه زندگی محصول (product life cycle ) به کار خود ادامه می دهد،می کوشد
تا مشتریان تازه ای بیابد کار آیی و اثر بخشی محصول را افزایش می دهد، از نتیجه
گیری روند فروش چیزهای تازه ای بیاموزد، و سرانجام موجب تکرار خرید محصول شود.
بسیاری از کارآفرینان و دست اندرکاران بازاردانی از رفتار برخی مدیران مالی
سازمان گله مند هستند زیرا بازاردانی را نه سرمایه گذاری که نوعی هزینه می
پندارند و بیش تر در چستجوی نتیجه گیری های کوتاه مدت هستند (۲۰۰۰ وPhilip
Kotler ) در حالی که بهتر است رویکرد و تمرکز بر برنامه های دراز مدت معنی دار
باشد. اشتباه دومی که معمولا در بسیاری از سازمان ها وجود دارد این است که واحد
بازاردانی را بیش تر یک واحد اداری می دانند. یک دیدگاه کوتاه بینانه دیگر این
است که بسیاری(بازاردانی-Marketing ) را تنها یک واحد معمولی در هرم سازمانی می
دانند که می تواند نقش مهمی درماندن یا ازدست رفتن شرکتها داشته باشد. یکی از
کارآفرینان برتر جهان گفته مشهوری دارد.
او می گوید:بازاردانی آنچنان در کارآفرینی اهمیت دارد که نمی توان اداره آن را
تنها به واحد بازاردانی وا گذاشت. او در ادامه می گوید: یعنی آنقدر این واحد پر
اهمیت است که مدیر عامل خود باید هدایت آن را بر عهده گیرد. به زبان ساده تر،
یعنی همه واحدها در یک شرکت می باید نسبت به مشتری و مصرف کننده خوب عمل کنند.
چون نتیجه رفتار آنها بر درآمد نهایی شرکت اثر می گذارد. بسیاری از کارآفرینان
(ارزش آفرینان) می پندارند که در دنیای رقابتی امروز، تمایز کردن خود از دیگران
خیلی دشوار است (بی تردید چنین است) ولی چنانچه هوشمندانه رفتار کنیم، راهی
تازه برای خدمت بهتر و عرضه سودمندی های تازه به مشتریان پیدا می شود. نباید
فراموش کرد که جوهره ارزش آفرینی در اقتصاد امروز توانایی بهره گیری هوشمندانه
از خلاقیت و نوآوری درونی مان است،اندیشمندانه بیندیشیم.
ویژگیهای
افراد خلاق و نوآور
افراد از نظر خلاقیت متفاوت هستند، افراد خلاق شاید از انعطاف پذیری بیشتری
برخوردار هستند و ممکن است هنگام بروز مسئله راه حلها ی گوناگون پیشنهاد کنند،
آنها ساعت های طولانی کار می کنند و می کوشند تا به
کارهای سخت دست بزنند و در صدد حل مسائل گوناگون
ساده یا دشوار برمی آید. افراد خلاق بیش از آنکه پاداش
های حاصل از موفقیت عمل کنند به نفس پیشرفت وپیروزی می
اندیشند و همیشه تلاش می کنند کارهای خود را به
بهترین شکل ممکن انجام دهند. افراد خلاق و نوآوردر پی فرصتهایی هستند که بیشتر
افراد و مدیران معمولاً نمی توانند آنها را ببینند.
این افراد تمایل دارند مستقل باشند، آنها ممکن است دستورات را نادیده گرفته و
از دستورات سرپیچی کند.آنها ممکن است بینش خاصی را دنبال کنند و ممکن است پارا
از شرح شغل رسمی خود فراتر گذارند.آنها با شور و اشتیاق اما به طور واقع بینانه
اهدافی را دنبال کردند و قادرند نتایج حاصل از نو آورینشان را تشخیص دهند.آنها
می توانند گامهای لازم برای تبدیل ایده یا اندیشه به واقعیت را تدوین و اجرا
نمایند.آنها اهل عمل بوده و منتظر صدور مجوز شروع نمی مانند.به طور کلی می توان
گفت که افراد خلاق و نوآور دارای ویژگی های زیر هستند.
بخش زیادی از وقت و انرژی خود را صرف توجه دقیق به اطراف خود می کنند.
از کنجکاوی فوق العاده برخوردار بوده و در جستجوی موضوعات تازه و ناشناخته و
عجیب هستند به همین دلیل آنها پرسش
های بیشتر و پیچیده تری را در مقایسه با افرادی که از
توانایی خلاقیت کمتری برخوردار هستند مطرح می کنند.
آنها نه برای پاداش بلکه بدلیل دست یافتن به بینش و هدف خود بر انگیخته می
شود.
آنها انعطاف پذیر بوده و توانایی تعقیب و دستیابی به راه حل مشکل را از راه
های گوناگون دارا می باشد.مدیریت افراد خلاق در سازمان
ها دشوار است. آنها اگرچه به دستور گرفتن از دیگران اعتقاد
ندارند ولی نیاز مبرم به پذیرفتن، واقع شدن دارند زیرا این احساس برای آنها
آرامش خاطر ایجاد می کند. افراد خلاق و نو آور ممکن است گروههای مختلفی را
تشکیل داده که باید توسط رهبر و مدیری خلاق نیز دارا شود.
برخی
ویژگیهای کارآفرینان (ارزش آفرینان)
۱) خلاقیت
و نوآوری
۲) تجربه گذشته کارآفرینان
۳) نیاز به پیروزی یا توفیق طلبی
۴) مرکز کنترل
۵) تمایل به خاطره پذیری
۶) تحمل ابهام
۷) پشتکار
۸) شرایط کودکی کارآفرینان فردی
ادیسون می گوید: چاره هر کار ۹۹% تلاش و کوشش و عرق ریختن است وتنها ۱% الهام و
شانس می باشد.
و انیشتن می گوید: هر پیروزی نیازمند ۹۰% تلاش و کوشش و تنها۱۰% الهام و شانس
می باشد.
الگوی کارآفرینان
۱)تحقیقات درباره بازار
۲) بخش بندی بازار
۳) تعیین بازار هدف
۴) جایگاه یابی
۵) طراحی آمیزه بازاردانی مناسب
۶) اجرا
****
منبع : مقاله "
تاریخ علم
کارآفرینی
" تهیه کننده : مریم معصوم پور سایت مای داکیومنت-
انتشار : بازار کار
|