«ویراژ دادن با موتور گازی در ترافیک سنگین مرکز شهر استرسزا است. فردی را در
نظر بگیرید که برای اینکه زودتر به محل کارش برسد از لابهلای ماشینها لایی
میکشد. گرمای هوا اوضاع را بدتر کرده. یک چراغ قرمز او را مجبور میکند بایستد
شاید زیر لب غرولند هم میکند وقتی به ساختمان محل کارش میرسد جای پارک پیدا
نمیکند. به ناچار آن را در جای نامناسبی پارک کرده و فوراً وارد ساختمان اداره
میشود. هنوز چیزی از شروع کار نگذشته که یکی از همکارانش به او خبر میدهد
مأموران پلیس راهنمایی و رانندگی با جرثقیل موتورش را حمل کردند. تشویش و
ناامیدی در چهرهاش موج میزند و همه اینها منجر به عصبانیت هرچه بیشتر او
میشود.»
این مثال ملموس را دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و استاد دانشگاه تهران
برای بیان هوش هیجانی مطرح میکند. وی درباره مفهوم هوش هیجانی میگوید: «مفهوم
هوش هیجانی نشان میدهد چرا دو نفر با IQ (هوش بهر) یکسان ممکن است به درجات
متفاوتی از موفقیت دست یابند. هوش هیجانی یک عنصر بنیادین از رفتار انسان است.»
زهرا جعفریان، روانشناس تربیتی درباره این هوش میگوید: «اصطلاح هوش هیجانی را
نخستین بار سالوی بکار برد و آن را بیان کیفیت، درک احساسات افراد، همدردی با
احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلقوخو تعریف کرد.»
وی در ادامه میگوید: «در روانشناسی امروز، بیشتر هوش هیجانی را شامل شناخت و
کنترل هیجانها از سوی فرد میدانند که البته این شیوه کنترل کردن نقش
آرامشبخشی در انسان داشته و میتواند هوش عقلانی فرد را بکار بگیرد.»
● هوشبهر با هوش هیجانی
چه تفاوتی دارد؟
روانشناسان بطور کلی پس از تحقیقات گسترده روش هوش، شناخت و رفتار انسان
دریافتند انسان صاحب تنها یک هوش ذاتی یا IQ نیست بلکه وی صاحب هوش دیگری است
که به او امکان میدهد به شکلی کاملاً هوشمندانه در میان جمع زندگی کرده و در
برابر شرایط سخت و راحت بتواند هیجانات خود را به نحو احسن کنترل کند.
دکتر فربد فدایی، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم بهزیستی تهران درخصوص هوش
میگوید: «هوشبهر یا IQ به توانایی حل مسئله و پیدا کردن بهترین راهحلها و
قدرت تجزیه و تحلیل و انتزاع گفته میشود که ممکن است دستاوردهای علمی، تحصیلی،
هنری و... فراوانی را نیز به همراه داشته باشد.»
اما وی تنها داشتن هوشبهر بالا را شرط لازم و کافی در موفقیت ندانسته و ادامه
میدهد: «بسیار اتفاق میافتد که فردی در امر تحصیلی، شغلی، علمی و هنری
موفقیتهای فراوانی داشته باشد ولی در ارتباط با مسائل اجتماعی خیلی موفق نباشد
و این حالات به موقعیتهای دیگر از جمله حالات عاطفی، تواناییهای او در بررسی
موقعیتهای اجتماعی گوناگون و ایجاد رابطه با یادگیری و بطور کلی هوش هیجانی
(عاطفی) او بستگی دارد. توانایی صبر کردن و پشتکار یکی از مؤلفههای اصلی
دستیابی به موفقیت است. فردی ممکن است از نظر هوشی بالا باشد و درسها را خوب
بفهمد اما چون پشتکار برای خواندن ندارد ممکن است نمره او از کسی که هوشبهر
پائینی دارد ولی پشتکار زیادی در خواندن درس دارد کمتر شود.»
دکتر ابراهیمیمقدم نیز هوشبهر (IQ) را از هوش عاطفی (EQ) جدا دانسته و
میگوید: «بین IQ و هوش هیجانی هیچ رابطه شناخته شدهای وجود ندارد و
نمیتوانیم از روی هوش شناختی، هوش هیجانی وی را حدس بزنیم البته این خبر خوبی
است زیرا IQ انعطافپذیر نیست و از همان لحظه تولد ثابت است یا دست کم ثبات
نسبی دارد و یا اینکه در اثر صدمات مغزی دچار زوال و انحطاط شود. اما برعکس
هوش هیجانی مهارتی انعطافپذیر است که به آسانی آموخته میشود با اینکه بعضی
مردم نسبت به دیگران بطور طبیعی هوش هیجانی دارند اما باز کسی که با هوش هیجانی
پائینی بدنیا آمده میتواند در خود این هوش را پرورش دهد.»
● اهمیت کاربرد هوش
هیجانی در زندگی
شاید تمام تلاش ما طی روز برای کسب آرامش و آسایش باشد. ما با سعی و تلاش کار
میکنیم، درس میخوانیم، به کار و امور خانه و زندگی و تربیت فرزندان
میپردازیم تا به یک نقطه برسیم و این نقطه چیزی نیست جز آرامش، آرامشی که شاید
به دنبال خود آسایش را نیز به ارمغان آورد. شاید شما بارها و بارها کسی را که
با رعایت نکردن موازین و قوانین اخلاقی و اجتماعی دچار مشکلات فراوانی شده است
را سرزنش و نکوهش کردهاید.
خیلی وقتها آرامش یک خانواده تنها با کنترل نکردن خشم، عصبانیت، هیجان و حتی
شادی بیرویه یک فرد از بین رفته باشد. چه بسیار خانوادههایی که تنها با یک
شوخی هیجانی یکی از اعضای خانواده خود را از دست داده و سالها رنج و پشیمانی و
اضطراب را بر جان و تن خریده باشند.
اما چرا؟! چه میشود که عدهای با احتیاط سالهای سال با رفاه و شادی زندگی
میکنند و عدهای دیگر به سختی میتوانند مشکلات خود را حل و فصل کنند.
متخصصان روانشناسی و روانپزشکی یکی از ملاکهای رسیدن به آرامش را کنترل
هیجانات و یا به عبارتی «هوش هیجانی» فرد میدانند. دکتر ابراهیمی مقدم،
روانشناس در اینباره میگوید: «اگر فرد در برابر مشکلات بداند چه کاری مفید و
چه کاری مضر است از هوش هیجانی بالاتری برخوردار است. در غیر این صورت سلامتی
او به مخاطره افتاده و موقعیت شغلیاش دچار مشکل میشود. به علاوه وی در ارتباط
با خود ادراکیاش مشکل پیدا میکند. اینها همه منجر به آن خواهد شد که این فرد
به معنای واقعی احساس خوشبختی نکند. هوش هیجانی یک مهارت انعطافپذیر است که با
آن میتوان تصمیم گرفت و تصمیمات را بهبود و توسعه بخشید.»
شاید همگی باور داشته باشیم هر چه کودکان باهوشتر باشند مقبولیت اجتماعی
بالاتری نیز دارند اما این تنها یک باور سوگیرانه است، زیرا ما کودکانی را
میشناسیم که چندان باهوش نیستند اما میتوانند با رفتار و برخورد دیگران را
جذب کرده و به فعالیت اجتماعی و بازیهای کودکانه اجتماعی بپردازند.
زهرا جعفریان، کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی درباره اهمیت هوش هیجانی در
کودکان میگوید: «تحقیقات نشان میدهد کودکان باهوش هیجانی بالا، موقعیتهای
خطرناک را سریعتر شناسایی کرده و عکسالعمل بهتری نشان میدهند و آنان در
نوجوانی هم انحرافات اجتماعی کمتری دارند.
این کودکان با توسل به مهارت خودشناسی که دارند باعث میشوند با ریشه پنهان
شادی و غم نسبت به هیجانات آشنا شوند و نیازها را بهتر درک کنند و نسبت به
احساسات دیگران ارزش بیشتری قائل هستند که همین مسئله باعث افزایش احساس همدلی
در میان آنان میشود.» وی همچنین ادامه میدهد: «این کودکان یادگیری بهتری
دارند و مشکلات رفتاریشان نیز بسیار کم است و در برابر دیگران و فشار همسالان
خشونت کمتری را به کار میگیرند و در حل مشکلات بهتر عمل میکنند. این کودکان
در بزرگسالی رفتار خودتخریبی کمتری داشته و کمتر دچار اعتیاد میشوند. شادترند
و عواطف خود را نیز بیشتر بروز میدهند.»
تحقیقات نشان میدهد هوش هیجانی بیشتر از آنکه ذاتی باشد اکتسابی است لذا
پرورش این هوش از دوران کودکی لازم است.
● چگونه هوش هیجانی کودک
را رشد بدهیم
زهرا جعفریان در اینباره
میگوید: «خانواده مهمترین نقش را در پرورش هوش هیجانی کودک دارد. والدین باید
در رفتار خود احساسات بیشتری بروز دهند. آنها باید نسبت به شادی، غم و عشق
اطلاعات ملموستری داشته باشند خیلی از خانوادهها معمولاً نمیدانند اطلاعات
هیجانی خود را چگونه به کار ببرند.»
ما باید به بچهها کمک کنیم هیجانات خود را ابراز کنند مثل این جمله: «امروز به
نظر میرسد کمی عصبانی هستی.»
برای اینکه کودک احساس خود را بیشتر بشناسد از او بخواهیم تا چهرهاش را هنگام
غم، شادی، عصبانیت، هیجان بازی و... نقاشی کند. مثل: «قیافهات را موقع خندیدن
بکش.»
به زبان بدن کودکان توجه کنیم و ببینیم که چهره یا حالات بدنی آنها هماکنون
در چه موقعیتی قرار دارد و آنها را باور کنیم. کودکان نیز عصبانی میشوند و
باید به عصبانیت آنان بها داد. شاید کودکتان ناراحت باشد و به کسی چیزی نگوید
ما باید از رفتار و زبان بدن وی مشکل او را تشخیص دهیم.
برای کودکان داستانهای مهیج بگوییم و در این داستان به این نکته بپردازیم که
چگونه شخصیت اصلی داستان خشم خود را کنترل میکند.
ما نیز احساسات خود را به کودکانمان نشان دهیم یعنی وقتی خسته و ناراحت هستیم
در رفتار خود نیز آن را نشان دهیم .
به جای نامگذاری روی رفتار کودکان با عناوین : «دست و پا چلفتی، ترسو و...»
احساسات آنها را نامگذاری کنید. مثل: «الآن احساس میکنم خجالت میکشی، احساس
ضعف و یا احساس ترس میکنی؟
نوع بازی و بازی با اسباببازیها نیز نقش مهمی در هوش هیجانی کودکان دارد مثل
عروسکبازی که بازی اجتماعی را به کودکان یاد میدهد و کودک یاد میگیرد که
چگونه با عروسک خود و دیگر همبازیهایش رابطه عاطفی برقرار کند.
ناراحتی، احساسات، خشم و شادی کودک را تأیید کرده و به آن ارزش و بها بدهیم
مثل «امروز با دوستت قهر کردی و میدانم عصبانی هستی ولی باید سعی کنی عصبانیتت
را با خوب فکر کردن درباره دوستت کاهش دهی.»
و در نهایت با حفظ آرامش یک الگوی مناسب برای کودکان باشیم. جملات زننده
نگوییم مثل «تو من را دیوانه کردی» و کودک از یادگیری این ارتباطات خانوادگی
است که مهارت اجتماعی زیادی کسب میکند و احساس همدلی فراوانی بهدست میآورد و
در نهایت به خودشناسی و دیگرشناسی که دو مؤلفه اصلی و مهم هوش هیجانی است،
میرسد و با این ویژگیها است که فرد به آرامش و رهایی از تنش خانوادگی دست
پیدا میکند.
هوش هیجانی در اثر تعاملات
فرد با محیط اجتماعیاش بهدست میآید اما چه کسی میتواند با محیط خود ارتباط
بیشتری برقرار کرده و هوش هیجانی خود را تقویت کند.
مریم حسینی، روانشناس در این باره میگوید: «تحقیقات روانشناسی نشان میدهد
افرادی با شخصیت «برونگرا» از هوش هیجانی بیشتری نسبت به افراد با شخصیت
«درونگرا» برخوردار هستند. کودکانی که به نسبت خوبی هوش دارند و شادترند با
دیگران ارتباط بیشتری برقرار میکنند. در کسب این هوش هیجانی موفقتر بوده و
قادرند که شخصیت اجتماعی و فردی خود را نیز تقویت کنند.
دکتر فربد فدایی همچنین
درباره شخصیت و هوش هیجانی افراد میگوید: «هوش هیجانی بالا به معنای شخصیت
پختهتر و متعادلتر است و در همه دورانهای زندگی از جمله دوران سالمندی نیز
میتواند به فرد برای پیشبرد رابطه بهتر با دیگران کمک کند. در عین حال همه
رفتار و ذهنیت انسان تحت تأثیر عوامل شیمیایی نیست بلکه بایدها و نبایدهای
اجتماعی و نمونهبرداری از رفتار دیگران و پاداش و تنبیه در شکلگیری رفتار
انسان و هوش هیجانی افراد نیز مؤثر است.
با این اوصاف ، حال این سؤال
به ذهن متبادر میشود که فعالیت مغزی در افراد با هوش هیجانی بالا چگونه است؟
دکتر فدایی در این مورد اظهار میدارد: «در همه فعالیتهای انسان مولکولهای
شیمیایی موسوم به ناقلهای عصبی نقش دارد. در مسائل مربوط به حافظه ناقل عصبی
استیل کولین اهمیت فراوانی دارد. در مسائل هیجانی ناقل عصبی سروتونین اهمیت
پیدا میکند. در امور مربوط به پاداش و تنبیه ناقل عصبی دوپامین مؤثر است.
البته ناقل دیگری به نام نروآدرنالین وجود دارد که در حالت اضطرابی بیشتر ترشح
میشود و البته تعادل این ناقلها است که سبب رفتار طبیعی میشود. بالا بودن یا
پائین بودن هر یک از این ناقلها مشکلات فراوانی را برای فرد به همراه دارد لذا
در افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند ترشح این ناقلها متعادل است.»همچنین
مریم حسینی در مورد عملکرد سیستم عصبی خودکار مغز هنگام عصبانیت و ارتباط آن با
هوش هیجانی میگوید: «یک فرد، باهوش هیجانی بالا وقتی عصبانی میشود ناگهان
سیستم سمپاتیک وی مشغول فعالیت میشود و برخی سیستمهای بدنی وی مثل گردش خون،
ضربان قلب و... افزایش پیدا میکند اما این افراد خیلی زود سیستم
پاراسمپاتیکشان که باعث پائین آوردن ضربان قلب و... میشود به کار افتاده و
دوباره آنان را متعادل میسازد.»
****
منبع : مقاله "
خانواده، محور هوشمندی
" -تهیه
کننده : الهام معیاری -برگرفته از روزنامه ایران
|