مروري بر مفاهيم آيندهنگاري (Foresight)
آنچه را كه امروزه فعاليت آيندهنگاري مينامند، اولين بار توسط ژاپنيها در
سطح ملي انجام گرفت. آنچه كه ژاپنيها در سال 71-1970 تجربه نمودند با هدف
پيشبيني (مخصوصاً پيشبيني فنّاوري) سازماندهي شده و تحت نام دلفي 1970 معرفي
گرديد، اين تجربه بعدها به واسطه آنكه به مجموعهاي از اهداف، بهغير از
پيشبيني دست مييافت "آيندهنگاري" نام گرفت.
آيندهنگاري " فرآيندي نظاممند، مشاركتي و گردآورنده ادراكات آينده است، كه
چشماندازي ميانمدت تا بلندمدت را با هدف اتخاذ تصميمات روزآمد و بسيج
اقدامات مشترك بنا ميسازد." اين تعريف از آيندهنگاري بهعنوان تعريف پايهاي
در برنامه " شبكه توسعه منطقهاي آيندهنگاري اتحاديه اروپا" كه با نام اختصاري
" فورن" شناخته ميشود، مورد استفاده قرار گرفت.
پيدايش الگوواره آيندهنگاري را ميتوان از دو ديدگاه بررسي نمود:
1- ابداع روش دلفي توسط محققين موسسة رند در دهة 1960 ميلادي كه به ظهور روشي
علمي و كارآمد جهت پيشبيني پيشرفتهاي علمي و فنّاورانه منجر گرديد. در اواخر
اين دهه و اوايل دهه 1970، ژاپنيها با استفاده از تجربة متخصصان اين موسسه،
روش دلفي را بهصورتي گسترده جهت پيشبيني وضعيت علم و فنّاوري تا سال 2000
ميلادي بهكار گرفته و اولين مطالعه گسترده خود را به انجام رساندند. هدف
ژاپنيها در ابتدا، صرفاً پيشبيني وضعيت علم و فنّاوري بود اما در خلال انجام
اين فرآيند (كه هر پنج سال يكبار در ژاپن انجام ميشود) به نتايجي فراتر از
پيشبيني دست يافتند بهگونهاي كه قادر به جهتدهي نسبي وضعيت تحقيقات و توسعه
علمي و فنّاورانه جامعه خود گرديدند. بدين ترتيب، ديگر مفهوم پيشبيني بيانگر
اين فعاليت نبود و در عمل مفهوم جديدي به نام "آيندهنگاري" كه به معناي ايجاد
آينده مورد نظر ميباشد، خلق گرديد. از ديدگاه ديگر، تحولاتي كه در سه حوزة
برنامهريزي راهبردي، مطالعات آينده و توسعه سياست رخ داد، منجر به ظهور
آيندهنگاري گرديد.
در مقاله ايروينو مارتين اهداف آيندهنگاري به صورت زير دستهبندي شدهاند:
فايده روشهاي آيندهنگاري را ميتوان كشف، خلق و امتحان ديدگاهها و آرمانهاي
مطلوب و ممكن آينده دانست. داشتن يك آرمان براي آينده، در اتخاذ سياستها،
راهبردها و برنامهها ميتواند مفيد باشد و در نهايت ميتواند احتمال وقوع
آينده مطلوب را بيشتر كند.
اگر اين آرمانها بهوسيله روشهاي آيندهنگاري امتحان نشوند، ميتواند باعث
بروز ضررهايي شوند كه ناشي از هدايت افراد به سوي اهداف و برنامههاي غيرممكن
است. به وسيله روشهاي پيشبيني ميتوان عواملي را كه باعث ايجاد خلل در
برنامهها و عدم دستيابي به اهداف ميشود تعيين نمود.
مهمترين دليل استفاده از روشهاي آيندهنگاري اين است كه مشخص كنيم براي يك
تصميم صحيح چه چيزهايي لازم است معلوم باشد كه در حال حاضر اين اطّلاعات در دست
نيست. به كمك اين اطّلاعات ميتوان فرضها را مشخص كرد تا امتحان شده و در صورت
لزوم تغيير يابند.
دستهبنديهاي مختلفي براي آيندهنگاري و روشهاي آن وجود دارد كه در زير به
آنها اشاره شده است:
كه مبناي آن ارزشها يا هنجارهاست. بنابراين در اين نوع پيشبيني اين سؤال مطرح
ميشود كه چه آيندهاي را ميخواهيم؟ يا اينكه چه چيزي براي ما مطلوب است؟
روشهاي ارزشي بيشتر مأموريتگرا هستند و با ارزيابي مقاصد، نيازها و تمايلات
آينده شروع ميشوند و به زمان حال باز ميگردند.
در اينجا صرف نظر از اينكه چه چيز مورد علاقه ما است، مشخص ميكنيم كه چه چيزي
ممكن است اتفاق بيفتد. پيشبيني اكتشافي از پايه مطمئن معرفتي امروز آغاز
ميشود و به سمت يك آينده مشخص جهت مييابد.
تفاوت عمده اين دو دسته در اين است كه روشهاي اكتشافي آينده را بر مبناي گذشته
و حال ميسازند ولي روشهاي ارزشي، آينده مطلوب و ممكن را مشخص ميكنند تا
بتوان بر مبناي آن براي زمان حال برنامهريزي كرد.
يكي ديگر از شيوههاي تقسيمبندي، تقسيم بر مبناي تكنيك به كار گرفته شده در
آنها، به روشهاي زير ميباشد:
1- كمّي يا عددي: اولين تلاشهاي غيرمعمول براي اطّلاع از آينده، با بهكارگيري
رياضيات و آمار شروع شد. در اين روشها، تكنيكهاي عددي مهمي توسعه يافتند.
بهعنوان مثال ميتوان از سريهاي زماني، مدلهاي تصميمگيري، شبيهسازي و
سامانههاي پويا نام برد. در همه اين روشها كه روشهاي عددي ناميده ميشوند
رفتار يك متغير يا يك دستگاه چند متغيره در يك محدوده زماني بررسي ميشود. در
استفاده از آنها فرض بر اين است كه آينده در امتداد گذشته قرار گرفته است و در
صورتيكه قوانين مستتر در اطّلاعات مربوط به آن روند (از گذشته به حال و آينده)
را بفهميم ميتوان آينده را پيشبيني كرد.
2- شبه عددي يا قضاوتي: روشهاي شبه عددي يا قضاوتي، حد وسط بين روشهاي كيفي و
روشهاي كمّي هستند. در بيشتر مواقع روشها نياز دارند كه قضاوتهاي ذهني را از
طريق يك سري قوانين يا تعاريف، كمّي كنند. همچنين برخي روشها از برآوردهاي
احتمالي ذهني استفاده ميكنند. بايد يادآور شد كه بين دانشمندان مختلف بر سر
تعيين روشها كه كدام كمّياند و كدام كيفي، اختلافاتي وجود دارد. اين
اختلافات بر سر تعيين اينكه كدام شبه عددياند بيشتر ديده ميشود. بهطور مثال
برخي افراد روشهاي شبه عددي يا قضاوتي را به دو دسته كلي "تحليل تأثير متقابل"
و "درخت وابستگي" تقسيم كردهاند و برخي ديگر روشهايي مثل "نظريه بازيها" و
"سناريو" و "تحليل روند" را نيز به اين دسته اضافه كردهاند.
3- كيفي: با توجه به مسايل فوق، تلاشهايي براي خلق روشهايي به وجود آمد كه
بدون فرض اينكه آينده در امتداد گذشته است، بتوان با استفاده از آنها و با
تقريب قابل قبولي آينده را پيشبيني نمود. در دهه 60، روشي به نام "دلفي" توسعه
يافت كه ميتوانست دورنمايي از سناريو آينده را بيان كند و آغازي بود بر خلق
روشهاي غير عددي يا كيفي. پايه اين روش و نيز ساير روشهاي كيفي بر اين استوار
است كه به نظر يك فرد خبره يا كارشناس، بيش از هر چيز ديگري ميتوان اعتماد
كرد.
كارشناسان بر مبناي شواهد يا انتظارات خود از آينده (كه از اطّلاعات شخصي يا
آشنايي قبلي آنها با موضوع مورد نظر به دست آمده است) نظر خود را بيان
ميكنند. از روشهاي اين دسته ميتوان از "دلفي"، " تحليل دنبالهاي
فنّاوريها"، "طوفان مغزي" و "تحليل ريختشناسي" نام برد. كاربرد اين روشها
بيشتر در موارد زير است:
1- اطّلاعات و دادههاي زمان گذشته راجع به موضوع مورد بحث وجود نداشته باشد كه
بتوان از روشهاي عددي استفاده كرد.
2- ممكن است بعضي از عوامل خارجي موجود باشند كه در حالي كه در حال تغييرند، بر
موضوع مورد پيشبيني اثر ميگذارند. تغيير اين عوامل باعث ميشود كه نتايج
بهدست آمده از روشهاي عددي كه بر اطّلاعات قبلي استوار بوده است را بيمعني
كند.
3- اطّلاعات و دادهها در دسترس نيست و فقط ميتوان آنها را از متخصصان و
كارشناسان با تجريه دريافت كرد.
4- اطّلاعات و دادهها ممكن است در اختيار باشند ولي پردازش آنها براي شناسايي
فنّاوري با در نظر گرفتن تمام عوامل و جوانب، بسيار مشكل و هزينهبر باشد.
5- ممكن است برخي عوامل فرهنگي، اخلاقي و شايد سياسي بسيار مهم وجود داشته
باشند تا عوامل فني و اقتصادي را بياهميت كنند.
از ديدگاه ديگر، روشهاي آيندهنگاري در چهارگروه زير قرار ميگيرند:
1- روشهاي رويكرد شناسايي موضوعات: روشهايي هستند كه بهدنبال شناسايي
موضوعات و حوزههايي ميباشند كه در فرآيند آيندهنگاري "پوشش" داده خواهند شد.
2- روشهاي رويكرد برون يابانه: روشهايي هستند كه بهدنبال برونيابي و
"تعميم" روندهاي گذشته به آينده ميباشند.
3- روشهاي رويكرد خلاقانه: روشهايي را در بر ميگيرد كه "خلاقيت" را وارد
فرآيند آيندهنگاري مينمايند.
4- روشهاي رويكرد اولويتگذاري: روشهايي هستند كه بهمنظور "اولويتگذاري"
مورد استفاده قرار ميگيرند.
در دسته بندي مورد نظر، 13 روش بيان شده كه در جدول زير آورده شدهاند:
د) مراحل آيندهنگاري فنّاوري
آيندهنگاري فنّاوري شامل سه مرحله ميشود كه در شكل زير نشان داده شده است.
در هريك از اين مراحل، بخشي از فرآيند آيندهنگاري فنّاوري انجام ميپذيرد.
1- مرحله پيشآيندهنگاري: در اين مرحله فعاليتهايي براي آمادهسازي اجراي
مرحله اصلي آيندهنگاري انجام ميشود. بعضي از فعاليتهايي كه در اين مرحله
انجام ميگردد عبارتند از: ارزيابي امكانپذيري، طراحي فرايند اجرا، توسعه
مفاهيم در ميان مشاركتكنندگان و تهيه منابع و مواد لازم.
2- مرحله اصلي آيندهنگاري: در اين مرحله روشهاي اصلي آيندهنگاري مانند پانل،
دلفي، سناريوسازي، تحليل ثبت اختراع و...انجام ميگردد و مشاركت بازيگران
مختلف جلب ميگردد و ستادهها مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد.
3- مرحله پسآيندهنگاري: در اين مرحله فعاليتهايي مربوط به انتشار نتايج،
اشاعه نتايج در بين سياستگذاران و در بعضي مواقع پيادهسازي نتايج انجام
ميشود.
ه ) آيندهنگاري : سنت حاكم بر آينده پژوهي
آينده پژوهي در ابتدا كار خود را با پیش بینی آغاز كرد. پیش بینی شامل يك
مجموعه فرايند خبرهمحور است كه با حدس و گمانه زني دربارهي
آيندهٌٌٌٌْْْْ، بحث ميكند و هيچ هدفي را براي تغيير در آينده ي پيشرو
دنبال نميكند كه در نتيجهي آن اثر انگيزشي نيز در ميان مردم جامعه يا كاركنان
سازمان ندارد. پيشبيني به خودي خود ارزشي ندارد، بلكه با پاس خدادن به
پرسشهاي تصميم گيران ابزاري براي كمك به فرايند تصميم گيري است. ارزش پیش
بینی به ميزان سودمندي آن هنگام اخذ تصميم بستگي دارد. هر پیش بینی كه كيفيت تصميم
را بهبود بخشد، صرف نظر از اين كه در آينده چه رخ دهد، امري مفيد است.
با وجود اينكه امروزه پیش بینی، همچنان يكي از حوزه هاي مهم و كليدي
آينده پژوهي است اما از دهه ي 70 ميلادي آينده نگاري به سنت حاكم بر
آينده پژوهي تبديل شد. آيندهنگاري از پيشبيني محض فراتر ميرود، و به طراحي و
معماري آيندهي مطلوب معطوف است. در اينجا آينده پژوهان به دنبال تغيير در
آينده و برپايي هوشمندانه و تاحدي دلخواه آينده هستند. طبق تعريف، آيندهنگاري
فرايندي است مبتني بر گفتمانهاي اجتماعي معطوف به آينده، با حضور گروههاي
زيادي از خبرگان رشتههاي مختلف و نمايندگان همهي ذينفعان يك موضوع و به
منظور خلق چشماندازهاي همهجانبه و بلندمدت از آينده.
نتايج آينده نگاري مبناي برنامهريزي راهبردي را تشكيل ميدهند. در آينده نگاري
مشاركت گستردهي افراد و سازمانها در فرايند انجام آن، علاوه بر آنكه سبب
ميشود آينده از منظرهاي گوناگون اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... بررسي شده و
راهكارهاي معماري آينده ارايه ميشود، انگيزه و باور عمومي را براي شكل بخشيدن
به آيندهي مطلوب را در سطح وسيعي ايجاد ميكند. امروزه ميزان مشاركت گسترده
در آيندهنگاري شاخصي از مردمسالاري دولتها در حوزهي سياستگزاري عمومي به
شمار ميرود.
از سال 1990 برنامههاي آيندهنگاري بخشي، منطقهاي و ملي در سازمانهاي دولتي
و خصوصي از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است. حوزههاي فعاليت آيندهنگاري علم،
فنّاوري، فرهنگ، محيطزيست و... بوده است، اما درسالهاي اخير بيشتر برنامهها
بر حوزه هاي علم و فنّاوري تمركز داشتهاند. اكنون آيندهنگاري علم و فنّاوري،
بهعنوان يك ابزار تصميمگيري دولتها در فرايندهاي سياستگذاري علم و فنّاوري
عمل ميکند و در بسياري از موارد سبب پاسخگويي به پرسش هاي راهبردي جامعه، در
يك چشمانداز بلندمدت شده است. فعاليتهايي باعنوان آيندهنگاري علم و فنّاوري،
با سرعت بيسابقهاي در بيشتر كشورهاي در حال توسعه، در حال پيگيري و اجرا است.
آيندهنگاري ابزاري براي درك آيندههاي محتمل، آمادگي بهتر براي رويارويي با
آينده و تصميمسازي براي نيل به آينده اي مطلوب است. آيندهنگاري شامل تلاشي
نظام مند براي بررسي و خلق آيندهي درازمدت علم، فنّاوري، اقتصاد، محيط و جامعه
بهمنظور شناسايي فنّاوريهاي عام نوظهور، حوزه هاي پرمنفعت اقتصادي و ساير
حوزههاي زيربنايي راهبردي است كه به احتمال فراوان، بيشترين منافع اقتصادي،
اجتماعي و سياسي را خواهند داشت. آيندهنگاري نوعي مديريت و مهندسي جامع آينده
و ايجاد فرصت براي ساختن آيندهي مطلوب است.
در بسياري از موارد آيندهنگاري با ساير فعاليتهاي مشابه، مانند پيشبيني و
برنامهريزي راهبردي اشتباه گرفته ميشود. آيندهنگاري نبايد با پيشبيني كه
داراي پيشفرضهايي ثابت در مورد چگونگي شکلگيري آينده است، اشتباه گرفته شود.
آيندهنگاري به دنبال پيشگويي نيست، بلكه فرايندي است که با تمرکز بر خلق
آينده در پي خلق چشماندازهاي مشترك از آينده است، چشماندازهايي كه سازمانها
را بر آن ميدارد که فعاليتهاي امروز خود را با آنها منطبق سازند.
آيندهنگاري جايگزين پيشبيني، آينده انديشي و برنامهريزي راهبردي نميشود.
هر يك از اين فعاليتها در فرايند آينده نگاري نقش خود را ايفا ميكنند، و در
بسياري از موارد، بهطور متقابل يكديگر را حمايت ميكنند.
آيندهنگاري کار خود را با شناسايي آينده ي بديل آغاز ميکند و با بررسي
آنها، امكان وقوع و اثربخشي هر انتخاب را مشخص ميكند. بعد از اين مرحله نوبت
به انتخاب گزينهي مطلوب براساس معيارهاي امكان و اثربخشي ميرسد (در واقع
خروجي اين مرحله فهرستي از اولويتهاي برتر از تصاوير آينده ميباشد).
پس از اين انتخاب و مقايسه با وضعيت حال، براي رسيدن به گزينه ي انتخاب شده
راهکارهاي لازم ارايه ميشود. از اين مرحله، كار به فرايند برنامهريزي
راهبردي ارتباط داده ميشود كه از وظايف آيندهنگاري نيست. آيندهنگاري در
شناسايي مقصد يا هدف تلاش ميكند.
آيندهنگاري فراتر از مجموعهاي از روشها، فرايندي از مشاوره و تعامل بين
جامعهي علمي، ذينفعان دستاوردهاي تحقيقاتي و سياستگذاران است. اين فرايند
منظم و مستمر در پي خلق آيندهاي مطلوب در افق ده تا سي سال و با دو هدف زير
است:
• شناسايي سريع فنّاوريهاي عام نوظهور؛ فنّاوريهايي كه استفاده از آنها
منافعي براي جامعه دارد. اينگونه فنّاوري ها هنوز در مرحله پيشرقابتي قرار
دارند و ميتوانند براي سرمايهگذاري انتخاب شوند.
• شناسايي حوزه هاي تحقيقات راهبردي؛ اين تحقيقات پيشزمينهاي براي حل مسائل
علمي شناختهشدهي فعلي يا آتي خواهند بود.
در برنامههاي مختلف آيندهنگاري اهداف گوناگوني براي آيندهنگاري در نظر گرفته
شده است. اين طيف از فراهم نمودن قابليت هشدار زودهنگام تا ايجاد وفاق عمومي
متغير بوده است. برخي از برنامههاي آيندهنگاري بر پشتيباني برنامهريزي و
برخي بر آموزش تاكيد بيشتري داشتهاند. عدهاي از برنامهها بر تلاش، جهت
انگيزش مردم تأكيد ميكردند. در حالي كه باقي بر تلاش براي فهم بهتر روندهاي
جامعه تأكيد داشتند. اين اهداف در ظاهر بيارتباط بهنظر ميرسند، اما ميتوان
آنها را در قالب سه موضوع اصلي تقسيمبندي كرد:
1- ساختن اطّلاعاتي كه به روند تصميمگيري كمك كند.
2- زمينهسازي و ايجاد مدلهاي ذهني مبتني بر آيندهنگاري
3- تشكيل يك چشمانداز گروهي براي آينده و دستيابي به وفاق عمومي
مهمترين هدف آيندهنگاري تصويرسازي، خلق و ترسيم چشمانداز (آينده مطلوب) است.
چرا كه تعريف هدف ماهيت ارتباط با فرآيند تصميمگيري را مشخص ميسازد. پيامدهاي
اصلي آيندهنگاري عبارتند از:
• كشف فرصتهاي آتي جهت تعيين اولويتهاي سرمايهگذاري در زمينهي فعاليتهاي
علم و نوآوري.
• جهتدهي نظام علم و نوآوري.
• وارد كردن بازيگران جديد به حوزه هاي راهبردي.
• ايجاد شبكهها و پيوندهاي جديد در سطوح گوناگون جامعه
فرايند انجام هر برنامه ي آينده نگاري شامل چهار مرحله است:
مرحله يک: تعيين چارچوب و الگوي مفهومي
هدف اين مرحله سازماندهي و استقرار پايههاي برنامه است. اين مرحله كه شامل
تعيين هدف، روششناسي و انتخاب کارشناسان برنامه آيندهنگاري است.
مرحله دو: تعيين پارامترهاي كليدي
با استفاده از گروههاي متنوع کارشناسان و اطّلاعات جمعآوري شده، متغيرهاي
كليدي برنامه مشخص ميشوند.
اين مرحله نيز خود شامل دو گام شناسايي و انتخاب گزينه ميباشد.
1. شناسايي
• شناسايي کارشناسان، دستاندركاران و افراد تاثيرگذار در فرايند
• شناسايي مؤلفههاي مربوط و زيربخشهاي موردنظر
• درک و تبيين رسالت برنامه
2. انتخاب
• دستهبندي افراد مرتبط با برنامه
• انتخاب کارشناسان
• ايجاد چارچوب مفهومي كلي كه يك مدل مرجع براي فهم سامانه و پايهاي براي
تصميمگيري است.
مرحله سه: تهيه سناريو
در اين مرحله برهم كنش بين متغيرهاي كليدي تحليل ميشود و از اين طريق تعدادي
سناريو طراحي ميشود.
مرحله چهار: اشاعهي نتايج و تدوين راهبردهاي پيشنهادي
اشاعهي نتايج و تدوين راهبردهاي پيشنهادي اهميت برابري دارند كه بر حسب نوع و
اهداف برنامه آيندهنگاري تغيير ميكنند.
با مشاركت گسترهي وسيعي از سطوح مختلف مردم با حضور چند خبره
متمركز بر حوزههاي عام و كلان متمركز بر حوزههاي خاص
تحليل و طراحي آينده فقط تحليل آينده
راهكارهاي تعيين آيندهي مطلوب ارايه ميشود. آيندهي مطلوب تعيين نميشود.
راهكارهاي ساخت آينده بررسي ميشوند ساختن آينده بررسي نميشود.
باور عمومي و مشاركت جمعي براي تحقق چشمانداز وجود دارد انگيزه براي شكلدهي
آينده وجود ندارد.
( جدول 1. مقايسه ميان پیش بینی و آيندهنگاري)
و) هدفهاي عمومي آينده نگاري
اين هدفها که فارغ از موضوع مطالعه و به طور طبيعي پس از طي فرآيند
آيندهنگاري ميبايد حاصل شوند و آنها را با عناوين مختلفي همچون Communication
,Concentration on Longer-term, Coordination, Consensus, Commitment معرفي
ميکنند، عبارتند از:
1- تعامل و ارتباط : گردهمايي گروههايي از افراد مرتبط با موضوع به شيوهها و
روشهاي مناسب به گونهاي که بتوانند با هم تبادل نظر داشته و از آراء و نظرات
يکديگر استفاده کنند.
2- تمرکز بر بلندمدت: شرکتکنندگان و مخاطبان برنامه افق ديد خود را از کوتاه
مدت به بلندمدت تغيير دهند.
3- هماهنگي : انتظار ميرود در پايان برنامه هماهنگي بيشتري بين شرکتکنندگان
رخ داده باشد.
4- همرأيي: ايجاد بينش مشترک نسبت به آينده، داراي اهميت بسيار است و در صورت
عدم تحقق آن، نميتوان نتايج مطلوبي از آينده نگاري گرفت.
5- تعهد در اجرا: انتظار ميرود افراد دخيل در آينده نگاري آمادگي لازم را
براي به اجرا در آوردن تغييراتي که آيندهنگاري پيشنهاد مي کند، پيداکنند
(ناظمي و قديري، ۱۳۸۵).
ز) هدفهاي خاص آينده نگاري
براي يک مطالعه در سطح ملي ، بايد به طبقهبندي هدفهاي آيندهنگاريهاي ملي در
کشورهاي مختلف پرداخت که عبارتند از : تشخيص فنّاوريهاي کليدي، تشخيص
فنّاوريهاي عام در حال پيدايش، پيشبيني ظهور و وقوع فنّاوريها، تعيين جايگاه
ملي، شناسايي ضعفها و قوتها، شناسايي توانها، شناسايي نيازهاي اقتصادي و
اجتماعي، شناسايي تهديدها و فرصتها، اولويت گذاري، اطّلاع رساني به بنگاههاي
اقتصادي، اطّلاع رساني به تصميم گيران و سياستگذاران، ايجاد همکاري ميان بخش
پژوهشي و بخش صنعت، ساخت چشمانداز.
از آنجا که آينده نگاري حاصل تلاقي سه دسته از مفاهيم در حوزههاي آينده پژوهي،
يعني برنامهريزي يا برنامهريزي راهبردي و سياستگذاري يا توسعة سياست وشبکه
سازي ميباشد، خروجي آينده نگاري تنها از جنس آينده نيست؛ بلکه خروجيهاي آن
پيشنهادهايي هستند که بار مفاهيمي از نوع سياستگذاري و برنامهريزي را با خود
دارند.
ح) ديدگاههاي سه گانه درباره محركهاي آينده نگاري
تفاوت پيشبيني و آينده نگاري را ميتوان به اين صورت ساده توضيح داد که
پيشبيني تمايل به استفاده از اطّلاعات گذشته براي ترسيم آينده را دارد، در
حالي که آينده نگاري تاکيد خود را بر ترسيم آيندههاي مطلوب و امکانپذير
ميگذارد.
بعد از دو دهه، آينده نگاري به يکي از ابزارهاي مهم سياستگذاران، در تمامي
حوزهها، براي کمک به سياستگذاري و تصميم گيري تبديل شده است. اروپا، آمريکا و
ژاپن به طور گستردهاي از اين ابزار براي جويا شدن نظرات متخصصان مختلف، نزديک
کردن ديدگاههاي مختلف به يكديگر، ايجاد اجماع و يا کسب نظر اکثريت استفاده
كرده، برمبناي دانش و آگاهي کسب شده از اين آيندهنگاريها، اقدام به تعيين
چشماندازها و سياستگذاري ميکنند. پس ازانجام موفق آينده نگاري دراين کشورها،
دولتهاي بسيار ديگري راه آنها را پيمودند.
آيندهنگاري را ميتوان به عنوان فرايندي نظاممند براي نگاه ميان مدت تا بلند
مدت به آينده علم، فنّاوري و مسايل اجتماعي که منتج به سياستگذاري در زمان حال
مي شود، دانست.
بن مارتين آيندهنگاري را به عنوان فرآيندي که شامل تلاش نظاممند براي نگاه به
آينده بلند مدت علم، فنّاوري، اقتصاد و سياست، با هدف شناسايي حوزههاي پژوهش
راهبردي و ايجاد فنّاوري عام (عمومي) که ميتوانند بيشترين منافع اقتصادي و
اجتماعي را فراهم سازند تعريف کرده است.
بر اساس تعريف بن مارتين، ميتوان به 5 جنبه مهم آيندهنگاري اشاره کرد:
1. تلاش براي نگاه به آينده بايد نظاممند باشد، تا بتوان آن را آيندهنگاري
ناميد.
2. آيندهنگاري معمولاً به بلندمدت که معمولاً خارج از افق برنامهريزيهاي
معمولي به شمار ميآيد، ميانديشد؛ بنابراين افق زماني فعاليتهاي آيندهنگاري،
بين 5 تا 30 سال را دربر ميگيرد.
3. فشار علم/فنّاوري بايد در توازن با کشش بازار باشد. آيندهنگاري فنّاوري
نبايد به تنهايي زير سلطه مسايل مرتبط با علم و فنّاوري قرار داشته باشد، بلکه
بايد توجهاتي به عوامل اجتماعي و اقتصادي (که براي شکل دادن به نوآوريها مهم
شناخته شدهاند) نيز داشته باشد.
4. آيندهنگاري بر روي فنّاوريهاي عام در حال ظهور، در جايي که مورد قانوني
براي حمايت دولت وجود دارد، تمرکز ميکند.
5. آثار اجتماعي بايد مورد توجه قرار بگيرند و بايد از تمرکز صرف بر روي مسايل
مربوط به خلق ثروت اجتناب ورزيد.
همين نکته باعث شده است که بسياري از فعاليتهاي اخير آيندهنگاري، از ابتدا بر
پايه يک مشکل انجام شوند (به عبارت بهتر: فعاليتهاي آيندهنگاري مشکل محور
شدهاند) و به عنوان مثال بر روي مسايلي، مانند: جلوگيري از جنايات، جوامع
سالمند و... تمرکز ميکنند.
لوک جرجيو آيندهنگاري را به عنوان: ابزار نظاممندي براي ارزيابي پيشرفتهاي
علمي و فنّاورانه که تأثير زيادي بر روي قابليت صنعتي، ايجاد ثروت و کيفيت
زندگي دارد تعريف کرده است.
از تعاريف ديگري که براي آيندهنگاري گفته شده است ميتوان به تعريف زير اشاره
کرد:
. فورن آيندهنگاري را فرايندي نظاممند و مشارکتي براي گردآوري اطّلاعات
(دربارة) آينده و ايجاد چشمانداز ميان مدت تا بلندمدت براي اثرگذاري بر
تصميمات زمان حال و انجام فعاليتهاي مشترک ميداند.
دانش آيندهنگاري از تلاقي سه جريان سياستگذاري، برنامهريزي و آينده انديشي
بوجود آمده است. شکل (1) چگونگي شکل گيري آيندهنگاري را نشان مي دهد.
از دهه 90 به بعد، آيندهنگاري با استقبال فراواني (از سوي دولتها، بنگاهها
و....) روبرو شد و بسياري از دولتها به انجام آيندهنگاري روي آوردند. بن
مارتين، مايکل کينان و آتيلا هاواس دليل اين امر را ناشي از موارد مختلفي
بدينگونه ميدانند:
محرکهاي آيندهنگاري، از ديدگاه بن مارتين
بن مارتين محرکهايي را که باعث جهش علاقهمندي به آيندهنگاري شده در 5 عامل
بررسي ميکند:
دنيا به طور فزايندهاي به سمت رقابتيتر شدن گام بر ميدارد. بازيگران جديد
اقتصاد جهاني در آسيا، آمريکاي لاتين، اروپاي شرقي و مرکزي ظهور کردهاند. ظهور
بازيگران جديد باعث افزايش رقابت درسطح جهاني شده است.
با حرکت اقتصاد کشورها به سمت اقتصاد، دانش محور وابستگي به نوآوري و
فنّاوريهاي در حال ظهور بيشتر ميشود که اين عامل خود، باعث نياز به پژوهشهاي
راهبردي ميشود.
مشکلي که در اينجا آشکار ميشود اين است که انجام پژوهشهاي راهبردي و زير بنايي
باعث ميشود که بنگاهها متحمل خطرپذيري يا هزينه زياد شوند.
بنابراين دولتها بايد بخشي از مسئووليتهاي مالي را بر عهده بگيرند، اما دولتها
نيز نميتوانند در تمامي اين حوزهها سرمايهگذاري کنند. براين اساس بايد
تعدادي از حوزههاي مهمتر انتخاب شوند؛ آيندهنگاري فرايندي است که به چنين
انتخابي کمک ميکند.
2. افزايش محدوديتها بر هزينه عمومي
محدوديتهاي وارد شده بر هزينه عمومي را ميتوان در:
1. افزايش جمعيت و افزايش سطح توقعات عمومي، بويژه در حوزههاي بهداشتي، آموزشي
و رفاه اجتماعي؛
2. محدوديتهاي پذيرفته شده سياسي که به واسطه معاهدات و کنوانسيونهاي مختلف بر
کشورها وارد ميشود. به عنوان مثال ميتوان به فشار سازمان تجارت جهاني در مورد
تعرفهها اشاره کرد؛
3. کاهش درآمدهاي ارزي به واسطه کاهش قيمت در وضعيت رقابتي جستجو کرد. اما
دولتها براي افزايش قابليت رقابت، کاهش مخارج و پاسخگويي به توقعات، نيازمند
فنّاوريهاي در حال ظهور ميباشند. توسعه فنّاوريهاي در حال ظهور خود منوط به
سرمايه گذاري در بخش تحقيق و توسعه ميباشد.
از آن جايي که اقدام به تحقيق و توسعه در هر حوزهاي بار مالي فراواني بر دوش
دولت ميگذارد، دولتها ناچار به اولويت بندي هستند. آيندهنگاري ابزاري براي
کمک به شناسايي اين اولويتها است.
عامل ديگري که محرک آيندهنگاري شده افزايش پيچيدگي است. افزايش تعداد عوامل
درگير در موضوعها و نيز نزديکتر شدن تعاملات و روابط درون نظامي ميان اين
عوامل، باعث شده است که در تصميم گيري، عوامل بسياري در نظر گرفته شود. از جمله
عواملي که بايد در نظر گرفت، ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
• سامانه جهاني، منطقهاي، ملي و محلي و بين هر يک از اين موارد و موسسات
جهاني،
• پژوهش و فنّاوري از يک سو و اقتصاد، سياست، فرهنگ و محيطزيست از سوي ديگر،
• -بخش خصوصي و عمومي (دولتي)،
• -فنّاوريهاي مختلف و ادغام (ترکيب) فنّاورانه به گونهاي ويژه اهميت دارد.
اغلب، مهمترين نوآوريهاي راديکال زماني بوجود ميآيند که دو يا چند جريان مجزاي
پيشين از فنّاوري، با يکديگر ترکيب ميشوند،
• - توليدکنندگان مختلف دانش.
اين نکته را هميشه بايد در نظر داشت که دامنه وسيعي از توليدکنندگان دانش وجود
دارد که ابهام قابل ملاحظهاي در مرزهاي نهادي (رسمي) بين آنها وجود دارد (يعني
بخشهاي صنعتي و دانشگاهي).
به اين ترتيب رشد تعاملات ميان سامانهها باعث ميشود، نيازمنديهايي به اين
گونه مورد توجه قرارگيرد:
• درک بهتر از سامانه هاي پيچيده،
• سياستهاي انعطافپذير، سامانه و پاسخها،
• ابزارهاي سياستي براي پيوند ميان بازيگران، نيازها و ارزشها،
• افزايش و اثر بخش کردن شبکهها، همکاريها و مشارکتها،
• شفاف بودن مرزهاي ميان مسئوليتهاي هيأتهاي ملي، منطقهاي و جهاني و سياستهاي
مربوط به هر يک از اين مسئوليتها. (Martin 2002, Miles,2003)
4. افزايش اهميت قابليت علم و فنّاوري
يکي از نکات مهم در اين بحث، تمايز ميان مهارت و دانش است. امروزه دانش عملي و
فنّاورانه به مثابه يک منبع راهبردي براي شرکتها و کشورها ميباشد. در بسياري
از مطالعات سياستگذاري علم که انجام شده، توجه به اهميت دانش ضمني به اندازه
دانش کدبندي شده آشکار ميشود. از مشخصات دانش ضمني اين است که به آساني قابل
انتقال نميباشد. مسئله ديگر اين است که ما به مهارتهاي گسترده نظاممند جديد
مانند رويکردهاي ميان رشتهاي، شبکه سازي و همکاري نياز داريم.
آيندهنگاري با توسعه اين مهارتها، شبکه سازي و همکاري ميان بازيگران باعث
دستيابي ما به دانش ضمني ميشود.
5. تغيير قراردادهاي اجتماعي ميان علم و فنّاوري از يک سو و جامعه از سوي ديگر
حدود 40 سال پيش، پس از جنگ جهاني دوم، مدل رانش علم، مدل غالب در سياستگذاري
علم و فنّاوري بود. بر اساس اين مدل، پيشرفت در پژوهشهاي پايهاي باعث افزايش
فرصت در پژوهشهاي کاربردي ميشد و در حقيقت امکان توسعه فنّاوريهاي جديد و
نوآوري را فراهم ميکرد. اما دولتها دربارة اينکه منافع حاصل از اين نوع
پژوهشها به چه ميزاني و در کدام شاخه بروز ميكند و يا دستيابي به نتايج
کاربردي چه زماني خواهد بود آرامش داشتند. افزايش رقابت صنعتي و محدوديتهاي
بودجهاي، عواملي بودند که دولتها را محاسبه گر كردند و حکومتها خواهان آگاه
شدن از منافع منتج از سرمايهگذاريهاي خود و مشخص شدن زمان دستيابي به اين
منافع بودند. آيندهنگاري به مثابه يکي از شيوههاي پيوند ميان جوامع علمي، اين
فرصتهاي پژوهشي را همراه با نيازهاي صنعتي و اجتماعي در ارتباط با فنّاوريهاي
جديد و نوآوري پيگيري ميکند. موفقيت در استفاده و کاربردي کردن علم و فنّاوري
به طور فزايندهاي وابسته به ايجاد شبکههاي مؤثر ميان صنعت، دانشگاه و مراکز
پژوهشي است. آيندهنگاري ميتواند به ايجاد و تقويت اين گونه از ارتباطات و
پيوندها کمک کند.
محرکهاي آيندهنگاري از ديدگاه مايکل کينان
مايکل کينان محرکهاي آيندهنگاري را به اين گونه مورد بحث قرار ميدهد:
1. ظهور شيوههاي نوين سياستگذاري
درک روبه رشدي از اين مسئله که جهان به صورت پويايي پيچيدهتر ميشود، ايجاد
شده است. اين عامل باعث ميشود که دانستن همه چيزهاي مورد نياز در مورد دخالت
سياستگذاري موفق براي هيچ سازماني امکانپذير نباشد. به عبارت ديگر حکومتهاي
بسياري پذيرفتهاند که دانش مورد نياز براي دخالت سياستگذاري موفق در بين
بازيگران مختلف، تقسيم (توزيع) شده است. به نظر ميرسد كه فعاليت آيندهنگاري
با گستردگي و تأکيدي که بر روي فرآيندها دارد، بخشي از اين تغيير جهت باشد.
2. تمايل فزاينده به هوش آينده نگر
يکي از دلايل منطقي که براي اجراي آيندهنگاري (بويژه در سطح منطقهاي و بخشي)
مطرح است، دربارة توسعه هوش آينده نگر بين بازيگران سامانه ميباشد. اين دليل
منطقي به توسعه فضايي (به لحاظ مکاني مثلاً براي پوشش حوزههاي ناشناخته،
بازارهاي بالقوه و...) و زماني (براي مثال تشويق تفکر بلند مدت) چشماندازها،
منجر ميشود. اين چشماندازهاي جديد، شناختي از فرصتها و تهديدات محتمل را
ايجاد ميكنند. باور غالب اين است که شركتها و سياستگذاران يا ساير بازيگران
سامانهاي که به اين سلاح مجهز شدهاند، بهتر ميتوانند در برابر دامنه کلي از
پيشامدهاي آينده عمل کنند.
يکي از دلايل مهم انجام آيندهنگاري، توانايي آن براي بسيج گروههاي ناهمگون
بازيگران به دور يک چشمانداز واحد است. به عنوان مثال اگر درحال حاضر مسئله
ويژهاي به صورت راهبردي مهم به نظر برسد از آيندهنگاري ميتوان نه تنها براي
افزايش آگاهي اهميت آن مسئله، بلکه براي بسيج سهامداران کليدي براي انجام اعمال
(اقدام) جمعي راهبردي استفاده كرد.
4. اثرات قيل و قال و دنباله روي
هنگامي که کشوري فعاليت آيندهنگاري را انجام ميدهد، کشورهاي رقيب دنبال كردن
راه او را الزامي ميدانند. علاوه بر اين، عمليات سازمانهاي بينالمللي
مانندUNIDO نقش قابل توجهي در اين زمينه ايفا کرده است (گفتني است که نخستين
کارگاه آيندهنگاري در ايران با حمايت UNIDO در سال 1384 برگزار شد).
دولتها در تمام جهان تلاش كردند تا دست كم در ظاهر هم که شده، خود را در حال
آماده سازي براي رويارويي با فرصتها و چالشهاي سدة 21 نشان بدهند. اين عامل
نيز ميتواند تا حدودي افزايش فوقالعاده مطالعات آيندهنگاري را نشان دهد.
محرکهاي آيندهنگاري از ديدگاه آتيلاهاواس
آتيلاهاواس محرکهاي آيندهنگاري را که باعث استقبال گسترده از آيندهنگاري شده
است اين گونه بر ميشمارد.
1. روبهرو شدن با چالشهاي پيچيده
سياستگذاران در دنياي امروز با چالشهاي پيچيدهاي روبه رو ميباشند، چرا که
عوامل اجتماعي ـ اقتصادي در توصيف مسائلي که داراي اهميت راهبردي ميباشند،
مانند:
- قابليت رقابت (در سطح ملي براي جذب استعدادها (تواناييها) و سرمايه در سطح
بنگاه براي حفظ و افزايش سهم ملي و بينالمللي از بازار)،
- کيفيت زندگي (بهداشت، آموزش، تغييرات جمعيتي بويژه افزايش جمعيت سالمند و
نيازهاي خاص اين افراد، كشمكشهاي اجتماعي، محدود كردن جنايت و....)
- آموزش و يادگيري در طول زندگي (نيازهاي جديد براي سامانههاي آموزشي، ابزارها
و روشهاي نويي که بطور عمده بر اساس فنّاوري اطّلاعات بنا نهاده شدهاند،
نيازهاي فزاينده به ارتباط و همکاري متقابل بين شغلي)،
- نابرابريهاي منطقهاي، با يکديگر ارتباط متقابل دارند.
تغييرات گسترده فنّاورانه و سازماني، همانند اهميت روبه فزايش قابليتهاي
يادگيري و استفاده از دانش، به طورگستردهاي قواعد بازي راتغيير داده است.
بنابراين دولتها مجبور هستند بخشي از وظايف گذشته خود را کنار بگذارند و
مسئوليتها و وظايف تازهاي را عهده دار شوند. بنگاهها نيز بايد به دنبال يافتن
راهبردهاي جديد، براي حفظ و ارتقاي قابليت رقابتيشان در اين محيط باشند.
3. انواع شبکهها و خوشهها
انواع گوناگون خوشهها و شبکهها (تجارت– آکادمي، تجارت – تجارت هم در سطح ملي
و هم فراملي) و ساير انواع همکاري به عاملي کليدي در خلق، انتشار و بکارگيري
دانش و فنّاوريهاي جديد، در نتيجه برآوردن نيازهاي اجتماعي و دستيابي به
موفقيت اقتصادي، تبديل شدهاند.
4. تغييرات فنّاورانهي سريع
پيش از آنکه سياستگذاران بتوانند کاملاً با مکانيسمهاي کاري (مفيدي) از
تغييرات فنّاورانهي آگاه شوند و از تبعات اجتماعي اقتصادي اين تغييرات مطلع
شوند تا سياستهاي مناسبي را تدوين كنند، اين تغييرات رخ ميدهند.
دولتها پس از روبه روشدن با فشارهاي فزاينده سياسي و اقتصادي به سختي تلاش
ميكنند تا بودجههايشان را، در حالي که از مالياتها ميکاهند، متوازن سازند.
بنابراين دولتها نيازمند اين هستند که هزينههاي عمومي را کاهش دهند و درعين
حال پاسخگويي درمقابل اينکه پول ماليات دهندگان را چرا و به خاطر چه موضوعي
هزينه كردهاند؟ در جوامع دموکراتيک از اهميت بيشتري برخوردار شده است.
6. دغدغههاي اجتماعي درباره فنّاوريهاي نو
سياستگذاران همچنين مجبورند با دغدغههاي فزاينده اجتماعي در مورد فنّاوريهاي
نو روبه رو شوند (بويژه دغدغههاي اخلاقي و امنيتي در مورد زيستفنّاوري، ترس
از بيکاري و محروميت اجتماعي به واسطه انتشار سريع، توسط فنّاوريهاي اطّلاعاتي
و ارتباطاتي).
هاواس نتيجه ميگيرد که سياستگذاران در تلاش براي يافتن راه حل هايي براي اين
چالشها، نيازمند بهرهگيري از روشهاي مشارکتي شفاف، که نگاه روبه جلو را در
دستور کار خود قرار ميدهد، خواهند بود. او معتقد است که: آيندهنگاري ابزار
اثر بخشي در اين زمينه است. او معتقد است که: کشورهاي در حال توسعه علاوه بر
مشکلات ياد شده مسايلي مانند از دست دادن بازارهاي پيشين، قابليت رقابت شکننده
بينالمللي، کيفيت به نسبت پايين زندگي، فرار مغزها و.... روبه رو ميباشند.
بنابراين از آيندهنگاري ميتوان به عنوان ابزاري مفيد در اين تلاشهاي بهم
مرتبط براي حل مشکلات بهره برد.
بشر از گذشته به دنبال اين بوده است که بتواند آينده خود را گمانهزني و
پيشبيني کند. از نيمه دوم سده بيستم فعاليت پيشبيني به صورت منظمتر
ودقيقتري انجام شد، تا اين که در اوايل دهه 90پيشبيني، در تلفيقي با دانشهاي
سياستگذاري وآينده انديشي به ايجاد آيندهنگاري انجاميد. بشر به اين نتيجه
رسيده است که دنياي امروز بسيار پيچيده شده است و دانش نيز به طور گستردهاي
پخش شده است به گونهاي که بشر چارهاي جز اين ندارد که براي تصميمگيري موفقيت
آميز، در هر حوزهاي، از دانش متخصصان و ذينفعان آن حوزه استفاده
کند.آيندهنگاري در اين دو دهه به دلايلي، مانند: افزايش رقابت، افزايش
محدوديتها بر هزينههاي دولتي، ايجاد اتحاديههاي حمايتي، جهاني شدن، روبهرو
شدن با چالشهاي پيچيده و... با اقبال و علاقهمندي بسياري روبه رو شده است.
اميد است که انجام فعاليت آيندهنگاري در ايران نيز به طور منظم، در حوزههاي
مورد نياز، انجام گيرد و به يک فرايند، و نه فعاليتي يک باره، تبديل شود.
منابع:
1. ناظمي، امير. قديري، روح الله: آيندهنگاري از مفهوم تا اجرا، وزارت صنايع و
معادن، مرکز صنايع نوين، تهران، 1385.
2. Cameron,hugh,Lveridge,denis."Technology Foresight:perspectives For
Europpan and International Co- operation",Final Report.April 1996.
3. FOREN, "A practical Guid To Regional Foresight", December 2001.
4. Grun wald ,Armin,' Technology Foresight In Europe", Tech Monitor.jul-Aug
2003.
5. Havas, Attila,"Identifying Challenges And Developing Vision", Budapest,
September 2002.
6. Havss, Attila,"Socio-economic And Developmental Needs: Focus Of Foresight
Programmes". Ankara,December 2003.
7. Keenan,Michael. Miles, Ian.."Hand Book Of Society Foresight".,2003.
8. Klusacek, Karl," Foresight Methodologies" , Training module2.
9. Martin,R.Ben,"Technology Foresight In Rapidly Globalizing Economy",
Science And Technology policy Research,Brighton, 2002
****
منبع : مقاله " فرآيندها، روشها و ابزارهاي آيندهنگاري نوآوري "
برگرفته از هشتمين همايش مراکز تحقيق و توسعه صنايع و معادن
|