|
براي هرچيزي تعريف خودش را دارد و گاه با تعريفهايش ديگران را متعجب ميکند
براي مثال همين ديروز رضا از مادر که داشت حياط را جارو ميزد پرسيد: «مامان!
زندگي يعني چه؟» و مادر که سالها بود بيخيال از معناي زندگي؛ زندگي ميکرد و
زندگي چهار نفر ديگر را ميچرخاند گفت: «يعني صبح و شب». پسر بچه توپ
پلاستيکياش را بالا انداخت و دوباره پرسيد: «بعد از صبح و شب چي؟» مادر که
حواسش بيشتر به گرد و خاکهاي حياط بود تا سوال پسربچه بدون اينکه سرش را بالا
بگيرد جواب داد: «يعني صبح بلند ميشوي صبحانه ميخوري، اتاقت را جمع ميکني،
کار ميکني، تا ظهر، بعد ناهار ميخوري، بعد شام» پسربچه که نزديکتر به مادر
شده بود دستش را جلوي صورت او گرفت و گفت: «يعني ما هم مانند اينهاييم؟» مادر
سرش را بالا گرفت کف دست پسر بچهاي مورچهاي فکر فرار بود...
شايد شما هم اگر کمي به حرفها و رفتار کودکانتان فکر کنيد ميبينيد که دنياي
آنها هم مانند رضا پر است از سوالهاي عجيب و غريب و باورنکردني که شنيدنش از
زبان پسربچه يا دختري 5 تا 6 ساله ميتواند شما را سر جاي خودتان ميخکوب کند.
سوالهايي که جواب دادن به آنها براي شما نه تنها سخت که گاه غيرممکن است،
سوالهايي که شما هم روزگاري بسياري از آنها را در ذهن داشتيد. اما امروز چه؟
به دنياي بيسوال خود عادت کردهايد و اين به دليل يافتن جوابها نيست بلکه
تنها دليلش گم شدن سوالها و کمرنگ شدن شگفتيهاي دنيا در مقابل چشم شما است.
در حالي که زنده بودن به سوال کردن و دنبال جواب گشتن است و بخش اصلي از اين
زندگي در مدرسه رقم ميخورد. مدرسهاي که ميتواند به سوالهاي شما جواب دهد يا
سوالهاي شما را بيجواب بگذارد و بگذرد و يا حتي آنها را سرکوب کند و شما را
تبديل به آدمي کند خلاق يا فردي با ذهني مرده که با جوابهاي تکراري ديگران
قانع ميشود. در دنياي امروز بهخصوص در جوامع پيشرفته مهمترين نوع آموزش،
آموزشي است که خلاقيت را رشد ميدهد نه آموزشي که همه چيز را به دانشآموز
ديکته کند. چرا که از بين بردن خلاقيت و بستن راه رشد آن، يعني ساکن شدن و
متوقف ماندن رشد و پيشرفت يک جامعه چرا که ذهنهاي پوياي آن به جاي آنکه
فعاليت کنند ساکن شدهاند و به جاي پيشرفت مدام درجا ميزنند و يا پس ميروند.
در حالي که پي بردن به اهميت خلاقيت و رشد آن ميتواند به چرخ توسعه يک کشور،
يک فرهنگ و يک جامعه آنچنان سرعتي بخشد که با هيچ چيز ديگري قابل قياس نيست.
معلم خلاق، دانشآموز خلاق
اما اولين گام در راه پيشرفت يک جامعه آن هم از طريق رشد خلاقيت کودکان و
دانشآموزان احتياج به هيچ منبع مادي ندارد و بيش از آن نيازمند وقت گذاشتن و
صرف انرژي براي پاسخ دادن به سوالهايي است که از ذهن کنجکاو کودکان و
دانشآموزان برميخيزد. هرچهقدر شما بهعنوان يک آموزگار يا حتي والدين براي
سوالهاي غيرمعمول و تازه دانشآموز يا کودکتان بيشتر ارزش قايل شويد او را
بيشتر تشويق ميکنيد تا دنيا را با نگاهي تيزبينتر نگاه کند؛ نگاهي تازه که
تنها با آن ميتوان براي سوالهاي بيجواب، جوابي پيدا کرد و اين اولين قدم شما
براي ميدان دادن به خلاقيت است. همانقدر که جوابهاي تازه ما را به شگفت
ميآورد سوالهاي تازه هم ميتواند به ذهن خسته و تکراري دانشآموزان و حتي خود
ما تلنگر بزند. راز موفقيت يک آموزگار موفق، خلاقيت او است در پيدا کردن
راههاي بديع براي آموزش و مطرح کردن سوالهايي که خستگي را از جو کلاس ميگيرد
و ذهن بچهها را به خود مشغول ميکند. دارا بودن اين ويژگي در معلمهاي ابتدايي
بسيار بيش از معلمهاي ردههاي ديگر مهم و حياتي است چرا که دانشآموزان در اين
رده در حال بهدست آوردن اولين تجربيات از مدرسه هستند. در اينجا اگر معلم از
آنها تنها جوابهاي خشک و خالي کتابها را بخواهد و راه را روي هر جواب ديگري
ببندد اولين ضربه را به ذهن آماده يادگيري آنها وارد کرده است. درحالي که پيدا
کردن راهي تازه براي آموزش، استفاده از وسايل کمک آموزشي و تغيير فضاي خالي
کلاس ولو با يک گلدان گل ميتواند شوق آموختن و خلاقيت به خرج دادن را در
کودکان دوچندان کند. نقاشي مفاهيمي که آموختهاند، درست کردن کاردستي براي
مفاهيم درسي و حتي آوردن کتاب تازهاي به کلاس و خلاصهگويي و خلاصهنويسي
آخرين داستاني که خواندهاند ميتواند ذهن آنها را نسبت به مفهوم خشک آموزش
تغيير دهد. با اين کار شما ميتوانيد از خود دانشآموز براي تغيير درست مسيرهاي
آموزشي هم استفاد کنيد.
دانشآموزاني متفاوت
همه ما بايد شبيه يکديگر باشيم، بايد شبيه يکديگر فکر کنيم و شبيه به هم رفتار
کنيم و اين اولين اشتباهي است که در ذهن يک آموزگار يا پدر و مادر دانشآموز
شکل ميگيرد. تفاوتهاي ما نشان از خلاقيت ما است. به نقاشيهاي
دانشآموزانتان نگاه کنيد. اگر همه آنها در دفتر خود يک کوزه سفالي کشيدهاند
عين همان چيزي که شما بر تخته کلاس کشيدهايد اين يعني خطر! يعني بچههاي کلاس
شما از ذهن و فکر خود استفاده نميکنند و با چشم و گوش بسته پشت نيمکتها
نشستهاند. چيزي که متاسفانه برخي از معلمها از دانشآموزان به اشتباه
ميخواهند. به تمام آن چيزهايي که گفتيم اضافه کنيد يک معلم خلاق که براي
خلاقيت دانشآموزانش ارزش قايل است. هيچگاه به آنها دانستههاي خود را تحميل
نميکند، براي فعاليت و بازي در ميان سبکهاي آموزشي هميشه فضايي قايل است، به
کتابهاي درسي بسنده نميکند، براي حرفهاي تازه ارزش و اهميت قايل است و
مهمتر از همه خود را از دانش تازه بيبهره نميکند. بيان اسطورههاي قديمي،
خواندن شعر و راه انداختن بحث در ميان دانشآموزان از جمله کارهايي است که يک
معلم خلاق از آنها غافل نيست.
مشقهاي زيادي
از صبح تا ساعت يک ربع به يک، مدرسه ميرود تا به خانه ميرسد ساعت نزديک 3
بعدازظهر است تا استراحت ميکند 5 ميشود و اگر زود بجنبد تا 11 شب بايد بخواند
و بنويسيد براي فردا!
و اين برنامه خيلي از دانشآموزاني است که به خيال خود و البته به خيال
والدينشان به مدرسههاي معتبر ميروند در حالي که تکاليف درسي اگر به مقدار
لازم و ضروري نباشد تمام فکر و انرژي و توان او را ميگيرد بدون اينکه براي او
انگيزهاي ايجاد کند براي فکر کردن، استفاده از کتابهاي حلالمسايل و بيزاري و
بيميلي به مدرسه خود نتيجه اين روش غلط است که باب شده است. در حالي که با در
نظر گرفتن توان و دقت دانشآموزان ميتوان آنها را هر روز با تجربهاي جديد به
خانه فرستاد و يا از خانه راهي مدرسه کرد.
خلاقيت در خانه
خلاقيت را نميتوان با فشار به وجود آورد، خلاقيت را نميتوان با فشار از بين
برد، بلکه ميتوان چراغ فعاليت را بالا کشيد تا نور اطرافمان بيشتر شود و اين
تنها در دست مدرسه و معلم نيست هرچند آنها در اين راه وظيفهاي بسيار سنگين بر
عهده دارند. اما واقعيت اين است که دانشآموزان تنها 6 تا 8 ساعت از روز
دانشآموز هستند و بقيه روز را کودک، خواهر يا برادر ما هستند که وقت خودشان را
در کنار و در خانه ميگذرانند. از ما سوال ميپرسند و برخورد ما است که آنها را
تشويق به پرسيدن سوال بعدي ميکند، رفتار ما اين است که به آنها اين موقعيت را
ميدهد تا از روياها و انديشههايشان بگويند، رفتار ما است که به آنها اين
اعتماد به نفس را ميدهد تا در راه تجلي روياهايشان گام بردارند يا آنها را به
فراموشي بسپرند. انتظار نمره بالا داشتن و مدام اين انتظار را به آنها گوشزد
کردن تنها از آنها افرادي ميسازد که درس را نه براي يادگيري و با لذت آموختن
ميخوانند که تنها درس را براي نمره ميخوانند و با به دست آوردن نمره به
فراموشي ميپرسند.
ديوار کج
نميتوان انتظار داشت روشي نادرست را براي تدريس انتخاب کرد و در پايان راه اين
روش نادرست انيشتن و رازي تحويل گرفت. صرف انرژي و وقت براي پرورش آدمهاي خلاق
هم وظيفه سيستم آموزشي است و هم پدر و مادرهايي که آيندهاي روشن را براي
فرزندانشان انتظار ميکشند؛ فرزنداني که زندگيشان تنها تکرار مکررات نيست و هر
روز براي آنها ارمغاني تازه به همراه ميآورد.
رازهاي آموزش خلاقانه در مدرسه
1 - دوري از روشهاي تدريس سنتي که زمان آنها گذشته است
2- اعتقاد مسوولان آموزشي به مفهوم و اهميت خلاقيت
3- ايجاد امکانات لازم براي انجام فعاليتهاي خلاق
4- رفع مباني آموزشي نادرست از فضاي مدرسه گرفته تا محتواي کتابها
5- هدف قرار ندادن نمره
6- پذيرفتن ايدههاي جديد
7- اجتناب از تکاليف درسي بيش از اندازه
8- به تمسخر نگرفتن ايدههاي جديد
****
منبع : مقاله " چشم خلاقيت را کور نکنيد
" -نويسنده: سارا جمالآبادي(شيوه هاي آموزش خلاقانه در مدرسه)-برگرفته از
روزنامه سلامت
|