|
بسياري از معلمان، پژوهشگران
و كارگزاران آموزشي ژاپن بر اين باورند كه آموزشوپرورش، به ویژه پس از جنگ
جهاني دوم،تحولات شتابان سیاسی و اقتصادی ملی و جهانی و تأثیر فرهنگ غرب و
مشخصاً دخالتهاي مستقيم آمريكا تغييرات زيادي كرده است و خوف آن ميرود كه از
روح ژاپني تهي شود. اما پژوهش های مردمنگارانهی بسیاری با ارائه تصويرهايي
عيني از تجلي فرهنگ ژاپني در فرايند آموزش و يادگيري در مدارس ژاپن به صورت
جذابي استدلال می كند كه مدارس ژاپن به صورت حيرتانگيزي آموزش و يادگيري را در
قالب "سناريوهاي فرهنگي" مديريت ميكنند. این پژوهش ها که بعضاً توسط پژوهشگران
غربی انجام شده است نشان می دهد آموزشو پرورش ژاپن تا حدود زيادي فرهنگي است و
علی رغم تحولات پرشتاب و بسیار زیاد دهه های گذشته و موج های فرهنگی ناشی از
جهانی شدن و بین المللی شدن ژاپن امروز، هنوز هم مبتني بر فرهنگ ژاپني است.
پژوهش های مردم نگارانه در آموزش و پرورش ژاپن جلوههاي فرهنگي آموزش و يادگيري
را بازشناسي و ريشهها و انديشههاي عميق اجتماعي و فرهنگي كاميابي نظام آموزش
مدرسهاي در ژاپن را با رويكرد فرهنگي تجزيه و تحليل می کند. اخیراً پژوهش هایی
از این دست در حوزه آموزش ترویج می شود و مورد توجه ژاپنيها و پژوهشگران
آموزشي بسياري در آمريكا و اروپا قرار گرفته است. گسترش این نوع پژوهش ها موجب
برگزاری نشستهاي علمي بسياري در آمريكا، اروپا و ژاپن برای جستجوی رویکرد
فرهنگی به آموزش و نتایج آن شده است واغلب ارتباط آموزش، يادگيري و فرهنگ با
توجه به تجربهي شرق در مقایسه با غرب مورد ارزيابي قرار می گیرد. بيشتر
مباحث اين نشستها در دهه گذشته ناظر به ترويج رويكرد فرهنگي به آموزش و
انديشه در نظريههاي آموزش و يادگيري است كه به فرهنگ و محيط زيست طبيعي و
اجتماعي خلق نظريههاي تربيتي اهميت بيشتري ميدهند.
برای مثال فرهنگ آموزش و يادگيري در ژاپن بيشتر بر همكاري، مشاركت و فعاليت
گروهي تأكيد دارد، حال آنكه در آموزش آمريكايي رقابت بيشتر جلوه ميكند.
ژاپنيها كمتر دست به جداسازي دانشآموزان بر اساس آزمونهاي هوش و پيشرفت
تحصيلي ميزنند و از ترويج مدارسي كه بر اين اساس شكل ميگيرند، ميپرهيزند؛
ولي در آمريكا گروهبندي دانشآموزان بر اساس آزمونهاي مختلف تحصيلي، فرهنگ
رايج آموزش و يادگيري است. در آمريكا تأكيد بر انتقال بستههاي مشخصي از دانش
با توجه به تواناييهاي فردي دانشآموزان امري مرسوم است؛ در صورتيكه در ژاپن
فرصتهاي يادگيري از طريق تجربهي دانشآموزان به صورت گروهي و مشارکتی مورد
توجه بيشتري است.
ژاپنيها بر بازيافت ايدهها و دادهها تأكيد زيادي دارند، کهنه و نو را با هم
می خواهند و علاقهی زيادي به استدلال و تحليل مسائل با زمينه و مناسبات
پيشيني آنها نشان ميدهند و از گذشته به آينده ميرسند؛ در صورتيكه در
آمريكا، در روند استدلال و تحليل مسئله، زمينه و مناسبات پسيني اغلب از
اهميت بيشتري برخوردارند و از آينده به گذشته ميرسند و نوبهنو شدن مداوم و
بيرون راندن كهنه را مغتنم ميشمارند.
در ژاپن به فرايندها بيشتر از نتايج و پيامدها اهميت داده ميشود و پرسشهاي
كتاب درسي و معلمان بيشتر از چگونگي است تا چرايي ؛ در حاليكه در مدارس
آمريكا نتايج و پيامدها وزن سنگيني دارند و سؤالات كتابهاي درسي و معلمان
بيشتر از چرايي است تا چگونگي. در ژاپن معلمان بيشتر بر فهم مسئله پا
ميفشارند و حجم اطلاعاتي كه براي فهم مسئله به دانشآموزان ميدهند، بيش از
اطلاعات و راهنماييهايي است كه براي يافتن پاسخ صحيح مسئله لازم است؛ در
صورتيكه در فرهنگ نتيجهگراي آمريكايي بيشتر وقت كلاس، اطلاعات كتابهاي درسي
و راهنماييهاي معلم براي يافتن پاسخ صحيح مسئله صرف ميشود. ژاپنيها ميكوشند
دستكم در آموزش عمومي، تعادلي نسبي ميان پرورش "قلب"، "ذهن" و "دست" بهوجود
آورند و بر مهارتهاي اجتماعي، زندگي و روابط انساني بسيار تأكيد ميورزند در
حاليكه در آمريكا پيشرفت تحصيلي و مهارتهاي شناختي و پايه، در قالب هدفها و
فعاليتهاي آموزشي بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد. ژاپنيها تا حدود زيادي،
هدفهاي تربيتي كيفي را كه بهدشواري تن به سنجش و اندازهگيري کمی و قابل
مشاهده و مقایسه ميسپارند، بهدقت مورد توجه قرار ميدهند و مناسبات پیچیده
تربيت پنهان را بهخوبي در انديشه و عمل تربيتي خود لحاظ ميكنند؛ در صورتيكه
فرهنگ غالب در آمريكا بیشتر متوجه هدفهاي تربيتي قابل اندازهگيري است و در
صدر آنها پيشرفت تحصيلي قابل ارزيابي كمّي و هدف های پیدا و آشکار آموزش
مدرسه ای قرار دارد.
تجزیه و تحلیل این تفاوت ها تا حدودی نشان میدهد که برخي از رهیافت ها و
زمينههای اندیشه و عمل تربيتي در علوم اجتماعي و انسانی، همانند دانش تجربي،
داراي وجوه جهانشمول است؛ ولي دستكم برخي از بنيادهاي نظري اين حوزه از دانش
بشري، بستر حضور و ظهور خود را از فرهنگ و انديشهي غالب جامعهی خود ميگيرند
و در بستر فرهنگي و اجتماعي خود به بهرهوري ميرسند. بنابراين ميزان اثربخشي
آنها در بسترهاي فرهنگي و اجتماعي متفاوت، موضوعي قابل مطالعه است و لازم است
كارآمدي نظريههاي تربيتي را با توجه به شرايط و محيطهاي فرهنگي و اجتماعي
متفاوت مورد نقد و بررسي قرار داد.
اين مباحث در نشست های فرهنگی و علمی متفاوتی در جهان امروز اعم از شرق و غرب
در جریان است. برای مثال کتاب"آموزش به مثابه فرهنگ" اثر تازه ای که توسط
موسسه فرهنگی منادی تربیت به بازار نشر آمده است حاصل نشستهاي فرهنگی
پژوهشگران برجسته ژاپنی با همتایان آمریکایی خوداست. نگارنده بیشتر به منظور
ترویج این مباحث در مجامع فرهنگی و علمی ایران این کتاب را با همکاران ژاپنی
خود از زبان ژاپنی به فارسی ترجمه کرده است. این اثر نخستين بار در سال 2005
توسط مؤسسهی آموزشي ـ پژوهشي پياچپي به زبان ژاپني منتشر شد. كتاب حاضر از
متن ژاپني توسط نگارنده و همکاران ژاپنی او ترجمه شده است.
به منظور تبیین رهیافتی نو پیرامون "رویکرد فرهنگی و تربیتی به آموزش" دراین جا
بررسی کوتاهی از محتوا و مباحث این اثر ارئه می شود.
ساختار كتاب و مجموعه مباحثي كه در آن بهصورت گفتوگو مطرح شده است، به
بازانديشي در انديشه و عمل تربيتي ميپردازد و ويژگيهاي فرهنگي آموزش و
يادگيري در ژاپن و آمريكا را با هم مقايسه ميكند. در برخي از بخشها، گفتوگو
از تبيين ويژگيهاي اصلي فرايند آموزش و يادگيري نيز فراتر ميرود و تصويري
عيني از فرهنگ آموزش در غرب و شرق ترسيم ميكند. موضوع اصلي گفتوگوها دربارهی
آموزش و يادگيري است كه كيفيت فرهنگي دارد و آموزش مدرسه را به مثابه يك فعاليت
فرهنگي تجزيه و تحليل ميكند.
در اين گفتوگوها تعاملي سه جانبه شكل گرفته است.
يكم، خانم لوئيس به عنوان ژاپنشناس برجسته در آمريكا و آموزششناسي متخصص،
آموزشوپرورش را در ژاپن، به مثابه فعاليتي فرهنگي تجزيه و تحليل ميكند.
دوم، آقاي دكتر دواي به عنوان آمريكاشناسي برجسته در ژاپن و متخصصي در
روانشناسي اجتماعي با آثاري پرفروش در ژاپن و آمريكا ميكوشد تا دغدغههاي خود
را دربارهی سرنوشت اصلاحات آموزشي در ژاپن و تأثير نفوذ فرهنگ غرب در آنها با
خانم لوئيس در ميان بگذارد و ريشههاي اجتماعي و روانشناختي دلنگراني خود را
تبيين كند.
سوم، خانم سوگا به عنوان مادر كودكاني كه امروزه در ژاپن به مدرسه ميروند و در
عين حال مدير پژوهشي بنياد انجل و عضو گروه پژوهشي «مطالعات راهبردي براي حمايت
از آموزشوپرورش كودكان» در توكيو است. او تصويرهاي فرهنگي خانم لوئيس از مدارس
ژاپن و آقاي دواي از آموزشوپرورش آمريكا را بازبيني ميكند و با حضور بهموقع
خود در مباحث تلاش ميكند به گفتوگوها ژرفاي ادراكي و زيبايي واقعي بيشتري
ببخشد، جلوههاي دلنگرانيهاي آقاي دواي را نشان دهد و تصويرهاي فرهنگي خانم
لوئيس از آموزش ژاپن را تصديق كند. پرسشهاي او و مثالهايي كه از جهان واقعي
زندگي كودكان امروز ارائه ميدهد گفتوگوها را جذابتر ميكند و به روشنتر شدن
زواياي پنهان فرهنگ آموزش و يادگيري در شرق و غرب ياري ميرساند.
اين كتاب شامل پيشگفتار مترجمان، پيامي از دكتر تاكهاو دواي(نویسنده اول
کتاب) براي خوانندگان فارسي زبان، پيشگفتار نمايندهی مؤلفان و بخش هایی به
ترتیب زیر است.
بخش اول به بازانديشي در فرهنگ آموزش و يادگيري ژاپن در مقايسه با آمريكا
اختصاص دارد و دكتر تاكهاو دواي ديدگاههاي خود را در ارتباط با تحولات
برنامههاي آموزشي و درسی ژاپن بهويژه در فرايند مدرنسازي ژاپن و دوران پس از
جنگ جهاني دوم تجزيه و تحليل ميكند و مهمترين دغدغههاي فرهنگي ژاپنيها و
مسائل آنها را در برای خواننده توضیح ميدهد.
بخش دوم به مباحث سهجانبهي دكتر دواي، دكتر لوئيس و خانم سوگا اختصاص دارد.
مهمترين مبحث اين بخش، پيرامون كيفيت آموزشوپرورش ژاپن به مثابه الگويي براي
بهسازي آموزشوپرورش جهان است. گفتوگوهاي بين فرهنگي اين بخش دربارهي
آموزشوپرورش ژاپن و آمريكا، آموزههاي بسيار اثربخشي
براي معلمان و پژوهشگران آموزشي جهان به همراه دارد.
بخش سوم به گفتوگوهاي دكتر لوئيس و خانم سوگا دربارهي پژوهشهاي مردم نگارانه
دربارهي آموزش و پرورش قلبها و انديشههاي كودكان با رويكردي فرهنگي مربوط
است. پژوهش مردمنگارانهي دكتر لوئيس دربارهي پرورش موزون قلب، ذهن و دستهاي
كودكان در مدارس ژاپن موضوع اصلي گفتوگوهاي اين بخش است و به دليل اثربخشي
آموزشوپرورش ژاپن، با رويكردي فرهنگي به آموزش و يادگيري، تجزيه و تحليل
ميشود.
بخش چهارم كه به قلم يوكيكو سوگا نوشته شده است، به مثابه صورتبندي مسائل
مطرح شده در بخش هاي پيشين است و پيامدهاي اصلي گفتوگوها را جمعبندي كرده
است. در عين حال بنيادهاي اساسي آموزش كودكان براي پرورش توانايي زيستن را
تبيين ميكند و با مروري بر چالشهاي آموزشوپرورش ژاپن در مقايسه با آمريكا
چشماندازهاي تازهاي براي تجزيه و تحليل فرهنگي فرايند آموزش و يادگيري ارائه
ميدهد و ايدههاي تازهاي براي معلمان، كارشناسان و پژوهشگران آموزشوپرورش
مطرح ميكند.
نقد و بررسی اين اثر و ترویج گفتمان هایی از این دست رهیافتی اثربخش برای جستجو
و ترویج رویکرد فرهنگی به آموزش است. بنابر این به كارشناسان برنامهريزي
آموزشي و درسي، مديران و كارگزاران آموزشي، سياستگذاران و تصميمسازان
آموزشوپرورش كشور، پژوهشگران تعليم و تربيت، همكاران دانشگاهي و دانشجويان
رشتههاي علوم تربيتي، راهنمايان تعليماتي و اعضاي گروههاي آموزشي مناطق مختلف
آموزشوپرورش و معلمان فرهيختهاي كه در جستوجوي راههاي اثربخش كيفيت بخشي و
تحول در آموزشوپرورش ايران هستند،توصیه می شود تا با ترویج رویکرد فرهنگی و
تربیتی به آموزش برای اعتلای "معلم" و جایگاه تربیتی "معلمی"تلاش کنندو با نقد
و بررسی نظریه های آموزش و یادگیری و بازاندیشی در اندیشه و عمل تربیتی رایج به
خلق ایده های تازه در آموزش و پرورش بپردازند.
****
منبع : موضوع "
نگاهی به کتاب
آموزش به مثابه فرهنگ "-تهیه کننده :
دكتر محمدرضا سركار آراني-روزنامه همشهری -31 تیر 1388
|