|
همه به دنبال راههايي براي
بهتر نوشتن هستند. امروز ميخواهيم چند راه براي بدنوشتن را به شما معرفي كنيم.
1ـ هنگامي كه قلم در دست ميگيريد، به مخاطبان خود فكر نكنيد، آن قدر سنگين و
درهم بنويسيد كه همه بدانند شما سرشار از فضل و دانش هستيد.
2ـ هيچگاه درباره موضوعي كه مينويسيد، تحقيق يا فكر نكنيد. پاسخ همه سئوالات
در ذهن شما وجود دارد. فقط كافي است ذهنيات خود را بر روي كاغذ بريزيد.
3ـ هرگز آنچه را كه ديگران قبلاً نوشتهاند و يا با مطالب شما قرابتي دارد،
نخوانيد، چون پيش از شما هيچكس درباره هيچ موضوعي نه انديشيده و نه نوشته است.
4ـ اگر مطلبي را خوانديد و از آن در نوشته خود سود برديد، اصلاً به آن اشاره
نكنيد. ناسپاسي از ديگران، اصل مهمي در بدنويسي است.
5ـ هيچ لذتي بالاتر از اين نيست كه خواننده را سرگردان كنيد؛ اين اصل بسيار
مهمي در بد نوشتن است. از اين نبايد غفلت كرد و از هر راهي براي رسيدن به آن،
بايد سود جست. پس كلمات و عبارات را بدون هيچ پيوندي با يكديگر، كنار هم
بچينيد.
6ـ نظم و هدفي در نوشتن نداشته باشيد. هدف و نظم براي امور غيرمهم است، نه عرصه
تحقيق و نويسندگي. بنابراين هرچه ميتوانيد، درهم و برهم بنويسيد تا خواننده
نتواند به ايده و نتيجهاي برسد.
7ـ جملهها و عبارتهاي دور و دراز، بهترين راه براي خسته كردن خواننده است،
اگر جملهاي با كمترين كلمات مفهوم ميشود، آن قدر آن را طولاني كنيد كه نفس
خواننده ببرد. فراموش نكنيد كه حقالتاليف را بابت تعداد صفحات ميدهند، نه
شمار جملات مفهوم و آگاهيهاي مفيدي كه شما به خواننده خود ميدهيد.
8ـ سعي كنيد در هر جمله و بندي، انديشههاي فراوان و متفاوتي را روي هم بريزيد؛
حتي اگر همگي ناقص، نارس، نامرتبط و گنگ باشند. اگر در اين مهارت توفيقي كسب
كنيد، شايد اسم شما در فهرست نظريهپردازان و فيلسوفان ثبت شود.
9ـ هرچه از ديگران خوانديد، به نام خود جا بزنيد. اما اگر در اين راه هنوز
استاد نشدهايد و در پاورقي به منبعي اشاره ميكنيد، مراقب باشيد كه واضح و
سرراست نباشد. در ضمن شما مجبور نيستيد به اصل منبع مراجعه كنيد؛ همين كه از
روي كتاب ديگران، منابعي را در زير صفحات بياوريد، كافي است.
10ـ اجازه ندهيد خواننده با شما احساس صميميت كند . محسوس نويسي و زنده نويسي در
عالم زيبانويسي است كه به كار شما نميآيد. خشك و بيروح و بيهيچ انعطافي
نوشتن، قدمي بزرگ در هنر بدنويسي است.
11ـ استفاده زياد از حروف ربط، به ويژه «كه» و «و» در بدنويسي بسيار به كار
ميآيد.
12ـ مطالعه در حوزههاي مختلف، به ويژه خواندن شعر و داستان، اصلاً توصيه
نميشود؛ چرا كه باعث گسترش دايره واژگاني شما ميشود كه كاملاً مخل بدنويسي
است.
13ـ به كاربردن واژههاي بيگانه و گرتهبرداري شده، ضمن اينكه از شگردهاي
بدنويسي است، به خواننده ميفهماند كه شما از دانش و سواد بالايي برخورداريد.
14ـ هميشه سعي كنيد از جملات مركب و معطوف به يكديگر استفاده كنيد تا خواننده
گمان كند فكر شما به اندازه جملهاي كه ساختهايد، بلند و دراز است. مبادا طوري
بنويسيد كه خواننده با خواندن هر جمله، يك قدم به پيش برود.
15ـ از علائم نگارشي درست استفاده نكنيد كه جرمي سنگين در دنياي بدنويسي است.
هر كجا كه خود پسنديديد، مشتي نقطه، ويرگول، علامت سئوال و تعجب بپاشيد.
16ـ به شيوه گفتاري و شكسته بنويسيد و از واژههاي تكراري و محاورهاي فراوان
استفاده كنيد؛ فرض كنيد براي مردم كوچه و بازار داستان ميبافيد.
17ـ نوشته شما بايد خالي از هرگونه تنوع و تغيير لحن باشد . اين طوري خواننده را
زودتر، از ميدان به در ميكنيد و از شمار خوانندگان ميكاهيد.
18ـ كلمههاي فارسي را با نشانههاي عربي جمع ببنديد و از عبارتهاي پرتكليف
عربي غافل نشويد.
19ـ به غلط و درستي كلمات و جملهها كار نداشته باشيد. درست و صحيح نوشتن براي
كودكاني است كه املا مينويسند، نه بدنويسان محترم.
20ـ اگر در نوشتارتان، اصطلاح تخصصي آورديد، آنها را بديهي و روشن بدانيد و
براي خواننده توضيح ندهيد. اصولاً توضيح و تكرار، فقط براي مطالب آسان است. از
كنار مطالب سخت و پيچيده سريع بگذريد.
21ـ در ساختن جمله، از كلماتي استفاده كنيد كه هيچگونه تناسب معنايي يا لفظي
يا همخواني با هم نداشته باشند. مثلاً بنويسيد: «ريشههاي خداپرستي از فطرت
آدمي سرچشمه ميگيرد». اينكه ريشهها در سرچشمه چه ميكنند، مشكل خواننده است!
22ـ مرور نوشته، كاري بيهوده است و هرگونه اصطلاحي بعد از نوشتن، نوشته شما را
خوشخوان ميكند. دور باد از ساحت شما!
23ـ نوشته را هرگز نه ويرايش كنيد و نه به دست ويراستار بدهيد؛ چون بهترين
كلمات و جملات، همانهايي هستند كه نخستين بار به ذهن شما ميآيند. به هيچ
ويراستاري هم اجازه ندهيد كه يك كلمه از نوشته شما را حذف يا اصلاح كند؛ زيرا
ويراستاران همه زحمتهاي شما را در بدنويسي برباد ميدهند.
24ـ سعي نكنيد نوشته را پاكنويس و تميز تحويل دهيد؛ هر چقدر مقاله لكههاي سياه
و خط خوردگي بيشتري داشته باشد، اصول بدنويسي را بيشتر رعايت كردهايد.
25ـ تا ميتوانيد نسبت به ديگران و نوشتههايشان، اظهار نظرهاي شخصي و به دور
از انصاف كنيد.
26ـ هرگز در انتخاب موضوع، تيتر و فصلبندي نوشته، با ديگران مشورت نكنيد.
27ـ از كلمات زائـد و بينقــش فـراوان استــفاده كنيــد؛ حشو نويسي و بدنويسي
با هم برادرند و نبايد آنها را از هم جدا كرد.
28ـ در عرصه بدنويسي، مخاطبان يا دشمناند يا مريد، شما نيز اين چنين فرض كنيد
و از سرآغاز سخن، شمشير را از رو ببنديد تا همگان حساب كار خود را بدانند.
29ـ تا ميتوانيد يك عبارت كوتاه و روشن را آنقدر توضيح دهيد تا خواننده مطمئن
شود كه خنگ است.
30ـ چرا آنچه را كه ميتوانيد در 10 سطر بگوييد، در نيم سطر بگوييد؟ بگذاريد
خوانندگان بدانند كه شما بسيار ميدانيد (مسئله حقالتاليف فراموش نشود).
31ـ اگر غفلت كرديد و جملات كوتاه نوشتيد، با به هم ريختن ساختمان صرفي و نحوي
جمله، اين نقص را جبران كنيد.
32ـ اگر درباره موضوع يا مطلبي، اطلاعات كافي نداريد، مبادا به خواننده خود
بگوييد «من در اين موضوع صلاحيت اظهارنظر ندارم.» بهتر است از عباراتي مانند
«در اين مقال نميگنجد» يا «در مجالي ديگر بدان خواهيم پرداخت» يا «در جاي خود
ثابت شده است» استفاده كنيد.
33ـ آنان كه خوب و آسان مينويسند، متهم به بيسوادي ميشوند؛ زيرا وقتي
خواننده همه حرفهاي شما را با يك بار خواندن فهميد، گمان ميكند كه شما مطلب
مهمي نگفتهايد؛ اما اگر نفهميد، گمان ميكند كه حرفهاي شما خيلي مهم و سنگين
و عالمانه است.
34ـ بدنويس باشيد تا كامروا شويد!
****
منبع : مقاله " تا ميتوانيـد،
غلـط بنويسيـد!
" برگرفته از انجمن قلم حوزه - انتشار : روزنامه اطلاعات
-یکشنبه یکم شهریور 1388
|