دغدغه توسعه علمی،
دلمشغولی همه ايرانيان است. اينکه چرا ما نتوانسته ايم آنطور که بايد و
شايد به توسعه علمی و تکنولوژيک برسيم موضوعی است که در گفت و گو با دکتر
فرامرز ناطقيان به بحث گذاشته ايم. وی دارای 2 فوق ليسانس در رشته های علوم
سرمايه گذاری و اجرای تحقيق و دکتری در زمينه علوم مديريت، گرايش زنجيره
تامين است.
کره جنوبی تقريبا" تاريخ توسعه
علمی اش همزمان با ايران است؛ چرا آنها توسعه پيدا کردند و ما هنوز در حال
توسعه هستيم؟
5 دهه پيش يک گروه از
هاروارد به سرپرستی رابرت نيت به کره جنوبی رفت و در سال 1962 همين پلان و
برنامه را به کره جنوبی برد. اين گروه به دعوت دولت کره جنوبی برای برنامه
ريزی توسعه 5 ساله وارد اين کشور شدند. و وقتی آمريکايی ها آنجا رفتند به
کره ای گفتند که برنامه ريزی اوليه شما بايد اين باشد که بتوانيد به مردم
خود غذا بدهيد. بنابراين کشاورزی خود را بايد احيا کنيد؛ اين شد که کره ای
ها 5 سال روی اين استراتژی کار کردند تا مردمشان را غذا بدهند. پلان بعدی
اقتصادی آنها اين بود که انرژی ، برق و آب در سراسر کشور ايجاد کنند.
بنابراين 10 سال اينها کار کردند تا غذا به مردم خود بدهند و برق داشته
باشند؛ بنابراين 10 سال کار کردند تا يکسانی ايجاد کنند و در برنامه ريزی
سومشان روی صنايع سنگين و در برنامه چهارمشان روی صنايع سبک و اين برنامه
ادامه داشت و سعی کردند در ادامه، برنامه های خود را کوتاه طراحی کنند و از
سراسر کره از استادان متخصص دعوت می کردند تا بيايند و برای برنامه های
سالهای آينده کشورشان برنامه ريزی کنند. ما در اينجا اگر برنامه های
اقتصادی کشورمان را از دولت قوام تا امروز بررسی کنيم، می بينيم که هيچگاه
نخواستيم روی يک چيز تمرکز کنيم و تمرکز روی همه چيز يعنی اينکه ما هيچ وقت
خوب نخواهيم شد ولی تمرکز روی يک يا چند موضوع مشخص می تواند موجب شود ما
در زمينه يا زمينه هايی خوب عمل کنيم و يا بتوانيم عالی باشيم. کره ای ها 5
سال روی انرژی کار کردند و کشورشان ديگر نياز به Source
انرژی نداشت. بعدها با توجه به پيشرفت فراوانی که داشتند به انرژی
بيشتری نياز پيدا کردند که اين امر موجب شد انرژی را از خارج وارد کنند؛
وقتی که توان مالی داشتی چه اشکالی وجود دارد که انرژی را وارد کنی؟
حالا اگر همين امروز ما
به حرکت تکنولوژی برگرديم و مثلا" اعلام کنيم در 5 سال آينده ما می خواهيم
بهترين ساعت دنيا را بسازيم. مطمئن باشيد می توانيم بسازيم؛ تمرکز ايران
هميشه پراکنده بوده درحالی که می توانستيم يک برنامه ريزی مشخص داشته باشيم
و اين برنامه ريزی مشخص طرحهای رشد تکنولوژی، فناوری و صنايع را در يک رشته
قوی کند. آلمانی ها نتوانستند در صنعت کامپيوتر چندان رشد کنند ولی صنايع
سنگين آلمان در دنيا اول است. در عين حال به اين نتيجه رسيدند که در برخی
صنايع سبک از سوزن گرفته تا وسايل ماهيگيری تمرکز کنند و به بهترين نحو
آنها را توليد کردند و با آنچه نمی توانستند، رقابت نکردند. اين روش در
باره ژاپن، کره جنوبی و هر کشور توسعه يافته ديگری هم مصداق دارد.
با اين توصيف شما می خواهيد
بگوييد که ما می توانستيم روی چند رشته خاص، سرمايه گذاری کنيم و بهترين
شويم در حالی که اين اتفاق در برنامه های توسعه ما نيفتاده است؟
بله دقيقا" ببينيد فرش
ايران در دنيا حرف اول را می زند در حالی که به دست محروم ترين قشر کشور
توليد می شود. فرش ما در دنيا بهترين است. آيا ما نمی توانستيم در يک يا
چند صنعت ديگر در دنيا بهترين باشيم؟ قطعا" می توانستيم ولی هيچ وقت برای
بهترين بودن برنامه نداشتيم. چه کسی بايد اين برنامه ريزی را انجام می داد؟
به نظر من برنامه ريزی را انجام می داد؟ به نظر من برنامه ريزان و کسانی که
برنامه های توسعه کشور را طراحی و تدوين می کردند. بهترين طراحی های
ساختمانی در عمارت نقش جهان و اطراف آن در اصفهان در ايران صورت گرفته، اگر
تفکر 400 سال پيش خود را هم بهينه می کرديم و نوع امروزی طراحی و معماری آن
را به اينها عرضه می کرديم. می توانستيم در اين زمينه هم حرفی برای گفتن
داشته باشيم. ما در هيچ چيزی خوب نيستيم در حالی که در همه چيز ادعا می
کنيم، هستيم.
ما به لحاظ زير ساخت های
فناوری، توسعه چندانی نداشتيم. بنابراين هم در زمينه توليد فناوری و هم
انتقال فناوری که خود می تواند به توسعه فناوری در داخل کشور کمک کند. بايد
بيش از پيش توجه کنيم .
به عقيده شما تعامل توليد
فناوری در داخل و انتقال فناوری از خارج بايد چگونه باشد و اينکه ما چه
کشورهايی را بايد بعنوان مدل فنی و معنوی خود برای توسعه فناوری در نظر
بگيريم؟ و ما اصولا" با کدام کشورها، مجاورت فنی و معنوی برای توسعه فناوری
داريم؟
ببينيد ما يکسری مسائل
روبنايی و يکسری مسائل زيربنايی داريم. مسائل روبنايی ما تضاد با دنيای غرب
است. اين مسائل موجب شده به لحاظ اقتصادی خيلی از کشورها با ما در تضاد
باشند و آنهايی هم که در ظاهر ادعا می کنند دوست ما هستند، هزاران مانع
برای ورود شرايط مدرن و فناوری مدرن به ايران ايجاد می کنند. بخثی که ما
داريم اين است که ما بايد حرف هايی بزنيم که جهانی باشد. من تزی به نام (Three-Centric
) مطرح کرده ايم به اين معنا که ملت ها، دولت ها و شرکتها هستند که
ميتوانند آينده را تعريف و طراحی کنند. دراين تز، دولت فقط می تواند روبنای
سالم برای مردم به وجود بياورد و اين روبنای سالم موجب ميشود که افراد
مختلف اين حرکتهای صحيح را در داخل کشور انجام دهند. بعنوان مثال وضعيت
ژئوپليتيک ما در منطقه ای به گونه ای است که اکثر کشورهای منطقه ای با
اينکه دوست ما هستند ولی از اينکه ما با دنيای غرب رابطه خوبی نداريم،
بسيار لذت می برند، بنابراين ما فناوری را از طريق کشورهای اطراف بايد وارد
کشور کنيم که چند برابر قيمت و هزينه جهانی است. در زمينه مسائل زيربنايی،
بسياری از بسترهای زيربنايی بايد ايجاد شود، چون ما اين زيرساخت ها را
نداريم. برای آوردن فناوری نوين به ايران، می توان استفاده کننده آن بود که
ما از آن استفاده می کنيم و در واقع همه نوع فناوری نو و افکار مدرن در
ايران وجود دارد ولی همه اينها مصرفی است و توليدی نيست. بسياری از گوشی
هايی که امروزه در دست جوانان ايرانی است، در آمريکا ممکن است در دست قشر
خاصی باشد در حالی که جوانان ايرانی اين وسايل را با چند برابر قيمت جهانی
تهيه و خريداری می کنند بنابراين نياز، نياز مدرنيته، بهترين ها و آخرين
هاست اما ابزار کاری که موجب شود ما اين محصولات را در کشورمان توليد کنيم
نيست. بايد ببينيم برای زيربنای جامعه خودمان چه کار می کنيم. زيربنای
جامعه هيچ وقت نمی تواند غير شفاف پيش برود اما اگر ادعا داشته باشيم، زير
ساخت های مورد نظر فراهم شود. راه حل اين موضوع هم زياد سخت نيست. ما در
دنيا يا بايد شفاف کار کنيم و در حلقه جهانی شدن قرار بگيريم که مصداق بارز
آن پيوستن به WTO است. بايد بتوانيم شفاف کار
کنيم. چرا شرکتهای ايرانی اکثرا" 2 دفتر دارند که يکی واقعی و ديگر غير
واقعی است؟ دفتر واقعی شان را هيچ کسی جز خودشان نمی بيند ولی دفتر غير
واقعی را دولت می بيند. حالا وقتی دفتر واقعی که معمولا" موفق نيست برای
سرمايه گذار خارجی رد شود، بسيار دشوار است که آنها در شرکتهای ايرانی
سرمايه گذاری کنند. اگر شرکتی ادعا کند که گردش مالی 10 ميليون دلاری دارد.
بايد ابتدا در دفاتر آن شرکت مشخص شود؛ برای اينکه اگر بخواهی با يک شرکت
آلمانی يا آمريکايی کار کنی و Jointventure
بسازی و آن شرکت بخواهد تکنولوژی را بياورد تا با شما کار کند. همه اينها
به شفاف سازی نياز دارد. حالا اين امر چه زمانی اتفاق می افتد؟ زمانی اتفاق
می افتد که رشد اين شرکت بخواهد جهانی شود. هر شرکتی که من در ايران مشاوره
می دهم، می بينم همه آنها می خواهند در خارج از کشور فروش داشته باشند و يا
دفاتر و شرکت هايی مشترک با طرفهای خارجی بزنند. من می گويم دوستان، ابتدا
بايد اين دو دفتر را از بين ببريد، سود و زيان را آنگونه که هست نشان دهيد
و ماليات خود را به دولت بپردازيد. رشد فناوری و تکنولوژی شفافيت می خواهد.
کاری که امروزه در ايران انجام می شود، شفافيت لازم را ندارد. مشکل دوم ما
در بخش زيربنايی، جوانان ما هستند؛ ما هنوز جوانانی تربيت نکرده ايم که مثل
هندی ها و چينی ها کار کنند. قشر متفکر و تحصيل کرده ما تنبل است به آن
صورت علاقه ای به نوآوری ندارد. درست است که در جشنواره ها و نمايشگاههای
مختلف بهترين آيده ها توسط جوانان ايرانی ارائه می شود اما آن کاری را که
يک شرکت خارجی توقع دارد بيايد در ايران مشاهده کند، کمتر می توانيم در
جامعه ايرانی پيدا کنيم. اگر ما می خواهيم جهانی شويم و به
WTO بپيونديم يک مهندس Soft
Ware يا نرم افزار روزانه بايد 10 ساعت کار کند. يک مهندس نرم افزار
بايد 8 صبح سرکارش حاضر شود و 7 شب همراه لپ تاپش به منزل برگردد. اين
رقابت، رقابتی است که در دنيا وجود دارد و افراد اينگونه به دنبال موضوعات
رقابتی می گردند. بنابراين نيروی کاری که ما در دانشگاهها تربيت می کنيم.
بايد اين فرهنگ کاری را در آنها قوی تر و قوی تر کنيم. ما می بينيم
کسانی که در همين جامعه ايران به سختی کار می کنند، می درخشند؛ چرا؟ چون
ديگران کار نمی کنند ما جامعه خودمان را بايد از اين تنبلی فکری درآوريم.
پس چطور در اکثر نمايشگاهها و
جشنواره ها و مسابقات بين المللی ايرانی ها مقام ها و رتبه های برتر را به
خود اختصاص می دهند؟
شما به استثناها بعنوان
کل نگاه می کنيد. ما در رشته رباتيک يک تيم 5 نفره يا 10 نفره از جوانانی
که روزی 15 ساعت کار می کنند، به مسابقات می فرستيم و می گوييم اين نمونه
ايرانی است. اين به نظر من اشتباه است. وقتی صحبت از 30 ميليون نيروی فعال
در جامعه ايرانی می کنيم بايد اين نيروی 30 ميليونی روزی 10 ساعت کار کند
نه آن تعداد بسيار اندک که چه در مسابقات و چه خارج از اين مسابقات فعال و
توانمند هستند.