متن زير ترجمه گفت وگوي امير حسين
اصغري با پرفسور ديويد کندي استاد -مطالعات فلسفه براي کودکان در
دانشگاه مونت کلر در باب فلسفه براي کودکان است که در حاشيه
يازدهمين کنفرانس بين المللي فلسفه براي
کودکان در کشور بلغارستان انجام شده است.
* دکتر کندي! قبل از هر چيز خواهشمندم شمه اي از پيشينه و تحصيلات
خود را براي ما بيان بفرماييد.
رشته تحصيلي من در دوران کارشناسي ارشد تعليم و تربيت دوران کودکي
- Childhood Education بود و در دوره
دکتري نيز در زمينه " فلسفه آموزش" فارغ التحصيل شدم. بدين معني،
رشته آکادميک من "فلسفه" نبود. علاقه من به فلسفه
داراي ارتباط بسيار نزديکي با علاقه ام به کودکان خصوصاً
رده سني نوجوان دارد.
* آيا در اين زمينه آثار و نوشته هايي نيز داشته ايد؟
برخي از آثارم را منتشر کرده ام. بعضي از آنها درباره فلسفه برای
کودکان و "گروه بحث " - Community of Inquiry است.
بعضي ديگر نيز در باب مساله اي است که من آن را به عنوان "
فلسفه کودکي " Philosophy of Childhood ياد مي کنيم که تفکري ديگر
گونه را در باب کودکان پايه ريزي مي کند. اين مساله به خوبي با
مسائل فلسفي گره خورده است. به طوري که مي توان درباره کودکان به
نحو مجزا فکر کرد و سپس به طور اتوماتيک به این پرسش پرداخت
که بزرگسالي چيست؟
* منظور شما از فلسفه براي کودکان چيست؟ آيا مي تواند اين مساله را
به نحو شفاف تري بيان کنيد؟
ما مشتاقيم که دراين باره به عنوان " بازنگري در فلسفه" يا شايد
"بازنگري در فلسفه" در اين لحظه از تاريخ به نحو
جهاني و عقلي بحث کنيم. به عنوان مثال وقتي تحولات جهاني مي تواند
مباني تفکر انسان در باب اين که: انسان کيست؟ چه چيز ممکن و چه چيز
ناممکن است؟ را تغيير دهد. بر اساس اين تغيير بنيادي که توسط
تکنولوژي به وجود آمده است، فلسفه براي کودکان تلاش مي کند تا به
گذشته و آينده تفکر بپردازد. فلسفه براي کودکان دانشي زنده و جمعي
است. بنابراين، نخستين تفاوت آن با فلسفه به معناي عام، "جمعي" و
"ديالوگ" مدار بودن آن است.
فيلسوف سنتي معمولاً تنهاست. آن فيلسوف تنها ممکن بود که در پاسخ
به فيلسوفي ديگر رساله اي بنگارد، اما معمولاً
فيلسوف ديگر زنده نبود يا نزد منتقد و پرسشگر خود حاضر نبود. فلسفه
براي کودکان، فعاليتي گفتاري و زنده است.
بنابراين اين تفاوتي عمده محسوب مي شود. از فلسفه نگارشي به سمت
فلسفه گفتاري سنتي باز مي گردد. در سنت ايراني شما هم احتمالاً
اجتماعاتي علمي براي تبادل عقايد برگزار مي شده است و آن به روشني
بازگشت به آن فلسفه سنتي گفتاري بوده است. به بيان ديگر اين وجهه
مشخص مي کند که فلسفه براي کودکان به سنت وابسته است، سنتي که
پيشتر توسط ارسطو بيان شده است، اما در همان زمان امري است که غلبه
سنگين سنت بر خود را نمي پذیرد .
پس ما در
گفتگوهايمان نمي گوييم که ارسطو چنين و چنان گفته است و نمي توان
از آن عدول کرد. اين جا فرض مسلمي هست بدين معني که آنگاه مردم
داخل گفتگوي فلسفي مي شوند که تمامي سنت فلسفي در دسترشان است و مي
توانند آن را با عقايد خودشان بازنگري کنند.
بنابراين، به طور
مثال، مي توانيم بگوييم که نوجوانان با بحث و مذاکره مي توانند به
همان انديشه دکارتي برسند که گفت " مي انديشم ؛ پس هستم") I think
therefore I am / cogiti ergo sum ( از منظري مي توان گفت که ابراز
اين عقيده دکارت به عنوان نتيجه بحث از سوي يک کودک چندان جالب
نيست، اما بايد دانست که اين جمله اينجا ديگر شناساننده دکارتِ سنت
فلسفي و فلسفه سنتي نيست. بنابراين مرحله اي است که ما در آن سنت
را مورد بازنگري قرار مي دهيم.
انسان ها در طول
تاريخ همان را انجام مي دهند که دکارت به طور ويژه و با دقت نظر آن
را انجام داد. اين فلسفه مردمي نشانگر خوشبيني در طبيعت فلسفي
انسانها است.
عقيده اي هست که
مي گويد اگر به ميان مردم برويد هر يک از آنها يک فيلسوف است. هر
کس عقايدي را با خود دارد که مرتباً در برخورد با تجربه و باورهاي
افراد تغييرپذير است.
طبقه بندي آن
باورها مردم را در مرحله اول پر گنجايش تر، داراي روابط صلح آميز و
سازنده مي کند.
* لطفا به طور اجمالي تاريخچه مختصر فلسفه براي کودکان را بيان
کنيد.
متيو ليپمن - tthew LipmanMa ، استاد آمريکايي دانشگاه
اين رشته را تاسيس کرد. در واقع او معلم فلسفه براي دانشجويان سال
اول رشته مهندسي و نه حتي دانشجويان علوم انساني بود. در همان زمان
نوعي الهام در او به وجود آمد، بدين معنا که مهارت تفکر دانشجويان
او مي توانست خيلي بهتر باشد.
پس بدين فکر افتاد که چرا از کودکي
به افراد آموزش ندهيم که فلسفيدن بياموزند؟ در همين رابطه داستاني
با عنوان ' Harry Stottlemeier's Discovery " نوشت. آن داستان شامل
دوره آغازين فلسفه و مياني سوالات ذهني و منطق بود که او چند بار
آنها را در مدارس نيويورک و دانشگاه نيويورک تدريس کرد و سپس منتظر
نتيجه شد. او دريافت که مطالعه ي کتابها موجب بحث در باب
مفاهيم مي شود.
بعد تصميم گرفت
تا حياتش را در اين راه قرار دهد. بدين خاطر دانشگاه را رها کرد و
بنا به دعوت دانشگاه مونت کلر Montclair در نيوجرسي براي کار در يک
موسسه در آن دانشگاه، بدانجا رفت. در آن هنگام شروع به نوشتن
داستانهايي کرد که به فلسفه زبان، اخلاق، نويسندگي، شعر، سياست و
فلسفه اجتماعي مي پرداختند. داستانهاي او البته درآغاز خيلي
سيستماتيک نبودند، اما اساسا به نظر من او روشي را پي گرفت که بدان
وسيله به توسعه فلسفه براي کودکان مي پرداخت.
تا کنون او 1 داستان نوشته است. او برخي را به عنوان دستيار خود
انتخاب کرد که از آن جمله خانم آن شارپ Ann Sharp هستند. خانم شارپ
در واقع يکي از اشخاص اصلي است که با پروفسور ليپمن کار کرده است.
در طي اين سالها البته توسعه هايي حاصل شده است و ليپمن در باب
آنها آثاري هم نگاشته است. چند کتاب درباره برنامه ها و عقايد و
سپس آموزش معلمان مدارس و نظارت بر نحوه تدريس آنان و سپس تلاش
براي اين که اين برنامه را در سطح مدارس توسعه دهد.
اين چند مرحله از عمل درجات
متفاوتي از موفقيت را به بار آوردند. اين برنامه در آمريکا خيلي
گسترده و مردمي هم نيست، اما در کشورهايي مثل برزيل،
انگلستان،اسپانيا، استراليا و تاحدودي در بلغارستان از زمينه خوبي
برخوردار است. وقتي شما مي خواهيد فلسفه براي کودکان را در مجامع
آموزشي معرفي کنيد با مخالفت هايي از حيثيات مختلف روبرو مي شويد
که برخي از آنها هم فلسفي هستند، مي گويند : نبايد اين کار را براي
کودکان انجام دهيم.
در مرحله بعد
مخالفت هاي عملي شروع مي شود: مي گويند که برنامه دولتي آموزش چيز
ديگري است و ما نمي توانيم آن را تغيير دهيم و اساساً زماني براي
اين آموزش نداريم. آيا در مدارس سنتي کشور شما سيستم آموزشي با
ديالوگي که از آن نام بردم، وجود داشته است؟
اصغري : بايد اشاره کنم که در مدارس سنتي آموزش معارف ديني ما که
امروزه هم وجود دارند و به نام "حوزه" -معروفند، گفتگوي هاي علمي و
"گروه بحث " وجود داشته و دارد.
* در پاسخ به پرسش پيشين شما به مخالفت ها با فلسفه براي کودکان
اشاره کرديد. مايلم که در اين باره بيشتر صحبت کنيم. برخي از
فيلسوفان مي گويند که فلسفه دانشي است که نيازمند متفکراني سرسخت
است و نمي توان کودکان را وارد اين عرصه کرد. نظر شما در اين باره
چيست؟
بله، اين استدلال مشهور فيلسوفان غربي در اين باره است و بر اين
پايه خيلي از فيلسوفان شاغل در دانشگاهها، فلسفه - براي کودکان را
بدين مضمون که فلسفه نيست، رد کرده اند. اما، من فکر مي کنم که ما
بايد در تفکرمان نسبت به دو چيز تغييراتي انجام دهيم. يکي بازنگري
در مفهوم کودکي و دوم، بازسازي مفهوم فلسفه است.
فلسفه در باب پاسخ
نيست بلکه مباحثه و ديالوگ است. وضعيت ما در اينجا مانند کسي است
که شيء بزرگي را بر مي گرداند تا آن را از سمت ديگرش نگاه کند.
اين در حالي است که سمت پيشين
هنوز وجود دارد. پس کلمه اصلي همان مباحثه است. نقش سنت فلسفي
آمريکا هم در اين که چرا آغاز فلسفه براي کودکان در ايالات متحده
شکل گرفته، حائز اهميت است. فيلسوفان اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن
بيستم آمريکا چون ويليام جيمز و جان ديويي، نسبت به "بحث " و
"تحقيق/ inquiry " حساس بوده اند.
آن هم نه فقط
"بحث فلسفي" بلکه بحث به معناي عام آن. به علاوه جان ديويي که
تأثير قابل توجهي در اين جريان داشت خود فيلسوف تعليم و تربيت بود.
او در باب مدارس، آموزش و غايت آن آثاري داشت. وي احتمالاً تأثير
زيادي در اين راه داشت. ديويي نمايانگر سنت فلسفي آمريکاست که ما
از آن به عنوان پراگماتيسم نام مي بريم و عملي بودن فلسفه براي
کودکان هم به اين دليل بوده است.
منبع
:برگرفته از خبرگزاری مهر
|