خلاقیت اخلاقی خلاقیت با مقاصد اخلاقی است . لذا این نمودی از بسیاری از اعمال
اخلاقی دیگر است اما به خودی خود خلاقیت عمل است . – خلاقیتی که محصول نهایی اش
زندگی بهتر انسان است . اجتماعی و همکارانه است .
۱) خلاقیت در حوزه اخلاق
۲) شکست سنتها
۳) رشد خلاقیت اخلاقی
۴) بیش از یک نظام اخلاقی
۵) علم اخلاق غمخواری
۶) ابعاد زیبائی شناختی
۷) مسئولیت اخلاقی فوق العاده
▪ Creative Altruism (نوع دوستی خلاق) : ابراز احساسات و اصول فعال و
نوآورانه
▪ Evolution of Belief Systems (ارزیابی نظام باورها) : نظامهای اعتقادی تکاملی
هستند و در طول دوره زندگی متحمل تغییر می شوند ارزیابی نظامهای اعتقادی معطوف
به مبانی جهانی و نظامدار برای باورهای فردی یا گروهی است .
▪ Extraordinary Moral Responsibility (مسئولیت اخلاقی فوق العاده) پذیرش
استثنائی چالشهای اخلاقی – چنانکه با خلاقیت اخلاقی که معرف پاسخ خلاق به چنین
چالشی است .
▪ Moralities (اخلاقیات): نظام ارزشهایی که آزادی فردی و اجتماعی را راهنمایی
می کند .
▪ Moral Reasoning (استدلال اخلاقی) توانایی تحلیل موفعیتی برحسب فشار یا
اشتباه نسبی .
▪ Utopian Thinking (تفکر ایده آل) : به عنوان فرایندی پویا آرمان گرایی می
تواند مشخصه خلاقیت باشد همه افراد خلاق خود را مجاز می دانند که آثارشان را در
کاملترین شرایط تصور کنند . چه موتور بدون اصطکاک باشد چه شنوده پذیرای دقیق ،
علی الخصوص آرمان گرایی اجتماعی به عنوان یک فرایند می تواند کلیدی به رویکرد
خلاق مسائل اجتماعی باشد . مسئولیتها در رویا آغاز می شوند دبلیو .بی. یتس
● خلاقیت اخلاقی
خلاقیت اخلاقی خلاقیت با مقاصد اخلاقی است . لذا این نمودی از بسیاری از اعمال
اخلاقی دیگر است اما به خودی خود خلاقیت عمل است . – خلاقیتی که محصول نهایی اش
زندگی بهتر انسان است . اجتماعی و همکارانه است . مع الوصف ممکن است منتج به
دگرگونی درونی فردی شود که قادر به وادار کردن زن و مرد و حتی کودک عادی به
انجام اعمال خارق العاده شود مثلا به مخاطره انداختن زندگی خود برای نجات
زندگیهای دیگران . بسیاری از اموری که باید انجام دهیم با معنایشان و
تقاضاهایشان حاضر و آماده نزد ما حاضر می شوند. و اغلب به حد کفایت ما انچه
باید انجام می دهیم چون می توانیم . اگر عمدتا چنین نباشد جامعه متمدن پایدار
امکان پذیر نخواهد بود . منطقا مفهوم باید تنها هنگامی امکان پذیر است که فرد
منبع بالقوه رویدادی ممکن باشد . بی معناست که بگوییم که فرد باید کاری کند اگر
نتواند .- هنگامی که امر اخلاقی هست اما مساله چنان دشوار است که توان فرد را
برای انجام آن به چالش می کشد . – خلاقیت ضرورت می شود . هرکسی چالش را برنمی
تابد . آنهایی که اغلب چنین می کنند مهارتهای خاص ، انگیزه های قوی و شجاعتی
فراتر از معمول دارند . اما گاهی آنها صرفا مردم عادی هستند که فرصتهای اخلاقی
فوق العاده ای به آنها عرضه شده . در مواجهه با مشکلات وحشتناک ظاهرا رام نشدنی
، انها نوآوری می کنند. آنها جایی می روند که قبلا کسی نرفته است . و راه را
برای اطرافیانشان تغییر می دهند . خلاقیت اخلاقی می تواند در میراث فوق العاده
ای که رهبران اخلاقی بزرگ گذاشته اند مشاهده شود . اما در دسترس همه ما هست .
۱) خلاقیت در حوزه اخلاق
چنانکه در رویکردهای شناختی گوناگون بررسی شده ، بیشترین استفاده انسان از
استعداد خصیصه های مشترک زیادی را با خلاقیت شریک است . مع الوصف نسبتا کار کمی
انجام شده تا تا ارتباط میان اندیشه خلاق را با ارزشها و نیات آفریننده
بیازماید و میان نوآوری و مسئولیت بسنجد . فقدان یکپارچگی مشکل خاصی در فهم
خلاقیت در حوزه اخلاق است . هر آزمونی از اتصال میان اخلاق و تفکر خلاق باید
اندیشه علم را به عنوان فارغ از ارزش مورد سوال قرار دهد زیرا مستلزم امتزاج
ارزشها با رفتار است . ما را مجبور به مواجهه ناگهانی و پذیرش متناقض نماهای
تجربه می کند تا رویا را با وظیفه متوازن کند . به عنوان موضوع تحقیق علمی
خلاقیت اخلاقی به نوعی جدید است ودقیقا منزوی نشده است . مع الوصف خلاقیت
اخلاقی اندیشه ای باستانی است که ریشه های عمیقی در هنر و زیبائی شناسی و
همینطور تعلیم و تربیت دارد .
۲) شکست سنتها
افلاطون به این سوال پاسخ داد که آیا فضیلت می تواند آموخته شود ؟ با تفویض این
مسئولیت به شاعران معتقد بود که داستانهایی که به جوانان می گوییم در رشد
انسانهای بزرگسال که درخور زیستن در تقدیری کاملا انسانی از حیث عقلانی ، سیاسی
و اخلاقی ، هستند ، حائز کمال اهمیت است . از این منبع اندیشه تعلیم و تربیت به
عنوان هنر اخلاقی با تاثیر بر مربیان ، افراد تربیت شده و با تعمیم معنی
هنرمندان برخاست . اندیشه راهبر این بود که تعلیم و تربیت و هنرها هر یک به روش
خود فرد را با امکانات زندگی در چارچوب انتخابهای اخلاقی پایدار آگاه می سازند
. این اندیشه تا زمان ما بر تاثیر بر مربیان ادامه داد . دیوئی تصریحا درباره
خویشاوندی میان تعلیم و تربیت و هنربا اعتقاد به اینکه تصورات اخلاقی نیز به
همان اندازه مربی مسئولیت هنرمند است . ماکسیم گرین فیلسوف نیز خویشاوندی هنر و
خلاقیت فکریش را با تعلیم و تربیت و هدفهای اخلاقیش کاویده است : موازنه میان
آنچه ممکن است باشد و آنچه باید باشد . اما از آنجا که فهمیدن ادراک انسان از
فلاسفه به روانشناسان منتقل شد ، اغلب به نظر می رسد که ویژگیهای تحقیق علمی به
منظور تشخیص بهتر در کار ، خلاقیت را از اخلاقیات جدا نمود .
خلاقیت و رشد استدلال اخلاقی موضوعات برجسته تحقیقات روانشناسی پس از جنگ جهانی
دومند . که هریک به روش خود ابزاری برای ساخت جامعه فناورانه است .
مع الوصف مطالعات آنها عمدتا نامرتبط بود .
تحقیق خلاقیت بویژه در به بارآوردن فهم جدیدی از پیچیدگی قابلیتهای انسانی مثمر
ثمر بود . روش شناسی مطالعه موردی کمک نموده تا عظمت تنوع قابلیتها و انگیزه
های در انسان روشن شود . خصوصا نظریه هوش چندگانه هاوارد گاردنر حوزه توانایی
در روابط میان فردی را مشخص مینماید . اگر از این چارچوب استفاده کنیم خلاقیت
اخلاقی می تواند به عنوان عملکرد استعداد در روابط میان فردی (در نهایت رهبری)
در ترکیب با قصدمندی اخلاقی فهمیده شود . اثر گاردنر مشتمل بر مطالعه موردی
گاندی است که حاکی از خلاقیت اخلاقی در کار است . [هوش چندگانه را ملاحظه
نمائید]
اما به ندرت مطالعات موردی درباره رهبری خلاق ، مطالعات خلاقیت اخلاقی است و
جتی گاندی نیز سوالات دشواری را مثلا برابری زنان برانگیخته است . واضح و مبرهن
است که خلاقیت ریاد در رهبری مانند سایر فعالیتها برای اهداف خودخواهانه به
اندازه اهداق دیگرخواهانه قابل اعتماد باشد . ممکن است اساسا پیوند خلاقیت
اخلاقی به فرصتها و وضع آن در فضای اجتماعی سیاسی نظیر [فضای] فردی به یک
اندازه سودمند واقع شود
****
نمنبع :مقاله "
خلاقیت در حوزه اخلاق
"-نویسنده :
شيوا همتي -روزنامه
هممیهن-برگرفته از سایت
http://rcirib.ir
|