|
در چگونگي خلق نظريه ها و انديشه هاي نو ارباب خرد
به گونه هاي متفاوتي نظر داده اند .برخي از علماء چون بيكن و هيوم شيوه استقرايي را
راه آفريدن نظريه هاي جديد دانسته اند.بيكن معتقد بود كه علم عبارتست از انباشتن و
رده بندي كردن مشاهدات و سپس يك كاسه كردن آنها و تعميم از موارد جزيي به حكم كلي
است . به اين ترتيب اكتشاف و نوآفريني مي تواند روندي خودكار باشد چنانكه گويي با
ماشين انجام مي گيرد.توصيف بيكن تمام جنبه هاي نظري و علم را فرو مي گذارد و نقش
تخيل خلاق ( Creative Imagination) را در تكوين مفاهيم جديد ناديده مي گيرد.ولي به
هر حال اين گروه از صاحبنظران و اخلاف آنان يعني پوزيتيويستها از شيوه استقراء
طرفداري مي كردند و سنت اصالت تجربي را در نظريه آفريني ، اصل مي پنداشتند.
گروهي ديگر بر شيوه قياسي تاكيد ورزيده اند كه رسيدن به جزء از كل است . قياس ذهن
را از كلي به جزيي يا از اصل به نتيجه و از قانون به موارد اطلاق آن مي رساند.مثلا
زماني كه از اين مقدمه كلي كه انسان فناپذير است به اين نتيجه مي رسيم كه من نيز
فناپذيرم به قياس پرداخته ايم .به شيه قياسي نيز مي توان به افكار و نظريه هاي
جديدي رسيد، مصاديق تازه اي را كشف كرد و از قوانين كلي به نتايج نويني دست يافت.
علمايي چون ميدآوار(P.B.Medawar) نظريه هاي استقرايي در اكتشاف و ابداعات علمي را
مردود شمرده و به نوعي قياس در خلاقيت معتقد مي باشند.ميدآوار كشفيات جديد در علوم
را زائيده فرضيه سازي هاي قياسي (Hypo the tico-deduction ) مي داند. دانشمند فرضيه
اي مي سازد، اين عمل وي كاري خلاق است ،به اين معني كه او دنياي ممكني را خلق مي
كند، يا بخشي از آنرا فرض مي نمايد، تجربيات وي بعدا براي آن است كه در يابد آيا آن
دنياي فرضي واقعي است يا خير ؟
بدين ترتيب دانشمند از قياس بهره مي گيرد تا فرضيه اي بسازد و با استقراء به آزمون
آن فرضيه مي پردازد. در اين ميان نقش ذهن خلاق محقق عامل و ركن اساسي است كه قابل
رديابي نيست و نمي توان بريا آن راه و روشي منطقي جستجو كرد،در حاليكه اثبات و نفي
فرضيه فرآيندي منطقي و قابل تبيين علمي و تجربي است و اين دو راه كاملا با هم
متفاوتند.
براي آزمون فرضيه ها منطق و مبنايي وجود دارد،ولي براي آفرينش آنها وجود ندارد.
بريا كشف اصيل عملي ،نسخه اي در كار نيست و اين مساله ما را به شيوه تخيل خلاق در
آفرينندگي و نوآوري رهنمون مي شود.
قبل از آنكه به توصيف شيوه تخيل خلاق بپردازيم بايد به يكي ديگر از منابع خلاقيت و
نوآوري كه در بوجود آوردن نظريه هاي بديع علمي سهم بسزايي داشته اشاره كنيم و آن
تمثيل و مدلسازي است .به كمك مدلها بسياري از تئوريهاي جديد زاييده شدند،في المثل
نظريه موجي نو عمدتا به مدد تمثيل و قياس نو با خواص موجي صوت تكوين يافت. اما
بكارگيري و استفاده از مدل بايد با تامل و احتياط صورت گيرد و محقق در نظر داشته
باشد كه تمثيل يا قياس فقط حاكي از وجود بعضي از شباهتها ست نه همساني در همكه
خصايص و خواص و همچنين مدلها فقط فرضيه هاي ممكن را مطرح مي كنند و اين فرضيه ها
بايد محك بخورند و آزموده شوند. اين نكات در تقليد از طبيعت براي خلاقيت و نوآوري
مصداق دارد.خطرات كاربرد مدلها محققان را به صرافت انداخت كه از آنها به عنوان يك
نوع دستاويز فكري و كمك رواني در راه شكل دادن به نظريه ها استفغاده كرده و آنها را
محتاطانه بكار برند.
قياس و استقراء و تمثيل هر كدام به گونه يي نقش ذهن انسان و تخيل او را در شكل دادن
به نظريه ها و ايده هاي نو نشان مي دادند بطوري كه مي توان گفت انديشه هاي
آفرينشگرانه و خلاق تابعي از نيروي تخيل خلاق انسان است .در تخيل خلاق ،انديشه نو
در ذهن فرد مي جوشد و شكل مي گيرد و اين فرآيندي شخصي و خاص است كه تنها محصول ذهن
فرد است . اكنون مسلم شده است كه خلق نظريه هاي نو صرفا متكي به قواعد و قوانين
ثابت نبوده بلكه بر تخيل افراد خوش قريحه (Gifted ) و برخوردار از موهبت خلاقيت
مبتني است .
اشراق در آفرينش نظريه هاي جديد نقشي عمده دارد. منظور از اشراق (در معناي تابش )
آن است كه نحوه انديشيدن نه چندان تابع براهين و به اثبات رسيده ، بلكه منبعث از
جهش هاي درون و ارائه هاي جوشان است .
ذهن خلاق آدمي از قيد و بند قوانين ثابت علمي فراتر رفته و در عرصه ها ي ناشناخته
به جولان مي پردازد و آثار آن به صورت انديشه هاي نو و خلاق ظهور پيدا مي كند.البته
بايد در نظر داشت كه آمادگي ذهني محققان و نظريه پردازان و تمهيد مقدمات علمي در
ذهن آنان مسلما در ايجاد جرقه هاي انديشه نو بي تاثير نيست و تجربه هاي علمي و
تخصصي را در اين ميان نبايد انكار كرد.
فرزانه اي در زمينه پيدايي انديشه هاي بكر مي گويد : علم به صورت جوانه هايي است كه
در اذهان اينجا و آنجا مي رويد.ما مي توانيم براي داوري درباره اين جوانه ها و
گلهاي اوليه كه در اذهان مي رويد معيارهايي به دست بدهيم اما اصل پيدايش آنها بر
طبق قانون و ضابطه اي كه در اختيار ما باشد و قابل تكرار و تجربه باشد صورت نمي
پذيرد. براي كشف شدن فرمول و ضوابطي كه به ما مي آموزد چگونه مي توان انديشه هاي نو
و تازه ابداع كرد وجود ندارند و چنين فرمول و چنين گوهر شب چراغي در اختيار ما نيست
.
اما اين نظرات نبايد ما را از خلاقيت و ابداع بازدارد و چون قانون و قاعده اي براي
اين كار در اختيارمان نيست از نوآوري منصرفمان سازد.بايد بدانيم كه استعداد و قدرت
خلاقيت و نوآوري بطوركلي در همه انسانها موجود است .به عبارت ديگر استعداد خلاقيت
،استعدادي همگاني است به اين معني كه همه ما با درجات داراي اين استعداد هستيم
.تجربيات نشانگر آنست كه درجه موثر بودن خلاقيت ما با بازده انرژي فكري ما،كوشش و
پشتكارمان در بكارگيري مغز،ارتباط بيشتري دارد تا با استعداد دروني مان .كشفيات
علمي مملو از موارد نامحدودي است كه در آن افرادي عادي قدرت خلاقيت خارق العاده اي
نشان داده اند.
انديشمندان سازمان و مديريت با اتكاء بر اين اعتقاد كه قدرت خلاقيت و نوآوري در همه
انسانها وجود دارد به بيان فنون و تكنيك هايي پرداخته اند كه اين استعداد را بارور
ساخته و نوآوري در همه انسانها وجود دارد به بيان فنون و تكنيكهايي پرداخته اند كه
اين استعداد را بارور ساخته و نوآوري را تحقق مي بخشد.
****
منبع : كتاب
مديريت عمومي
-دكتر سيد مهدي الواني ، نشر ني ،
چاپ هفتم 1373، شمارگان :5500 جلد
|