مقدمه مترجم
مقدمه مؤلف
سخنی با والدین و آموزگاران
هر دانشآموز یک نابغه است
12 معیار نبوغ
1- کنجکاوی
2- شادی
3- خیال پردازی
4- خلاقیت
5- شیفتگی (تحیُّر)
6- معرفت
7- ابتکار
8- سرزندگي
9- حساسیت
10- انعطاف
11- طنزپردازی (شوخ طبعی)
12- لذت بردن
مبانی نظری
1- بررسی نبوغ در رابطه با سیستم عصبی
2- بررسی نبوغ از دیدگاه نظریه تکامل (تحول)
3- بررسی نبوغ در ارتباط با شرایط زندگی
4- بررسی نبوغ از دیدگاه پدیده شناسی
سرکوب نبوغ
1- نقش خانه
الف- نقص عملکرد ارتباطهاي روحی و عاطفي
ب- فقر
ج- شیوه زندگی نامناسب
د- ایدئولوژیهای خشک و غیرقابل انعطاف
2- نقش مدرسه
الف- شیوه امتحان گرفتن و نمره دهی
ب- برچسب زدن به افراد و جدا کردن آنها از هم
ج- نقش کتابها و جزوهها
د- یکنواختی و کسالتآور بودن کلاسهای درس
3- نقش رسانههای گروهی
الف- میانمایگی تصاویر
ب- میانمایگی کلام
ج- میانمایگی محتوای برنامهها
چگونه نبوغ کودکان و دانشآموزان را برانگیزیم
1- برانگیختن نبوغ در خودتان
2-فراهمآوردن شرایطی که افراد بتوانند نبوغ خود را بیازمایند
3- ایجاد جو مفرح در کلاس
الف:آزادی در انتخاب کردن
ب- دانشآموز جستجوگر
ج- آزادی در قضاوت کردن و عدم بازخواست
د- احترام به تجربیات و احساسات تمام دانشآموزان
ه- اعتقاد به وجود نبوغ در تمام دانشآموزان
4- توجه به این نکته که نبوغ به صورتهای مختلفی ظهور میکند
کتابی که پیش روی شماست توسط پروفسور توماس آرمسترانگ استاد
دانشگاه و آموزگاری متفاوت به رشته تحریر آمده است. او برخی از
شایعترین روشهای موجود در سیستمهای آموزشی را مورد بررسی قرار
داده و در جایگاه ناقدی حرفهای، نقدی کلی بر روند آموزش نوشته
است. اما نکته قابل توجه این است که در تمام سطور، ردپای شواهد
علمی و دلایل مستند را خواهید دید. او تحقیقات علمی را با زبانی
ساده، به صورت یکپارچه و در قالب یک موضوع، به کتابی منسجم تبدیل
کرده است. او تنها به طرح مسئله نپرداخته و با ارائه راه حلهایی
عملی، سعی بر آن داشته تا موضوع را عمیقتر بررسی کند.
بعد از مطالعه کتاب، با در نظر گرفتن سیستم آموزشی کشورمان، این
وظیفه را بر خود دانستم تا با برگردان کتاب به زبان فارسی، زمینه
آگاهی علاقمندان و دستاندرکاران را فراهم آورم.
امید است با در نظر گرفتن اصلاحات تجربهشده توسط جوامع دیگر
بتوانیم با دید بازتري، سیستم آموزشی کارآمدی متناسب با جامعه و
فرهنگ خود طراحی کنیم و به اجرا درآوریم.
لازم ميدانم از راهنماييهاي دوست و همكار گرامي دكتر رضا رفعت
نژاد نيز قدرداني نمايم.
محسن فارسی
در مصاحبهای که اواسط دهه 80 در مجله روانشناسی بریتانیا به چاپ
رسید، هوارد گاردنر توضیح میدهد که چگونه با استفاده از واژه هوش،
پایههای نظریه مشهورش "هوش مضاعف" (هوش چندگانه) را بنا نهاد.
گاردنر میگوید: "اگر میخواستم هفت حیطه مختلف این نظریه را توضیح
دهم، شرایطی خسته کننده برای شنونده ایجاد میگردید. بنابراین سعی
کردم تمام مطالب را حول واژه هوش گردآوری و بیان کنم." او پیشنهاد
میکند برای این که بتوانید شنونده را به وجد آورید بهتر است
صحبتهای تخصصی یا فنی را حول یک واژه که عمومیت و مقبولیت بیشتری
دارد ارائه دهید.
در این کتاب سعی دارم تا چنین عملی را با واژه نبوغ انجام دهم.
واژه نبوغ واژهای است که عمومیت دارد و در ابتدا فرد را به یاد
عملکرد صحیح و بهینه یک مغز سالم میاندازد، که توان انجام
فعالیتهایی مانند کسب امتیاز بیشتر از 130 در آزمون IQ، به وجود
آوردن شاهکارهای هنری، ادبی و کارهای خارقالعاده در زمینههای
دیگر را دارد. چند سال پیش که سخنرانی "برانگیختن نبوغ کودکان" را
در دانشگاه بر کلی داشتم، یک پیکرتراش به علت طرز استفاده من از
واژه نبوغ به شدت خشمگین شد. او از هدف من که تعمیم واژه نبوغ به
تمامی افراد جامعه بود برافروخت. از دید او، در منطقه زندگیاش
تعداد اندکی از مردم دارای نبوغ بودند. او نبوغ را با معیارهای
ذهنی خودش میسنجید و به این فکر میکرد که افراد بسیار نادری در
جهان هستند که میتوانند مانند انیشتین شوند. البته مقصود من این
نیست که هر کودک تبدیل به یک انیشتین خواهد شد. تنها یک انیشتین
وجود خواهد داشت. همان طور که در بخش اول کتاب خواهید دید من کلمه
نبوغ را به صورت بسیار گستردهتر و عمیقتر به کار میبرم و در
صفحات بعد سعی میکنم واژه نبوغ را در ارتباط نزدیکی با خلاقیت،
انرژی، انگیزه، نیروهای نهفته درونی و اشتیاق برای یادگیری به کار
ببرم. به نظرم واژه نبوغ برای توضیح عواملی که باعث میشوند فرایند
یادگیری با موفقیت انجام شود گزینه خوبی است. انگیزه من از نوشتن
این مطالب عدم توجه به اهمیت لذت بردن از فرایند یادگیری است.
کودکی را تصور کنید که در حال یادگیری مطلب جالبي است، هیجان در
سراسر وجودش موج میزند چشمانش میدرخشند و دستانش آماده لمس کردن
است. من با هر سیستم آموزشی که دانشآموزان و معلم را در قید و
بندهای گوناگون اسیر میکنند مشکل دارم.
یادگیری سه مرحله اساسی دارد.
• مرحله اول، ایجاد علاقه کردن: در این مرحله به وسیله برانگیختن
شور و سرزندگی دانشآموز، مسیر یادگیری، آغاز خوشایندی خواهد داشت.
• مرحله دوم، مرحله دقت کردن: در این دوره فرد باید با صرف انرژی
بسیار و قبول تعهدات گوناگون برای به دست آوردن توانایيهاي خاص و
پیشرفت در آنها تلاش زیادی از خود نشان دهد.
• مرحله سوم، بسط و گسترش: فرد در این قسمت تمام آموزههای خود از
مراحل قبل را باید به صورت عملی و کاربردی استفاده نماید.
در سیستمهای آموزشی موجود، تقریباً تمام هزینه و زمان را صرف
مرحله دوم و سوم مینماییم در صورتی که این مراحل بدون ایجاد علاقه
در فرد تقریباً کارایی خود را از دست میدهند و دانشآموز تا جایی
که مربوط به انجام تعهدات است پیش میرود و بعد از آن روند آموزش
متوقف میگردد. در این صورت سیستم باید همیشه هزینههای گزافی برای
ایجاد تعهدات جدید پرداخت کند. در حالی که اگر مرحله اول درست
انجام شود مراحل دوم و سوم با سرعت بیشتر و هزینه کمتری پیش خواهند
رفت و خود فرد است که نیروی پیشرانه مراحل بعدی را تولید میکند.
اگر در اینترنت نیز جستجو کنید تعداد عناوینی که در مورد روشهای
یادگیری و لذت بردن از آن پیدا میکنید به مراتب کمتر از
عنوانهایی است که برای اختلالات یادگیری یافت میشود. این امر نیز
میتواند گواهی باشد بر این ادعا که به مقوله روشهای یادگیری کمتر
اهمیت داده شده است. امیدوارم این کتاب بتواند انگیزهای فراهم کند
تا بتوانیم آنگونه که باید به مقوله یادگیری بپردازیم.
سخنی با والدین و آموزگاران
بعد از ارائه نظریه هوش مضاعف (چندگانه) و استقبال از جانب
آموزگاران، دیده شده که در برخی مناطق دانشآموزان را به دستههای
مختلفی تقسیم میکنند از قبیل دانشآموزانی با فعالیت بدنی بالا،
دانشآموزانی با ذهنی خلاق و. .. در صورتی که اصول برخورد با
دانشآموزان هیچ تغییری نکرده است. بدون تغییر بنیادی اصول آموزش،
اضافه کردن این قید و بندهای تازه فقط کار را پیچیدهتر میکند.
دوباره تاکید میکنم که وظیفه والدین و آموزگاران ایجاد علاقه برای
یادگیری در دانشآموزان و راهنمایی آنها برای قرار گرفتن در مسیر
درست یادگیری است، نه آموزش چگونگی پاسخ دادن به یک سری سؤالات
امتحانی از قبل تعیین شده و معتقدم که با ایجاد سیستم یادگیری بر
پایه لذت میتوانیم جامعه علمی خود را بهبود بخشیم و در هر
زمینهای افرادی نخبه و کارآمد داشته باشیم.
بخش اول
هر دانشآموز یک نابغه است
منظورم از جمله "هر دانشآموز یک نابغه است" این نیست که همه
دانشآموزان میتوانند در یک آزمون هوش، که کاملاً استاندارد است
نمره بالایی کسب کنند يا قهرمان شطرنج و یا هنرمندی در سطح جهانی
شوند. در نگاه عامه مردم "نبوغ" توانایی انجام فعالیتهایی از این
دست است.
برای این که بیشتر با واژه نبوغ در این کتاب آشنا شویم لازم
میدانم که مفهوم این واژه توضیح داده شود تا راحتتر بتوانیم به
ماهیت واقعی آن پی ببریم.
واژه نبوغ از کلمهای یونانی¬ـ لاتین به معنی ایجاد و خلق کردن به
وجود آمده است و رابطه نزدیکی با واژه پیدایش ، سرزندگی و رشد
دارد. با ترکیب معانی این کلمات میتوان تا حدودی به مفهوم واقعی
نبوغ نزدیک شد. نبوغ یعنی به وجود آمدن حس لذت. تمرکز اصلی والدین
و آموزگاران باید در جهت ایجاد محیطی باشد که در آن دانشآموز از
فرایند یادگیری احساس خوبی داشته باشد. به جای اجبار آموزگار، نبوغ
باید وسیلهای باشد که دانشآموز را به سمت یادگیری سوق دهد.
افرادی که وظیفه آموزش دادن را بر عهده دارند ابتدا باید عوامل
اصلی انگیزش نبوغ در دانشآموزان را یافته، سپس در جهت مدیریت
آنها برای یادگیری بهینه اقدام کنند. واژه نبوغ در تمام فرهنگها
از تاریخچهای بسیار غنی برخوردار است. تمام افراد با نبوغ خاص
خودشان به این دنیا میآیند و از آن به صورتهای مختلف بهره
میبرند. نبوغ نمادی از قدرتهای نهفته درون یک فرد است که در
سالهای اولیه زندگی به صورت بالقوه وجود دارند. وظیفه اصلی والدین
و آموزگاران این است که تواناییهای بالقوه دانشآموز را شناسایی
کنند و در جهت انگیزش آنها تلاش نمایند. آنها باید دانشآموزان
را راهنمایی کنند تا بتوانند مهارت استفاده از تواناییها و
استعدادهای خود را به دست آورند. در این صورت است که هم خود
دانشآموز و هم محیط اطرافش از استعداد شکوفا شده او، بهرهمند
خواهند شد.
12 معیار نبوغ
برای اینکه بتوانیم چارچوبی در اختیار والدین و آموزگاران قرار
دهیم تا بتوانند به طور موثر مفهوم نبوغ را به کار گیرند، این واژه
را به 12 معیار اصلی بسط میدهیم تا جنبههای مختلف آن را راحتتر
بررسی کنیم. 12معیار از این قرارند:
1. کنجکاوی 2. شادی 3. خیال پردازی 4. خلاقیت 5. شیفتگی (تحیر) 6.
معرفت 7. ابتکار 8. سرزندگی 9. حساسیت 10. انعطاف 11. طنز پردازی
(شوخطبعی) 12. لذت بردن.
|