صفحه کارگروهی  خلاقیت

 

   
   

www.fekreno.org

   

 

 

   

 

   

 

 

   

 

 

تاریخ  به روز رسانی:

16مهر  1394

تعداد مطالب ارسالی 41 مورد

   
         
 

 

 

 

 

 

این  صفحه کار گروهی مربوط به انتشار  مطالب  اعضای  گروه خلاقیت سایت فکرنو  است  .موضوع مربوط به این صفحه کارگروهی  در خصوص    خلاقیت ،نوآوری و کارآفرینی است  .

سایت فکرنو

 

 

 

 

شماره مطلب :41

عنوان موضوع ارسالی :  خلاقیت بهترین تاکتیک مذاکره برای شماست
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو   
شرح موضوع

 


تد لئونهارت (مشاور و مدیرعامل شرکت طراحی Leonhardt Group) همیشه قبل از ملاقات با یک مشتری بزرگ با احساس ترس مواجه می‌شد. مهم نبود که حتی صاحب یک شرکت طراحی بزرگ با مشتریان بزرگی مثل بوئینگ و چارلز شواب با 10 میلیون دلار درآمد سالانه باشد. مذاکره با یک مشتری جدید همیشه همین احساس ناامنی را برای وی به وجود آورده است.


لئونهارت همیشه قبل از چنین جلساتی خود را در دستشویی پنهان کرده و در را روی خودش قفل می‌کرد و لیستی از پروژه‌های موفقی که به ثمر رسانده بود، جوایزی که گرفته بود و سایر موفقیت‌هایش را روی تکه کاغذ چرک نویسی می‌نوشت. او می‌گوید: «من هر هفته دو تا سه لیست را می‌نوشتم و آنها هیچ‌وقت تغییر نمی‌کردند. من هیچ‌گاه نیاز نداشتم که آنها را بخوانم ولی ساختن لیست و قرار دادن آنها در جیب کتم به من در مورد هر چیز استرس‌زایی آرامش می‌داد.»


و این به لئونهارت اعتماد به نفس انجام کاری را می‌داد که بسیاری از بزرگترین و خلاق‌ترین افراد نیز از انجام آن ترس داشتند: مذاکره.

امروز او به افراد خلاق آموزش می‌دهد که چگونه مذاکره‌کنندگان بهتری باشند و این تمرکز اصلی اوست و در این زمینه کتاب نوشته، مشاوره می‌دهد و یک درس آنلاین جدید ارائه می‌دهد که بر این موضوع تمرکز دارد:
همان خصوصیاتی که به افراد خلاق در رسیدن به ایده‌های جدید کمک می‌کند آنها را به مذاکره کنندگانی بد تبدیل می‌کند.


او می‌گوید: «برای حدود 10 سال من به شرکتهای خلاق مشاوره داده‌ام ولی هر روز بیشتر با افراد پیچیده ای مواجه می‌شوم که صاحب شرکتهایی با 50 تا 100 پرسنل با قدرت مذاکره بسیار پایین هستند.»


چرا اینچنین است؟ به صورت ذاتی، همان خصوصیاتی که افراد خلاق را در رسیدن به ایده‌های جدید عالی می‌سازد همانها آنها را به مذاکره کنندگانی ضعیف مبدل می‌کند.


یک ضعف شایع افراد خلاق سندرم دو گانگی است…. آن صدای آزار دهنده‌ای که در گوشتان زمزمه می‌کند فارغ از هر گونه موفقیتی که کسب کرده‌اید یک دروغ بزرگ بیشتر نیستید.


کار خلاقانه نیازمند میزان مناسبی حساسیت است. شما می‌خواهید کارتان افراد را تکان دهد، که این به این معنیست که باید با احساسات آنها تنظیم باشد. ولی سر میز مذاکره همین حساسیت می‌تواند پاشنه آشیل افراد خلاق باشد. لئونهارت می‌گوید: «آنها بیش از حد حساس هستند. آنها نمی‌خواهند سر قیمت چانه بزنند بلکه فقط می‌خواهند کار را تمام کنند. یاد گرفتن اینکه آنچه نیاز دارید را مطالبه کنید بسیار مهم بوده و کار سختی است.»


ولی همچنان این کار می‌تواند و باید انجام شود. پس از سال‌هایی که لئونهارت ابتدا خودش با روش مذاکره کردن کلنجار می‌رفت و سپس کار با مشتریان خلاق برای بالا بردن مهارت‌هایشان، او به تاکتیک‌های بسیار مهمی‌ در مورد مواجهه با ترس از مذاکره و چه متخصص شدن در آن رسیده است که در زیر می‌خوانیم:


1. به خودتان یادآوری کنید که شما ارزشمندید.
هر کاری که بتوانید انجام دهید تا به شما یادآوری کوچکی در مورد ارزش‌هایی که دارید بکند، از پنهانی به دستشویی رفتن و نوشتن موفقیت‌هایی که به دست آورده‌اید، دوباره خوانی نظرات مثبت مشتریان قبلی تا زمزمه کردن موفقیت‌هایتان زیر دوش حمام…همه و همه می‌توانند اثرات بسزایی به جا بگذارند. با اعتماد به نفس بر سر میز مذاکره آمدن کلید موفقیت است ولی ابتدا باید به خودتان اعتقاد داشته باشید.


2. صحبت‌هایتان را با خودتان تمرین کنید.
البته که شما نمی‌خواهید وقتی صحبت می‌کنید خسته کننده و تکراری به نظر برسید. تمرین آن‌چه که می‌خواهید بگویید با صدای بلند و در مقابل دیگران می‌تواند به شما کمک کند تا بیشتر احساس اعتماد به نفس کنید. وقتی لئونهارت شرکت طراحی‌اش را راه‌اندازی کرد از تیمش خواست پیش از ارائه‌ای که در پیش داشتند حرف‌هایشان را تمرین کنند. او می‌گوید: «تمرین کلماتی که قرار است گفته شوند استرس همه از جمله خودم را کم می‌کند.»


3. اطلاعات مربوط به کارتان را بدانید.
حدود حقوق یک شخص هم پست شما در شهرتان چقدر است؟ این اطلاعات با اندکی جستجو در اینترنت قابل دریافت است. وقتی شما با اطلاعات لازم مسلح شده باشید می‌توانید در مورد اعداد مطمئن باشید. لئونهارت می‌گوید: «وقتی بدانید که محدوده کجاست، همیشه باید فرض کنید که طرف مقابل نیز می‌داند. پس کمی‌بیشتر از حد بالای محدوده را درخواست و خیال خود را راحت کنید.»
چطور خیالتان راحت باشد؟ شماره 1 را دوباره بخوانید.


4. چانه نزنید. تحت تأثیر قرار دهید.
افراد خلاق عاشق کارشان هستند. کار مهم‌ترین چیز است. همه می‌دانیم. ولی همچنانکه کار شما می‌تواند بسیار شخصی به نظر برسد نباید مذاکره کردن بر سر آن احساس گناه به شما بدهد. و همچنین نباید این کار به شما حس چانه زدن بدهد. در حقیقت مهم‌ترین تاکتیکی که شما می‌توانید در مذاکره از آن استفاده کنید استفاده از خلاقیتتان برای تحت تأثیر قرار دادن مشتریان احتمالی است.


این یعنی در حالی به سر میز مذاکره بروید که آماده نشان دادن این نکته به مشتری‌تان هستید که ایده‌های شما دقیقاً همان چیزی است که او نیاز دارد. این یعنی پرسیدن تعداد زیادی سؤال در مورد خواست و نیاز آنها و تحت تأثیر قرار دادن آنها با چشم‌اندازی که از روش رسیدنتان به این خواست‌ها برایشان ترسیم خواهید کرد.


لئونهارت می‌گوید: «مطمئن شوید آنها می‌فهمند که چه کاری برای آنها انجام خواهید داد و سپس این کار را با تحت تأثیر قرار دادن آنها و نه با اضافه کردن ستونهای جدیدی از اعداد انجام دهید.»

 

منبع: برگرفته از FastCompany

 

 

شماره مطلب :40

عنوان موضوع ارسالی : اشتباهات والدین: چگونه دستی دستی خلاقیت بچه را از بین ببریم؟
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو   
شرح موضوع

 

بچه ها با خلاقیت بدنیا می‌آیند اما انگار به سوم و چهارم ابتدایی که می‌ رسند خلاقیت‌شان بخار می‌شود و می‌رود هوا. همه نقاشی‌های‌شان تکراری می‌شود و به طرز خسته کننده‌ای هر روز ادای قهرمان‌های کارتونی را در می‌آورند ! مادران و پدرانشان هم فکر می‌کنند که لابد مغز این بچه‌ها بیشتر از این نمی‌کشد و از هر هزار نفر یک نفر خلاق به دنیا می‌آید. اما این‌ پیش‌فرض‌ها درست نیست.


خلاقیت مثل لاتاری آمریکا شانسی نیست.آپشنی هم نیست. همه بچه‌ها فارغ از این‌که کجا بدنیا می‌آیند و پدر و مادرشان کیست، از بدو تولد خلاقیت دارند. اما چه می‌شود که یک بچه خلاقیتش می‌ماسد و وقتی بزرگ شد برای کار کردن دائم دنبال یک چارچوب محدود است؟ کجای کارمان اشتباه است که باعث می‌شود خلاقیت بچه‌ نابود شود؟


اشتباهات ناخواسته والدین در قبال بچه‌ها که منجر به کُشتن خلاقیت‌شان می‌شود:

جایزه دادن:

نتایج تحقیقات علمی نشان می‌دهند که جایزه دادن به بچه‌ جلوی کنجکاوی و تخیل او را می‌گیرد. از وقتی که برای هر کار کوچکی به بچه جایزه دادید او هم یاد می‌گیرد تلاشش را به اندازه‌ای تنظیم کند که فقط جایزه نصیبش شود؛ نه بیشتر. در واقع شما با این کارتان دارید دستی دستی لذت واقعیِ دست زدن به کارهای خلاقانه را از بچه می‌گیرید و آن‌را با لذت بی‌ارزش‌تر جایزه گرفتن جایگزین می‌کنید. حالا هی ستاره بخرید و در دفتر مشق بچه‌تان بچسبانید ببینیم کجا را می‌گیرد. آخرش یک دفتر پر ستاره نصیب او می‌شود و یک بچه بی خلاقیت نصیب شما.


نکته : حواس‌تان به شیوه‌های انگیزه بخشی‌تان باشد. اگر جایزه هم می‌دهید، طوری جایزه بدهید که جلوی پتانسیل‌های بچه‌تان گرفته نشود. مثلاً اگر درس‌هایش را خوب خواند او را به جنگل ببرید و چند شب با همدیگر کمپ بزنید تا سریع‌تر با دنیای اطرافش آشنا شود.

سایه انداختن:



اگر می‌خواهید مطمئن شوید که خلاقیت‌ بچه را در نطفه خفه کنید و او را به یک عمله تبدیل کنید، دائم بالا سرش باشید و هر کاری خواست انجام بدهد را کنترل کنید. اگر بچه احساس کند که شما چهار چشمی مراقبش هستید و هر وقت تکان خورد می‌خواهید نصیحتش کنید و هر جایی که افتاد روی زمین می‌خواهید سریع دستش را بگیرید و بلندش کنید، آن‌گاه این بچه هیچ‌وقت روی پای خودش نخواهد ایستاد و هیچ‌وقت ریسک پذیر نخواهد شد. یادگیری از اشتباه تجربه بسیار خوبی است که با این کارها آن را بچه می‌گیرید.

انتخاب محدود:


ما بچه‌های‌مان را در معرض سیستمی قرار می‌دهیم که بهشان می‌آموزد ” برای هر مسئله‌ای فقط یک جواب درست وجود دارد”. اکثر اسباب بازی‌ها یک دستورالعمل مشخص دارند و به جز آن هیچ کار دیگری نمی‌شود باهاشان کرد. هنوز هم که هنوز است موزیک ویدئوی معروف گروه پینک فلوید “We don’t need no education” از ذهن‌ها خارج نشده است. هیچ وقت نباید با این طرز فکر که “ما بزرگ‌ترها همه جواب‌ها را می‌دانیم و شما کوچک‌ترها باید هر چه می‌گوییم را گوش بدهید” نباید به سراغ بچه‌ها برویم. همه باید از بچگی این شانس را داشته باشند که یاد بگیرند برای انجام هر کاری انتخاب‌های مختلفی دارند و بازی کردن با اسباب‌بازی‌های خلاقانه یکی از راه‌های القای چنین مفهومی به مغز بچه است. اگر خیر بچه را می‌خواهید به جای این‌که کف پای بچه را قلقک کنید، مغزش را قلقلک کنید.

برنامه ریزی سفت و سخت:


برنامه هفتگی مدرسه، فعالیت‌های فوق برنامه و کلاس‌های تقویتی و غیره… امروزه کوهی از برنامه بر سر بچه‌ها ریخته شده است. برای این‌که در آینده چیزی بشوند دست این بچه را گرفته‌ایم و در ۱۰ مؤسسه ثبت نام کرده‌ایم و دیگر جای نفس کشیدن برایش باقی نگذاشته‌ایم، دریغ از این‌که همین جای نفس کشیدن که به ظاهر بی‌اهمیت می‌آید، همان فرصتی است که او می‌تواند توانایی‌های خودش را در آن کشف کند.

 

 

بچه‌ای که دائم از این کلاس به آن کلاس برود ذهنش دائم با مطالب آموخته شده پر خواهد شد و فرصتی برای پرداختن به قوه تخیل ندارد. قوه تخیل که تحلیل برود قدرت خلاقیت و ایده پردازی هم در مغز او پنچر می‌شوند.

 چطور به خودمان می‌گوییم ” بهتر است نیم ساعت یک جایی بنشینم و هیچ کاری نکنم تا باتری‌هایم شارژ شوند” اما به بچه‌ها که رسید این کار وقت تلف کردن می‌شود؟ قشنگ در همین زمان ” هیچ کاری نکردن” است که بهترین ایده‌ها به ذهن افراد می‎رسد.

شکوفایی خلاقیت در بچه‌ها نیازمند ایجاد محیطی جالب است. انسان کامل وجود ندارد پس بی‌خود برای دستیابی به آن زندگی را به خودتان و بچه‌تان کوفت نکنید.

 در عوض با ایجاد محیطی باحال و لذت‌بخش، کمکش کنید خلاقیتش را تقویت کند. به‌جای این‌که مثل عروسک گردان تک تک حرکاتش را برای او تعیین کنید، بروید کنار و فضا به او بدهید تا محیط دور و برش را ببیند، ریسک کند، اشتباه کند و آزادانه نظراتش را بیان کند. بگذارید بچه از نظر ذهنی مستقل بار بیاید تا پس از بیست سالگی خودش از پس کارهای خودش بر بیاید نه این‌که همیشه وبال شما باشد.

 

منبع: برگرفته از  http://bamilo.com

 

 

شماره مطلب :39

عنوان موضوع ارسالی :  ده  قاعده برای از بین بردن نوآوری در سازمان
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو   
شرح موضوع

 
• بدبینی نسبت به همه ایده های جدید که از پایین سازمان می آید.
• پافشاری بر اینکه برای تصویب باید از سایر سطوح مدیریت تایید و امضا گرفته شود
• خواستن از قسمت های مختلف برای رقابت و انتقاد از پیشنهادهای همدیگر (تا شما را از تصمیم گیری نجات داده و فقط برنده جنگ را انتخاب کنید)
• اظهار انتقاد راحت و ارزیابی زود گذر نسبت به ایده های نوآورانه.
• نگهداشتن افراد در حالت دفاعی و اینکه همه احساس کنند هر زمان است اخراج شوند
• شناسایی و تشخیص دقیق ماهیت مسائل به عنوان اشتباه شخصی تلقی شود به عبارت دیگر تشویق نکردن افرادی که اشکالات کارشان را بازگو می کنند.
• کنترل دقیق همه چیز، کسب اطمینان مکرر از اینکه امور همه افراد قابل محاسبه و بررسی را مد نظر دارند.
• تصمیم گیری مخفیانه نسبت به تغییر سازمان دهی (ساختار)، سیاست ها و اعلام ناگهانی آن به افراد(به منظور اطاعت بیشترافراد از دستورها)
• اطمینان یافتن از اینکه درخواست اطلاعات، به طور کامل موجد و مورد تایید بوده و به راحتی از مدیریت خارج نمی شود به عبارت دیگر داده ها و اطلاعات برای حفظ قدرت و برتری جمع آوری و توزیع می شود نه پایین آوردن اشتباهات.
• اعتماد بیش از حد به اینکه مقامات ارشد، قبلا از همه امور مهم شرکت و کسب و کار اطلاع دارند.

 

منبع: برگرفته از   http://creativity.ir

 

 

شماره مطلب :38

عنوان موضوع ارسالی :  چطور به فردی خلاق و مبتکر تبدیل شویم؟
ارسال کننده : ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

همه ما می خواهیم زندگی خلاقانه و سازنده ای داشته باشیم, اما واقعا اینگونه زندگی کردن می تواند برای ما چالش برانگیز باشد. نکته ای که باید مد نظر داشته باشید این است که خلاقانه زندگی کردن بیش از اینکه شبیه به هر چیزی باشد شبیه به عادت است, و همراه هر عادتی قوانین خاصی وجود دارد که با دنبال کردن آنها می توانید سفت و سخت به آن عادت بچسبید.

اگر مایلید که زندگی خلاقانه ای داشته باشید, این ۱۵ قانون را دنبال کنید و راحت تر از آنچه که می توانید تصورش را بکنید, بزودی زندگی خلاقانه ای خواهید داشت.


۱. یاد بگیرید به چیزهایی که روشن تان نمی کند نه بگویید

برای داشتن یک زندگی خلاقانه باید در مورد آنچه که انجام می دهید و آنچه اجازه نمی دهید وارد زندگی تان بشود خاص عمل کنید. با نه گفتن به چیزهایی که روشن تان نمی کند و باعث تحریک تان نمی شود, برای کارهایی که انجام می دهید فضای کافی ایجاد خواهید کرد. نمی توانید همه کارها را با هم انجام بدهید, بنابراین مطمئن شوید کاری که انجام می دهید برای شما و خلاقیت تان بهترین باشد.


۲. اجازه بدهید کنجکاوی تان شما را راهنمایی کند

اجازه بدهید حس کنجکاوی تان خلاقیت تان را هدایت کند و واقعا برای اکتشاف چیزها زمان بگذارید. خلاق بودن تماما به اکتشاف بستگی دارد, پس اجازه بدهید که تصورات تان وحشیانه به حرکت در بیایند و نسبت به احتمال آنچه که می توانید باشید باز برخورد کنید. هرگز نمی دانید که چه فرصت های شگفت انگیزی ممکن است سر راهتان قرار بگیرند.


۳. نقص های طبیعی تان را در آغوش بگیرید

هیچ چیزی کامل نیست, و حتی کار خلاقانه شما. خیلی راحت است که به دام تاسف خوردن بخاطر نقص هایی که دارید بیافتید اما آنها کاملا طبیعی و عادی هستند. کار خلاقانه به این معنی نیست که باید در آنکار کامل باشیم.’ بلکه به این معناست که باید در آن مورد بی تجربه باشیم, ساخته شده توسط انسان نه ماشین. نواقص تان را در کار در آغوش بگیرید و شکوفایی خلاقیت تان را مشاهده کنید.


۴. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید

مقایسه می تواند دام بزرگی در برابر زندگی خلاقانه باشد. وقتی خودتان را با دیگران مقایسه می کنید مشکل از اینجا پیدا می شود که با مانند خودتان مقایسه نمی کنید. وقتی کارتان را با تمام بی ثباتی ها و کشمکش هایش, با کسی که بروی کارش سرپرستی و مدیریت کامل دارد,مقایسه می کنید, دارید دو چیز کاملا متفاوت را با هم مقایسه می کنید.

اینکار مقایسه منصفانه ای نیست, و زمانتان را از دست می دهید. فقط بخاطر داشته باشید که کار خلاقانه تان به هر صورتی که می خواهد باشد, خلاقانه و منحصر بفرد است, هیچ نیازی به مقایسه احساس نمی شود.


۵. برای داشتن زندگی خلاقانه فضا و زمان کافی ایجاد کنید

وقتی که زمان و فضای کافی به کاری اختصاص بدهید خلاقانه زندگی کردن آسان است. حتی اگر کار تمام وقت داشته باشید و در یک آپارتمان کوچک زندگی کنید, هنوز هم می توانید زمان و فضای کافی به خلاقیت تان اختصاص بدهید. می تواند میز ساده کوچکی برای کنار اتاق تان باشد و تعهد روزانه ساده برای آنکار از خودتان نشان بدهید و آنرا بسازید.


۶. عادت خلاقیت روزانه را در خودتان ایجاد کنید و آنرا دنبال کنید

قدرت فراوانی در شکل دادن به یک عادت خلاق روزانه وجود دارد, و نیاز به تعهد زمانی بزرگی هم ندارد. اگر کلا روزی ۳۰ دقیقه برای اینکار اختصاص بدهید, با همین زمان می توانید شروع کنید. متعهد شوید که هر روز زمان خاصی را به اینکار اختصاص بدهید و آن زمان را در جهت سازندگی بکار بگیرید. مانند قرار ملاقات آنرا برنامه ریزی کنید و مانند بخشی از برنامه روتین روزانه تان به آن سفت و سخت بچسبید. قدرت شگفت انگیزی در شکل دادن به یک عادت روزانه وجود دارد, وقت آن است که از آن در جهت خلاقیت تان بهره برداری کنید.


۷. اینکه بدترین منتقد خودتان باشید را کنار بگذارید
بخاطر تمام انتقادهایی که ممکن است از دیگران داشته باشید, کاملا محتمل است که می توانید بدترین منتقد خودتان هم باشید. در مورد اینکه با خودتان در مورد کار خلاقانه تان چطور صحبت می کنید کمی فکر کنید و این را هم در نظر بگیرید که مثبت است و یا منفی. اگر به این نکته پی بردید که در نهایت منفی می شود, با تاکید بر افکار مثبت بر اینکار پایان بدهید. کارتان باندازه کافی خوب است, به اندازه کافی هم زمان دارید و به آنچه که می خواهید می رسید!


۸. به آموختن ادامه بدهید
برای اینکه خلاقانه زندگی کنید, خیلی مهم است که هرگز آموختن را متوقف نکنید. انسان های خلاق و سازنده بسیاری قبل از ما آمده اند و می توانید چیزهای بسیار زیادی از آنها یاد بگیرید. فرق نمی کند زمینه خلاقیت خاصی که دارید چیست, تلاش کنید که هر روز چیز جدیدی یاد بگیرید. اینکار می تواند بسادگی خواندن داستان زندگی یک انسان خلاق قبل از شما یا یادگیری عمیق سبک و یا روش جدیدی باشد. آموختن, ذهن فعال تان را خلاق و ایده هایتان را تازه نگه می دارد.


۹. خودتان را در معرض تجربه های جدید قرار بدهید
خلاقانه زندگی کردن و هر روز سازندگی داشتن به این معناست که نیاز دارید خودتان را در معرض تجربه های جدید قرار بدهید. طراحی یک ایده درونی در حین فرآیند خلاقیت همیشه می تواند دشوار باشد, بخصوص زمانی که فاقد تجربه برای ترسیم آن ایده هستید. زندگی آن چیزی است که به خلاقیت تان شکل می دهد. جایی است که الهام بخش تان است و نمی توان آنرا دست کم گرفت. پس برای کسب تجربه قدم بردارید و کارهای جدیدی را انجام بدهید!


۱۰. مهم نیست در چه کاری فقط خودتان را نشان بدهید

اگر می خواهید زندگی خلاقانه ای داشته باشید, نیاز است که خودتان را نشان بدهید و هر چیزی که می توانید بسازید. همه ما روزی بدی داریم وقتیکه حس الهام گرفتن از چیزی را نداریم, اما مهم ترین چیزی را که باید به خاطرتان بسپارید این است که الهام از عمل می آید. هر چه بیشتر خودتان را نشان بدهید و تعامل بیشتری با کارهای خلاقانه داشته باشید, بیشتر الهام خواهید گرفت.


۱۱. با گروه های خلاق ارتباط داشته باشید

گروه خلاق بسیار مهم است. شما در را در مسیر, با انگیزه و الهام بخش حفظ خواهد کرد و سیستم پشتیبانی قوی را برایتان به ارمغان می آورد. اگر می خواهید خلاقانه زندگی کنید, در همان ناحیه خودتان برخی از افراد خلاق را که می توانید با آنها راتباط داشته باشید پیدا کنید. آنها به خاطر شما و بخاطر تشویق و حمایت تان در کار مورد نظرتان آنجا هستند, این در حالی است که شما هم آنها را تشویق و حمایت می کنید.

۱۲. خودتان را به یک واسطه خلاق محدود نکنید
فقط به این خاطر که در نظر دارید نویسنده, نقاش و یا طراح بشوید, به این معنا نیست که همیشه باید همین کارها را انجام بدهید. اگر احساس می کنید که می خواهید نواحی خلاقانه دیگری را هم اکتشاف کنید به خودتان اجازه اینکار را بدهید. زندگی خلاقانه به این معنی نیست که بصورت خستگی ناپذیر فقط یک کار خلاقانه را دنبال کنید, همه چیز مربوط به آزمایش و پیدا کردن چیزهایی که جواب می دهد می باشد.

۱۳. دستاوردهای خلاقانه تان را به اشتراک بگذارید
همیشه دستاوردهای خلاقانه تان را با دیگران به اشتراک بگذارید! سخت کار کرده اید تا بدان جا برسید و کار خوب شما نباید به رسمیت شناخته نشود. با غرور و افتخار خلاقیت تان را به دیگران نشان بدهید.

۱۴. اجازه بدهید خلاقیت تان در طول زمان تکامل پیدا کند
خلاقیت شما باید همیشه در حال تغییر, رشد و تکامل باشد. خودتان را فقط به این خاطر که فکر می کنید سبک و یا حد و اندازه ای که همیشه می توانید داشته باشید همین است, محدود نکنید. جادوی زندگی خلاقانه این است که می توانید آنرا در هر جهتی که خواستید هدایت کنید. اجازه بدهید خلاقیت تان با گذشت زمان تکامل پیدا کند, اینکار ممکن است که شما را شگفت زده کند.


۱۵. یادتان نرود که حتما تفریح و سرگرمی هم داشته باشید (چونکه خلاقیت با سرگرمی و تفریح است که معنی پیدا می کند!)
فراموش نکنید که از کاری که انجام می دهید لذت ببرید, خلاقیت با سرگرمی و تفریح است که معنی پیدا می کند! اجازه بدهید تصورات تان وحشیانه به عمل در بیایند, با مواد مختلف آزمایش بکنید و زمانیکه فشار بروی شما خیلی زیاد می شود, چیزی را فقط بخاطر لذتش بسازید. بدون هدف, بدون فشار – فقط خلاقیت تان را آزادانه به مرحله عمل در آورید!

 

منبع: گردآوری: گروه هفت گنج

 

 

 

شماره مطلب :37

عنوان موضوع ارسالی :  نظرخواهی از کودکان موجب پرورش خلاقیت در آنها می‌شود
ارسال کننده : ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

یک روانشناس بالینی مطرح کرد
نظرخواهی از کودکان موجب پرورش خلاقیت در آنها می‌شود

یک روانشناس بالینی گفت: نظرخواهی از کودکان موجب افزایش اعتماد به نفس و پرورش خلاقیت در آنها می‌شود اما نظرخواهی به معنای چَشم گفتن نیست.


به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری فارس، دلبر نیروشک در همایش سلامت اخلاقی و رفتاری کودک و نوجوان و در پنل ارتباط مؤثر والدین و فرزندان، اظهار داشت: کودکان سرمایه‌های اجتماعی والدین هستند متأسفانه یکی از مشکلاتی که در زمینه ارتباط مؤثر والدین و فرزندان مطرح است عدم حل مشکلات در زمان خود است ما در خانواده کمتر با یکدیگر صحبت می‌کنیم.


وی افزود: یکی از موضوعاتی که در تمام مقالات به آن رسیدیم، تعارض زناشویی و سلامت خانواده است گاهی چیزی برای من خوب است اما برای همسرم خوب نیست بنابراین باید جهت داشتن ارتباط مؤثر از نقطه‌نظرات یکدیگر باخبر شویم.


دبیر علمی همایش سلامت اخلاقی و رفتاری کودک و نوجوان گفت: هر چند گفته می‌شود در پرورش خلاقیت برخورداری از برخی امکانات لازم است اما منظور از امکانات این نیست که خانه آن چنانی و وسایل لوکس داشته باشیم بلکه در پرورش خلاقیت حداقل‌ها مهم است خلاقیت ایده‌پردازی است و ارتباط مؤثر والدین با یکدیگر می‌تواند با ایجاد فضای امن خانه در پرورش خلاقیت فرزندان مؤثر باشد.


این متخصص حوزه بهداشت روان ادامه داد: نظرخواهی از کودکان موجب افزایش اعتماد به نفس و پرورش خلاقیت در آنها می‌شود اما نظرخواهی به معنای چشم گفتن نیست آنچه در این میان اهمیت دارد داشتن زبان مشترک است که توسط آن می‌توانیم به نقاط مشترک دست یابیم.


این روانشناس بالینی با اذعان نسبت به رفتار برخی والدین برای تأمین تمام خواسته‌های فرزندان اظهار داشت: متأسفانه برخی والدین راه‌های مراقبت از چیزهایی که در اختیار فرزند خود قرار داده‌اند را به او نمی‌آموزند و این شیوه فرزندپروری در نهایت موجب می‌شود تا کودک تنبل بار آمده و احتمالاً آنچه والدین در اختیار او قرار داده‌اند را در آینده از دست بدهد.

وی افزود: یکی از نکات تربیتی این است که فرزندان خود را با سختی‌ها مواجه کنیم هر چند این سختی‌ها باید با یادگیری همراه باشد.


دبیر علمی همایش سلامت اخلاقی و رفتاری کودک و نوجوان با تأکید بر لزوم صحبت کردن با کودک در تمام موقعیت‌ها گفت: اگر قرار است چیزی را به کودک آموزش دهیم باید با او حرف بزنیم برخی والدین می‌گویند همین که به فرزندم نگاه می‌کنم او می‌داند منظورم چیست در حالی که ما باید مدام با فرزندان خود صحبت کرده و یادگیری را از این طریق دنبال کنیم.


محمود امیدی روانشناس بالینی کودک و نوجوان نیز در این پنل با بیان اینکه خانواده، مدرسه، بازی و فعالیت‌هایی مانند نقاشی، طراحی و کاردستی جزو عوامل مؤثر در پرورش خلاقیت کودکان است، اظهار داشت: متأسفانه برخی خانواده‌ها نمی‌دانند خلاقیت چیست و کودکان خلاق امروز مدیران موفق فردا هستند. تحقیقات نشان می‌دهد شیوه‌های فرزندپروری نقش مؤثری در پرورش خلاقیت کودکان دارد.


وی افزود: فرزندپروری رابطه درست والدین با فرزند است اینکه والدین چقدر برای فرزندان خود وقت می‌گذارند در آینده آنها و پرورش خلاقیت فرزندان نقش بسزایی دارد این نقش به ویژه از سوی مادر بااهمیت است.


این متخصص حوزه بهداشت روان گفت: تحقیقات نشان می‌دهد رابطه عاطفی خواهر و برادر در پرورش خلاقیت نقش دارد و کودکانی که خواهر و برادر داشته به دلیل ایجاد روابط عاطفی رشد خلاقیت بیشتری دارند.


وی درباره راهکارهای بهبودبخش پرورش خلاقیت کودکان ابتدایی اظهار داشت: ایجاد جوی محبت‌آمیز بین والدین و فرزندان، اهمیت قائل شدن به فعالیت‌های آنها و آزاد گذاشتن کودکان در ابراز عقایدشان و همچنین همفکری با کودک در برخی مسائل خانواده می‌تواند در پرورش خلاقیت این گروه سنی مؤثر باشد.


این روانشناس بالینی کودک و نوجوان ادامه داد: انجام بازی‌های نمادین، نمایشی، جسمانی مانند فوتبال و رایانه‌ای در صورتی که به درستی مدیریت شود نقش بسزایی در پرورش خلاقیت کودکان دارد. دانشمندان کانادایی معتقدند که بازی و ورزش در پرورش خلاقیت بزرگسالان نیز مؤثر است بنابراین می‌توان به اهمیت آن در این موضوع پی برد. متأسفانه برخی والدین وقتی کودک به خاک دست می‌زند او را تنبیه می‌کنند در صورتی که بازی لازمه رشد خلاقیت کودک است.


امیدی گفت: جان لاک می‌گوید که فکر سالم در بدن سالم است، در مغز بچه‌هایی که بازی می‌کنند هورمون‌هایی آزاد می‌شود که به افزایش تفکر خلاق کمک می‌کند.


وی با بیان اهمیت رابطه صمیمی و الگو بودن خانواده اظهار داشت: احترام به حس استقلال‌طلبی کودک می‌تواند زمینه‌ساز پرورش خلاقیت در او شود.


امیدی خاطرنشان کرد: یکی از نشانه‌های خلاقیت در دانش‌آموزان پرسیدن سؤالات عجیب و زیاد است توصیه می‌شود معلمان در مواجهه با چنین سؤالاتی دانش‌آموز را سرزنش نکنند و اجازه دهند تا با پرسیدن این سؤالات خلاقیت کودک پرورش پیدا کند.


یوسف جلالی نیز در این پنل اظهار داشت: پیاژه مرحله اول رشد شناختی خود را بر پایه فعالیت‌هایی که از طریق حواس انجام می‌شود قرار داده و معتقد است حواس زیربنای هوش است.


وی افزود: در حال حاضر ماهیت بازی‌های کودکان مجازی شده است و این عامل علاوه بر اشکال در رشد شناختی، رشد اجتماعی را نیز محدود می‌کند زیرا بازی‌های رایانه‌ای ماهیت انفرادی دارند.


جلالی ادامه داد: اگر بتوانیم میزان بازی‌های حرکتی و شناختی را در کودکان افزایش دهیم به رشد خلاقیت آنها کمک کرده‌ایم همچنین کیفیت رابطه والد و کودک در رشد شناختی او مؤثر است در حال حاضر اکثر شیوه‌های درمانی در کودک بر کیفیت رابطه والدین اشاره دارد چرا که پاداش‌ها و تنبیه‌هایی که والدین برای کودک در نظر می‌گیرند اهداف او را تحت تأثیر قرار می‌دهند.


وی خاطر نشان کرد: یکی از متخصصان اوتیسم معتقد است، باید کودک را به سختی عادت دهیم متأسفانه در حال حاضر خانواده‌ها بدون تلاش امکاناتی را که گاهی خود از آن محروم بوده‌اند در اختیار کودک می‌گذارند عادت به سختی‌ها و یادگیری می‌تواند زمینه‌ساز پرورش خلاقیت در کودکان شود.

 

منبع: برگرفته از http://www.farsnews.com

 

 

 

شماره مطلب :36

عنوان موضوع ارسالی :  پیاده روی کنید تا فکر خلاق داشته باشید
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


مطالعات اخیر محققان امریکایی نشان می دهد راه رفتن و پیاده روی باعث ایجاد تفکر خلاق در افراد می شود.


به گزارش خبرنگار پزشکی خبرگزاری آنا به نقل از «مدیکال نیوزتودی»، پژوهشگران دانشگاه «استنفورد» کالیفرنیا با بررسی نوع خلاقیت افراد به این نتیجه رسیدند که راه رفتن و پیاده روی می تواند قدرت خلاقیت ذهن را تا 60 درصد افزایش دهد.


بسیاری افراد معتقدند که بهترین ایده ها موقع پیاده روی به ذهنشان خطور می کند. محققان در بررسی های خود دریافتند که عمل راه رفتن به عنوان نوعی ترفند عمل کرده و خلاقیت ذهنی را تقویت می کند.

در این میان راه رفتن در داخل یا خارج از منزل تفاوتی با یکدیگر ندارد. مطالعات نشان می دهد که راه رفتن روی دستگاه تردمیل در داخل منزل یا پیاده روی در هوای آزاد و تازه در مقایسه با بی تحرکی و نشستن، واکنش خلاقانه ذهن را تا دو برابر افزایش می دهد.


تأثیر راه رفتن تا مدتی باقی می ماند و افراد پس از راه رفتن و حتی مدت کوتاهی پس از نشستن می توانند از مجال خلاقیت فراهم شده استفاده کنند. محققان اثر راه رفتن بر تفکر خلاق را روی 176 نفر بررسی کرده و آنها را در موقعیت های مختلف حرکتی مورد آزمایش قرار دادند.

 آنها از شماری از افراد شرکت کننده خواستند پیاده روی کنند و گروه دیگری که معلول حرکتی بودند نیز روی ویلچر در اطراف پارک حرکت کردند تا به نوعی حالت پیاده روی برای آنها تداعی شود. برخی از شرکت کنندگان هم راه رفتن و نشستن را به طور ترکیبی انجام دادند که هر کدام بین 5 تا 16 دقیقه زمان می برد.


محققان پس از آن، از افراد تست خلاقیت ذهنی گرفتند به طوری تفاوت ایجاد شده در نوع تفکر آنها را مشخص کردند. نتایج به دست آمده از این بررسی نشان داد که افراد در زمان راه رفتن در مقایسه با نشستن، با خلاقیت بیشتری فکر کرده و تصمیم می گیرند. به عبارتی، افرادی که در منزل روی تردمیل راه می روند، در مقایسه با موقعی که می نشینند 60 درصد خلاقیت بیشتری از خود نشان می دهند.

منبع: برگرفته از http://www.nividar.com

 

 

 

شماره مطلب :35

عنوان موضوع ارسالی :  پنج وضعیتِ اندامی بدن که باعث تفکر خلاق می‌شود
ارسال کننده :      ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


اخیرا مطلبی در خصوص تفکر و خلاقیت خواندم که برایم بسیار جالب بود. تحقیقاتی که به صورت آزمایش‌های عملی روی دواطلبین انجام شده و نتایج حیرت‌انگیزی داشتند.


بر اساس تحقیقات جدید روانشناسی، تفکر خارج از چهارچوب، به معنای واقعی کلمه نه در داخل آن، باعث خلاقیت بیشتر می‌شود. معانی‌ زیادی در اطراف “خلاقیت” شناور است. صحبت بر سر تفکر خارج از چهارچوب، دودوتا کردن، توانایی بررسی و دیدنِ زوایای گوناگون فکر است.


اما آیا اینها فقط در حد استعاره هستند؟ و یا با به کارگیری آنها به معنای واقعی کلمه می‌توان خلاقیت را افزایش داد؟ ما می‌دانیم ذهنمان از راه‌های متنوعی با بدنمان ارتباط برقرار می‌کند، بنابر‌این چه می‌شود اگر این مفاهیم ذهنی به صورت فیزیکی هم کاربرد داشته باشند؟


این سوال Leung و همکارانش بود. بررسی در یک مطالعه جدید منتشر شده در مجله علوم روانشناختی در حوزه‌ی خلاقیت و شناخت تجسم، پنج مطالعه روی افراد انجام گرفت و مشاهده کردند که قدرت خلاقیت شرکت‌کنندگان به سادگی با تغییر وضعیت‌شان بیشتر می‌شود.


۱- از یک‌طرف، از سوی دیگر
با در کنار هم گذاشتن دو فکر نامربوط، می‌توان در اغلب موارد به ایده‌های خلاق رسید. وقتی که قادریم یک مشکل را از دو جنبه ببینیم، به احتمال زیاد در حال تلاش برای پیدا کردن راهی هستیم تا آنها را ادغام کنیم. این یعنی” از یک‌طرف، از سوی دیگر.”
خب، چه می‌شود اگر در تلاش برای حل مشکل هستید به صورت جسمانی یک دستتان را بالا بگیرید و آن را دنبال کنید؟ ممکن است این یک سیگنال به ضمیر ناخود‌آگاه بفرستد و آن را تشویق کند تا مشکل را از زوایای بیشتری ببینید؟ Leung و بقیه‌ی دست‌اندرکاران متوجه شدند کسانی که با هر دو دست اشاره‌هایی می‌کردند، با افکار جدیدتری در مقایسه با کسانی که فقط با یک دست اشاره‌هایی ‌می‌کردند ظاهر شدند.


۲- به معنای واقعی کلمه، خارج از چهارچوب باشید
فکر کردنِ خارج از چهارچوب، قالب‌ها را شکستن و… واقعاً این روزها تبدیل به کلیشه شده و به وفور استفاده می‌شود. با این وجود، لئونگ در تحقیق خود از شرکت‌کنند‌گان خواست در معنای واقعی کلمه در داخل جعبه‌هایی بنشینند در حالی که آزمون خلاقیت جریان داشت، به صورت معجزه‌آسایی کسانی که خارج از جعبه‌ها بودند ایده‌های خلاقانه‌ی بیشتری نسبت به افرادی داشتند که در داخل جعبه‌ها نشسته بودند!


۳- در اطراف پرسه بزنید، نه در یک مربع
لئونگ دریافت کسانی که ایده‌های خلاقانه‌ای دارند، معمولا در اطراف به صورت تصادفی و آزادانه قدم می‌زنند و کسانی که در یک مربع راه‌ می‌روند و یا اصلا حرکتی نداشتند ایده‌های خلاقانه‌ی کمتری داشتند.


۴- قرار دادنِ دو دو تا چهارتا
گاهی اوقات با کمترین امکاناتی که در دست داریم هم باید کارهایی انجام بدهیم که به صورت منطقی باهم همخوانی داشته باشند، به عنوان مثال اگر ۲ و ۲ را کنار هم قرار دادیم، حاصل، عددی غیرمنطقی مثل ۱۷ نباشد!. این همان چیزی‌ست که روانشناسان آن را تفکر همگرا می‌نامند و وقتی اتفاق می‌افتد که مهارت‌ها و دانش‌مان را در یک مشکل به کار می‌گیریم.


۵- آن را تصور کنید
آیا سخت است که در اطراف قدم بزنید؟ این مطالعه‌ی آخر برای شماست!. شرکت‌کنندگان به تماشای نمادی نشستند که آزادانه در‌حال حرکت بود و یا در یک مربع راه‌ می‌رفت. با توجه به نتایج، کسانی که به تماشای نمادی که آزادانه سرگردان بودند ایده‌های غیرمتعارفی نسبت به بقیه داشتند.


این خیلی خوبه! چون نشان می‌دهد که حالت بدن زیاد هم مهم نیست! البته به اندازه‌ی حالت ذهنی که به شخص جرات می‌دهد. پیشنهاد می‌شود این حالت‌های بدن را به اندازه‌ی کافی در خدمت بگیرید تا بتوانید ذهن خلاق‌تری داشته باشید.

 

منبع:برگرفته از  http://puyanama.com

 

 

 

 

شماره مطلب :34

عنوان موضوع ارسالی :  ضرورت و اهمیت خلاقیت در کار آفرینی فردی
ارسال کننده : ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


مقدمه:


آن دیویس:به هر کاری اراده کنیم،تواناییم اگر آن گونه که شایسته و سزاوار آن است پیگیرش باشیم؛آنچه که صادقانه باور داریم نادرست نخواهد بود.

کارآفرینی و خلاقیت در ذهن هر انسانی معانی بخصوص به خود را داراست به گونه ای که هر انسان بنا به توانایی و استعداد خود از آن بهره مند می شود؛خلاقیت نوعی استعداد درونی است که با تلاش و اندیشه ی فراوان باعث کارآفرینی می شود این موضوع می تواند در جای جای زندگی انسان و در مقاطع مختلف اجتماع به چشم بخورد.مثلأ کارآفرینی در محیط دانشگاه می تواند از جمله مهمترین اهداف ما باشد،در زمینه های مختلف علمی ، فرهنگی ، سیاسی و... .

مثلأ می توان نوعی خلاقیت در زمینه ی علمی پژوهشی دانشجویان به کار برد تا بتوان با به مقایسه در آوردن توانایی های آنان به درجات مختلف موفقیت دست یافت و خود دانشجو می تواند زمینه ساز بهترین خلاقیت در حوضه ی دانش و دانشگاه باشد.


عوامل موثر برخلاقیت


الف – عوامل محیطی یا بیرونی:

1 – آزادی
2 – منابع کافی
3 – وقت کافی
4 – جو مناسب
5 – طرح تحقیق مناسب
6 – فشار برخی فشارها می تواند محرک خلاقیت باشد


ب – عوامل فردی یا درونی:


1 – ویژگی های شخصی متنوع
2 – خودانگیزی
3 – توانایی های شناختی
4 – تمایل به خطر کردن
5- تخصص در رشته
6 – تجارت متنوع


طبق تحقیقات آمابیل وهمکارانش، عوامل محیطی در رشد خلاقیت عامل برجسته تری از مسائل فردی است، نکته مهم این است که سهم محیط بسیار متغیر تر است، یعنی راحت تر می توان عوامل اجتماعی را تغییر داد تا ویژگیهای و توانایی های فرد.


برای اینکه بتوانیم خلاقیت سازمانی را افزایش دهیم ابتدا باید خلاقیت فردی و سپس خلاقیت گروهی را ارتقا بخشیم.


مهارتهای لازم برای تفکر خلاق و اثر بخش (به صورت فردی)

1-تفکر جانبی برای یافتن فرضیات: ما اغلب اوقات تمایل به ترسیم چهارچوبی، نامرئی در اطراف مشکلات یا موقعیت ها داریم. در حالی که ممکن است نقطه ی آغاز راه حل آنها،خارج از چهارچوب و یا مرزهای روانی ایجاد شده قرار گرفته باشد. بنابراین باید بیاموزیم فراسوی این چهارچوب فکر کنیم.


برای تفکر جانبی شیوه هایی وجود دارد که به اختصار آنها را ذکر می کنیم (حسینی 1387 ص 75) تغییر (تغییر ساختار تنظیم مجدد اطلاعات)، شک و تردید (استفاده از شیوه های چرا)، تعویق قضاوت (با تأخیر در قضاوت، فرد هر اندیشه ای را فوراً بی ارزش نخوانده و مدت بیشتری آنرا دنبال می کند که همین می تواند اندیشه های دیگری را بپرواند)، ایده های حاکم (یافتن ایده های اصلی یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد، راهی موثر در جهت تغییر ساخت موضوع می باشد. ) تقسیم (تقسیم یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد راهی موثر درجهت تغییر ساخت موضوع می باشد)، معکوس سازی (این روش برای رهایی از الزام درنگرش به موضوع به شیوه رایج است.


2- استقبال از شانس و اقبال ناخوانده: در بسیاری موارد شانس واقبال عامل موفقیت است، بعضی اختراعات نتیجه پیوند تصادفی تجربه وعلم است و اگر محدوده ی کاملی از توجه و دامنه وسیعی از انگیزه داشته باشیم، احتمال برداشت صحیح از اتفاقات بیشتر است.


3- گوش فرا دادن به ندای درون:گاهی اوقات رویاهای شما کاملاً با اهداف مورد نظر مرتبط هستند و ممکن است یک نشانه یا ایده را در ذهن شما ایجاد کند.
4- تعلیق داوری: یعنی ایجاد موانع مصنوعی و موقتی بین تفکر خلاق از یک سو و مهارتهای پالایش، ارزیابی، انتقاد و قضاوت از سوی دیگر.


5- گامهای مقایسه: تفکر قیاسی یا تمثیلی، نقش اساسی در تفکر تصویری ایفا می کند و بهترین نقطه آغاز برای فرآیند شناخت هر پدیده ناشناخته، خارجی یا غیر طبیعی، ارتباط آن با چیزهایی است که در حال حاضر می شناسیم.


6- تحمل ابهام: تحمل نکردن ابهام، دشمن تفکر خلاق در حل مشکل است و دانستن زمانی که باید مسئله را مدتی به حال خود رها کنیم، یکی از مهارتهای لازم برای تفکر خلاق است.


7- بانکداری ایده ها: مجموعه مهارت بانکداری ایده ها شامل کنجکاوی، مشاهده، گوش دادن، مطالعه، منفی و مثبت سوابق می شود. در مورد ثبت وقایع این نکته لازم به ذکر است که ما باید همیشه یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشیم زیرا که این عمل ابزاری حیاتی برای همه مقاصد تفکر خلاق است و چون ایده هایی که به ذهن ما می رسند و فرار هستند در یک محل ثبت گردند.

 

منبع: برگرفته از Hematzade.blogfa.com

 

 

 

شماره مطلب :33

عنوان موضوع ارسالی :  هفت دلیل عدم خلاقیت در کار
ارسال کننده :      ویدا نافلی شهرستانی     - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

 
آیا تا به حال در شرایطی بوده اید که به خودتان بگویید «من هر چه قدر تلاش کنم باز هم موفق نخواهم شد؟» وقتی همیشه با وجود تلاش فراوان شکست بخورید یعنی یک جای کارتان از ریشه خراب است. یکی از این «جا های کار» قوه خلاقیت است! اگر در هر کاری هیچ خلاقیتی از خود نشان ندهید در آن کار موفق نخواهید بود.

هر عنوانی که داشته باشید (خصوصآ وبلاگ نویس) در کارتان به خلاقیت نیاز دارید پس منتظر معجزه نباشید و از همین حالا با همین مطلب دوران خلاقیت و موفقیت در زندگی تان را شروع کنید ، روی علت های زیر دقیق فکر کنید. هر کدام که راجع به شما صادق است را به خاطر بسپارید و در طی زمان مرحله به مرحله راه حل های آن را کشف کرده و سعی کنید حلش کنید.

علت ۱: شما به کار خود علاقه ندارید
این مشکل را خیلی از افراد دارند. همیشه دوست داشته اید طراح اتومبیل شوید اما چشم به هم زده اید و می بینید آن چه دارید فوق لیسانس مهندسی نساجی است و نزدیک سی سال سن!
خوب در این شرایط نمی شود انتظار داشت شما صبح به صبح با ایده های نابی در رابطه با نساجی از خواب برخیزید و با شوق و ذوق سر کار روید. از من انتظار نداشته باشید راه حل دقیق را جلوی پای شما بگذارم چون هیچ کس به خوبی خودتان نمی تواند برای آینده تصمیم گیری کند اما در این حد بگویم که یا باید سراغ طراحی اتومبیل بروید یا باید به نساجی علاقه مند شوید.


«من حتی یک روز هم در زندگی ام کار نکردم ، آنها همش تفریح بود.» (ادیسون)


علت۲: شما امور مهم از غیر مهم را به خوبی تشخیص نمی دهید
در این رابطه قبلآ یک بار بحث کرده ایم. مشغول بودن به معنی مفید بودن نیست. اینکه شما از شش صبح تا نه شب سر کار هستید تضمینی برای موفقیت شما نیست. وقتی ساعت کاری تان به بحث راجع به فوتبال و ناهار و نماز و جوک و اسم ام اس و بلوتوث و… خلاصه می شود نتیجه هم مشخص است. موقعی انتظار نتیجه خوب داشته باشید که واقعآ کار کنید. حتی اگر یک ساعت کار مفید انجام دهید نتیجه آن را خواهید دید اما صرفآ سر کار رفتن نتیجه خوب به همراه نخواهد داشت.


«مشغول بودن همیشه به معنی مفید بودن نیست، کار واقعی وقتی مشخص می‌شود که نتیجه خوبی بدهد و برای گرفتن نتیجه خوب چیزهایی از قبیل برنامه‌ریزی، هماهنگی، ذکاوت، شجاعت و… لازم است. با تظاهر کردن چیزی درست نمی‌شود.» (ادیسون)


علت۳: شما خیلی زود دلسرد می شوید

امروز با شوق و ذوق راجع به ایده جدید تان با همه بحث می کنید و فردا به همه می گویید« ایده مسخره ای بود فایده نداشت ، یه فکر دیگه کردم….»
در این حالت یا راه درست فکر کردن و تصمیم گرفتن را بلد نیستید یا زود دلسرد می شوید. به جای اینکه هر روز یک ایده جدید بدهید ماهی یک ایده را عملی کنید. از میان فکر های تان بهترین را انتخاب کنید و روی آن وقت بگذارید و با پشتکار جلو بروید.
«من هزاران بار شکست نخوردم! بلکه هزاران راهی را یاد گرفتم که به درست شدن یک لامپ ختم نمی شد.» (ادیسون)


علت۴: شما اشتباهات خود را زود فراموش می کنید
همه ما اشتباه می کنیم ، هیچ شک و ایرادی هم به این وارد نیست و این کاملآ طبیعت انسان است. اما اینکه هر دفعه اشتباه قبلی تان را از یاد ببرید و دوباره آن را تکرار کنید به هیچ وجه قابل قبول نیست. وقتی اشتباهی می کنید به خود بگویید این برایم درس خوبی شد که دیگه هرگز این اشتباه را تکرار نکنم و این را به خاطر بسپارید.

علت۵: شما به کار کردن عادت ندارید
اگر همیشه عادت داشته اید از نه صبح تا پنج عصر بنشینید پشت میز و امضا یا مهر بزنید انتظار نداشته باشید در کار جدید تان خلاقیت فوق العاده ای داشته باشید. یک شبه هیچ چیز عوض نخواهد شد پس فقط به کاری که می کنید ایمان داشته باشید و با پشتکار و صبر جلو بروید.
«صبر و شکیبایی کلید موفقیت است فقط باید به آن ایمان داشته باشید.» (ادیسون)


علت۶: شما وقفه زیادی بین کار ها می اندازید
اصلآ و ابدآ مشکلی با یک استراحت و تفریح به موقع نیست اما باید همیشه به یاد داشته باشید چه موقع هر چیزی کافی است و برای انجام دادن آن چه به نفع تان است اراده داشته باشید.

علت۷: شما شیوه زندگی نا سالمی دارید
Lifestyle یا «شیوه زندگی» و Healthy یا «سالم» از جمله کلماتی است که ایرانی ها عمومآ به کار نمی برند و حتی یه جورایی معادل دقیقی هم برای آنها در فارسی نداریم چون معنی ای که Lifestyle یا Healthy در انگلیسی می دهد عینآ همان مفهوم در کلمات «شیوه زندگی» و «سالم» را نمی رساند.

منظورم اینجا از شیوه زندگی نا سالم چیه؟ این که شب مسواک نزده (باور کنید!) جلوی تلویزیون روشن خوابتان ببره و صبح با صدای زنگ وحشتناک ساعت تان از خواب بپرید و صبحانه نخورده در حالی که لی لی کنان در حالی که سعی دارید همین طور که می دوید بند کفشتان را هم ببندید از خانه بیرون بزنید! باور بکنید یا نه «شیوه زندگی» یکی از مهم ترین عوامل موفقیت شماست. پس به زندگی تان نظم و ترتیب دهید و آن را درست مدیریت کنید.
 

منبع: برگرفته از Lotfi55.blogfa.com

 

 

 

شماره مطلب :32

عنوان موضوع ارسالی :  هنگامی که منتظر هستید فکر خلاقانه ایجاد کنید.
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی     - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


ساعت‌هایی که را در انتظار چیزی می‌گذرانیم، در ترافیک، رستوران، فرودگاه، هواپیما یا قطار، انتظار در صفوف طولانی و مخوف، به جای آزرده خاطر شدن از انتظار و لعنت فرستادن، سعی کنید که از این زمان مرده برای جمع کردن ایده و فکر جدید، استفاده کنید .


انتظار در صفوف: چشمتان به سبد خرید مردم باشد. به شخص نگاه کنید و حدس بزنید که چه چیزهایی در سبد خرید خود دارد. به این توجه کنید که چه اقلامی از روی پیشخوان، مردم را برمی‌انگیزند. هر چه بهتر بتوانید عادت‌های خرید مردم را بفهمید، بهتر می توانید محصولات را طراحی کنید.


در رستوران: هنگامی که منتظر غذای خود هستید، منوی غذا و هر چیز اطرافتان را موشکافانه مورد بررسی قرار دهید. به این بی‌اندیشید که چطور رنگ‌ها، محل نشستن، موسیقی و نورپردازی روی فضا و انرژی رستوران تأثیر گذاشته است.


در ماشین: هنگام رانندگی یا وقتی که در ترافیک گیر افتاده‌اید می‌توانید مشاهدات و بینش‌هایی را کسب نمایید. یک دستگاه ضبط کننده‌ی دیجیتالی می‌تواند حافظه‌ی صوتی ایده‌های شما باشد.


فرودگاه، پارک و سایر اماکن عمومی. ببینید که چگونه مردم لباس می‌پوشند، غذا می‌خورند، می‌نوشند. دریابید که چه چیزی مطالعه می‌کنند. به این توجه کنید که چگونه با علامت‌های نصب شده ، اشیاء و مردم دیگر ارتباط برقرار می‌کنند.


در قطار و هواپیما. بخشی از زمان پرواز را به اندیشیدن اختصاص دهید. یک هِد ِست یا گوشی مناسب در گوشتان قرار دهید. در ذهنتان نقشه ی پنج طرح جدید را بکشید که هنگام بازگشت آنها را عملی کنید.

 

منبع:نوشته   سم هریسون (Sam Harrison) برگرفته از graphiciran.com

 

 

 

شماره مطلب :31

عنوان موضوع ارسالی :  نه روش برای خلاقیت بیشتر در کار
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی   - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


به این فکر کنید که آخرین باری که یک لحظه‌ی "آها" داشتید چه وقتی بود؟ در چه زمانی یا کجا یک فکرِ بکر ناگهانی به ذهنتان رسید؟ آیا با همکاران مشغول کلنجار رفتن برای پیدا کردن یک ایده بودید؟ یا یک کار دیگری کاملاً متفاوت؟ شاید در حال رانندگی یا بازی فوتبال کامپیوتری بودید!


تولید ایده و ایجاد موقعیت مناسب برای نوع آوری، نیازمند تدابیری است که نیمی از آن را علم و نیم دیگر را هنر تشکیل می دهند. بخش هنری آن به طرز تفکر مربوط می‌شود -اعتقاد به این که شما و همکاران خلاقتان استعداد لازم را برای تولید ایده‌های با ارزش دارید و به ذهنتان زمان لازم را می‌دهید که مکاشفه نماید. بخش علمی آن ابزارها و تکنیک‌هایی را برای شما فراهم می‌کند که ایده‌های شما را تحریک نماید.


در اینجا ۹ روش برای متحد کردن هنر و علم خلاقیت با محیط پیرامون شما ارائه می‌شود.


۱- ابداع و نوع آوری فقط مختص افراد خلاق نیست. همه را در این امر دخالت دهید – حتی افرادی که از بیرون می‌آیند. ما بارها پیش آمده که از تعمیرکار شرکت خواسته‌ایم که بایستد و درباره‌ی کار نظری بدهد. همچنین از مشتریان هم نظر بخواهید.


۲- جان کلیز (John Cleese)، از نام آوران مونتی پیتون (Monty Python )، یکبار این را توصیه کرد: "هرگاه یکی از همکاران را دیدید که درگیر فعالیتی نامربوط شده، مثلاً زمانی که متحیر به بیرون می‌نگرد یا متفکرانه به جایی خیره گشته است، با یک وسیله‌ی نوک تیزبه آنها سقلمه بزنید و به اتلاف وقت متهمشان کنید" !


۳- یک تکه کاغذ بزرگ روی در دفتر کارتان نصب کنید؛ در بالای آن سؤال خود و یا موضوعی که در رابطه با آن به کمک نیاز دارید را بنویسید. از هرکسی بخواهید که در اوقات فراقتش بیاید و ایده ها و تفکراتش را به اشتراک بگذارد.


۴- قبل از هر بخش از فعالیت خلاقانه، یک ویدئوی کمدی کوتاه پخش کنید. خندیدن تفکر را به شدت تحریک می‌کند.


۵- مجله‌هایی مختلف و حتی نامرتبط را در دفتر کارتان نگه دارید. تیم خود را تشویق نمایید که تصاویری که به پروژه کارتان مربوط می‌شود را از مجلات ببُرند و کولاژ کنند.


۶- " میزان بهره گیری یک فرد از تخیلاتش نسبت منفی دارد با میزان ترس از تنبیهی که درصورت به نتیجه نرسیدن از آن دریافت کند." این نقل قول بی نام و نشان گویای همه چیز است. به تیم خود اجازه دهید که آزادانه و راحت، خطر کنند و آنها را در این مسیر حمایت نمایید. از چیزهای کوچک گرفته مثل رد و بدل کردن ضرب‌المثل و بر سر گذاشتن کلاه های مسخره، تا چالش‌های فیزیکی مثل سقوط آزاد و راه رفتن بر روی طناب، به فعالیت‌هایی روی بیاورید که انسان را از قلمرو آسایش او فراتر ببرد.


۷- یک تخته با نوشته ی "اگر فقط..." آویزان کنید. اجازه بدهید که افراد ایده‌هایشان را بنویسند، سپس اجازه دهید که این ایده‌ها جرقه‌ای بر تخیلات شما در بخش‌های خلاقه‌ی بعدی باشد.


۸- به طبیعت بروید. برای تولید ایده‌های جدید به مکان دیگری به غیر از دفتر کارتان بروید- به پارک، یک مغازه‌ی اسباب بازی فروشی یا حتی به اتاق کنفرانس شخص دیگری بروید- این کار باعث تحریک و تولید تفکر تازه می‌شود.


۹- افراد را تشویق کنید که در حین فرایند خلاقانه، کاری را با دستانشان انجام دهند. مانند وررفتن با اسباب بازی و خط خطی‌های بی هدف و خیلی ساده، شواهد علمی می‌گوید که 97% اعصاب دست انسان مستقیماً با مغز ما متصل است. دستانِ مشغول، سلول های مغز را تحریک می‌کنند.


 

منبع: برگرفته از graphiciran.com

 

 

 

 

شماره مطلب :30

عنوان موضوع ارسالی :  تاثیر محیط کار بر خلاقیت
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی     - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


 بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه فلوریدا آمریکا صورت گرفته است، افرادی که ساعات خوشی در محل کار دارند، خلاقیت بیشتری در کارهای خود نیز دارند و بیشتر به همکاران خود کمک می کنند.


برخی از شرکت ها، برنامه های کاملا مشخص و مقررات بسیار سخت دارند اما تعدادی دیگر هستند که به کارمندان سخت گیری نمی کنند و برنامه آنها را باز گذاشته اند. شاید تصور کنید این سیاست موجب هرج و مرج و بی سامانی می شود و کارمندان نمی دانند وظیفه دقیق آنها چیست. اما شاید جالب باشد بدانید این طور نیست، بلکه برعکس باعث همکاری بیشتر کارمندان با هم و انجام کار گروهی می شود. به این ترتیب که آنها تلاش می کنند تا به صورت گروهی کارها را به انجام برسانند.


این محیط باعث می شود تا سلسه مراتب مدیر ارشد و کارمند نیز از بین برود و در نتیجه کارمندان به کارهای یکدیگر نظارت داشته باشند تا کاری عقب نماند. به عبارتی دیگر، موجب تعامل بیشتر کارمندان با یکدیگر می شود. البته برای اینکه هرج و مرج نشود و در میان کارمندان کسی پیدا نشود که بخواهد بر دیگران مدیریت کند یا فردی باشد که از زیر انجام کارها فرار کند، باید نظارت دورادور بر آنها داشته باشید.


دکوراسیون اتاق، گذاشتن گلدان یا موارد جانبی این چنینی تاثیر چندانی بر خلاقیت افراد ندارند. تنها مساله ای که می تواند به بیشتر شدن خلاقیت کمک کند، کم شدن تنش ها و استرس های کاری است. وقتی فرد احساس آرامش داشته باشد، ایده های بسیار بهتری نیز به ذهنش می رسند. بازی های تعاملی می توانند به کارمندان انرژی بسیار و آنها را به سمت خلاقیت بیشتر سوق بدهند.


مساله ای که بیشتر مدیران نمی دانند و آن را درک نمی کنند، این است که کارمندان بیشتر از تنش و استرس به آرامش و شاد بودن نیاز دارند. در نتیجه فشار کاری آنها چگونه فرصت ایده پردازی پیدا خواهند کرد؟ هنگامی که همه خلاقیت شما کشته می شود و از بین می رود، چگونه می توان خلاق بود.


مدیرانی که اجازه نمی دهند حتی کارمندان سر میز یکدیگر بروند و مکالمه کوتاهی با هم داشته باشند باید بدانند در واقع به کار خود لطمه می زنند زیرا این کارمند مدام در استرس آن است که مبادا کاری خلاف مقررات شرکت انجام دهد. این مساله باعث از بین رفتن خلاقیت می شود. به جای اینکه ذهنش آزاد و باز باشد تا ایده پردازی کند و باعث پیشرفت روزافزون کارها شود، درگیر استرس، فشار و مقررات دست و پا گیر کار و شرکت است.
اگر کارمندان با یکدیگر همکاری و هم صحبتی نداشته باشند چگونه می توانند باعث پیشرفت کارها بشوند.

 

منبع: برگرفته از Niazerooz.com

 

 

 

 

شماره مطلب :29

عنوان موضوع ارسالی :  چه عواملی باعث کاهش انگیزه بهترین کارکنان سازمان ها می شوند
ارسال کننده :   سمیه سادات آل حسینی   - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

بسیاری از شرکت ها با استفاده از پاداش های متنوع نظیر «انتخاب کارمند ماه» سعی در ایجاد انگیزه در کارکنان شان دارند اما آیا این روش ها به ارتقای سطح عملکرد پرسنل کمک می کنند؟ پروفسور ایان لارکین (Ian Larkin) معتقد است که این روشها ممکن است تأثیر سوء داشته، باعث عدم انگیزش و کاهش سطح عملکرد بهترین کارکنان سازمان ها شوند.


به نظر می رسد، هنگامی که شرکت ها کارکنان خود را با انواع جوایز و پاداش ها غافلگیر می کنند، در اصل انتظار دارند تأثیر شگرفی در ارتقای روحیه آنها داشته و شاید هم آنها را برای تلاش بیشتر تشویق و ترغیب می کنند.


گاهی اوقات کارکنانی که بخاطر رفتار خوب شان پاداش می گیرند، عکس العمل معکوسی از خود نشان می دهند، یعنی دریافت پاداش نتیجه ای جز کاهش انگیزه و بهره وری آنها ندارد.


بیش از 80 درصد شرکت ها جوایز کاری نظیر «کارمند ماه» و یا «فروشنده منتخب» را در سیستم اجرایی خود نهادینه کرده است. مدیران اغلب این جوایز را به عنوان راه های ارزان و آسانی برای بهبود عملکرد کارکنان شناخته و بسیاری بر این باورند که وقتی کارمندان در تب و تاب بهره مندی از ستایش سازمانی تلاش می کنند، در دراز مدت انگیزه شان برای کار سخت تر افزایش خواهد یافت.


تحقیقات جدید در مقاله اخیر ایان لارکین، استادیار کالج کسب و کار هاروارد تحت عنوان کم و کاستی های پاداش های سازمانی: شواهدی برگرفته از مطالعات میدانی، که همراه با پروفسور لامار پیرس و تیموتی گوبلر، دانشجوی دکترا از دانشکده کسب و کار اُلین در دانشگاه واشنگتن، سنت لوئیساما، نوشته شده است، نشان می دهد که برخی از جوایز در واقع ممکن است اثر معکوس داشته باشد.


محققان، برنامه اعطای پاداش به کارکنان منظم توسط مدیران یکی از پنج واحد صنعتی تجاری برتر را مورد مطالعه قرار داده و به این نتیجه رسیدند که در سیستم حضور و غیاب آنها، کسی بعنوان کارمند نمونه و منظم تعریف می شود که در طول ماه هیچ گونه غیبت غیرموجه تا کسری کار نداشته باشند.


بدیهی است، مدیران کارخانه موردبررسی اهداف مشخص و تعریف شده ای از راه اندازی برنامه پاداش دهی به کارکنان داشتند. تاخیر و غیبت کارکنان در شرکت های ایالات متحده سالیانه 3 میلیارد دلار هزینه در بر دارد. در برخی صنایع نیز تاخیر و یا عدم حضور یک نفر بر بهره وری سایر کارکنان نیز تاثیر منفی می گذارد، زیرا کم کاری یکی از اعضای تیم کاری باعث کاهش عملکرد و بیکارشدن سایر اعضا می شود.


همچنین مشاهده شده است که کارکنان برتری که قبلاً حضور عالی و بسیار سازنده ای در سازمان های خود داشتند، تحت تأثیر سایر اعضای تیم کاری شان با کاهش 6 تا 8 درصدی بهره وری مواجه شده اند.


برنامه اعطای جایزه به حضور و غیاب منظم کارکنان کارخانه ها، در ماه مارس 2011 راه اندازی شد و به مدت نه ماه تداوم داشت. کارمندانی که در طول ماه حضور مرتب و منظمی داشتند، برنده کارت 75 دلاری جایزه برای خرید از رستوران یا فروشگاه محلی شدند. نام برنده در یک جلسه رسمی با حضور همه کارکنان کارخانه اعلام گردید. در پایان ماه ششم، مدیر کارخانه یک کارت هدیه 100 دلاری به همه کارمندانی اختصاص داد که طی شش ماه گذشته حضور منظمی در کارخانه داشتند.


این برنامه با مزیت موردنظر مدیران کارخانه همراه بود یعنی، کاهش میانگین تاخیر و در نتیجه، وقت شناسی بیشتر کارکنان برای حضور در محل کار.
با این وجود، زمانیکه لارکین و همکارانش بررسی دقیق تری بر روی کارت های حضور و غیاب کارکنان و سوابق آنها انجام دادند، متوجه شدند که مقدار کار انجام شده قبل و بعد از اجرای برنامه به هیچ وجه تغییری کرده و در واقع، کارخانه موردبررسی برخلاف چهار کارخانه معیار که هیچ برنامه پاداشی در آنها پیاده نشده بود، با مشکلات مهمی روبرو شده است:


• اولاً اینکه، کارکنان برنامه را به یک «بازی» تبدیل کرده اند یعنی تنها زمانی که قرار است برای اعطای جایزه مورد ارزیابی قرار گیرند، به حضور بموقع در محل کار توجه نشان می دهند. نکته جالب تر اینکه، بعد از اعطای جوایز، احتمال وقوع «غیبت های برنامه ریزی نشده» کارگران تا 50 درصد افزایش می یابد. در چنین شرایطی، کارکنانی که با تأخیر در محل کار حاضر شده یا ممکن است بخاطر بیماری یا بروز مشکل غیبت کنند، خود را واجد صلاحیت دریافت جوایز تلقی نکرده و تلاشی برای حضور در محل کار بخرج نمی دهند زیرا مطمئن هستند که جایی در سیستم حضور و غیاب سازمان ندارند.


همچنین، در شرایطی که وقت شناسی کارکنان طی چند ماه اول اجزای برنامه بهبود می یابد، طی ماه های آتی الگوهای قدیمی تاخیر بتدریج ظهور پیدا می کند. از سوی دیگر، زمانیکه کارکنان رد صلاحیت شده و دیگری امیدی به دریافت جایزه سازمانی ندارند، وقت شناس شان بتدریج تضعیف می شود. لارکین می گوید، این امر برخلاف باور عمومی افراد است که چنین برنامه هایی ممکن است یک الگوی بلند مدت در ارتقای عملکرد کارکنان ایجاد کند.


لارکین می گوید: «با این روش امید است که افراد برای انجام رفتاری که از آنها انتظار می رود، آماده شده و رفتار مطلوب در وجود آنها نهادینه شود. اما نمی توان گفت این امر روش نتیجه ای صد در صد معکوس داشته است. موضوع، اندکی تغییر در رفتار، آنهم در مواقعی است که افراد انتظار دریافت جایزه دارند.»


• دوم، و شاید مهمتر از همه این است که کارمندان منتخب که قبلاً حضور عالی و بسیار سازنده داشته اند، بعد از اجرای برنامه با 6 تا 8 درصد کاهش بهره وری روبرو بوده اند. این امر نشان می دهد که در واقع این دسته از کارکنان بخاطر ارایه پاداش از سوی مدیران بخاطر کارهایی که قبلاً خودشان داوطلبانه انجام می دادند، بصورت منفی تحت تأثیر قرار گرفته و حتی انگیزه خود را از دست داده اند. ممکن است این گروه از افراد برنامه پیشنهادی را ناعادلانه شمرده و تصور کنند که کارشان انجام وظیفه بوده پس چرا باید بخاطر آن جایزه دریافت کنند. این درحالیست که افرادی که غالباً دیر در سرکار حاضر می شوند با اجرای این برنامه دست به تظاهر زده و برای این کارشان جایزه هم دریافت می کنند.

لارکین پس مصاحبه با افراد موردبررسی جهت دریافت شناخت بیشتر از نتیجه برنامه، می گوید: «جایزه انگیزه این افراد را از بین برده است. آنها این برنامه را ناعادلانه می دانند چون باعث شده است افراد بخاطر دریافت جایزه رفتار اشتباه شان را تغییر دهند. آنها با خود می گویند، «من بمراتب کارمند بهتر و سختکوش تری هستم اما افراد نامنظم آنهم بخاطر حضور بموقع در محیط کار – که وظیفه شان است – جایزه می گیرند. در این میان، من چه جایگاهی دارم؟»


• خلاصه آنکه، برنامه پاداش دهی حقیقتاً به کاهش 1.4 درصدی در بهره وری کارکنان کارخانه منجر شد و هزینه ای در حدود 1،500 دلار در ماه را برای کارخانه بهمراه آورد.


لارکین می گوید: «این برنامه باعث بی انگیزه شدن کارکنان سختکوش و منظم با بهره وری بالا و دریافت جایزه توسط افراد نامنظم گردید.»


در نهایت، محققان به این نتیجه رسیدند که پاداش دادن به یک رفتار گاهی اوقات می تواند انگیزش درونی سایریم را «نابود کند.»


پاداش هایی که تأثیر مثبت بهمراه دارند


با وجود اینکه این جایزه خاص بیشتر از آنچه مفید باشد، زمینه ساز آسیب و زیان بود، اما فایده بسیاری از سایر انواع مشوق ها و جایزه ها برای شرکت ها بخوبی ثابت شده است.

اما لارکین می گوید، مدیران سازمانی باید آنها را از نزدیک مدیریت کنند تا مطمئن شوند که کارمندان سیستم پاداش دهی را به بازی نگرفته و برنامه ها اثرات منفی ناخواسته ای بهمراه ندارند.


او معتقد است: «بسیاری از برنامه های پاداش دهی ایجاد ارزش کرده و برای شرکت ها مقرون به صرفه هستند و قرار نیست براساس یک تحقیق همه اثرات مثبت و مفید آنها را زیرسئوال ببریم. همچنین نمی توان گفت که جایزه ها خوب یا بد هستند. همه چیز به نحوه اجرای آنها بستگی دارد.»


این سیستم ویژه که به حضور و غیاب پاداش می دهد، ممکن است کاستی هایی داشته باشد زیرا به جای پاداش دادن به کارکنان بخاطر عملکرد استثنایی شان، آنها را برای انجام وظایف عادی و اساسی شان مورد تشویق قرار میدهد.

بسیاری از جوایز بر شناسایی افراد در بالاترین مرتبه یا افرادیکه فعالیت های اضافه تر از مسئولیت شان انجام داده اند، متمرکز هستند. اما این سیستم چنین ویژگی مثبتی نداشته و تنها بخاطر رفتاری که باید از افراد مشاهده شود به آنها پاداش می دهد.»


همچنین، لارکین بر این باور است که جوایز زمانی اثربخش تر هستند که به یک رفتار خوب در گذشته تعلق بگیرند نه رفتاری که قرار است در آینده انجام شود.

علاوه بر این، جوایزی که به عملکرد مثبت گذشته اختصاص می یابند، احتمال بروز رفتارهای پیشگویانه و بازی دادن سیستم را کاهش می دهند.»


او می گوید: «شنیدن این که شما یک کار خوب انجام داده اید و بخاطر آن موردتوجه دیگران هستید، بسیار انگیزش بخش است زیرا دیگران شما را الگوی خود قرار می دهند. اما در سیستم موردبحث، دریافت پاداش احتمال به بازی گرفتن آنرا نیز بالا می برد. مردم به انگیزه های پولی واکنش شدیدی نشان می دهند. هنگامی که من در مورد برنامه پاداش دهی با شرکت ها صحبت کردم، شخصاً به آنها توصیه می کردم جایزه های بسیار گرانقیمت لحاظ نکنند زیرا باوجود افزایش انگیزه، باعث تغییر ذهنیت روانی افراد و گرایش به رفتارهای فریب دهنده نیز می شود.»


در عوض، لارکین می گوید که شرکت ها می توانند با اهدای یک پلاک زیبا به رسم یادگاری، ارسال یک تقدیرنامه ایمیلی به کارکنان منتخب و تشکیل یک جلسه رسمی بعنوان قدردانی، کارکنان موردنظر خود را مورد تشویق قرار دهند.


هیچگاه نمی توان برای یک رفتار مثبت قیمت مادی تعیین کرد. شنیدن اینکه شما یک کار خوب انجام داده اید و اینکه دیگران هم درباره آن اطلاع پیدا کنند، بیشتر از دریافت هر مقدار پول ارزشمند و خوشایند است.

 

منبع: مقاله " چه عواملی باعث کاهش انگیزه بهترین کارکنان سازمان ها می شوند" نویسنده: دینا گردمان (Dina Gerdeman)-ترجمه : سمیه سادات آل حسینی-انتشار: سایت فکرنو-برگرفته از http://hbswk.hbs.edu/item/6946.html

 

 

 

شماره مطلب :28

عنوان موضوع ارسالی :  چگونه خلاقیت خفته را بیدار کنیم
ارسال کننده :   ویدا نافلی شهرستانی    - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 



با علم و اعتقاد به آنچه در پي مي آيد، با عمل به آنها و با مداومت در انجام، هر انساني حتي با نازل ترين درجه خلاقيت، قادر است جرقه مقدس را شعله ور ساخته وخلاقيت خفته را پيدا سازد.

بايد پذيرفت و باور داشت كه اين گوهر نفيس و گرانبها در وجود همه ما از ابتداي خلقت تعبيه گرديده، زيرا خداوند ما را نمايندگان خود در روي زمين ناميده است. اين فلسفه و اين ايمان، منشأ بيداري انديشه، فكر و پيدايش خلاقيت است. خداوند در قرآن كريم از آموزش اسما به انسان سخن مي گويد و ارزش ساعتي تفكر را بيش از سالها عبادت مي داند. ارزش انديشه و تفكر در اديان الهي بخصوص دين اسلام چنان والاست كه در قرآن و احاديث، بخشهاي خاصي به اين موضوع و در اهميت انديشه عميق، تفكر خلاقانه و جستجوگرانه در خلقت موجودات زمين و آسمانهاست.



تفكر و انديشه همراه با عبادت و ذكر، سبب آرامش قلب و گشايش دريچه هاي ايده ها و تخيلات انساني است. چيزي كه بزرگان و انديشمندان نابغه اسلامي در زندگي خود بسيار بدان پرداخته اند و براي خلاقيت و نوآوري مي توان از آن بهره جست.



اگر چنين است، زمان برنامه ريزي است، زمان ايجاد تصوير ذهني سالمي است كه اساس زندگي خلاق است، زمان شروع و شروع، هرگز دير نيست.



شرايط مناسب تفكر و خلاقيت


1 - تفكر نيازمند محيطي آرام است.

2 - از روش طوفان مغزي استفاده كنيد.اين تكنيك علاوه بر اينكه مخزني از ايده ها براي شما ايجاد مي كند، به كمك آن مي توانيد در امور خود تصميم گيريهاي بهتري را اتخاذ نماييد.

3 - هميشه با خود يك دفترچه و مداد يا خودكار به همراه داشته باشيد.هنگامي كه ايده اي تازه به ذهن شما مي رسد، آن را يادداشت نماييد.هنگامي كه ايده هاي يادداشت شده خود را بازخواني مي كنيد، ممكن است 90 درصد آنها بيهوده جلوه كنند، اما نگران نباشيد؛ اين طبيعي است، 10 درصد از بقيه ايده هاي يادداشت شده بسيار ارزشمند خواهند بود.

4 - هنگامي كه فكر نويي به ذهن شما مي رسد، يك فرهنگ لغت را باز كنيد و بطور تصادفي واژه اي را انتخاب كنيد.

اين فكرنو و آن واژه را با يكديگر تركيب نماييد. اين روش سبب خواهد شد به نكات جالبي دست يابيد. يك مفهوم شناخته شده ساده اي وجود دارد كه هنگامي كه ذهن شما در شرايط آزاد به سر مي برد، قادر به خلاقيت نيست و هنگامي كه ذهن شما با محدوديتهايي روبه رو مي شود،شروع به تفكر خواهد كرد و اين روش سبب مي شود ذهن شما دريك محدوديت قرارگرفته و تفكر نمايد.

5 - مشكلي را كه با آن روبه رو هستيد، با دقت تعريف كنيد و يا آن را بر روي يك كاغذ يا دفترچه با جزئيات شرح دهيد.از اين طريق، به نكات تازه و خوبي در خصوص مشكل خود دست مي يابيد.

6 - اگر نمي توانيد تفكر كنيد، بهتر است پياده روي كنيد.يك تغيير آب و هوا براي شما خوب بوده و به آرامي كمك مي كند تا سلولهاي مغزي شما به تحرك واداشته شوند.

7 - تلويزيون نگاه نكنيد، زيرا ذهن شما توسط برنامه هاي تلويزيون اشغال مي شود و ديگر قادر نيستيد خلاقانه فكر كنيد، گويي با ديدن تلويزيون مغز شما از گوشها و چشم هاي شما نشت كرده و خارج مي شود.

8 - از مصرف دارو بپرهيزيد. بعضي از افراد براي تقويت خلاقيت خود از داروهاي خاص استفاده مي كنند، در حالي كه از نگاه ديگران، اين افراد تنها نظير افرادي هستند كه وابستگي دارويي دارند.

9 - تا مي توانيد درباره هر چيزي مطالعه كنيد. مغز شما با مطالعه كتاب ورزش مي كند.علاوه بر اينكه سبب الهام در ذهن شما مي شود، آن را انباشته از اطلاعات مي كند كه اين خود سبب خواهد شد سلولهاي مغزي شما با يكديگر راحت تر ارتباط برقرار كند، و زمينه براي خلق ايده هاي نو پديد آيد.

10 - مغز شما نيز همانند بدن شما نيازمند ورزش كردن است تا به خوبي فعاليت نمايد.در صورتي كه مغز ورزش نكند، به مرور سست و بي فايده مي شود.شما از طريق مطالعه كردن، بحث كردن با افراد باهوش مي توانيد سلولهاي مغزي خود را وادار به ورزش كنيد. گفتگو با ديگران در رابطه با كارگردانان فيلمها و سياست و نظير اينها براي ذهن شما خوب است و اين بهتر از پرخاش كردن بر سر ديگران است.


تكنيك هاي خلاقيت و نوآوري
----------------------------------
براي اينكه خلاقيتي ايجاد و پرورش يابد، بايد فنون و تكنيكهايي رعايت گردد. محققان مختلف فنوني را ذكر كرده اند كه به مهمترين آنها اشاره مي شود:


1 - طوفان مغزي (BRAIN STORMING): اين تكنيك را نخستين بار دكتر «الكس، اس، اسبورن» مطرح كرد و چنان مورد استفاده واستقبال مردم و سازمانها قرار گرفته كه جزئي از زندگي آنها شده است. يورش فكري در واژه نامه بين المللي وبستر چنين تعريف شده است:
«اجراي يك تكنيك گردهمايي كه از طريق آن گروهي مي كوشند راه حلي براي يك مسأله بخصوص با انباشتن تمام ايده هايي كه در جا به وسيله اعضا ارائه مي گردد، بيابند. هيچ انتقادي از هيچ ايده اي جايز نيست. به هر ايده اي هرچند نامربوط خوش آمد گفته مي شود.
هرچه تعداد ايده ها بيشتر باشد، بهتر است. كيفيت ايده ها بعداً مورد توجه قرار مي گيرد. افراد به تركيب كردن ايده ها تشويق مي شوند و از آنها خواسته مي شود نسبت به ايده هاي ديگران اشراف پيدا كنند.
2 - الگوبرداري از طبيعت (BIONICS): يكي از تكنيكهاي خلاقيت و نوآوري كه در ابداعات فني كاربرد گسترده و موفقي داشته، تكنيك تقليد و الگوبرداري از طبيعت است. ابداعاتي كه در زمينه علم ارتباطات و كنترل در دهه هاي اخير شكل گرفته اند؛ برنامه ريزيهاي رايانه و موضوع هوش مصنوعي همه با الگوبرداري و تقليد از فعاليتهاي مغز آدمي انجام شده و روند فعاليتها به گونه اي است كه در آينده با ادامه اين كار فنون و ابزارهاي بديع و جديدي ساخته خواهد شد. بيوتكنولوژي و نانوتكنولوژي، از جمله علوم و فناوريهايي هستند كه بيشترين الگوبرداري را از طبيعت و فرايندهاي زيستي در توليد ابداع ها و فنون براي توليد انواع محصولات و ارائه خدمات جديد عرصه هاي مختلف داشته اند.
3 - تكنيك گروه اسمي (NOMINAL GROUPING): گروه اسمي، نام تكنيكي است كه نيز تا حدودي در صنعت رواج يافته است. فرايند تصميم گيري متشكل از پنج مرحله است:
اعضاي گروه در يك ميز جمع مي شوند و موضوع تصميم گيري به صورت كتبي به هريك از اعضا داده مي شود و آنها چگونگي حل مسأله را مي نويسند.
هريك از اعضا به نوبه، يك عقيده را به گروه ارائه مي دهد؛ عقايد ثبت شده در گروه به بحث گذاشته مي شود تا مفاهيم براي ارزيابي روشن تر و كامل تر شود؛
هر يك از اعضا به طور مستقل و مخفيانه عقايد را درجه بندي مي كند. تصميم گروه، تصميمي خواهد بود كه در مجموع بيشترين امتياز را به دست آورده باشد.

 

طبقه بندي خلاقيت و نوآوري

 
خلاقيت و نوآوري اوليه: عبارت است از آن دسته از خلاقيتها و نوآوريها كه شامل ايجاد و توسعه اصول و مفاهيم جديد و خلق مفاهيم نوين مي باشند. خلاقيت و نوآوري اوليه به عنوان منشأ كشف جديد، نوعي واقعي و انديشه هايي متفاوت با آنچه تا به حال وجود داشته مانند نظريه هاي متحول كننده علمي و اختراعات بنيادي است.
خلاقيت و نوآوري ثانويه: آن دسته از خلاقيتها و نوآوريهايي هستند كه شامل كاربرد جديد و متفاوتي از اصول و مفاهيم شناخته شده قبلي و تكميل و بسط خلاقيتهاي اوليه اند. دستاوردهاي علمي پژوهشگران كه مبتني بر نظريه هاي بزرگ علمي است، از موارد خلاقيت ثانويه مي باشند.

انواع خلاقيت و نوآوري

خلاقيت و نوآوري مي تواند در همه حوزه ها و زمينه ها روي دهد. برحسب موضوع و نوع حوزه، انواع خلاقيت و نوآوري را مي توان به شرح زير دسته بندي نمود:

1 - خلاقيت و نوآوري علمي

خلاقيت و نوآوري در هر يك از رشته هاي علم را مي توان خلاقيت و نوآوري علمي ناميد. كشفيات و نظريه هاي علمي مانند نظريه هاي علوم فيزيك، شيمي، روانشناسي، اقتصاد، مديريت و... خلاقيتها و نوآوريهاي علمي شمرده مي شوند. بنابراين، برحسب اينكه كدام رشته علمي درنظر گرفته شود، انواع خلاقيت و نوآوري وجود دارد. مثلا منظور از خلاقيت و نوآوري فيزيك، خلاقيت و نوآوري در حوزه علمي فيزيك و يا خلاقيت و نوآوري روانشناسي خلاقيت و نوآوري در حوزه علم روانشناسي است.


به همين ترتيب، خلاقيت و نوآوري شيمي، خلاقيت و نوآوري مديريت، خلاقيت و نوآوري رياضي و ساير موارد وجود دارند. بنابراين، علوم مختلف در واقع تشكيل شده از مجموع خلاقيتها و نوآوريهاي علمي در سطوح مختلف (خلاقيتها و نوآوريهاي علمي اوليه و خلاقيتها و نوآوريهاي علمي ثانويه) مي باشند.

 
خلاقيتهاي علمي اوليه يا بزرگ، عبارت است از آن دسته از خلاقيتها و نوآوريهاي علمي شامل خلق مفاهيم جديد علمي، كشفيات متحول كننده و ايجاد مفاهيم علمي نوين. نظريه مكانيك كوانتومي بلانك، نظريه نسبيت انيشتين، نظريه هاي رفتارگرايي واتسون و اسكينز، نظريه شناختي پياژه از جمله خلاقيتها و نوآوريهاي علمي اوليه يا بزرگ مي باشند كه باعث ايجاد تحولات عميق علمي و شروع رويكردهاي جديد شده اند. خلاقيتها و نوآوريهاي علمي ثانويه يا كوچك عبارتند از آن دسته خلاقيتها و نوآوريهاي علمي است كه در پي خلاقيتها و نوآوريهاي علمي اوليه بروز مي كنند و شامل بسط و توسعه مفاهيم آنها مي باشند. موضوعات تكميلي وابسته به نظريات ذكر شده فوق، خلاقيتها و نوآوريهاي علمي ثانويه يا كوچك محسوب مي شوند.


به عنوان مثال، علم فيزيك عبارت است از مجموع خلاقيتها و نوآوريهاي اوليه و ثانويه فيزيك، علم رياضي عبارت است از مجموع خلاقيتها و نوآوريهاي اوليه و ثانويه رياضي و علم روانشناسي عبارت است از مجموع خلاقيتها و نوآوريهاي اوليه و ثانويه روانشناسي. بنابراين، خلاقيت و نوآوري علمي عامل پيدايش و رشد و تكامل علوم است و دانشمندان رشته هاي مختلف علمي از طريق انجام مطالعات و پژوهشهاي علمي، درصدد دستيابي به خلاقيتها و نوآوريهاي اوليه و ثانويه علمي هستند.

2 - خلاقيت و نوآوري فناورانه

خلاقيت و نوآوري در جنبه هاي كاربردي و فني علوم يا به عبارتي خلاقيت و نوآوري در فناوري (تكنولوژي) را مي توان خلاقيت و نوآوري فناورانه، (خلاقيت و نوآوري تكنولوژيكي) يا خلاقيت و نوآوري مهندسي ناميد.


خلاقيت و نوآوري فناورانه عبارت است از خلق انديشه ها و طرحهاي نو در جنبه هاي كاربردي علوم و يافتن راه هاي جديد حل مسائل فني و مهندسي، اعم از نرم افزاري و يا سخت افزاري.


فناوري (تكنولوژي) معمولا تحت عنوان جنبه هاي كاربردي علوم تعريف مي شود و مي تواند در همه رشته هاي علوم وجود داشته باشد. بنابراين، فناوري و مهندسي هم شامل مفاهيم سخت افزاري و مفاهيم نرم افزاري مي گردد و از اين رو براي همه رشته هاي علوم پايه و علوم انساني، جنبه هاي فناوري و مهندسي وجود دارد.


رشته هاي فني مهندسي مانند مهندسي الكترونيك، مهندسي مكانيك، مهندسي مواد و ساير رشته هايي از قبيل «فناوري و مهندسي سخت افزاري» مي باشند. همچنين، حوزه هايي مانند فناوري روانشناسي و مهندسي رفتار، فناوري جامعه شناسي و مهندسي اجتماعي، فناوري آموزشي و مهندسي آموزشي، فناوري اقتصادي و مهندسي اقتصادي، فناوري مديريت و مهندسي مديريت، فناوري خلاقيت و نوآوري و مهندسي خلاقيت و نوآوري، از جمله فناوريها و مهندسيهاي نرم افزاري هستند.


خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي مي توانند به دوسطح كلي خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي اوليه و خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي ثانويه تقسيم شوند. خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي اوليه عبارتند از خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي بنيادي و به عبارتي اختراعات بزرگ مانند اختراع اتوموبيل، لامپ خلاء، اختراع ترانزيستور، اختراع تلفن، اختراع راديو و اختراع تلويزيون. خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي ثانويه عبارتند از خلاقيتها و نوآوريهاي تكميلي و ابتكارها.


به طور كلي، فناوري تشكيل شده از مجموع خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي اوليه و ثانويه مي باشد. واژه اختراع معمولا براي خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي سخت افزاري مانند اختراع رادار و واژه ابداع معمولا براي خلاقيتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي نرم افزاري مانند ابداع حساب ديفرانسيل و انتگرال يا ابداع شناخت درماني به كاربرده مي شود. هر چند هر دو واژه ممكن است براي هر دو مفهوم به كار برده شوند.

3 - خلاقيت و نوآوري صنعتي

انواع خلاقيت و نوآوري صنعتي را مي توان در چهار دسته كلي به شرح زير طبقه بندي نمود:

الف) خلاقيت و نوآوري بنيادي

خلاقيت و نوآوري بنيادي عبارت است از نوعي خلاقيت و نوآوري اساسي و زيربنايي در فناوري سخت افزاري يا نرم افزاري سازمان صنعتي كه موجب تغيير و تحول اساسي و بنيادي در آن سازمان مي شود. به عنوان مثال، تبديل فناوري لامپ خلا به فناوري ترانزيستور، تبديل فناوري مكانيكي ساخت ساعت به فناوري كوارتز، تبديل سازمانهاي فعلي به سازمانهاي مجازي از جمله خلاقيتها و نوآوريهاي بنيادي هستند.

ب) خلاقيت و نوآوري فرآيندي

خلاقيت و نوآوري در فرآيند عبارت است از خلاقيت و نوآوري در فرايند، تغيير روشها و تغيير ساز و كارها. خلاقيتها و نوآوريهاي سازماني مانند شيوه هاي نوين مديريت كيفيت، روشهاي جديد مديريت بهره وري و شيوه هاي نوين مديريت منابع انساني، سيستمهاي نوين مديريت خلاقيت و نوآوري (مانند نظام مديريت خلاقيت و نوآوري فراگير (TCIM) از جمله خلاقيتها و نوآوريهاي فرآيندي شمرده مي شوند.
خلاقيت و نوآوري در فرايند معمولا موجب افزايش كارآيي، افزايش اثر بخشي، بهبود كيفيت و ارتقاي بهره وري سازمان مي گردد.

ج) خلاقيت و نوآوري فرآورده اي

خلاقيت و نوآوري فرآورده اي عبارت است از خلاقيت و نوآوري در يكي از ويژگيهاي محصول سازمان صنعتي تغيير نوع و كيفيت محصول و يا توليد محصولات جديد و بديع در سازمان خلاقيت و نوآوري فرآورده اي محسوب مي گردد.

4 - خلاقيت و نوآوري در سازمان

سازمانها بر برهه اي از زمان كه تحت عناوين مختلف از جمله عصر دانش،عصر فراصنعتي، عصر جامعه اطلاعاتي، عصر سرعت و بالاخره عصر خلاقيت و نوآوري مطرح شده است. خود را در جهت مديريت تغييرات شتابان و دگرگونيهاي ژرف جهاني آماده مي سازند، به گونه اي كه خلاقيت و نوآوري به عنوان اصلي اساسي از عوامل مهم بقاي سازمانها و شركتهاي جوان پذيرفته شده است.

براساس اين استدلال، كشورهاي پيشرفته بر آموزش خلاقيت تأكيد بسيار كرده ودر اين راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آينده نگر، كه رهيافتهاي بديع و خلاق براي مسائل پيچيده ارائه كنند، توجه خاص مبذول داشته اند.


سازمانهاي خلاق خصوصيات ويژه اي را دارا هستند. مهمترين ويژگي اين سازمانها، انعطاف پذيري آنها در رويارويي با بحرانهاست. يكي از دلايل معرفي نظريه اقتضايي مديريت، بر اين موضوع تأكيد دارد. سازمانهاي انعطاف پذير با مسائل و تنگناها برخورد منطقي و محققانه داشته، در صورت نياز به تغيير و تحول، پس از بررسي دقيق و عالمانه، آن را اعمال مي كنند. ساختار خلاق، نمايانگر روابط واحدهاي آن و نشان دهنده ميزان انعطاف پذيري آن است. سازمانهايي كه داراي ساختار انعطاف ناپذير باشند، براي ايجاد همكاري و وحدت در دوران بحران، دچار آشفتگي مي شوند.


نگرش جديد ديگري با عنوان «نگرش مديريت بر مبناي انتظارها» مطرح شده كه سعي در توسعه انتظارهاي والاي انساني دارد. اين نگرش، برتر و والاتر از ساير نگرشهاست، زيرا به جاي تأكيد بر عناصر عقلايي و عيني مديريت، بر عنصر انساني تكيه مي كند، چون با اين نگرش مدير تشويق مي شود تا امر هدايت و رهبري را براساس انتظارها انجام دهد. كليه طرحهاي سازنده، اقدامها و عمليات، از انتظارها سرچشمه مي گيرند.


تغيير سازماني به عنوان اتخاذ يك فكر يا رفتار جديد به وسيله سازمان مشخص مي شود، اما نوآوري سازمان، اتخاذ يك ايده يا رفتار است كه براي نوع وضعيت، سازمان، بازار و محيط كلي سازمان جديد است. اولين سازماني كه اين ايده را معرفي مي كند، به عنوان نوآور در نظر گرفته مي شود و سازماني كه كپي مي كند، يك تغيير را اتخاذ كرده است.

براساس اين تعاريف، خلاقيت لازمه نوآوري است. تحقق نوجويي، به خلاقيت وابسته است. اگر چه در عمل نمي توان اين دو را از هم متمايز ساخت، ولي مي توان تصور كرد كه خلاقيت بستر رشد و پيدايي نوآوريهاست. خلاقيت، پيدايي و توليد يك انديشه و فكر نو است، در حالي كه نوآوري عملي ساختن آن انديشه و فكر است. از خلاقيت تا نوآوري اغلب راهي طولاني در پيش است و تا انديشه اي نو به صورت محصولي يا خدمتي جديد درآيد، زماني طولاني مي گذرد و تلاشها و كوشش هاي بسيار به عمل مي آيد. گاهي ايده و انديشه اي نو از ذهن فرد مي تراود و در سالهاي بعد آن انديشه نو توسط فرد ديگري به صورت نوآوري در محصول يا خدمت متجلي مي گردد.


خلاقيت، به قدرت ايجاد انديشه هاي نو اشاره دارد و نوآوري به معناي كاربردي ساختن آن افكار نو و تازه است.) به طور خلاصه، با درنظر گرفتن نظريه هاي فوق مي توان چنين نتيجه گرفت كه خلاقيت اشاره به آوردن چيزي جديد به مرحله وجود داشته و يا به عبارتي به معناي دلالت بر «پيداكردن» چيزهاي جديد است، هرچند ممكن است به مرحله استفاده در نيايد. نوآوري به عنوان هر ايده جديدي است كه در برگيرنده توسعه يك محصول، خدمات يا فرآيند مي گردد كه ممكن است نسبت به يك سازمان، يك صنعت، يا ملت و يا جهان جديد باشد. اين نوآوريها به تغيير و انطباق بهتر سازمان با ايده هاي جديد منجر مي شود.

منابع


1 - ده گام به سوي تقويت خلاقيت، نويسنده: جفري بام گارتنر (Jeffrey Baumgartner) ترجمه: حميد ميرزاآقايي بهمن 1384
2 - فرنوديان، فرج ا...، مقاله: محتواي درسي و پژوهش خلاقيت دانش آموزان، مجله رشد تكنولوژي آموزشي، شماره هاي 5، 6 7، سال ششم، سالهاي 69 و 1370.
3 - خداداد حسيني، سيد حميد، مقاله: نوآوري در سازمانها: مفهوم، انواع و فرايندهامجله علمي پژوهشي اقتصاد و مديريت، شماره 42، پاييز 1378.

 


.941 - 241.PP ,NODNOL ,SNOITACILBUP EGAS ,NOITAVONNI GNIGANAM)SDE(REKLAW.D DNA YRNEH.J NI ,SROTAVONNI EHT ,1991.W ,SIVAD - 4
MOC.BPJ.WWW YTIVITAERC RUOY TSOOB OT SPETS 01 RENTRAGMUAB YERFFEJ - 5
.NODNOL ,SSERP YTISREVINU EHT ,TNEMEGANAM NOITAVONNI.TCUDORP ,3991 ,.K ,TLOH - 6
.694 - 874:PP ,04 ,SSENISUB FO LANRUOJ EHT ,SSECORP NOITAVONNI MRIF - ARTNI EHT FO LEDOM EVITPIRCSED A.7691.E.K ,THGINK - 7
ri.isrok.www - 8

منبع: برگرفته از سايت قدس

 

 

 

شماره مطلب :27

عنوان موضوع ارسالی :  بدون خلاقیت هرگز...
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی     - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

صاحب‌نظران عقیده دارند تفکری می‌تواند به خلاقیت بینجامد که ویژگی‌های مربوط به خود را داشته باشد. آنان می‌گویند در تفکر خلاق، راه‌های غیرعادی و معمولی نظر فرد خلاق را به خود جلب می‌کند؛ پیچیدگی جریان کار در تفکر خلاق و عدم انتظام مراحل مختلف آن تفاوت دیگر آن با انواع تفکر عادی است.

آنچه تفکر خلاق را ممکن می‌سازد عبارت است از:کسب معلومات به همراه مهارت‌های عقلانی، محرک‌های حسی یا پاره‌ای از سرگرمی‌ها،‌ طرز تفکر انتقادی، ابتکار عمل و رهایی از جمود روانی، ایده‌آل‌ها و آرزوها،‌قدرت تخیل و مساعد بودن عوامل اجتماعی و فرهنگی.

خلاقیت و نوآوری آنچنان به هم عجین شده‌اند که ارائه تعریفی مستقل از هر کدام واقعا دشوار است اما برای تقریب ذهن می‌توان گفت:خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد فکر و اندیشه‌ای نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی کردن آن افکار نو و تازه است.

متاسفانه در نظام تعلیم و تربیت ما (خانواده، مدرسه و دانشگاه) نه تنها تلاش هدفدار برای کشف، رشد و تعالی خلاق‌ها و خلاقیت صورت نمی‌پذیرد بلکه به علت عدم آگاهی و عدم برخورداری از روش‌های‌نوین آموزش و تربیت، خلاقیت کشته می‌شود و کسی هم دادش درنمی‌آید!


با این توضیح مختصر باید یادآور شد که جهت اجرایی کردن نوآوری و دستیابی به شکوفایی، شایسته و بایسته است تا در اقدامی برنامه‌ریزی شده و با عزمی ملی تصمیم بگیریم تا خلاقیت و خلاق‌ها را به راستی دریابیم و بدانیم که اگر بخواهیم کارنامه درخشانی را در پایان سال ارائه دهیم باید به خلاقیت بپردازیم؛ زیرا نوآوری و شکوفایی بدون خلاقیت هرگز اتفاق نخواهد افتاد.


پیشروها، ‌برنده‌اند...


سرعت تغییرات و محدودیت منابع در جهان به نحوی است که آدمی به ناچار نیازمند کشف راه‌های نو و روش‌های جدید در زمینه‌های مختلف است؛ حقیقت این است که باید کوشش قابل ملاحظه‌ای صورت پذیرد تا تصویر وسیع، پربار و دقیق‌تری از آینده داشته باشیم.

داشتن تصویر مناسب از آینده و موضوعاتی که در آن اتفاق خواهد افتاد ما را در مواجهه با مشکلات و نیازمندی‌های مقابله با آنها، آماده نگاه می‌دارد. به این ترتیب که اگر تصویر یک جامعه از آینده بیش از حد کوچک،‌کم مایه و احتمالا نادرست باشد، نظام آمادگی در برابر تغییر را ناکارآمد می‌کند و به همین دلیل است که می‌توان برآورد صحیح و مناسب از آینده را جزء مهم‌ترین پارامترهای مدیریتی جامعه به حساب آورد.


لازمه برآورد صحیح از آینده و پیش‌بینی راهکارهای مناسب و تاثیرگذار در مسئله و موضوع و در نتیجه ایستادگی و پاسخگویی بموقع در مواجهه با مشکلات و نیازمندی‌ها،‌این است که هم بیشتر بدانیم و هم بتوانیم پیشتر به دانایی‌ها و توانایی‌ها دست یابیم و با نوآوری، شکوفایی در استعدادها، توفیقات شگرف در عرصه‌های گوناگون را نصیب خود گردانیم.


بی‌تردید مدت زمان و میزان سرعت دستیابی به اطلاعات و دانایی‌ها و نیز مهارت‌یابی در استفاده زودتر و بهتر از منابع و امکانات می‌تواند عامل پیش برنده و موثری به حساب آید که قادر است از طریق ابتکار عمل،‌اظهار اقتدار کند.


سرآمدها، تیزهوشان و نخبگان در جامعه ما می‌توانند از عوامل بسیار تاثیرگذار باشند ولی وقت آن رسیده است که به خلاقیت به عنوان عاملی بسیار کارساز، جهت دستیابی به نوآوری و شکوفایی در همه عرصه‌ها،‌ توجه شود.


خلاقیت، نقطه شروع برای هر نوآوری است که کاری سخت به حساب می‌آید ولی با همت آدمی، قابل وصول و دست یافتنی است.


بروز خلاقیت و برخورداری از نوآوری مستلزم این است تعداد زیادی از افرادی که دارای مهارت‌های گوناگون و مکمل هستند با یکدیگر کار کنند. در نوآوری تلاش می‌شود ایده‌های خلاق به صورت محصولات یا ارائه خدمات برنامه‌ریزی شده به مشتریان هزینه‌ها را بهبود بخشیده و درآمدهای جدید را ایجاد کنند و با افزایش بهره‌وری و استفاده بموقع و بهینه از عنصر زمان، پیشرفت و شکوفایی را به ارمغان آورند.


نوآوری محصول تصوری نو و بهره‌گیری از قوه ابتکار است که به بهره‌برداری در حد بالا از امکانات موجود منتهی می‌شود. پیشنهاد این است:


1 - در بلند مدت به موضوع خلاقیت و تربیت روحیه خلاقانه در نظام تعلیم و تربیت توجه اساسی شود.
2 - در کوتاه مدت با زمینه‌سازی‌های مناسب به خلاقیت که در پستوی اندیشه‌ها و تصمیم‌گیری مدیران زندانی شده است، ارزش‌گذاری در خورشأن داده شود.
3 - سازمان‌ها و نهادها با استقرار نظام پیشنهادها و گردش آزادانه نظرات و حذف موانع،‌ زمینه خلاقیت، ‌نوآوری و شکوفایی را فراهم آورند.
4 - همزمان با تاسیس سازمان‌های حامی تیزهوشان و نخبگان، به تاسیس انجمن‌های طرفدار خلاقیت و نوآوری همت گماشته شود؛ چه اینکه به شهادت تاریخ، غالب اختراعات و نوآوری‌ها در طول زندگی بشری و قرون اخیر، ‌از آن خلاق‌ها بوده است.

 

منبع: برگرفته از همشهری آنلاین

 

 

 

شماره مطلب :26

عنوان موضوع ارسالی :  آیا همه می توانند کارآفرین باشند ؟
ارسال کننده :   ویدا نافلی شهرستانی    - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


به طور ساده کارآفرین به شخص حقیقی یا حقوقی ای گفته می شود که توانایی تحمل ریسک – اغلب مالی – را دارد و میتواند یک ایده اولیه را به یک فعالیت اقتصادی تبدیل کند. همه ما می توانیم یک کارآفرین باشیم، چه کارمند، چه کشاورز و … در هر پست و مقامی که باشیم در راه انجام فعالیت های خود می توانیم کارآفرین بوده و ایده های خود برای بهبود انجام کارها را به واقعیت تبدیل کنیم.


یک کشاورز می تواند با راه اندازی روشهای جدید کاشت، آبیاری، نگهداری و … کمیت یا کیفیت محصولات خود را بالا ببرد. یک کارمند می تواند برای انجام فعالیت های روزانه و البته در چهارچوب اختیارات خود روش های جدیدی را اختیار کند تا انجام کارها برای خود و ارباب رجوع سریعتر و با کیفیت بالاتری صورت پذیرد. یک مهندس یا شرکت می تواند با قبول هزینه های تولید آزمایشگاهی، نمونه ای از یک محصول را تولید کرده و در صورت مفید بودن آنرا تولید انبوه نماید و به جامعه خود خدمت کند. یک مربی تیم فوتبال می تواند با اتخاذ روشهای مدیریتی و arrange یک تیم به موفقیت های بسیار دست پیدا کند و ….

همانطور که مشاهده می کنید در تمام مثالهایی که آورده شد نوعی ریسک وجود دارد. این ریسک ممکن است باعث از بین رفتن محصول کشاورز شود یا باعث شود تا کارمند توبیخ یا اخراج شود و یا سرمایه گذاری آن مهندس یا شرکت به هدر رود. و دست آخر آنکه آن مربی تیم ممکن است سمت یا اعتبار خود را از دست دهد. بنابراین مشاهده می کنید که بسادگی میتوان این نتیجه را گرفت که “کارآفرینی بدون ریسک امکان پذیر نمی باشد.” شاید از همین جمله بتوان فهمید که چرا در کشور ما در میان جوانان کارآفرینی جایگاه والایی ندارد، فعلا” اجازه دهید بحث فنی را ادامه دهیم.

کارآفرین چه ویژگیهایی دارد

- خود اتکایی از اولین خصوصیات یک کار آفرین می باشد. با کمک این نیرو کارآفرین می تواند به مبارزه با سختی ها بپردازد. بنابراین اگر می خواهید کار آفرین باشید باید این توانایی را در خود تقویت کنید.

- نیاز به انجام دادن و بدست آوردن از دیگر خصوصیات یک کارآفرین می باشد. اینگونه اشخاص بصورت دائم نیاز به آن دارند که محصول یا خدمتی را ایجاد کنند. از ساده ترین نوع آن مثلا” در فعالیت های خانگی گرفته تا پیچیده ترین کارهایی که ممکن است در تولید یک محصول یا خدمت به آن لازم باشد.

- استفاده از نهایت بهره وری از دیگر ویژگی های یک کارآفرین هست. یک کارآفرین همواره می خواهد از وقت خود بهترین استفاده را کند.

- تحمل ریسک از دیگر ویژگی های اینگونه افراد می باشد. یک کارآفرین می تواند ریسک ناشی از شکست را پذیرفته و تحمل کند. این ریسک ممکن است مالی یا حیثیتی باشد و یا از دست دادن بسیاری چیزها که مردم عادی در زندگی آنها را داراند، باشد.

- آنها شکارچی فرصت ها هستند. کارآفرین بسادگی می تواند میان یک اتفاق بدون خاصیت با دیگری که در دل آن فرصت شکوفایی نهفته است، تمایز قائل شود و دومی را شکار کند.

- نیاز به پیشرفت دائمی از دیگر ویژگیهای این افراد می باشد. حتی هنگامی که کارآفرین فعالیت اقتصادی را راه اندازی کرد متوقف نمی شود او علاقه دارد که همه روزه به پیشرفت های جدیدی دست پیدا کند.

- کارآفرین توانایی بالایی در کنترل خود دارد. تحقیقات نشان می دهد که اغلب کارآفرینان بیشتر از آنکه بتوانند محیط بیرون را کنترل و مدریت کنند بر خود تسلط دارند. اثر جنبی این خاصیت می تواند همان قدرت کنترل بر محیط نیز باشد.

- آنها همواره به هدف نگاه می کنند و شب و روز فکرشان رسیدن به هدف می باشد. دقت کنید که تمرکز بر هدف برای بسیاری از مردم دشوار است اغلب به کاری که در حال انجام دادن آن هستند فکر می کنند نه هدف.

- کارآفرین توانایی تشخصیی اولویت ها را دارد. خوب می داند چه کاری، چه موقع باید انجام شود و حاضر است بر سر آن با دیگران مبارزه کند.

- خوش بینی از ویژگیهای مهم و بارز یک کارآفرین است. برای همین بسیاری از کارآفرینان جوان هستند چرا که آنها معمولا” به هر کاری خوشبین می باشند. کارآفرین در برخورد با مشکل بدون آنکه ذهن خود را مخدوش کند مبارزه می کند تا آنرا از میان بردارد. حتی اگر مشکل بزرگ باشد به خود میگود “الان که نمی شود آنرا حل کرد به کار دیگری می پردازم و بعد سراغ آن می آیم”.

- شجاعت از دیگر ویژگی های یک کارآفرین می باشد. دقت کنید که تحمل ریسک با شجاعت تفاوت بسیاری دارد، به این مثال توجه کنید. یک مدیر کارآفرین یک شرکت را در نظر بگیرید. او هموراه در حال ایجاد تغییر در شرکت می باشد تا به هدف های خود نزدیک شود. اگر شکست بخورد باید ریسک – یا همان هزینه – آنرا بپردازد فرض کنید که پول و امکانات هم دارد و می پردازد. چیزی که این فرد نیاز دارد صفتی است بنام “شجاعت” او باید دل انجام این تغییرات و به نوعی بازی با سرنوشت خود، کارمندان و شرکت را داشته باشد.

- کارآفرین معمولا” قدرت تحمل بالایی دارد. این قدرت تحمل از مسائل کاری شروع شده و یقینا” به مسائلی که در اجتماع یا خانواده او بدون شک رخ خواهد داد کشیده خواهد شد. قدرت تحمل جاذبه ایجاد می کند در حالی که عدم داشتن آن فرد را مجذوب می کند. مثال ساده آنکه فردی که قدرت تحمل بالایی ندارد معمولا” در یک شرکت دولتی – که قدرت تحمل و زنده بودن بالا دارد – مشغول بکار عادی و بدون جنبیش می شود.

- کارآفرین انگیزه داخلی بالایی برای انجام کار دارد. دقت کنید که اگر فردی دارای انگیزه بسیار قوی برای انجام کاری باشد و آن انگیزه در درون آن نباشد در هر لحظه ممکن است که فرد آن کار را رها کند. اما نیروی انگیزشی در کارآفرین در درون خود او وجود دارد و تا زنده هست به کار و فعالیت ادامه می دهد. تفاوت گرمای زمین و خورشید را مقایسه کنید، اگر خورشید برود زمین سرد خواهد شد اما اگر زمین برود خورشید همچنان گرم خواهد ماند

 

منبع: برگرفته از خانه کارآفرینی

 

 

 

شماره مطلب :25

عنوان موضوع ارسالی :  مشکلات مدارس در پرورش خلاقیت دانش آموزان
ارسال کننده :   ویدا نافلی شهرستانی  - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 



کودک هنگام تولد میزانی از خلاقیت را با خود به همراه می‌آورد و در حدود سن ۲ سالگی این خلاقیت نمود ظاهری پیدا می‌کند.

برای مثال کودک ۲ ساله بر چوبی سوار شده و می‌گوید این اسبم است یا با خمیر اشکالی می‌سازد که از نظر ما بزرگسالان بی‌معناست ولی برای او ماشین، آدم و چیز دیگری است، کودک پیش‌دبستانی وقتی قلم به دست می‌گیرد طرح‌هایش را آنچنان می‌کشد که از ذهن خلاقش نشأت گرفته است، خانه نقاشی او با خانه کلیشه‌ای که ما بزرگسالان در ذهن داریم متفاوت است، او پرشور و خلاق است، با اشیای گوناگون چیزهایی می‌سازد و در ذهن به آن جان می‌بخشد و داستان‌های خیالی می‌گوید، می‌خواهد بداند، کشف کند، او کنجکاو است و مشتاق، اما معما اینجاست که چرا این کودکان با استعداد و فعال به بزرگسالانی تبدیل می‌شوند که از به کارگیری تفکر هوشمند و خلاقیت خود لذت نمی‌برند، چرا و چگونه زندگی که چنان امیدوارکننده آغاز می‌شود در اکثر موارد پایانی یأس‌آور و ناخوشایند دارد؟

تحقیقات تورنس (۱۹۶۲) نشان داده است که کودکان تا سن ۱۰سالگی در اوج خلاقیت هستند اما وقتی در شرایط مدرسه قرار می‌گیرند و از آنها انتظار می‌رود که پاسخ‌های مشخص و قالبی به سؤالات بدهند و تحت ارزشیابی قرار می‌گیرند، خلاقیت آنها به تدریج کاهش می‌یابد. بنابراین باید سیستم آموزشی مدارس از حالت آموزگار محوری و تاکید بیش از حد به سطح بازگویی، خارج شده و به کودکان در آموزش نحوه تفکر و رسیدن به سطوح بالای شناختی یعنی فراشناخت کمک کند.

براساس اهداف منتشره از سوی وزارت آموزش و پرورش، «پرورش استعدادها و کمک به تقویت خلاقیت» یکی از اهداف آموزش و پرورش محسوب می‌شود و مدارس باید در راستای تحقق این هدف به رشد و پرورش خلاقیت دانش‌آموزان بپردازند؛ لیکن در اکثر موارد خودآگاه یا ناخودآگاه موجب تضعیف و حتی تضییع خلاقیت می‌شوند. از مهم‌ترین موانع پرورش خلاقیت در مدارس می‌توان موارد زیر را برشمرد:

تاکید بر محفوظات، تکالیف زیاد، عدم توجه به تفاوت‌های فردی، وجود کلاس‌های پرجمعیت، انضباط سخت و زورمدارانه، برنامه درسی و جدول ساعات غیرقابل انعطاف برای فعالیت‌های کلاس، عدم آشنایی معلمان با ویژگی‌های دانش‌آموزان خلاق، روش‌های تدریس سنتی و مبتنی بر معلم‌محوری، تاکید زیاد بر نمره دانش‌آموزان به عنوان ملاک خوب بودن، عدم پذیرش ایده‌های جدید، شخصیت جدی معلم، استهزاء و طعنه، تحت فشار قراردادن برای همنوایی با دیگران، فرهنگ سکوت در مقابل اظهارنظر معلم، تاکید بر تفکر همگرا به جای تفکر واگرا، عدم تجهیز منابع و امکانات و تکیه بر سطوح اولیه حیطه شناختی.

وجود شرایط فوق‌الذکر چون سد محکمی در مقابل توسعه خلاقیت دانش‌آموزان خواهد بود و در صورت از بین رفتن این شرایط، خلاقیت ارتقا پیدا خواهد کرد. در محیط مدرسه عوامل متعددی در خلاقیت دانش‌آموزان تاثیر می‌گذارد که در یک دسته‌بندی کلی به جو حاکم بر مدرسه، محتوا و مواد آموزشی ومعلم تقسیم می‌شوند، در اینجا هر کدام را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌دهیم.

الف) جو حاکم بر مدرسه

جان دیویی- متفکر بزرگ مسائل تربیتی- معتقد است مدرسه باید خودکاری دانش‌آموز را تشویق کند اساس کار مدرسه نباید فقط تبعیت و فرمانبرداری باشد و مقررات را مدار قرار ندهد تا دانش‌آموز بتواند به پرورش خلاقیت بپردازد. در صورتی که در حال حاضر مشکل اساسی مدارس این است که در آنها اندیشه‌های خلاق یاد گیرندگان به سبب غیرمعمول بودن، نه‌تنها مورد تشویق قرار نمی‌گیرند، بلکه مورد ایراد و سرزنش واقع می‌شوند؛ سرزنش دانش‌آموزان به خاطر داشتن رفتار و افکار غیرقالبی، می‌تواند ریشه‌های تفکر خلاق و توانایی کشف مسائل تازه را در همان روزهای نخستین آموزش مدرسه‌ای در آنها بخشکاند.

اگر بخواهیم خلاقیت دانش‌آموزان را توسعه دهیم و امکان بروز استعدادهای بالقوه را در آنان فراهم سازیم، باید در جو حاکم بر محیط آموزشی تجدیدنظر کنیم. برای مثال، نمی‌توان از دانش‌آموزان انتظار داشت که از جای خود تکان نخورند، در طرز نشستن، حرف زدن و لباس پوشیدن‌شان از یک الگوی واحد پیروی کنند، همان پاسخی را به سؤالات بدهند که از نظر معلم تنها پاسخ صحیح است و در عین حال خلاق هم باشند. البته منظور این نیست که هرج‌ومرج و بی‌نظمی در مدرسه حاکم باشد، زیرا لازمه هر آموزشی نظم است. هدف برقراری نظم و مقررات قابل انعطاف است. یعنی نظم مربوط به مسائل کلی باشد و جزئیات رفتار و گفتار را تحت تاثیر قرار ندهد.

اگر مدرسه به جای جوی سلطه‌جویانه و غیرقابل انعطاف‌ از جوی مناسب و حمایت‌کننده برخوردار باشد، هم معلم با احساس امنیت و آسودگی خیال می‌تواند به ارائه طرح‌های جدید و موثر بپردازد و هم دانش‌آموزان با اعتماد به نفس و ایمنی روان‌شناختی به انجام فعالیت‌های خلاق می‌پردازند.

ب) محتوا و مواد آموزشی

امروزه در دنیا یکی از مباحثی که در امر یاددهی – یادگیری به شدت روی آن تاکید می‌شود، یادگیری چگونه «فکر کردن» و چگونه «یاد گرفتن» است، نه «چه یاد گرفتن». گاهی توجه بیش از حد به «چه یاد گرفتن»‌سبب می‌شود از نظر کمیت مفاهیم زیادی را در ذهن دانش‌آموزان انباشته کنیم- به آنها ماهی می‌دهیم آن هم به مقدار زیاد که ناچارند مازاد آن را دور بریزند- و توجهی به چگونگی یاد گرفتن آنها و مفید بودن مواد آموخته شده برای زندگی حال و آینده دانش‌آموزان نداشته باشیم. با توجه به این مطالب برای طرح‌ریزی محتوا و مواد آموزشی توجه به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد که عبارتند از:

۱ – ایجاد پیوند عاطفی و شناختی با برنامه درسی:

دانش‌آموزان زمانی محتوای یک برنامه درسی را به نحو مطلوب یاد می‌گیرند که این محتوا، با توانایی‌های آنان مطابقت داشته باشد، محتوا زمانی قابل یادگیری است که با توجه به دانش پیشین و تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان انتخاب شده باشد، در این صورت بین دانش‌آموز و محتوای آموزشی پیوند شناختی برقرار می‌شود.

مطالب آموزشی باید برای فرد مفید باشد- یعنی یاد گرفتن و یاد نگرفتنش یکسان نباشد- اگر دانش برای دانش‌آموز معنادار بوده از زندگی او نشأت گرفته باشد و برای آینده او مفید باشد، با اطمینان می‌توان گفت پیوند عاطفی بین فراگیر و برنامه درسی پیوند عاطفی برقرار شده است.

۲ – فرصت مناسب برای فعالیت یادگیری چندگانه:

تدارک فرصت‌های یادگیری، توصیف‌کننده جوی از یادگیری است که طی آن دانش‌آموزان به طیفی از معانی و مفاهیم دست می‌یابند. فرصت‌های یادگیری ارائه شده باید زمینه‌های خوداتکایی و خودآموزی دانش‌آموزان را فراهم سازد. توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که محتوا نباید بر «دانش نظری» تمرکز داشته باشد، بلکه توجه به عنصر فعالیت‌ها و مهارت‌ها دانش‌آموز را از نظر روانی آماده یادگیری مداوم و خلاق می‌کند.

۳ – ارتباط محیط کلاس با محتوا و ضوابط برنامه

در تنظیم محتوا براینکه باید شرایط و ویژگی‌های محیط کلاس، مورد توجه دقیق برنامه‌ریز قرار گیرد، باید زمان و بودجه کافی جهت اجرای مناسب برنامه مطلوب اختصاص داده شود.

۴ – ارتباط مواد آموزشی و محتوا

امروزه در برنامه‌ریزی درسی بسته‌های آموزشی شامل کتاب درسی، کتاب‌های کمک‌آموزشی، وسایل آموزشی، سؤالات ارزشیابی و راهنمای درسی همه با هم در نظر گرفته می‌شوند، در بسیاری از کتاب‌های درستی تحولات مثبتی در حال رخ دادن است و اندکی از برنامه‌های تلویزیونی سعی دارند در راستای برنامه‌های آموزش و پرورش گام بردارند اما باید توجه داشت که همگام با تحولات کتاب‌های درسی و به طور کلی بسته آموزشی (این بسته‌های آموزشی باید در اختیار همه مدارس قرار گیرد) معلمان نیز باید آمادگی و مهارت لازم جهت ارائه محتوای مطلوب را کسب کنند، چرا که یک طرح مطلوب و خلاق زمانی موفق است که به اجرا درآید. نمی‌توان دروسی را که برای الگوهای تدریس فعال طرح‌ریزی شده با روش سنتی و معلم محور اجرا کرد و انتظار موفقیت داشت.

ج) معلم

معلمان در فرآیند یاددهی- یادگیری و ایجاد تفکر خلاق در دانش‌آموزان دارای نقش اساسی هستند. خلاقیت معلم، نگرش وی نسبت به خلاقیت، سبک تدریس، شیوه اداره کلاس و حتی شخصیت معلم در پرورش تفکر خلاق و ایجاد تفکر انتقادی نسبت به مسائل دانش‌آموزان تاثیر فراوانی دارد. در واقع موثرترین و کارسازترین مولفه نظام تعلیم و تربیت معلم است. این بدان معنا نیست که سایر مولفه‌های نظام تعلیم و تربیت از قبیل برنامه درسی، مدیریت و... بی‌تاثیر است، بلکه اولا تاثیرگذاری این مولفه‌ها با معلم برابری نمی‌کند و ثانیا این تاثیرگذاری نوعا به صورت مستقیم نبوده و با عبور از صافی معلم که مرکب از ذهنیت‌ها، نگرش‌ها و قابلیت‌های اوست، نهایتا بر دانش‌آموز تاثیر می‌گذارد.

همچنان که بیان شد معلم از ابعاد و جنبه‌های مختلف در شکوفایی خلاقیت دانش‌آموزان موثر است. به همین جهت در ادامه بحث این جنبه‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.

۱ – نحوه نگرش معلم

نگرش و دیدگاه معلم نقش مهمی در پرورش خلاقیت دانش‌آموزان ایفا می‌کند. اکثر معلمان از شاگرد بسیار سازگار که اجتماعی، با ادب و خویشتن‌دار و مطیع قدرت است، خشنود و راضی هستند. در مقابل دانش‌‌آموزان خلاق به سبب آنکه سؤالات متعدد مطرح می‌کند، قوه تخیل فوق‌العاده دارند، با جمع هماهنگ نیستند، اغلب دردسرآفرین هستند و به طور کلی رفتارشان قابل پیش‌بینی نیست، مورد استقبال معلمان قرار نمی‌گیرند.

براساس یافته‌های گتزلز و جکسون شاگردانی که تفکر واگرای بالاتری دارند کمتر از همگراها محبوب معلمان هستند؛ شاید افکار واگرا اغلب مبتکرانه و ارزشمند باشند، از سوی دیگر ممکن است عجیب و احمقانه به نظر برسند و سبب شوند که معلم شک کند که شاید کودک می‌خواهد بازی درآورد، در نتیجه این برداشت نه‌تنها از ابتکار استقبال نمی‌شود بلکه سرکوب نیز می‌شود. همچنین برونر می‌گوید که معلمان در آموزش و پرورش عادت دارند که به پاسخ‌های درست پاداش دهند و پاسخ‌های غلط را مجازات کنند. این امر سبب می‌شود کودکان میلی به تلاش برای یافتن پاسخ‌های بدیع نداشته باشند، زیرا بی‌تردید با انجام این کار احتمال خطا بیشتر می‌شود. معلم باید آماده کار در حال و هوایی باشد که تلاش‌های خلاق در آن تشویق می‌شوند و پاداش می‌گیرند، نه در محیطی که فقط راه‌حل‌های محتاطانه و همگرا تشویق می‌شوند.

۲ – نقش الگویی معلم

آرتور کاترین و رابرت بی‌ساند معتقدند که معلمانی که از خود رفتار خلاق نشان می‌دهند، محیط‌های کلاس درسی به وجود می‌آورند که خلاقیت را ارتقا می‌دهد. به علاوه آمابیل (1989) معتقد است که معلمان با بیان آزاد احساس خویش مانند عشق، شادی و کنجکاوی نسبت به امور می‌توانند الگوی مناسبی برای کودکان باشند. در واقع معلم نواندیش به صورت خودبه‌خودی دانش‌آموز خود را نواندیش می‌کند؛ یعنی روحیه، احساس، عاطفه و انگیزه پرجوش‌وخروش را به دانش‌آموز انتقال می‌دهد. در اصل حتی اگر معلم به دانش‌آموز چنین صفت یا خصلتی را انتقال ندهد، خود دانش‌آموز چنین روحیه مثبتی را از معلم می‌گیرد و شاید سرایت چنین خوی و خصلتی از سوی معلم به دانش‌آموز برخاسته از اصل سرایت روانی است. پس چه انتقال خودآگاه و چه انتقال ناخودآگاه چنین توانمندی‌ای هر دو موجب پرورش نواندیشی و نوآوری شاگرد می‌شود.

البته این بدان معنا نیست که آموزگارانی که خود خلاق نیستند نمی‌توانند خلاقیت را در دانش‌آموزان تشویق کنند، بلکه هر آموزگاری می‌تواند کوشش کند خلاقیت را در دانش‌آموز بازشناسی و فرصت‌هایی برای وقوع آن فراهم سازد.

۳ – نقش عاطفی معلم

ایجاد شرایط مساعد برای رشد خلاقیت، مستلزم وجود جوی صمیمی و مطمئن در کلاس درس است. دانش‌آموز باید بتواند با آسودگی در کلاس به اظهارنظر بپردازد و بدون نگرانی هر سؤالی را که در ذهن دارد مطرح کند. معلمان خشک، مقرراتی و مستبد- آنها که دانش‌آموزان را برای صحیح نشستن در نیمکت‌های منظم و مستقیم ردیف شده و محکم نگهداشتن پاها روی زمین تشویق می‌کنند- با مجبور کردن دانش‌آموز به اطاعت زیاد از مقررات قراردادی و تنبیه کارهای اشتباه کودکی که می‌خواهد به ناشناخته‌ها دسترسی یابد خلاقیت را خاموش می‌کنند. آنها با عدم توجه و یا پاسخ ندادن به سؤالات، پرسش‌گرایی لذت‌بخش کودکان خردسال را خرد می‌کنند.
با توجه به مطلب فوق، نظام آموزش و پرورش زمانی موفق به پرورش خلاقیت در دانش‌آموزان و به تبع آن پرورش نیروی انسانی کارآمد و خلاق برای جامعه خواهد شد که با تمام توان فرهنگی و امکانات اقتصادی برای حذف موانع موجود در مسیر پرورش خلاقیت اقدام کند.


 

منبع: نویسنده : سعیده فلاح‌تفتی-برگرفته از سایت amoozak.org

 

 

 

 

شماره مطلب :24

عنوان موضوع ارسالی :  ایجاد جرقه‌های خلاقیت در تیم‌های کاری
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی  - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


مدیران ارشد امروزه می‌توانند با به کار بردن بینشی عملی از علم عصب‌شناسی، خود و تیم‌شان را خلاق‌تر سازند.


اگرچه خلاقیت اغلب ویژگی ممتاز افراد خاص در نظر گرفته می‌شود، هر فرد یا گروهی می‌تواند خلاق‌تر شود یا به عبارتی توانایی خود را در‌ایجاد پیشرفت‌هایی که به رشد بیشتر و عملکرد بهتر سازمان می‌انجامد، بهبود بخشد.


در واقع‌، تجربه ما در مورد صدها تیم شرکتی که اعضای آنها از رده‌هایی از مدیران اجرایی گرفته تا نمایندگان تازه کار فروش را شامل می‌شد, نشان می‌دهند که شرکت‌ها می‌توانند با استفاده از تکنیک‌های نسبتا ساده خلاقیت کارمندان را در هر سطحی افزایش دهند.


نکته کلیدی در بهبود و ارتقاي نوآوری تمرکز بر پیش‌داوری‌های افراد است. دانشمندان علوم اعصاب از جمله «گرگوری برنز» از دانشگاه «اموری» دریافته‌اند که در مغز انسان بین خلاقیت و پیش زمینه‌های ذهنی افراد ارتباطی ذاتی وجود دارد.


برنز می‌گوید، برای‌ اینکه به درک متفاوت و تازه‌ای از مسائل دست یابیم باید مغز خود را در معرض بمباران مسائلی که تا به حال با آنها روبه‌رو نبوده‌ایم، قرار دهیم.‌این کار بسیار ضروری است؛ زیرا روند تکاملی مغز به سوی ‌ایجاد کارآیی بالاتر است و مغز به طور معمول میانبرهایی برای ذخیره انرژی پیدا می‌کند.


درک اطلاعات به راه‌های معمول نیاز به صرف انرژی اندکی دارد. ما تنها با وادار کردن مغز به طبقه بندی مجدد اطلاعات و حرکت فراتر از الگوهای فکری همیشگی‌، می‌توانیم به شیوه‌های بدیع و خلاقانه دست یابیم.


در‌این مقاله ما می‌خواهیم چهار روش عملی را مورد بررسی قرار دهیم که مدیران اجرایی می‌توانند با به کار بردن آنها، در تفکراتی که طی سال‌ها در شرکت‌ها ریشه دوانیده دگرگونی‌ایجاد کرده و خلاقیت را افزایش دهند.


ما ادعا نمی‌کنیم که یک شیوه جدید را ابداع کرده‌ایم. آنچه ما انجام داده‌ایم توجه به قدرت ناشی از به کارگیری همزمان شیوه‌های موجود برای دستیابی به راه حل‌های جدید برای حل مشکلات دیرپای شرکت‌ها است.


خود را کاملا درگیر کار کنید


برای خلاق بودن نیاز است تا دیدگاه‌هایی را که از قبل وجود داشته از بین ببریم. متاسفانه ذهن انسان‌ها قدرت حیرت آوری در حمایت از روش‌های قدیمی‌نگاه به جهان و رد تمام شواهد متضاد با باورهای دیرین خود دارد.


تحقیقات علمی‌نشان می‌دهد که حتی مشاهده حقایق فراوان (در رد باورهای قدیمی) نمی‌تواند باعث شود که افراد (حتی افراد تحصیل‌کرده) باورها و اعتقادات گذشته خود را ترک کنند.


راه‌حل‌این مشکل تجربه شخصی است: دیدن وتجربه کردن یک امر می‌تواند تحولی در شیوه تفکر افراد‌ایجاد کند که هیچ گاه بحث‌های انتزاعی در اطراف میز اتاق‌های کنفرانس چنین توانایی را نخواهد داشت.


بنابراین شروع تمرینات با هدف‌ایجاد خلاقیت یا رسیدن به‌ایده‌های جدید را در خارج از دفتر کار خود شروع کنیم و بهتر است برای رسیدن به‌این هدف تجربیاتی را برای افراد طراحی کنیم که به طور مستقیم باورهای کهنه افراد را نشانه می‌گیرند.


تجربه یک خرده فروشی موفق در شمال آمریکا را در نظر بگیرید که می‌خواست با‌ایجاد تغییراتی در ساختار مغازه خود تجربه خرید مشتریان را نیز بهبود بخشد.


این بنگاه با هدف‌ایجاد خلاقیت در کارکنان، چندین گروه سه تا چهار نفره از کارکنان را برای به دست آوردن تجربه در خرده فروشی‌های دیگر و به دست آوردن تجربه‌ای متفاوت با آنچه خود داشته‌اند به بنگاه‌های مختلفی اعزام کرد.


تعدادی از آنها به فروشگاه «سفورا» که خرده‌فروش محصولات آرایشی بهداشتی است رفتند.


ویژگی‌این فروشگاه‌، فروش بیش از دویست مارک متفاوت محصولات آرایشی و شیوه متفاوت فروش آنها است. آنها برای تشویق مشتریان به خرید، بهترین و سالم‌ترین محصولات را به آنها پیشنهاد می‌کنند، بدون‌اینکه نسبت به هیچ یک از‌این محصولات وفاداری خاصی داشته باشند.


تعدادی دیگر به فروشگاه خرده فروشی «بلوجینزبار» رفتند. افراد باقیمانده دیگر به فروشگاه فردی ماهر در ساخت شکلات رفتند.


سپس کارمندان هر یک از تیم‌ها تجربیات متفاوتی را که از بازدید فروشگاه‌ها، شیوه‌های فروش‌، صحبت کردن با مسوولان فروش و گرفتن عکس از مشاهداتشان به دست آورده بودند را در یک جلسه برای طرح ‌ایده‌های جدید با یکدیگر به اشتراک گذاشتند.


کارمندان‌این بنگاه خرده فروش با دیدن عملکرد سایر بنگاه‌ها از نزدیک توانستند دیدگاه‌های سرسختانه خود را در مورد عملکرد بنگاه کنار گذارند.


این تحول به نوبه خود منجر به‌این شد که آنها با مفاهیم جدید خرده فروشی که تا قبل از‌این چیزی در مورد آنها نشنیده بودند، آشنا شوند. نتایجی که آنها از مشاوره با متخصصین به دست آوردند شامل دو نکته کلیدی بود:
1) چیدمان محصولات در فروشگاه براساس رنگ آنها باشد.(به جای‌اینکه براساس کارخانه سازنده انجام گیرد).


2) تغییر طراحی فروشگاه‌ها به طوری که افراد خبره برای دادن مشاوره به خریداران مدام در دسترس آنان باشند.
علاوه بر‌این گروهی از مدیران ارشد اجرایی یک بانک بین‌المللی از شعب دو بانک رقیبشان و فروشگاه محلی اپل بازدید کردند تا بدین وسیله بتوانند‌ایده‌های نوآوری را در سازمان خود توسعه دهند.


بعد از اولین بازدیدها و توجه خاص به نحوه رفتار مصرف‌کنندگان،‌این مدیران ارشد باورهایی را که مدت‌ها در تفکرات آنها ریشه دوانده بود، به چالش کشیدند.


یکی از‌این مدیران می‌گوید: «من در‌این بازدیدها، شعبه‌هاي بانکی از جمله شعبه خود را از دیدی متفاوت نگاه کردم.» مدیر دیگری می‌گوید: «بسیاری از ما تلاش می‌کنیم با تغییر برخی امور ظاهری شیوه‌های کهنه بانکداری خود را نو جلوه دهیم، بدون‌اینکه تغییری در امور زیربنایی فعالیت‌های خود به وجود آوریم.»


پیشنهادهای ما به شرکت‌هایی که به دنبال زمینه‌سازی برای بالا بردن خلاقیت کارمندان خود هستند یا مدیرانی که می‌خواهند توانایی‌هایی را در جهت تفکرخلاقانه به دست آورند به شرح زیر است:


1) کالای تولیدی خود را بخرید و تجربه خود را به عنوان مشتری شرکت خود ثبت کنید.
2) به عنوان یک مشتری از فروشگاه‌ها و شرکت‌های دیگر (از جمله رقبا) دیدن کنید و تجربه خود از خرید از آنها را با تجربه مشابه در مورد شرکت خود مقایسه کنید.
3) به انجام تحقیقات آنلاین و جمع‌آوری اطلاعات در مورد یکی از محصولات یا خدمات شرکت خود (یا رقبای خود) به مانند یک مشتری عادی بپردازید. سعی کنید تحقیق در مورد شرکت خود را با داشتن سوال مشخصی در ذهن در مورد یک کالا یا خدمت خاص
انجام دهید.
4) با مصرف‌کنندگان واقعی در مکان‌هایی که آنها خرید می‌کنند، صحبت کنید و توجه کنید آنها در هنگام خرید از چه گزینه‌هایی در تصمیم‌گیری خود استفاده می‌کنند و همچنین چه مدت زمانی را صرف تصمیم‌گیری می‌کنند.


 

منبع: برگرفته از  http://www.donya-e-eqtesad.com  مترجم پریسا حبیبی- McKinsey Quarterly

 

 

 

شماره مطلب :23

عنوان موضوع ارسالی :  یک آشپزخانه مملو از خلاقیت
ارسال کننده : ویدا نافلی  شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 



در شهر چنگدو آشپزخانه ای به نام آشپزخانه خانواده یو وجود دارد که به عنوان اولین شهر خوش خوراک آسیا در لیست یونسکو ثبت شده است و غذای سیچوان را متحول کرده است.


به گزارش نامه به نقل از برترین ها، در شهر چنگدو آشپزخانه ای به نام آشپزخانه خانواده یو وجود دارد که به عنوان اولین شهر خوش خوراک آسیا در لیست یونسکو ثبت شده است و غذای سیچوان را متحول کرده است.

با آنکه طعم غذاها آشنا هستند، ولی در کل خوراک آشپزخانه خانواده یو در چنگدو، سیچوان، اصلاً معمولی یا بی خطر نیست.

حتی ساده ترین غذای سرآشپز که نان لوبیا قرمز بخارپز است به شکل جوجه تیغی خوراکی تزئین می شود.


رعایت جزئیات هنری در تزئین غذاها باعث شده که این آشپزخانه در صدر لیست غذاخوری های چنگدو قرار بگیرد. این شهر سیچوان یکی از بهترین مقاصد دوستداران خوراکی و غذا در کل دنیاست.

در سال 2010 چنگدو اولین شهر آسیا و دومین شهر دنیا در لیست یونسکو از خوش خوراک ترین شهرهای دنیا شد.


در این آشپزخانه که در واقع یک خانه سنتی در سیچوان است، غذاها به سبک مرسوم چینی سرو می شوند.

قبل از آمدن به اینجا باید رزرواسیون انجام شود. به مشتریان منو ارائه نمی شود و فقط 16 اشتهاآور سرد با دقت خاصی جلوی روی آنها روی میز چیده می شود.


بعد از این 16 اشتهاآور، که نماینده 16 غذای بعدی هستند، سه نوع غذای دیگر آورده می شود که با گوشت اردک، کنجد، گوشت خرگوش با روغن فلفلی و مرغ ادویه زده درست می شوند.


یو همه مواد اولیه را به صورت ارگانیک و تازه و دستچین تهیه می کند. خلاقیت او فقط مختص به غذای او نیست، بلکه یو دو نماد اصلی چین یعنی خوشنویسی و کوفته را هم با هم تلفیق کرده است.


 

منبع: برگرفته از Namehnews.ir

 

 

 

شماره مطلب :22

عنوان موضوع ارسالی :  معماری و فضاسازی خلاق برای کودکان
ارسال کننده :  میترا نیرومند    - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


هر کودکی، بر روی کره زمین، زمانی آرزوی دنیایی پاک تر را در دل پرورانده است. دنیایی مزین به باغ جادویی پر از عجایب، مخفیانه – امن – مکانی برای تفرج و تماشای بی پایان. کودکان به سبب محدودیت های جسمی و روانی خود در قیاس با بزرگسالان ، تاثیر پذیری بیشتر و عمیق تری داشته و در عوض، تاثیر گذاری کمتری بر محیط دارند و به این ترتیب بیش از بزرگسالان اجباراً تابع شرایط محیطی اند.

 

کودکان حساس ترین و تاثیر پذیرترین گروه سنی جامعه را تشکیل می دهند و در حساس ترین و مهمترین سال های زندگی شان یعنی زمانی که پایه های رشد شخصیتی- ذهنی- جسمی و اجتماعی آنها شکل می گیرد تا زمانی که وارد شهر می شوند نیازمند این هستند تا زندگی اجتماعی را در مقیاس خود تجربه کنند و این امر مستلزم فراهم بودن فضایی کودکانه و صمیمانه است. فضایی به دور از هیاهوی دنیای بزرگتر، دنیای پر از شادی با رنگ های زیبا که در آن کودک فرصت بیان افکار تازه و پرورش و رشد استعداد هایش را داشته باشد، فضایی که زمینه ای مناسب برای خلاقیت کودکان فراهم آورد.
 


دریافت‌ حسی‌ کودک‌ از فضا


کودک‌ باید در برخورد با احجام‌ و بناها و همین‌ طور در ارتباط و زندگی‌ درون‌ آنها احساس‌ راحتی‌، عدم‌ ترس‌ و آرامش‌ کند. تاریکی‌ بیش‌ از هر چیز دیگری‌ او را می‌ترساند.


فضاهایی‌ با رنگهای‌ شاد و روشن‌ و گاهی‌ رنگهایی‌ با فرمهای‌ نامشخص‌ (مثل‌ حالتی‌ که‌ در نقاشی‌ با آبرنگ‌ پدیدمی‌آید) موضوعات‌ رویائی‌ و خیال‌انگیز را القا می‌کند و در کودک‌ احساسی‌ چون‌ عاطفی‌، رفیق‌، مهربان‌، رویائی‌، وپروازدهنده‌ بودن‌ را القا می‌کند. همچنان‌ که‌ فضاها برای‌ کودکانی‌ با سن‌ بالاتر طراحی‌ گردد از رنگهایی‌ ملایم‌ با مرزهای‌مشخص‌، جزئیات‌ بیشتر در بنا و انحناهای‌ نرم‌ در طراحی‌ فضا می‌توان‌ استفاده‌ کرد. ادراک‌ فضا کار بسیار دشواری‌ است‌. کودک‌ باید در عین‌ حال‌ هم‌ خود را از دنیای‌ اطرافش‌ تمیز دهد و هم‌ این دنیا راتجزیه‌ و تحلیل‌ کند. این‌ عمل‌ را بوسیله‌ شناختن‌ اشیاء اطرافش‌ انجام‌ می‌دهد.

کودکان‌ و معماری‌


لازم‌ است‌ که‌ دنیای‌ صنعتی‌ و پرسروصدای‌ ما با ایده‌آل‌های‌ انسان‌ متمدن‌ و عناصر تشکیل‌ دهنده‌ فضای‌ زندگی‌ او آشتی‌ کند.


پس محیطی که برای کودکان طراحی می کنیم ، میبایست شامل فضاهای زیر باشد:‌


1. فضاهای طبیعی (Nature space) مانند درخت و آب و موجودات زنده که اساسی ترین و مهمترین فضا را برای کودکان تشکیل می دهد.
2. فضاهای باز (Open space) فضاهای گسترده ای که بچه ها بتوانند به اندازه دلخواه در آن بدوند و انرژی های درونیشان را تخلیه کنند.
3. فضاهای راه ها (Rood space) راه ها و جاده ها قبل از حضور ماشین، زمین اصلی بازی بچه ها بوده است . راه هایی هستند که بچه ها در آن همدیگر را ملاقات می‌کنند و شبکه ای است که فضاهای متنوع را به هم وصل می کند.
4. فضاهایی برای ماجرا جویی (Advanture space)‌ اینها فضاهایی هستند پر از پیچیدگی، که قوه تجسم و تخیلی کودکان بواسطه بودن در این فضاها تقویت می شود
5. فضاهای مخفی (Hide out space) استقلال کودکان از طریق این فضاهای مخفی رشد می یابد.
6. ساختار های بازی (‍Play structure space) فضاهایی هستند که با ساختار بازی دریانشان در مکان هایی که بازی اهمیت می یابد. این قبیل فضاها به عنوان زمین های بازی شناخته شده است.


معمار یک‌ مربی‌ است‌ و بعد از پدر و مادر، اولین‌ مربی‌ کودک‌ است‌؛ تعلیم‌ و تربیت‌ او از طریق‌ اشکال‌ ساخته‌ شده ‌بدست‌ او، که‌ محیط اطراف‌ کودک‌ را تشکیل‌ می‌دهند، منتقل‌ می‌شوند. به‌ همین‌ دلیل‌ ارتباط میان‌ کودک‌، معماری‌ و فضا در بطن‌ مساله‌ انسانی‌ کردن‌ تمدن‌ قرار دارد.


کودک امروز، به‌ دلیل‌ رهایی‌ از سنت‌های‌ پیشین‌، راحت‌تر از انسان‌ بالغ‌ می‌تواند خود را با تازه‌ها یا حتی‌ جسارت های ‌معماری‌ و شهرسازی‌ معاصر تطبیق‌ دهد. او به‌ راحتی‌ می‌تواند طرفدار و نیز الهام‌ دهنده‌ اشکال‌ تازه‌ باشد. برای‌ دستیابی‌ به‌ این‌ هدف‌، معمار باید از سویی‌ کودک‌ و فضا و خواست های‌ او را درک‌ کند و نیازها و مشکلات‌ او راشناخته‌ و روشهای‌ برطرف‌ کردن‌ آنها را بیابد و از سوی‌ دیگر باید به‌ محیطی‌ که‌ کودک‌ امروز در آن‌ به‌ سر می‌برد آشنا باشد و آن‌ را به‌ خوبی‌ درک‌ کند.


پیشرفت‌ و شناخت‌ از خود،هم‌ ارز و مکمل‌ ادراک‌ فضاست‌. بواسطه یک‌ یادگیری‌ طولانی‌ که‌ تمام‌ دوران‌ کودکی‌ را در برمی‌گیرد یاد می‌گیریم‌ که‌ برفضا تسلط پیدا کنیم‌ همانطور که‌ یاد گرفته‌ بودیم‌ به‌ وجود خود تسلط داشته‌ باشیم‌. نحوه‌ به‌ وقوع‌ پیوستن‌ این‌ یادگیری ‌بر پایه‌ تعادل‌ درونی‌ ما استوار است‌. به‌ همین‌ دلیل‌ اولین‌ تجربیات‌ کودک‌ در این‌ رابطه‌ بسیار مهم‌ هستند. تعلیم‌ و تربیت‌ موفق‌ و صحیح‌ باید بدون‌ ایجاد برخوردهای‌ جدی‌، او را در پیدا کردن‌ موقعیتش‌ در فضا یاری‌ دهد تا بتواند مرکزیت‌ خود را در آن‌ بیابد. منظور از این‌ فضا، یک‌ محدوده‌ سرد هندسی‌ نیست‌ بلکه‌ هدف فضایی‌ فعال‌ و تأثیرگذار است‌. این‌ فضا در عین‌ حال ‌هم‌ دارای امنیت‌ است‌ و هم‌ آزادی‌. فضایی‌ که‌ ما را دربرگرفته‌ است‌ در شکل‌ گیری‌ شخصیت‌ ما شرکت‌ می‌کند و خلوت‌ ما را محافظت‌ می‌نماید. این‌ فضا، با توجه به شرایط هر فرد‌ یا دوران‌ مختلف‌ زندگی‌، بزرگ‌ و کوچک‌ می‌شود.

کودکان و رنگ ها
رنگ ها در شخصیت انسان ها، بخصوص کودکان تاثیر بسزایی داشته، باعث ایجاد تجربه های هیجانی از قبیل شادی، خنده، غم، اندوه، آرامش، تحریک پذیری، سکون و هیجان می شود.

 در کودکان این خصیصه شدت می یابد، آنان به سبب روح پاک و بی آلایش و شاد و پر طراوت خویش رنگ های زنده و مرکب که در ترکیبی مناسب با هم قرار گرفته باشند را ترجیح می دهند این موضوعی است که رد طراحی و تزئین و رنگ آمیزی فضاهای داخلی و ترکیبات مناسب رنگی فضاهای طبیعی باید مورد توجه قرار گیرد با رنگ‌های مختلف می توان اندازه و وزن یک شی معین را کوچک یا بزرگ ، سبک یا سنگین جلوه داد. اصولاً رنگ های گرم و روشن باعث توسعه اشیاء شده به آنها وسعت می دهند و بالعکس رنگ‌های سرد و تیره باعث می شوند اشیاء کوچکتر از اندازه خود به نظر آیند.


رنگ ها سه دسته اند:
1- اصلی که شامل سه رنگ قرمز – آبی و زرد می شوند.
2- فرعی که از ترکیب سه رنگ اصلی به دست می آیند مثل سبز – نارنجی – بنفش
3- رنگ های میانه که از ترکیب رنگ اصلی به علاوه رنگ فرعی بدست می اید که 6 عدد هستند زرد مایل به سبز و غیره – آبی مایل به سبز و ...
از رنگ به 2 طریق استفاده می کنند.
1- نمونه سازی طبیعی و عینی- مثلاً دریا به رنگ آبی و چمن به رنگ سبز رسم می شود.
2- استفاده از رنگ هایی که به طور ناخودآگاه به ذهن می رسند و قانون خاصی ندارند.


در مبحث هنر، رنگ به خودی خود وسیله پر قدرتی برای بیان و نشان دادن حالت های عمیق درونی است نقاشی کودکان نمونه روشنی از ارائه رنگ های متنوع در سطح وسیع می باشد. فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از موضوع نقاشی کودکان نشانگر خلاء عاطفی و یا گاهی دلیل بر گرایش های ضد اجتماعی اوست کودکان سازگار در نقاشی های خود از 5 رنگ استفاده می کنند در حالی که کودکان گوشه گیر و یا‌آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند بیشتر از یک یا دو رنگ بکار نمی برند.


رنگ های گرم تحریک کننده ، سبب فعالیت، جنب و جوش، الهام دهنده روشنی، شادی زندگی و مولد حرکتند، در حالی که رنگ های سرد بر عکس موجد حالت های انفعالی، سکون، بی حرکتی و تلقین کننده غم و اندوه هستند. تماشای رنگ های گرم میزان ضربان قلب را تشدید می کند و برای فضای پر هیجان کاربرد دارند در میان رنگ های گرم، رنگ سرخ بقدری نافذ و سریع الحرکت است که از هر رنگ دیگر زودتر به چشم می خورد.


دریافت‌ رنگ‌ها


کودکان‌ توجه‌ بیشتری‌ به‌ رنگ های‌ اشباع‌ شده‌ اولیه‌ دارند. چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ عکس‌ العمل‌های‌ اولیه‌ کودکان ‌نسبت‌ به‌ رنگ ها در اثر خصوصیات‌ عاطفی‌ بروز می‌کند ولی‌ با گذشت‌ زمان،‌ کودک‌ یاد می‌گیرد که‌ آنها را مشاهده‌ نماید و دقیقاً آنها را درک‌ کند. با این‌ وجود باید اذعان‌ کرد که‌ در یک‌ آزمایش‌ نوزادان‌ 15 روزه‌، آنها توانستند نورهای‌ رنگی ‌منعکس‌ شده‌ برروی‌ دیوار را از همدیگر تمیز دهند.

 رنگ‌ قرمز اولین‌ رنگی‌ است‌ که‌ کودکان‌ بطور صحیح‌ از آن‌ نام‌ می‌برند و بعضی‌ اوقات‌ رنگ‌ آبی‌ را کودکان‌ بعنوان‌ رنگ ‌ضد قرمز می‌ دانند. در بعضی‌ مواقع‌ کودکان‌ رنگها را با اشیایی‌ که‌ بدان‌ رنگها هستند بخاطر می‌آورند و مثلا می‌گویند زرد مانند زرده‌ تخم‌مرغ‌.


موضوع‌ فوق‌ نشان‌ می‌دهد که‌ کودک‌ به‌ کندی‌ قادر خواهد بود که‌ رنگها را از اشیاء انتزاع‌ نموده‌ و آنها را بعنوان ‌خصوصیات‌ مستقلی‌ بخاطر آورد.

تاثیر شرایط محیطی :


1- نور و روشنایی: نور یکی از اصول معماری در تامین آسایش بصری فضا می باشد که تاثیرات روانی آن در انسان ها متفاوت است. تحقیقات ثابت کرده است که نور طبیعی و شفاف بر روی حواس کودکان تاثیر مبتنی وارد از دید کودکان این فضاها دوستانه و با نشاط هستند . نور کافی و نورپردازی مناسب در فضاها موجب می شود که میل و رغبت کودکان افزایش یابد.


2- دقت عمل و تمرکز حواس افزایش یابد و سلامتی چشم و قدرت بینایی محفوظ مانده و از خستگی اعصاب جلوگیری می کند.


3- باعث ایجاد تنوع و تاکید فضایی می گردد.


از آنجا که کودکان در پذیرش تنش و خستگی تحمل کمتری دارند، از نور پردازی های ادارای تضاد شدید ، چه بصورت مصنوعی و چه به صورت طبیعی که باعث ایجاد خستگی و تنش می شود، باید پرهیز کرد.


در نتیجه نور ملایم و یکنواخت در مورد فضاهای کودکان مطلوب به نظر می رسد. البته به جز در مواردی که با تنوع در نور پردازی سعی در تاکید فضایی داریم.


سر و صدا: کودکان صداها را دوست دارند و به طور کلی صداهای ملایم زمینه ، به تخیل کودکان کمک می کند و آنها را به زندگی بیرون مرتبط می سازد سر و صدای ناشی از ترافیک کاربری های تجاری و کارگاه های صنعتی از اصوات نامطلوب فضاهای کودکان هستند. این فضاها نباید از لحاظ آگوستیکی مرده باشند.


تهویه برای کار کردن با حداقل خستگی و تامین سلامت کودکان، تهویه خوب در فضاهای آموزشی، مخصوصاً در کلاس درس ضروری است.


1- تعیین صحیح محل وقوع بازشوها نسبت به جهت وزش باد.
2- استفاده از مصالح مناسب در جداره ها.
3- استفاده از گیاهان و درختان جهت تهویه طبیعی محیط پیرامون.


 

منبع: برگرفته از سایت : http://www.daneshju.ir

 

 

شماره مطلب :21

عنوان موضوع ارسالی :  مشکلات مدارس در پرورش خلاقیت دانش آموزان
ارسال کننده :   میترا نیرومند   - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


کودک هنگام تولد میزانی از خلاقیت را با خود به همراه می‌آورد و در حدود سن ۲ سالگی این خلاقیت نمود ظاهری پیدا می‌کند.

برای مثال کودک ۲ ساله بر چوبی سوار شده و می‌گوید این اسبم است یا با خمیر اشکالی می‌سازد که از نظر ما بزرگسالان بی‌معناست ولی برای او ماشین، آدم و چیز دیگری است، کودک پیش‌دبستانی وقتی قلم به دست می‌گیرد طرح‌هایش را آنچنان می‌کشد که از ذهن خلاقش نشأت گرفته است، خانه نقاشی او با خانه کلیشه‌ای که ما بزرگسالان در ذهن داریم متفاوت است، او پرشور و خلاق است، با اشیای گوناگون چیزهایی می‌سازد و در ذهن به آن جان می‌بخشد و داستان‌های خیالی می‌گوید، می‌خواهد بداند، کشف کند، او کنجکاو است و مشتاق، اما معما اینجاست که چرا این کودکان با استعداد و فعال به بزرگسالانی تبدیل می‌شوند که از به کارگیری تفکر هوشمند و خلاقیت خود لذت نمی‌برند، چرا و چگونه زندگی که چنان امیدوارکننده آغاز می‌شود در اکثر موارد پایانی یأس‌آور و ناخوشایند دارد؟

تحقیقات تورنس (۱۹۶۲) نشان داده است که کودکان تا سن ۱۰سالگی در اوج خلاقیت هستند اما وقتی در شرایط مدرسه قرار می‌گیرند و از آنها انتظار می‌رود که پاسخ‌های مشخص و قالبی به سؤالات بدهند و تحت ارزشیابی قرار می‌گیرند، خلاقیت آنها به تدریج کاهش می‌یابد. بنابراین باید سیستم آموزشی مدارس از حالت آموزگار محوری و تاکید بیش از حد به سطح بازگویی، خارج شده و به کودکان در آموزش نحوه تفکر و رسیدن به سطوح بالای شناختی یعنی فراشناخت کمک کند.

براساس اهداف منتشره از سوی وزارت آموزش و پرورش، «پرورش استعدادها و کمک به تقویت خلاقیت» یکی از اهداف آموزش و پرورش محسوب می‌شود و مدارس باید در راستای تحقق این هدف به رشد و پرورش خلاقیت دانش‌آموزان بپردازند؛ لیکن در اکثر موارد خودآگاه یا ناخودآگاه موجب تضعیف و حتی تضییع خلاقیت می‌شوند. از مهم‌ترین موانع پرورش خلاقیت در مدارس می‌توان موارد زیر را برشمرد:

تاکید بر محفوظات، تکالیف زیاد، عدم توجه به تفاوت‌های فردی، وجود کلاس‌های پرجمعیت، انضباط سخت و زورمدارانه، برنامه درسی و جدول ساعات غیرقابل انعطاف برای فعالیت‌های کلاس، عدم آشنایی معلمان با ویژگی‌های دانش‌آموزان خلاق، روش‌های تدریس سنتی و مبتنی بر معلم‌محوری، تاکید زیاد بر نمره دانش‌آموزان به عنوان ملاک خوب بودن، عدم پذیرش ایده‌های جدید، شخصیت جدی معلم، استهزاء و طعنه، تحت فشار قراردادن برای همنوایی با دیگران، فرهنگ سکوت در مقابل اظهارنظر معلم، تاکید بر تفکر همگرا به جای تفکر واگرا، عدم تجهیز منابع و امکانات و تکیه بر سطوح اولیه حیطه شناختی.

وجود شرایط فوق‌الذکر چون سد محکمی در مقابل توسعه خلاقیت دانش‌آموزان خواهد بود و در صورت از بین رفتن این شرایط، خلاقیت ارتقا پیدا خواهد کرد. در محیط مدرسه عوامل متعددی در خلاقیت دانش‌آموزان تاثیر می‌گذارد که در یک دسته‌بندی کلی به جو حاکم بر مدرسه، محتوا و مواد آموزشی ومعلم تقسیم می‌شوند، در اینجا هر کدام را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌دهیم.

الف) جو حاکم بر مدرسه

جان دیویی- متفکر بزرگ مسائل تربیتی- معتقد است مدرسه باید خودکاری دانش‌آموز را تشویق کند اساس کار مدرسه نباید فقط تبعیت و فرمانبرداری باشد و مقررات را مدار قرار ندهد تا دانش‌آموز بتواند به پرورش خلاقیت بپردازد. در صورتی که در حال حاضر مشکل اساسی مدارس این است که در آنها اندیشه‌های خلاق یاد گیرندگان به سبب غیرمعمول بودن، نه‌تنها مورد تشویق قرار نمی‌گیرند، بلکه مورد ایراد و سرزنش واقع می‌شوند؛ سرزنش دانش‌آموزان به خاطر داشتن رفتار و افکار غیرقالبی، می‌تواند ریشه‌های تفکر خلاق و توانایی کشف مسائل تازه را در همان روزهای نخستین آموزش مدرسه‌ای در آنها بخشکاند.

اگر بخواهیم خلاقیت دانش‌آموزان را توسعه دهیم و امکان بروز استعدادهای بالقوه را در آنان فراهم سازیم، باید در جو حاکم بر محیط آموزشی تجدیدنظر کنیم. برای مثال، نمی‌توان از دانش‌آموزان انتظار داشت که از جای خود تکان نخورند، در طرز نشستن، حرف زدن و لباس پوشیدن‌شان از یک الگوی واحد پیروی کنند، همان پاسخی را به سؤالات بدهند که از نظر معلم تنها پاسخ صحیح است و در عین حال خلاق هم باشند. البته منظور این نیست که هرج‌ومرج و بی‌نظمی در مدرسه حاکم باشد، زیرا لازمه هر آموزشی نظم است. هدف برقراری نظم و مقررات قابل انعطاف است. یعنی نظم مربوط به مسائل کلی باشد و جزئیات رفتار و گفتار را تحت تاثیر قرار ندهد.

اگر مدرسه به جای جوی سلطه‌جویانه و غیرقابل انعطاف‌ از جوی مناسب و حمایت‌کننده برخوردار باشد، هم معلم با احساس امنیت و آسودگی خیال می‌تواند به ارائه طرح‌های جدید و موثر بپردازد و هم دانش‌آموزان با اعتماد به نفس و ایمنی روان‌شناختی به انجام فعالیت‌های خلاق می‌پردازند.

ب) محتوا و مواد آموزشی

امروزه در دنیا یکی از مباحثی که در امر یاددهی – یادگیری به شدت روی آن تاکید می‌شود، یادگیری چگونه «فکر کردن» و چگونه «یاد گرفتن» است، نه «چه یاد گرفتن». گاهی توجه بیش از حد به «چه یاد گرفتن»‌سبب می‌شود از نظر کمیت مفاهیم زیادی را در ذهن دانش‌آموزان انباشته کنیم- به آنها ماهی می‌دهیم آن هم به مقدار زیاد که ناچارند مازاد آن را دور بریزند- و توجهی به چگونگی یاد گرفتن آنها و مفید بودن مواد آموخته شده برای زندگی حال و آینده دانش‌آموزان نداشته باشیم. با توجه به این مطالب برای طرح‌ریزی محتوا و مواد آموزشی توجه به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد که عبارتند از:

۱ – ایجاد پیوند عاطفی و شناختی با برنامه درسی:

دانش‌آموزان زمانی محتوای یک برنامه درسی را به نحو مطلوب یاد می‌گیرند که این محتوا، با توانایی‌های آنان مطابقت داشته باشد، محتوا زمانی قابل یادگیری است که با توجه به دانش پیشین و تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان انتخاب شده باشد، در این صورت بین دانش‌آموز و محتوای آموزشی پیوند شناختی برقرار می‌شود.

مطالب آموزشی باید برای فرد مفید باشد- یعنی یاد گرفتن و یاد نگرفتنش یکسان نباشد- اگر دانش برای دانش‌آموز معنادار بوده از زندگی او نشأت گرفته باشد و برای آینده او مفید باشد، با اطمینان می‌توان گفت پیوند عاطفی بین فراگیر و برنامه درسی پیوند عاطفی برقرار شده است.

۲ – فرصت مناسب برای فعالیت یادگیری چندگانه:

تدارک فرصت‌های یادگیری، توصیف‌کننده جوی از یادگیری است که طی آن دانش‌آموزان به طیفی از معانی و مفاهیم دست می‌یابند. فرصت‌های یادگیری ارائه شده باید زمینه‌های خوداتکایی و خودآموزی دانش‌آموزان را فراهم سازد. توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که محتوا نباید بر «دانش نظری» تمرکز داشته باشد، بلکه توجه به عنصر فعالیت‌ها و مهارت‌ها دانش‌آموز را از نظر روانی آماده یادگیری مداوم و خلاق می‌کند.

۳ – ارتباط محیط کلاس با محتوا و ضوابط برنامه

در تنظیم محتوا براینکه باید شرایط و ویژگی‌های محیط کلاس، مورد توجه دقیق برنامه‌ریز قرار گیرد، باید زمان و بودجه کافی جهت اجرای مناسب برنامه مطلوب اختصاص داده شود.

۴ – ارتباط مواد آموزشی و محتوا

امروزه در برنامه‌ریزی درسی بسته‌های آموزشی شامل کتاب درسی، کتاب‌های کمک‌آموزشی، وسایل آموزشی، سؤالات ارزشیابی و راهنمای درسی همه با هم در نظر گرفته می‌شوند، در بسیاری از کتاب‌های درستی تحولات مثبتی در حال رخ دادن است و اندکی از برنامه‌های تلویزیونی سعی دارند در راستای برنامه‌های آموزش و پرورش گام بردارند اما باید توجه داشت که همگام با تحولات کتاب‌های درسی و به طور کلی بسته آموزشی (این بسته‌های آموزشی باید در اختیار همه مدارس قرار گیرد) معلمان نیز باید آمادگی و مهارت لازم جهت ارائه محتوای مطلوب را کسب کنند، چرا که یک طرح مطلوب و خلاق زمانی موفق است که به اجرا درآید. نمی‌توان دروسی را که برای الگوهای تدریس فعال طرح‌ریزی شده با روش سنتی و معلم محور اجرا کرد و انتظار موفقیت داشت.

ج) معلم

معلمان در فرآیند یاددهی- یادگیری و ایجاد تفکر خلاق در دانش‌آموزان دارای نقش اساسی هستند. خلاقیت معلم، نگرش وی نسبت به خلاقیت، سبک تدریس، شیوه اداره کلاس و حتی شخصیت معلم در پرورش تفکر خلاق و ایجاد تفکر انتقادی نسبت به مسائل دانش‌آموزان تاثیر فراوانی دارد. در واقع موثرترین و کارسازترین مولفه نظام تعلیم و تربیت معلم است. این بدان معنا نیست که سایر مولفه‌های نظام تعلیم و تربیت از قبیل برنامه درسی، مدیریت و... بی‌تاثیر است، بلکه اولا تاثیرگذاری این مولفه‌ها با معلم برابری نمی‌کند و ثانیا این تاثیرگذاری نوعا به صورت مستقیم نبوده و با عبور از صافی معلم که مرکب از ذهنیت‌ها، نگرش‌ها و قابلیت‌های اوست، نهایتا بر دانش‌آموز تاثیر می‌گذارد.

همچنان که بیان شد معلم از ابعاد و جنبه‌های مختلف در شکوفایی خلاقیت دانش‌آموزان موثر است. به همین جهت در ادامه بحث این جنبه‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.

۱ – نحوه نگرش معلم

نگرش و دیدگاه معلم نقش مهمی در پرورش خلاقیت دانش‌آموزان ایفا می‌کند. اکثر معلمان از شاگرد بسیار سازگار که اجتماعی، با ادب و خویشتن‌دار و مطیع قدرت است، خشنود و راضی هستند. در مقابل دانش‌‌آموزان خلاق به سبب آنکه سؤالات متعدد مطرح می‌کند، قوه تخیل فوق‌العاده دارند، با جمع هماهنگ نیستند، اغلب دردسرآفرین هستند و به طور کلی رفتارشان قابل پیش‌بینی نیست، مورد استقبال معلمان قرار نمی‌گیرند.

براساس یافته‌های گتزلز و جکسون شاگردانی که تفکر واگرای بالاتری دارند کمتر از همگراها محبوب معلمان هستند؛ شاید افکار واگرا اغلب مبتکرانه و ارزشمند باشند، از سوی دیگر ممکن است عجیب و احمقانه به نظر برسند و سبب شوند که معلم شک کند که شاید کودک می‌خواهد بازی درآورد، در نتیجه این برداشت نه‌تنها از ابتکار استقبال نمی‌شود بلکه سرکوب نیز می‌شود. همچنین برونر می‌گوید که معلمان در آموزش و پرورش عادت دارند که به پاسخ‌های درست پاداش دهند و پاسخ‌های غلط را مجازات کنند. این امر سبب می‌شود کودکان میلی به تلاش برای یافتن پاسخ‌های بدیع نداشته باشند، زیرا بی‌تردید با انجام این کار احتمال خطا بیشتر می‌شود. معلم باید آماده کار در حال و هوایی باشد که تلاش‌های خلاق در آن تشویق می‌شوند و پاداش می‌گیرند، نه در محیطی که فقط راه‌حل‌های محتاطانه و همگرا تشویق می‌شوند.

۲ – نقش الگویی معلم

آرتور کاترین و رابرت بی‌ساند معتقدند که معلمانی که از خود رفتار خلاق نشان می‌دهند، محیط‌های کلاس درسی به وجود می‌آورند که خلاقیت را ارتقا می‌دهد. به علاوه آمابیل (1989) معتقد است که معلمان با بیان آزاد احساس خویش مانند عشق، شادی و کنجکاوی نسبت به امور می‌توانند الگوی مناسبی برای کودکان باشند. در واقع معلم نواندیش به صورت خودبه‌خودی دانش‌آموز خود را نواندیش می‌کند؛ یعنی روحیه، احساس، عاطفه و انگیزه پرجوش‌وخروش را به دانش‌آموز انتقال می‌دهد. در اصل حتی اگر معلم به دانش‌آموز چنین صفت یا خصلتی را انتقال ندهد، خود دانش‌آموز چنین روحیه مثبتی را از معلم می‌گیرد و شاید سرایت چنین خوی و خصلتی از سوی معلم به دانش‌آموز برخاسته از اصل سرایت روانی است. پس چه انتقال خودآگاه و چه انتقال ناخودآگاه چنین توانمندی‌ای هر دو موجب پرورش نواندیشی و نوآوری شاگرد می‌شود.

البته این بدان معنا نیست که آموزگارانی که خود خلاق نیستند نمی‌توانند خلاقیت را در دانش‌آموزان تشویق کنند، بلکه هر آموزگاری می‌تواند کوشش کند خلاقیت را در دانش‌آموز بازشناسی و فرصت‌هایی برای وقوع آن فراهم سازد.

۳ – نقش عاطفی معلم

ایجاد شرایط مساعد برای رشد خلاقیت، مستلزم وجود جوی صمیمی و مطمئن در کلاس درس است. دانش‌آموز باید بتواند با آسودگی در کلاس به اظهارنظر بپردازد و بدون نگرانی هر سؤالی را که در ذهن دارد مطرح کند. معلمان خشک، مقرراتی و مستبد- آنها که دانش‌آموزان را برای صحیح نشستن در نیمکت‌های منظم و مستقیم ردیف شده و محکم نگهداشتن پاها روی زمین تشویق می‌کنند- با مجبور کردن دانش‌آموز به اطاعت زیاد از مقررات قراردادی و تنبیه کارهای اشتباه کودکی که می‌خواهد به ناشناخته‌ها دسترسی یابد خلاقیت را خاموش می‌کنند. آنها با عدم توجه و یا پاسخ ندادن به سؤالات، پرسش‌گرایی لذت‌بخش کودکان خردسال را خرد می‌کنند.
با توجه به مطلب فوق، نظام آموزش و پرورش زمانی موفق به پرورش خلاقیت در دانش‌آموزان و به تبع آن پرورش نیروی انسانی کارآمد و خلاق برای جامعه خواهد شد که با تمام توان فرهنگی و امکانات اقتصادی برای حذف موانع موجود در مسیر پرورش خلاقیت اقدام کند.

 

منبع: برگرفته از سایت amoozak.org-نویسنده : سعیده فلاح‌تفتی

 

 

 

 

شماره مطلب :20

عنوان موضوع ارسالی : 
ارسال کننده : محمد خزایی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 
فردی از حضرت علی(ع) پرسید:یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟

- حضرت علی(ع) در پاسخ فرمودند : علم بهتر است؛

زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.

مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:

- اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟

امام در پاسخ آن مرد گفتند: بپرس!

مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟

- علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند،
ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.

در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد ...

و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم ،

دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار !

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد.

او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:

- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛

زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.

نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود

و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.

حضرت علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند،

ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.

با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت:

حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند،

پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد،

اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. همهمهای در میان مردم افتاد؛

چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد.

در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:

- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛

برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که …

نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند،

اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.

نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند.

در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت

و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:

- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت.

با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند،

اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.

سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت:

اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.


 

منبع:برگرفته از منبع : کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علی بن ابی طالب، ص142

 

 

 

 

شماره مطلب :19

عنوان موضوع ارسالی :  چهل قدم آغازین برای رشد در زندگی
ارسال کننده : فاطمه کلیوری - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

این مبحث دریچه ای است با نکته های فراوان و متنوع درباره باورها، نگرش ها، برنامه ها، آینده، موفقیت، انسان های جاویدان و جاودانه ها و تحولات
دنیای قدرت، سرعت، فرصت، اطلاعات، ارتباطات، مدیریت، مطالعه، سعادت و هر چیزی که بوی کهنگی ندهد و مسیر بالندگی داشته باشد؛ و دریک کلام «راهنمای زندگی» است برای فردای روشن و بس. تصمیمات بزرگ فرصتی است برای ارائه اندیشه های کپسولی و قاعدتا چالش برانگیز است.

امروزه ضرورت دارد به طور منظم به نگرش و تفکرات و فعالیت های خود بیندیشیم؛ به ارزیابی دقیق آن ها بپردازیم و هرجا لازم باشد آن ها را تغییر(1)دهیم یا اصلاح(2)کنیم. نباید فراموش کرد که دانه ها درسرزمین امکانات خواهند رویید و بسیاری از امکانات پیش از این که فیزیکی باشند در اندیشه ما جای دارند واگر آن ها را بارور کنیم و اجازه بالندگی دهیم، این کاشت و رویش همیشه دوام خواهد داشت. در نظر کودکان خردسال، همه چیز تازگی دارد. به همین دلیل، تماس با هرچیزی برای آن ها شگفتی زا است. بیایید ما نیز در بسیاری از امور چنین باشیم؛ همواره کاشف باشیم و حتی از غافلگیر کردن خود لذت ببریم.
عقاید، باورها، ایده ها و سخنانی که در این سلسله مباحث مطرح می کنیم، بسیار ساده و تأثیر گذارند؛ ولی باید بدانیم بسیاری از این ایده ها بزرگان را بزرگ و قدرتمندان را قدرتمند و گاه طرق را مشهود و بیراهه ها را نمایان کرده است تا کسی راه را از چاه و راهنمایی را از چاه نمایی تشخیص دهد.


1. مهر کلمه ای زیبا است که معانی جالبی دارد؛ مثل دوستی، عشق، محبت، علاقه، عاطفه و تعلق خاطر، به راستی چگونه می توان تمام زندگی را مالامال
از مهر کرد به طوری که احساس ما همیشه با مهارت، مهرانگیز و مهر پراکن باشد. شاید شنیده باشید که یکی از عوامل موفقیت حضرت رسول ختمی مرتبت مهر وعطوفت بیش از حد وی حتی به سرسخت ترین دشمنان بوده است.

2. مهر فرصت خوبی ها است وبه این معنا است که همین الان تصمیم بگیر، برنامه بریز و فرصت بودن و شدن را در ابتدای راه رقم بزن.
3. مهر فرصت تشکیل ایده ها و روش ها است. روان شناسان می نویسند:اغلب مسائل، ناشی از نبودن ایده هااست.
4. مهر فرصت شناخت است والبته شناخت خویشتن بر هر شناختی مقدم است؛ چرا که انسان ترکیبی از توان های مختلف و استعدادهای متعدد است. بسیاری از ما انسان ها در غفلت از خویشتن به سر می بریم؛ از این رو، می گویند:کلید موفقیت، شناخت خویشتن است.
5. بسیاری از جویندگان رشد و تعالی در آغاز هر مهر، فرصت خوب آغاز خوب را تجربه نمی کنند. رخوت و سستی در این برهه از زمان باتلاقی شنی برای
بالندگی و موفقیت است.
6. قرآن کریم فرصت ها را در قالب زمان تعریف کرده است. کسی که قدر زمان و فرصت های آغازین را نداند، در فرازها جایگاهی ندارد و در فرودها و سطح، سرگردان خواهد بود. اگر زمان را تباه کنیم، زمان نیز ما را تباه خواهد کرد.

جایگاه علم و دانش دراسلام

7. علم و دانش در اسلام دارای چنان اوجی است که به دشواری می توان همتایی برای آن یافت. این رفعت مرتبه دو گونه است: گاه ستایش ها به مطلق دانش
ناظر است؛ یعنی دانستن در برابر ندانستن، بی آن که موضوع دانش دراین برتری موثرباشد و گاه زمانی دانش خاصی را ارج نهاده است؛ مثلا درمیان
تمام دانش ها، علم خداشناسی و خود سازی از امتیازات خاصی بهره دارند.
8. اخلاص و دانشِ سودمند فقط دانستن نیست؛ چرا که اشکال بر سر مسأله ندانستن و دانستن نیست، اشکال برسر کاری صورت ندادن است.
9. اغلب افرادی که کاری صورت نمی دهند آغازهای محکمی ندارند و بسیاری ازاشخاص که از فرصت ها استفاده نمی کنند، کارپیش رو را دشوار می پندارند؛از این رو، توقف و رکود را تجربه می کنند و به تجزیه و تحلیل مسائل نمی پردازند.
10.کسی که به تحلیل دقیق نمی پردازد همیشه وارث اشتباهات و سرمایه گذاری زخمی است
11. امروزه عقیده بر این است که: «یک موفقیت بزرگ سایه امتداد یافته یک اندیشه بزرگ است.» اندیشه بزرگ همواره در جهت کسب دانش و عمل به آن است. آغازهای خوب را تجربه می کند و دانش بهترین راهنمای آن است(3)و باز می فرماید:شما دانش بجویید، تا دانش نیز به شما زندگانی و حیات هدیه کند
12. هنگامی که فرهنگ و دانش امتی فزونی یابد و مردم همه درپی کسب دانش و توسعه آن درپهنه عمل باشند، بی تردید جامعه رو به صلاح و سداد می رود؛
عدالت اجتماعی جامعه عمل می پوشد؛ مردم از پذیرش ستم وخیانت سرباز می زنند و از حیله و شعار و توجیه و شبهه مصون می مانند؛ و خلاصه، ستمگران،
چپاولگران به سختی می توانند بر چنین جامعه ای سیطره یابند.
13. امروزه سرنوشت بسیاری از ممالک به دست دانش پژوهان و دانشجویان آن ها است. دین اسلام تنها دینی است که تصریح می کند همه باید دانشجو باشند،
دمی از دانشجویی نیاسایند و گهواره تا گور را کلاس درس قرار دهند.
14. عمرما در برابر ابدیت نمی از یمی است و «وقت» گوهری گرانبها است که در ارزش و گرانی، هیچ چیز به پای آن نمی رسد؛ ولی ثابت شده که ابدیت را
در همین زمان کوتاه می توان به چنگ آورد. از امام صادق(ع)نقل شده است: از جمله پندهای «لقمان حکیم» به فرزندش این بود: «فرزند دلبندم، برخی از روزها و سال ها و لحظه های روزت را به کسب دانش بپرداز؛ زیرا هیچ ضایع کردنی چون تضییع این امر نیست.»(4)

15. فرصت ها غنائم زندگی است(5). بیایید بر فرصت ها لبخند فعالیت بپراکنیم؛ زیرا جدیت و تبسم، زبانی همگانی است که مردم سراسر دنیا آن را درک می کند و به آن احترام می گذارند. متأسفانه بسیاری از مردم، به جای این که به فرصت های مطلوب بیندیشند و زمان را غنیمت شمارند، بیش تر به امنیت می اندیشند تا مبادا کم و کسری در زندگی حاصل شود. گویا آن ها از زندگی بیش از مرگ می ترسند.


16. یکی از نوابغ جهان جیمز دات است که می نویسد: «موفقیت من مرهون پایداری من بود، نه نبوغ من.»
17. یکی از راهکارهای اصیل کشف، رشد و متفاوت شدن سعی و تلاش است. به قول اینشتین و ادیسون موفقیت شامل 5درصد استعداد و 95 درصد عرق ریختن و زحمت و تلاش است.
18. عشق و تلاش به تنهایی کشف و موفقیت نمی انجامد ولازمه باور به موفقیت است.(6) وقتی می شنویم فلان دانشمند چنان در پژوهش غرق بود که چند وعده غذا را فراموش کرد یا فلان ریاضی دان ساعت را در ظرف آب جوش قرار داد و تخم مرغ را در دست نگهداشت، نباید تعجب کنیم. دین اسلام این لحظات دانش و پژوهش را از هزار سال عبادت برتر می داند در عین حال عبادت ارج و قرب خود را دارد.

 19. مطالعه موردی هیده یو نوگوچی در یکی از جزایر کوچک در ژاپن زاده شد. خانواده اش چنان تهیدست بودند که پدرش چون دریافت به زودی صاحب
کودک دیگری می شود، خانواده را رها کرد. کودک بینوا روزی در مجمره آتش افتاد، دست چپش کاملا سوخت و دست راستش نیز سخت صدمه دید و تقریبا از کار افتاد. اودر مدرسه به قدری تحقیر شد که در صدد کشتن خویش برآمد؛ اما ورود یک جراح و معالجه دست راست او همه چیز را تغییر داد یونوگوچی، به سبب این خدمت جراح، شیفته حرفه پزشکی شد و باخود گفت:«من ناپلئونی» خواهم بود که به جای کشتن به نجات مردم خواهم پرداخت. سرانجام هیده یونوگوچی به قول خود وفادار ماند و با سعی و کوشش یکی از بزرگترین محققان طب گردید(7)
20. موفقیت تنها یک جرقه ذهنی، خواستن، حرکت وتلاش مستمراست. این در حقیقت حرکت به سمت جاودانگی است. شگفتی خلاقیت و شرایط متفاوت
21. انسان حتی در بدترین شرایط، می تواند بهترین شرایط را فراهم کند کافی است تصورات و نگرش های خود را تغییردهد.
22. نقل است شهید ثانی کتاب لمعه را درزندان نگاشت؛ این کتاب از جاودانه های علوم دینی وفقه شیعی است.
23. دکتر بورنی(انگلیس زبان)در فاصله بین اداره و بازگشت از آن، اراده کرد زبان ایتالیایی و فرانسوی بیاموزد. او بعد از چند سال هر دو زبان را فرا گرفت و به راحتی و با افتخار به آن ها تکلم می کرد.
24. ماردن کود، طبیب شهیر، نیز به بهره گیری بهینه از فرصت های اندک معروف است. او یکی از آثار مهم خود را درضمن رفتن از منزل یک بیمار به منزل بیمار دیگر و در مسیر نوشت.
25. یکی از نعمت های بزرگ خداوند به انسان توان های مخفی است. ما گاهی توانمندی هایی داریم که در بعضی موارد حساس ظاهر می شوند. البته باید درآن شرایط خاص قرار بگیریم تا آن ها را ظاهر کنیم.
26. این انرژی های خاص یا توانمندی های پنهان را فراتر از علم یا توان بی پایان می نامند. اگر فردی تلاش کند عوامل انگیزشی رها کردن این انرژی ها
را بیاموزد، بر هرچیزی فائق می آید.
27. یکی از مقدمات عمده ظهور توانمندی های بی پایان دوری از ناراحتی ها و کسالت ها است. در روایت آمده برتو باد دوری از کسالت و ناراحتی پس بیایید: بد نبینیم، بد نگوییم، بد نشنویم و بالاخره بد نیندیشیم.
28. روان شناسان می گویند: برای موفقیت و آغاز هرشتاب و رشد وبالندگی مهم ترین چیز تغییراست، تغییر، از سطوح زیرین شروع می شود و شامل تغییر فرد، گروه وجامعه است، اما تغییر نگرش سخت ترین تغییر به شمار می آید.
29. نگرش ها آیینه های شفاف ذهن هستند که منعکس کننده اندیشه اند. از نگرش افراد می توان اندیشه های آن ها را تلاوت کرد. نگرش ها تأثیرخود را آغاز تا پایان فعالیت به جا می گذارند.
30. پس موفقیت شایسته کسانی است که تصمیم می گیرند، عمل می کنند، تجربه می اندوزند؛ حتی شکست را قسمتی از مسیر می دانند و باز حرکت می کنند.
31. به یاد داشته باشید در آغاز هر فعالیتی، مانند آغاز ترم تحصیلی، آنچه برای خود هدف تعریف می کنید بسیار تعیین کننده است. آینده را همیشه حالا ببینید. نباید فراموش کرد که آگاهی از خویشتن آغاز پله های ترقی است.
32. دوستان خوب گوهرهای نایاب فرصت های زندگی اند. فتوکپی برخی رفتارها از آن ها، تقلید برخی عادات ارزشمند آن ها و پیروی از بعضی برنامه هایشان آدمی را به تجارب فراوان مسلح می کند. مهم تر این که مشورت با بعضی از آن ها آینده را شفاف تر، اعتماد به نفس را فزون تر و دغدغه ها را کم تر می کند.
33. مهرماه فرصتی خوب برای تصمیمات بزرگ است. آغاز مهر فرصت خوب بودن و با چهارمؤلفه استوارتر می گردد، اراده قاطع، برنامه ریزی، عمل و حرکت و تداوم و استمرار حتی با بروز شکست های موقتی. 34. پنج قاعده زیبا در آغاز هر سال تحصیلی قهر فرصت ها را به مهر زمان تبدیل می کند:
1) لذت ازنیایش و توکل به خدا
2) آموختن و جرأت نه گفتن به بسیاری از امور غیرضروری
3) تقویت اعتماد به نفس ومقیدشدن
4) تمرکز بر یادگیری
5) در اندیشه فتح افق دور بودن وتلاش برای فتح قله های مهم

35. به گفته روان شناسان کسانی که برسر مباحث جزئی و در امور جزئی منازعه دارند و غرق جزئیات هستند، نشان می دهند که چیز مهمی در زندگیشان وجود ندارد.

 36. نباید از گوش دادن، آموختن و عمل کردن دست بکشیم؛ چرا که سرعت فراموش کردن حیرت انگیز است و اگر در جزئیات غرق شویم، بسیاری از فرصت های یادگیری را هدر می دهیم.
37. معادله عمر روان شناسان می گویند: آیا می دانید که 70 سال عمر شما چگونه می گذرد؟
بیست وپنج سال آن را می خوابید.
هشت سال آن را درس می خوانید.
شش سال آن را در استراحت می گذرانید.
هفت سال صرف تعطیلات و تفریح می کنید.
پنج سال با دیگران صحبت می کنید.
چهار سال آن را غذا می خورید.
سه سال را در رفت و آمد می گذرانید.
بنابراین، برای کار مؤثر 12 سال بیشتر باقی نمی ماند. چه بهترکه کارهای مهم ترتان را در اولویت قرار دهید.(8)

38. با این حساب همه چیزدر اثر تلاش حاصل می شود و تنها چیزی که بدون تلاش به دست می آید، سالخوردگی است.
39. بحث بر سر این نیست که راه حل ها و فرصت ها کم است. موضوع اصلی این جا است که مسأله را نمی بینیم یا فقط محکوم می کنید.
40. ندیدن مسأله معمای جالبی در زندگی انسان است؛ یعنی اشتغال به فرعیات ما را از اصل و عامل عمده دور می سازد. پس با شناخت دقیق اصول وقواعد و مسبب ها باید حرکت کرد و فقط اسباب را ندید. نقل است غلامی از خواجه پول گرفت تا از بازار خرید کند از عطار و بغال و بزاز اجناس بسیار خرید و خورجین درازگوش را پر ساخت. چون به خباز(نانوا)رسید، صف نانوایی طولانی بود. درازگوش را جایی قرار داد و درصف قرار گرفت؛ وقتی نان خرید وبازگشت نشانی از دراز گوش نیافت. در این موقعیت، به گریه و زاری پرداخت که چگونه به خانه خواجه برگردم و تنبیه و توبیخ وی را تحمل کنم. مردم پیرامونش گرد آمدند، اظهار تأسف می کردند. یکی می گفت: تقصیر داروغه است که دقت ندارد؛ دیگری می گفت: تقصیر الاغ است که سر به هوا است، سومی می گفت: تقصیر این نوکر بی عرضه است و دیگری می افزود: تقصیر نانوا است که خیلی طول می دهد و مردم را معطل می کند. بالاخره نوکر نگون بخت فریاد زد: این حرف ها درست؛ اما آیا دزد تقصیر ندارد؟
این همان ندیدن مسبب و چسبیدن به جزئیاتی است که البته بی اثر نیستند. سخن آخر این که گاه سارق اصلی فرصت ها و شدن ها و تکامل ما و درحقیقت سارق اصلی زمانه ما نشناخته می ماند. باید بدانیم که پیرامون هر کدام از ما سارقان بسیار وجود دارند. باید آن ها را شناخت و در آغاز راه با چشم باز و اراده محکم و برنامه منظم و آمادگی، حرکت کرد تا مبادا افسوس بخوریم که: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش.
 

پی نوشت ها :


1- Change.
Reform.2

3-بترا، پرمود، بتراوی جی(1384)اندیشه های الهام بخش، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نخستین. 4-سبحانی، جعفر(1378)رمز پیروزی مردان بزرگ، قم:[بی جا]
5-بترا پرمود، ماهندرو، دیپاک (1381)جادوی مدیریت، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نخستین. 6-لوئیز، هی(1372)افکار خلاق درون، ترجمه اباذر حبیبی نیا، تهران: مهرداد.
7-اسکاول شاین، فلورانس (1378)دری مخفی به روی خورشید، ترجمه شهلا المعی، تهران: المعی. منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)،‌ تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389.

 

منبع:برگرفته از http://www.migna.ir

 

 

 

شماره مطلب :18

عنوان موضوع ارسالی :  پرورش خلاقيت و ايده پردازي
ارسال کننده :  فاطمه کلیوری   - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


صاحب نظران در زمينه روش هاى آموزش و پرورش خلاقيت نظرياتى را ابراز كرده اند. به عنوان نمونه، تورنس، دانشمند معروف، براى رشد و پرورش خلاقيت توصيه هايى را به والدين و مربيان مى نمايد تا از اين طريق بتوانند زمينه را براى بروز خلاقيت فرزندان و متربيان خود آماده نمايند.


. تجسم([29]) قوى: توانايى تصور و تجسم اشيا، مفاهيم و فرايندها امكان بروز خلاقيت را بيشتر مى كند. بهتر است تصويرها زنده، متنوع، روشن و قوى
باشند. تحريك كنجكاوى، انواع بازى هاى فكرى، نقاشى، تجسم آنچه بيان يا خوانده مى شود و دستكارى تصاوير روش هاى مفيدى براى اين مهارت مى باشد.


2. درك مطلب: در اين زمينه بايد مطلب اصلى فهميده شود و موارد غيراساسى و بى مورد را كنار گذاشت. براى آموزش اين مهارت به عنوان نمونه مى توان داستانى را براى كودكان خواند و از آن ها خواست تا اصل مطلب را به تصوير بكشند و يا آن را به شعر درآورند و يا خلاصه نمايند. هرچه مطلب ساده و
روشن باشد، دريافت اصل مطلب راحت تر است.


3. توجه به عواطف: در نظر گرفتن احساسات و عواطف نقش بسزايى در رشد و يا عدم رشد خلاقيت دارد. عواطف مى تواند باعث شور و شوق شود و يا در جنبه منفى عامل بازدارنده باشد.


4. قدرت تخيل: در اين روش فرد خود را جاى چيز ديگر قرار مى دهد. روش هاى پرورش تخيل بسيار متنوع است; مثل خواندن و نوشتن داستان هاى تخيلى و علمى. اختراعات و ابداعات بسيار زيادى وجود دارند كه نتيجه قدرت تخيل افراد است.


5. ابتكار:([30]) در اين روش بايد از فرد خواست تفكر عادى و آنچه را كه
عادت كرده است كنار بگذارد و به تفكر غيرمعمولى توجه نمايد. او نبايد از اينكه تفكرى متفاوت با ديگران دارد اضطراب داشته باشد.


6. توانايى درونى: رشد و پرورش تجسم مسائل پنهانى و درونى مى تواند نقش مؤثرى در خلاقيت داشته باشد. تمركز، دقت و توجه به مسائل درونى فرايند خلاقيت را تسهيل مى نمايد.


7. بررسى راه هاى متفاوت: والدين و مربيان بايد از كودكان بخواهند راه حل هاى گوناگونى را براى حل مسائل در نظر گيرند. يافتن راه حل هاى متفاوت و
دورى از انتقاد([31]) نسبت به ايده ها و عدم محدوديت در ارائه انديشه ها زمينه را براى خلاقيت مهيا مى نمايد.


8. شوخ طبعى:([32]) از ويژگى هاى افراد خلاق شوخ طبعى است. شوخ طبعى به اين معناست كه فرد مسائل بى ربط و نامناسب را كه بر خلاف آداب معمول است به هم مربوط مى سازد. بنابراين، بايد آن را تقويب و تأييد نمود.


9. زود قضاوت نكردن: بايد به كودكان آموزش داد كه از قضاوت عجولانه بدون تفكر و پيشداورى و تعصب خوددارى نمايند و در داورى تفكر و استدلال را مدنظر قرار دهند.


10. نگاهى دوباره: از مسائل مهم خلاقيت، داشتن نگرشى متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه هاى جديدى است.تغيير نقش از روش هاى مؤثر در خلاقيت است; مثلا، جابه جايى نقش ها مانند معلم ـ دانش آموز، والدين ـ كودك مى تواند نقش ها را تغيير داده و انديشه هاى جديدى به وجود آورد.


نقش معلم در پرورش خلاقيت

بررسى و مطالعه زندگى انسان هاى خلاق حاكى از آن است كه هنگامى خلاقيت به شكوفايى مى رسد كه شخص بتواند بين آنچه در درون دارد و آنچه از محيط مى آموزد ارتباط برقرار نمايد; بدين معنا كه طبيعت يا فطرت با تربيت هماهنگ باشد. بنابراين، براى رشد و گسترش خلاقيت،

 بايد مربيان تربيتى به نكات زير توجه كافى مبذول دارند:

سؤالات بحث انگيز مطرح نمايند، از وسايل كمك آموزشى بهره بگيرند، ارتباط مسائل درسى را با واقعيت هاى زندگى بيان نمايند، از محركات مختلف مثل تصاوير و نمودار استفاده كنند، به تخيلات دانش آموزان اهميت دهند، اعتماد به نفس دانش آموزان را تقويت كنند، در دانش آموزان احساس آرامش ايجاد نمايند، مطالب درسى را با مطلب قبلى و تجارب دانش آموزان تنظيم كنند، فعال بودن دانش آموزان در جريان درس را مورد توجه قرار دهند، فرصت فكر كردن به دانش آموزان بدهند، تحقيق و جستوجو را تقويت كنند، به درك و فهميدن بيش از حفظ كردن([33]) عنايت داشته باشند، به افكار و عقايد دانش آموزان احترام بگذارند، از پاسخ ها و سؤالات عجيب و غريب و بى ربط دانش آموزان ناراحت نشوند و از آن استقبال نمايند، به كيفيت يادگيرى اهميت بدهند، روش بحث و گفت وگو را انتخاب نمايند، برخى مواقع از خود دانش آموزان بخواهند مسائلى را مطرح كنند، به راه ها و جواب هاى مختلف توجه كنند نه اينكه فقط يك راه حل مشخص و معين را مدنظر داشته باشند، و قدرت تجزيه و تحليل و انتقادى بودن را در دانش آموزان رشد دهند.


روش تدريس معلم از نكات قابل اهميت در پرورش خلاقيت است. بنابراين، روش تدريس او بايد اكتشافى و فعال باشد، يعنى روش هايى را به كار بندد كه
دانش آموزان را به فعاليت وادارد، جلسات بحث و گفت وگو تشكيل دهد و آن ها را با مسائل روبه رو سازد. معلم بايد دانش آموزان را به خطرپذيرى معقول
تشويق نمايد. منظور از خطرپذيرى به مخاطره انداختن زندگى نيست.


دانشمندانى همچون شكسپير (نمايش نامه نويس)، داستايوسكى (داستان نويس) و پيكاسو (نقاش) با خطرپذيرى، به چنين موفقيت هايى دست يافتند. بنابراين، شكيبايى و صبر در برابر شكست را بايد به دانش آموزان آموخت.

دانشمندان، دنيا را فقط سياه و سفيد نمى بينند و فعاليت هايشان را به صورت قانون همه يا هيچ تنظيم نمى كنند، آن ها بارها تغيير عقيده مى دهند
و سبك خود را عوض مى كنند و مكرر آثارشان را بازبينى مى كنند تا نتيجه مطلوبى بگيرند و هيچ گاه آن را تكميل شده تلقّى نمى كنند.


به دانش آموزان بايد فرصت آزمايش و خطا داد و نبايد به خاطر اشتباه در شيوه تفكر، آن ها را تنبيه و جريمه نمود. برخى مواقع پاسخ دانش آموزان فقط به خاطر آنكه مورد انتظار معلم نيست و با انديشه او همخوانى ندارد اشتباه تلقّى مى شود. در صورتى كه خطا زمينه ساز چالش فكرى و ابزارى براى تكوين انديشه است. از اين رو، به دانش آموزان بايد اجازه داد از خطا كردن نهراسند; زيرا همه افراد خطا مى كنند و بهتر است آن ها شهامت، شجاعت، تهوّر و جوشش فكرى براى ابداع و خلاقيت داشته باشند و هنگام اشتباه به جاى تنبيه و سرزنش، هدايت و ارشاد شوند.


منبع: ـ آلن راس، روان شناسى شخصيت (نظريه ها و مفاهيم)، ترجمه سياوش- جمالفر، روان، چ دوم، 1375;

 

منبع: برگرفته از http://www.zibaweb.com

 

 

 

شماره مطلب :17

عنوان موضوع ارسالی :  دانش آموز خلاق چه ویژگیهایی دارد ؟
ارسال کننده : فاطمه کلیوری- عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


1- ايده ها و نظرات خود را بدون ترس در کلاس مطرح مي کند.

2-معمولا براي مسائل راه حل ها و پاسخ هايي متفاوت از ساير دانش آموزان ارائه مي کند.

3-به فعاليت هنري علاقه ي زيادي دارد و در اين زمينه داراي تجربه و مهارت است .

4-غالبا ايده ها و راه حل هاي بيش تري نسبت به ساير هم کلاسي هاي خود پيشنهاد مي کند.

5-معمولا قادر است با طنز پردازي ها و شوخي هاي جالب ديگران را بخنداند.

6-تمايل زيادي به تغيير نظرات معلم و يا مطالب کتاب دارد.

7-در کلاس اغلب سوالاتي غيرعادي و گاه عجيب و غريب مي پرسد.

8-علاقه ي زيادي به نقاشي و ترسيم افکار و ايده هاي خود دارد.

9-انتقاد گر است و هر نظر و عقيده اي را به راحتي نمي پذيرد.

10-گاهي به خاطر بيان نظرات و ايده هاي عجيب و غريبش در نظر دانش آموزان ديگر فردي غيرعادي جلوه مي کند.

11-از قوه ي تخيل خوبي برخوردار است.

12- معمولا در کلاس با آب و تاب صحبت مي کند و سعي مي کند ايده هايش را با جزئيات کامل شرح دهد.

13-داراي ابتکار است و غالبا ايده ها و پاسخ هاي منحصر به فرد ارائه مي کند.

14-حساس ،باريک بين و نکته سنج است .

15-بسيار فعال است و غالبا در آن واحد چند طرح و ايده در زمينه هاي مختلف را در سر مي پروراند.

16-به تجربه و آزمايش علاقه ي فراواني دارد.

17-در نفوذ و تاثير گذاري بر دوستان خود از توانايي زيادي برخورداراست.

18-آمادگي طرد شدن و عدم تاييد از طريق ديگران را داراست .

19-به مطالعه ي موضوعات متنوع و گوناگون علاقمند است و زمان قابل توجهي را به اين امر اختصاص مي دهد.

20-از اطلاعات عمومي زيادي برخوردارست و سعي مي کند که از آنها استفاده ي عملي و کاربردي کند



آشنايي باخصوصيات دانش آموزان خلاق



دقت و توجه شديد در گوش دادن ، مشاهده کردن يا انجام دادن کاري

استفاده از قياس در صحبت کردن

ابراز هيجان در اثر يک اکتشاف

عادت به پرسيدن سوال و آزمودن نتايج

يادگيري از روي ابتکار شخصي

عادت به گلچين و وارسي منابع مختلف (کتاب، تلويزيون، سوال از استاد، رايانه و...)

صداقت و ميل شديد به اطلاع يافتن از امور

طرح سوالات عجيب و غير معمول بالاتر از سطح علمي و سن دانش آموزان

نگاه کردن با دقت به اشيا .

اشتياق در صحبت کردن در مورد کشفيات ديگران

مستقل عمل کردن و حس استقلال طلبي بالا

شور و نشاط و مشغوليتهاي شديد جسماني

ادامه کار بعد از تمام شدن وقت (نقاشي کردن بعد از زنگ تفريح ، گوش دادن
به موسيقي و ...)

دقت نظر فوق‌العاده و الگو برداري در نگاهها

استفاده از نظرات و اشيا براي دستيابي به يک هدفي معين

پي بردن به روابط در اموري که به ظاهر از هم بي‌ارتباطند.

طرح رابطه‌ها مانند اينکه وقتي برف آب مي‌شود رنگ سفيد آن کجا مي‌رود.

ميل به اطلاع يابي و کشف احتمالات

علاقه مندي به چيستان و معماها و يافتن پاسخشان

فکر کردن به چيزي که در تلويزيون ، رايانه و ساير رسانه‌ها نشان داده مي‌شود.

استفاده از اکتشاف يا تجربه

بررسي و مطالعه الگوهاي اختراعي دانشمندان

مطالعه خاطرات و سخنان دانشمندان و بزرگان

معاشرت و صحبت با بزرگان و دبيران و احساس لذت از این صحبتها

دست کاری روابط ریاضی برای ایجاد رابطه جدید

علاقه‌مندی به فشرده‌سازی و خلاصه‌نویسی مطالب

دانش آموزان خلاق اغلب با آب وتاب حرف مي زنند.

جزييات را مي‌گويند و رفتارهايشان را به نمايش مي‌گذارند.

مي‌خواهند مطرح شوند.

دنبال سوژه مي‌گردند تا برنامه ريزي بکنند.

 

منبع: برگرفته از http://amoozeshenovin.parsiblog.com

 

 

 

شماره مطلب :16

عنوان موضوع ارسالی :  نکاتی در مورد پرورش خلاقيت و ايده پردازي
ارسال کننده : فاطمه کلیوری - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


همه کودکان در اطلاع از اينکه دنيا چگونه کار مي کند خلاق هستند. اما در اين ميان به نظر مي رسد بعضي از بچه ها از ديگران خلاق ترند.بعضي از بچه ها خلاقيت را در زمينه هاي خاصي به نمايش مي گذارند.معمولا گفته مي شود که اين بچه ها در زمينه هايي به شد ت خلاق هستند.

پرکينز( Perkins ) (1984 ) به شش ويژگي خاص در اشخاص به شدت خلاق اشاره کرده است . با توجه به نظريه پرکينز کودکان خلاق مترصد زيبايي هستند.کودکان خلاق مي توانند به راحتي مسايل را شناسايي کنند.آنها مسايل را با انعطاف پذيري از ميان برمي دارند.

انديشمندان خلاق ، عيني هستند.آنها نه تنها کارشان را تحليل مي کنند،بلکه به انتقاد ديگران توجه دارند.کودک خلاق تن به قبول ريسک مي دهد؛ از انگيزه فراوان برخوردارست و براي ارضاء نيازهاي شخصي ميل به خلاقيت دارد.

اغلب اوقات اگر کمي وقت و حوصله کنيم متوجه وجود خلاقيت در بچه ها مي شويم . بهترين زمان براي اطلاع از خلاقيت کودکان ، تماشاي آنها به هنگام
بازي است. کودک را در حالي که آزادانه و فارغ البال با مواد و اسباب بازيهايش سرگرم بازي است تماشا کنيد.کودکان خلاق اغلب براي هر يک از وسايل بازي خود موارد استفاده متفاوتي پيدا مي کنند و قبل از اينکه از وسيله اي به سراغ وسيله ديگر بروند از آن به انواع مختلف استفاده مي نمايند.

کودک خلاق اغلب از منابع خود به انواع و اشکال مختلف و گاه حيرت انگيز استفاده مي کند.ممکن است يک جعبه خالي براي کودک خلاق ارزشي به مراتب بيش از بهترين و پيچيده ترين اسباب بازيها داشته باشد.

بزرگترها مي توانند از کودک سوال کنند و بعد به دقت و با حوصله به جوابهايش گوش بدهند.کودکان خلاق اغلب با آب و تاب حرف مي زنند. ذکر جزييات يک ماجرا و به تفضيل سخن گفتن مي تواند نشانه قدرت خيال و تصور زياد باشد .بزرگترها بايد به اين مهم توجه داشته باشند که کودکان خلاق ممکن است رفتارهايي را به نمايش بگذارند که گاه چالش برانگيز هستند .

جدول شماره يک خلاصه اي از رفتارهايي را که مي توانند نشانه خلاقيت باشند توضيح داده است .

دقت و توجه شديد در گوش دادن ،مشاهده کردن ،يا انجام دادن کاري : نشنيدم مرا براي خوردن شام صدا بزنيد.

شور و نشاط و مشغوليتهاي شديد جسماني : دارم فکر مي کنم نمي توانم قرار بگيرم .



استفاده از قياس در صحبت : احساس مي کنم يک پيله هستم که مي خواهم به يک پروانه تبديل شوم


عادت به وارسي منابع مختل: مامان ! من هم کتاب خواندم ،هم تلويزيون تماشاکردم و هم از معلم سوال کردم اما هنوز نمي دانم خدا کجا زندگي
مي کند.


نگاه کردن با دقت به اشياء: اما اين هزار پا که فقط نود و نه پا دارد.

اشتياق صحبت کردن درباره کشفيات با ديگران : مي داني چه شد ،حدس بزن .....

ادامه انجام برنامه بعد از تمام شدن وقت : مامان ،حتي زنگ تفريح هم نقاشي کردم تا کارم تمام شود.


پي بردن به روابط در چيزهايي که به ظاهر با هم بي ارتباطند: مي داني چيه ،کلاه جديدت شکل يک پروانه است


فکرکردن به چيزي که مثلا در يک برنامه تلويزيوني نشان داده اند : مي دانيد فردا مي خواهم در باغچه دنبال طلا بگردم


کنجکاوي زياد براي سر درآوردن از امور: خواستم بدانم که حياط از بالاي پشت بام چگونه ديده مي شود.


استفاده از اکتشاف يا يک تجربه : فکر کردم اگر آرد و آب را با هم ترکيب کنيم نان ساخته مي شود ،اما ديدم که يک تکه خمير سفيد شد.بروز هيجان

در صدا در اثر يک اکتشاف : با آب و آرد خمير درست مي کنند.

عادت به سوال و آزمودن نتايج : مي تونم با آب و صابون حباب درست کنم ؟

صداقت و ميل شديد به اطلاع يافتن از امور : مامان اميدوارم از اين حرف ناراحت نشويد،اما فکر مي کنم عمو نوروز وجود خارجي ندارد.


عمل مستقل : درباره مسابقات اتوموبيل راني کتاب جالبي پيدا نکردم ،خودم در اين باره يک انشا ء مي نويسم


جسارت در گفتار : به نظر من بچه ها بايد حق راي داشته باشند.

دقت نظر: تا کارم را تمام نکنم نمي توانم با شما بازي کنم

استفاده از نظريات و اشياء براي دستيابي به يک هدف :قصد دارم با اين نخ و اين مداد يک دايره بکشم.


طرح سوال : وقتي برف آب مي شود رنگ سفيد برف کجا مي رود.

ميل به اطلاع يابي و کشف احتمالات: فکر مي کنم اين لنگه کفش پاره به درد گلدان شدن مي خورد

يادگيري به ابتکار خود: ديروز به کتابخانه مدرسه رفتم و به همه کتابهايي که درباره دايناسورها نوشته شده بود نگاه کردم.

طرح سوالات عجيب : راستي اگر حيوانات آدم مي شدند و آدمها حيوان ، چه اتفاقي مي افتاد؟



 

 

منبع: منبع :کتاب " خلاقيت ( شناخت ويژگي هاي کودکان و برخورد مناسب با آنها ) "-نويسندگان :گريوز ، گارگيلو ، اسلادر- برگردان :مهدي قراچه
داغي ،انتشارات پيک بهار،چاپ دوم: 1379 ، تيراژ:2000
 

 

 

 

شماره مطلب :15

عنوان موضوع ارسالی :  ابر شغل ها
ارسال کننده :  محمد خزایی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


به‌تدریج که به ژرفای عصر اطلاعات و دانایی نزدیک می‌شویم و مشاغل سنتی از بین می‌روند، ما برای این‌که بتوانیم جای مناسبی در بازار کار بیابیم و در «اقتصادهای ابرانسانی» بهره‌ور باشیم، باید به سوی مهارتهایی برویم که قابل ماشینی‌شدن نباشند. در بسیاری از موارد، افراد به دنبال شغلهای موجود نخواهند رفت، بلکه آنها را با تعریف مسئله‌هایی که با مهارت های ابرانسانی‌شان قابل حل باشد، ابداع خواهند کرد؛ مهارت‌هایی مانند اکتشاف، خلاقیت و تاثیرگذاری.


سه حوزه‌کلیدی برای طراحی ابر‌شغل های آینده (HYPER JOBS) عبارتند از: انرژی، دست‌کاری مواد و احیای انسان.

در حوزه انرژی، بویژه ترویج اقتصاد بدون نفت و کسب‌وکار انرژی‌های جایگزین می‌تواند دستمایه‌ طراحی ابرشغلها باشد. به برکت پیشرفت علم و فناوری، هیچ‌یک از صنایع آینده از دستکاری مواد در امان نخواهند بود و این نیز به نوبه خود یعنی انبوهی از فرصتها برای طراحی ابرشغلها. گذشته از همه اینها، ما انسانیم و باید از کار و زندگی لذت ببریم و بنابراین، شادابی روانی یا بهبود آن نیز حوزه‌ وسیعی است که در آینده میزبان ابرشغلهای جدید خواهد بود. این ابرشغلها، افزایش شادابی روانی و حیات روحانی انسانها را نشانه خواهند گرفت و به انسانها کمک خواهند کرد تا توانمندیهای ابرانسانی‌شان را تقویت کنند.


نوشتاری که پیش رو دارید، می‌کوشد با تبیین ویژگیهای ابرشغلها و حوزه‌های اصلی ظهور آنها، چهار اصل کلیدی طراحی ابرشغل‌ها را نیز برملا کند. روزگار مشاغل سنتی سپری شده است. اما گونه‌های بسیار جدیدتر و بهتری از شغلها در شرف پیدایش هستند: ابرشغلها. «ابرشغلها» به گونه‌های کاملاً جدیدی از کار اطلاق می‌شود. این شغلها، مهارتها و تواناییهای منحصربه‌فرد و غیر قابل ماشینی‌شدن انسان را تقویت می کنند، و پیشران جامعه جهانی در حال ظهور به شمار می‌آیند. فناوری به خودی خود، «قاتل» مشاغل است. منظور اصلی از به‌کارگیری ابزارها، ماشین‌ها و سامانه‌ها این است که کارها ساده‌تر، سریعتر و بهتر از آنچه که انسان بدون ‌ابزار می‌تواند، انجام شوند. کارکنان یقه‌سفید (آنهایی که در دفاتر مرکزی اداره‌ها و شرکتها کار می‌کنند) ممکن است خیلی نگران نباشند، اما مشاغل خدماتی آنها ـ که اتفاقاً نیازهای فنی و فکری پیچیده‌ای دارند ـ در معرض حملات تازه‌ی فناوری قرار گرفته‌اند. ما هرروز نشانه‌های جدیدی مبنی بر نابودی مشاغل خدماتی در سازمانها و شرکتها دریافت می‌کنیم. منشی‌های پاسخگوی تلفن با سامانه‌های تشخیص صدا و پاسخ، بلیت‌فروشان فرودگاه‌ها با کیوسک‌های صدور بلیت،‌ و وظایف مدیران میانی با نرم‌افزارهایی جایگزین می‌شوند که روز به روز پیچیده‌تر می‌شوند.


فکری‌ترین و فنی‌ترین شغلها نیز در فهرست قربانیان قرار دارند. به‌عنوان نمونه، شغل‌هایی چون تدریس در دانشگاه و طراحی نرم‌افزار را در نظر بگیرید که از شغلهای خوب و باکلاس دنیای امروز به شمار می‌آیند. دانشگاههای مفلس، هزینه‌ به‌کارگیری استادان را با استفاده از استادیارها و برنامه‌های آموزش از راه دوری که کارآیی علمیِ مدرسان را افزایش می‌دهند، پایین می‌آورند. به زودی سامانه‌‌های آموزشی تمام‌رایانه‌ای، در بعضی از حوزه‌ها از راه می‌رسند.
«کارکنان دانشی» هم‌چون طراحان نرم‌افزار نیز با انقراض به وسیله ماشین‌ها روبه‌رو هستند. طراحی نرم‌افزار احتمالاً بیش از سایر مشاغل فنی قابلیت خودکارشدن دارد. ابزارهای برنامه‌نویسی، پیوسته به‌گونه‌ای ساخته می‌شوند که بهره‌وری برنامه‌نویسان را بالا ببرند. در مقایسه با گذشته، امروزه افراد کمتری برای نوشتن یک برنامه نرم‌افزاری معین لازم است.

روندهای اجتماعی نیز روی درآمد بالقوه طراحان نرم‌افزار تاثیر می‌گذارند. به‌عنوان مثال، «جنبش منبع باز» که روز به روز محبوبتر می‌شود، هم‌اکنون پیش‌تازی مایکروسافت را در طراحی سیستم‌های عامل و نرم‌افزارهای تجاری، مانند واژه‌پرداز، هدف قرارداده است. این شرایط برای مردم، بسیار عالی است، اما برنامه‌نویسان منبع باز اغلب برای کارهایی که انجام می‌دهند مزدی دریافت نمی‌کنند. آنها بدون دریافت دستمزد، روی برنامه‌های منبع باز کار می‌کنند، چون شغل اصلی‌شان چیز دیگری است. سوال این‌جاست که اگر جنبش منبع باز با همین شتاب جلو برود و شرکتهایی مثل مایکروسافت را هم درنوردد، چه آینده‌ای در انتظار شرکتهای نر‌م‌افزاری خواهد بود؟ فرقی نمی‌کند در چه سطحی از آموزش و قدرت فکری باشیم ... یقه سفیدها، آنطور که ما می‌شناسیم و در ادارات و شرکتها می‌بینیم، به گونه‌های در حال انقراض پیوسته‌اند_


مشاغل ابرانسانی، قاعده‌شکنی خواهند کرد. در آینده، افرادی که در این مشاغل قرار می‌گیرند، تا جایی که بتوانند از نیروها و ظرفیت ماشین‌ها استفاده خواهند کرد تا بتوانند شایستگیهای غیر قابل ماشینی‌شدن‌ خود را تقویت کنند و تنها به کارهایی بپردازند که ماشین‌ها در آن حرفی برای گفتن ندارند.


ویژگیهای ابرشغلهای جدید

ویژگی اصلی و حیاتی یک ابرشغل این است که باید به وسیله موجودی انجام شود که زنده است و زنده عمل می‌کند؛ کسی که دارای شعور است و نسبت به این شعور خودآگاهی دارد. اگر مانند یک روبات عمل کنی، ریسک جایگزین شدن با آن را پذیرفته‌ای.


دو گروه شغل را در نظر بگیرید: جراح و پرستار. در حال حاضر روباتی به اسم پِنه‌لوپه وجود دارد که در مواقع اضطرار می‌تواند جای پرستار کمکی را بگیرد. این دستگاه در سال 2005 در یکی از بیمارستانهای نیویورک با موفقیت آزمایش شد. با توجه به این‌که بیمار، بی‌هوش است و تیم جراحی درخواستهای کاملاً مشخصی دارد، شغل پرستار کمکی هشیاری چندانی نمی‌خواهد. پنه‌لوپه براحتی می‌تواند بدون هیچ‌گونه هوشیاری از عهده‌ وظایف پرستار کمکی برآید. کارهای جراح نیز هشیاری زیادی نمی‌خواهد. یک جراحی ساده را در نظر بگیرید که پیشامدهای نامطلوبی که ممکن است حین آن به وجود آیند، از قبل شناخته شده‌اند. روبات‌ها متداولترین جراحان آینده خواهند بود و ما از امروز نشانه‌های آن را می‌بینیم.


ابرشغلهای نوظهور، چندان بر مهارتهای ماشینی مثل تندشماری یا تصمیم‌گیری قانون‌مند اتکا نخواهند داشت. به‌عکس، بر مهارتهایی متکی خواهند بود که ورای فناوریهای دیجیتال امروز و شاید فردا هستند.


ابرشغلها بر پایه‌ی پنج «مهارت زنده» کلیدی و سه مهارت کمکی شکل می‌گیرند. مهارتهای زنده عبارتند از:


1. اکتشاف: به معنای پیداکردن «چرایی»های علم، زندگی و کسب‌وکار.
2. خلاقیت: یعنی شکل‌دادن به چیزی نو در ذهن.
3. پیاده‌سازی: یعنی چیدن میوه‌های خلاقیت‌ در دنیای واقعی؛ یعنی توانایی اجرای یک طرح یا نقشه.
4. تاثیرگذاری: به معنای تعامل با دیگران در جهت الهام‌بخشی، جهت‌دهی، و توانمندسازی آنان؛ آنچه که در حد عالی آن از یک رهبر انتظار می‌رود.
5. فعالیت‌های بدنی: یعنی تعامل هشیارانه با ابزارها یا بدن.


مهارتهای کمکی که پشتیبان مهارتهای کلیدی به‌شمار می‌آیند، عبارتند از:
1. مهارتهای ذهنی پایه: مثل ادراک، طبقه‌بندی و ابراز احساسات.
2. تفکر نمادین و تفسیر: شامل زبان، ریاضیات و بکارگیری نشانه‌های علمی.
3. مسئولیت‌پذیری: شامل هشیاری جهانی، اخلاق و شعور مذهبی.


موفقیت شغلی در هزاره‌ جدید به این بستگی خواهد داشت که افراد، زمینه‌های یادگیری خود را از جاهایی که فناوری الکترونیک و دیجیتال بهتر از پس آنها بر می‌آیند، به زمینه‌هایی انتقال دهند که انسان خودآگاه در آنها قوی‌تر است.


صاحبان ابرشغلها بیشتر وقتشان را به احضار ارواح خواهند پرداخت_ کاری که در گذشته صرفاً برای افراد غیرمتعارفی مثل لئوناردو داوینچی و بنجامین فرانکلین به عنوان «کار» شناخته می‌شد. آنها بیشتر و عمیقتر از دیگران «آری_»های اکتشاف، «چرا نه؟»های خلاقیت، و «یافتم_... یافتم_»های ارشمیدسی را در ماجراهای بی‌باکانه تجربه خواهند کرد. افرادی که به ابرشغلها رو می‌آورند، بیشتر و عمیقتر از دیگران با مردم ارتباط می‌گیرند و در هدف‌های مشترکِ بهتر و جامعتری مشارکت می‌جویند.


تغییر در شکل و ماهیت کار

مفهوم «شغل» به معنای سنتی آن مرده است. مردم عادت کرده بودند برای خود «شغلی» داشته باشند؛ اما حالا به دلایل مختلف می‌خواهند هم‌زمان دو یا سه شغل داشته باشند. مردم عادت داشتند برای دیگران کار کنند و حالا بیشتر و بیشتر می‌خواهند برای خودشان کار کنند و فروشنده‌ کالاها یا خدمات خودشان باشند. مردم عادت داشتند به عنوان «کارمند» برای رسیدن به هدفهایی تلاش کنند که «کارفرماها» تنظیم کرده بودند؛ حالا بیشتر و بیشتر می‌خواهند خودشان هدفهایی را تعیین ‌کنند و یا در هدفهای مشترکی سهیم شوند. نسل جدید به شدت روی مهارتهای ابرانسانی تکیه می‌کند. در حالی که شرکتهای بزرگ همچنان خالق شغلهای جدیدی ـ بر پایه‌ی مهارتهای ابرانسانی ـ خواهند بود، دیگر مانند گذشته، استخدام فلّه‌ای نخواهند داشت. در قرن بیست‌ و یکم، بیشتر افراد باید بیرون از چتر ایمن سازمانها و شرکتهای بزرگ، به دنبال راهی برای امرار معاش باشند.


ابرشغلها چه خواهند بود؟


شما چه دانشجو باشید، چه کارمند و یا صاحب کسب‌وکار، کافی است اندکی آینده‌اندیش باشید تا با انبوهی از پرسشهای حیاتی در مورد شغل روبه‌رو شوید: جهان در پنج، ده یا بیست سال آینده به چه مشاغلی نیاز خواهد داشت؟ در میانه قرن، از من یا فرزندانم انتظار چه مهارتهایی خواهد رفت؟ به طور مشخص، چه شغلهایی پرطرفدار خواهند بود؟ به بیان دیگر، مشاغل ما در میانه قرن چه خواهند بود؟


گرچه دهها میلیون شغل‌ جدید و بهتر از مشاغل سنتی پدیدار خواهند شد، اما خالق آنها شرکتها نخواهند بود، خود افراد آنها را ایجاد خواهند کرد. اینها شغلهایی نخواهند بود که کسی به شما پیشنهاد کند، بلکه خودتان باید آن‌ها را «اختراع» کنید ـ شغلهایی که در آنها شما مسئله‌ای حیاتی را حل می‌کنید و یا کارهایی که تنها شما شایستگی انجام آن را دارید و دیگران در قبال آن به شما مزد خواهند داد. به‌طور مشخص، در بعضی از حوزه‌ها فریاد استمداد برای ارایه‌ راه حل با صدای بلند شنیده خواهد شد. این حوزه‌ها درست همان جاهایی هستند که بیشترین شغلهای پرطرفدار را خواهند داشت:


_ ابرشغلها در حوزه‌ انرژی

امروزه بیشتر انرژی مصرفی ما از نفت به دست می‌آید، اما نفت بالاخره روزی تمام خواهد شد. بسیاری اعتقاد دارند تولید جهانی نفت، هم اکنون به اوج خود رسیده، یا حداکثر تا بیست سال دیگر خواهد رسید.


در سالهای آینده، قیمت نفت و تمام چیزهایی که با آن به‌کار می‌افتند یا ساخته می‌شوند، بسیار بالا خواهد رفت. کمبود سوخت، همه‌چیز را ـ از تولید گرفته تا تجارت و حمل‌ونقل ـ مختل خواهد کرد، چه رسد به اقتصاد جهانی و ثبات سیاسی. توکیو، سائوپائولو، یا نیویورک را فقط یک هفته بدون برق، حمل‌ونقل، یا ارتباطات تصور کنید_ این اختلالهای گسترده و گوناگون، نیاز به مشاغلی مانند مشاغل پلیسی، پزشکی اورژانس و مشاغل نظامی را تقویت خواهند کرد. نیازهایی هم هستند که کمتر مشهودند، مثل مهارکردن انفجارها، اپیدمی‌ها، غارتها و نتایج اجتماعی ـ روانی برآمده از این‌گونه مشکلات. برخی مشاغل موجود مانند پژوهشگری و دانشگری در زمینه نانو یا مالکیت بانک‌ها و موسسات مالی ـ اعتباری نیز از تاثیرهای منفی این اختلالها برکنار نخواهند ماند، چراکه بدون نفت، اینترنت هم نخواهد بود و جایی که اینترنت نباشد، خیلی چیزهای دیگر هم وجود نخواهد داشت.


یک زمینه مهم، که می‌توانیم در آن به دنبال ابرشغلهای طلایی و ثروت‌آفرین بگردیم، کمک به ترویج اقتصاد بدون نفت و شرکت در تلاشهای گسترده‌ بین‌المللی برای ایجاد اقتصاد جهانی بدون نفت و حرکت به سوی «انرژی صوتی» است. انبوهی از ابرشغلها در این زمینه‌ جدید صنعتی ظهور خواهند کرد. جدای از مشارکت مستقیم در کسب‌وکار انرژی‌های جایگزین، یکی از اولویتهای هر ابرشغل دیگری، پشتیبانی مالی از کسب‌وکارهای دیگری است که می‌خواهند جهان را از شر نفت خلاص کنند و به انرژی‌های تجدیدپذیر رهنمون شوند.


_ ابرشغلها در حوزه دستکاری مواد‌


تمام صنایع و بیشتر شغلهای جدید، شامل دستکاری در مواد با استفاده از انرژی هدایت‌شده توسط هوش طبیعی است. ابرشغلها در حوزه‌ دستکاری مواد به برکت پیشرفت علم، فناوری‌ و دانش عمومی با سه تغییر انقلابی به پیش خواهند رفت:


1. ساختار دادن به ماده برای کار در سطوح میکرو و نانو: یک انقلاب صنعتی تمام‌عیار و جدید در سطوح میکروسکوپی و پایین‌تر از آن در حال آغاز است؛ جایی که در آن می‌توان روی اتم‌ها یا مولکول‌های منفرد کار انجام داد. در پرتو این انقلاب نوظهور، تولید فرآورده‌های صنعتی و غذایی و مراقبتهای پزشکی دگرگون خواهد شد. همچنان که مشکلات بیشتری را ـ که با فناوری نانو قابل حل هستند ـ کشف می‌کنیم، ابرشغلهای تازه‌ای در حوزه میکرو و نانو پدیدار خواهند شد. در این زمینه‌ها، شغلها لزوماً از پیش وجود ندارند و این شما هستید که از راه تعامل با پژوهشگران و فعالان این حوزه، باید شغلهایی را اختراع کنید.


-2 ارتقای وضعیت جسمانی انسان: ارتقادهنده‌ها‌ی مکانیکی کنونی، مانند لنزهای چشمی، مواد پرکننده‌ دندان، دستگاههای تنظیم‌ ضربان قلب و سمعک، احتمالاً در سالهای آینده به سامانه‌های دیگری خواهند پیوست که تنها برای جبران کاستیهای فیزیکی بدن طراحی نشده‌اند، بلکه برای توسعه‌ و ارتقای وضعیت جسمانی انسان ساخته شده‌اند.

به عنوان مثال، لنزهای چشمی و بافت مصـنوعی حلزونی که به عنوان رابط با شبکه جهانی اینترنت Bio-Microelectromechanical Systems ,Bio-Nanoelectromechanical Systems به کار می‌روند، بدن را با نشاط نگه می‌دارند و روند سالخوردگی را معکوس می‌کنند. رایانه‌های «بیو‌نانو» که با هدف تقویت حافظه به بدن پیوند زده می‌شوند و تواناییهای شناختی ما را ارتقا می‌دهند نیز در این رده قرار می‌گیرند.

 حوزه‌های تحقیقاتی زیست‌شناسی و مراقبتهای پزشکی عمیقاً با الکترونیک و طراحیِ نرم‌افزار، پیوند خواهند خورد. بهبود قابلیتهای زیست‌شناختی انسان، حوزه‌ وسیعی از فرصتهای ابرشغلی را نوید می‌دهد که مشتریان پروپاقرص فراوانی خواهند داشت؛ فرصتهایی مثل مربی‌گری زیست‌ زیبایی، یک‌پارچه‌سازی بدن انسان و الکترونیک، برنامه‌ریزی برای ورزیدگی، و بهینه‌سازی ژنوم افراد. برای خلق ابرشغلهایی که آنها را می‌جویید، با کسانی که مانند شما فکر می‌کنند، شبکه شوید.


-3 پیکربندی دوباره‌ بوم‌شناسی انسان و کره زمین: دستکاری در مواد تا جایی پیش خواهد رفت که بتواند دو قاتل کشاورزی را براندازد: آلودگی و پراکندگی جمعیت. زمین دارد زباله‌دانی کُشنده‌ای می‌شود که به اشغال غریبه‌های ستیزه‌جو در‌ آمده است. چالش این است که آن را تبدیل به باغ روینده‌ای کنیم که توسط جامعه‌های سالم و هم‌سو و هماهنگ پرورش یافته است. اگر اقتصادهای ملی امروز می‌خواهند بر جا بمانند، لازم است مهار آلودگی در دهه‌های آینده به یک صنعت عظیم تبدیل شود. بنابراین، شرکتها و صنایع باید تشویق شوند به جای این مسموم‌سازی کره‌ زمین، فرآورده‌های صنعتی و غذایی و وسایل حمل‌ونقل را به‌گونه‌ای طراحی کنند که هماهنگ با طبیعت باشند.


این گامهای ضد آلودگی، باید با تدابیر ضد از هم‌پاشیدگی، دست در دست جلو بروند. فروپاشی جامعه، آلودگیهای اجتماعی‌ای ایجاد می‌کند که با آلودگیهای فیزیکی هم‌سانند و به گسترش آنها کمک می‌کنند. فروپاشی جامعه پیامدهایی منفی چون بزهکاری، اعتیاد و تروریسم را به دنبال خواهد داشت که به نوبه خود ضایعات و آلودگی‌های زیست‌محیطی را افزایش می‌دهند. روستاهای فقیر هندوستان و آفریقا، و حومه‌های شهری آمریکا، همگی شدیداً به طرح‌ریزیِ مجدد آگاهانه‌ نیاز دارند.


_ ابرشغلها در حوزه‌ «احیای انسان»: برای اختراع یک ابرشغل و موفقیت در آن، اکثر ما باید خودآگاه‌تر، هدف‌مندتر، و شادابتر از آنی باشیم که در حال حاضر هستیم. به عبارت دیگر، ما باید «انسان‌تر» شویم.


احتمالاً اکثر ما بر «شادابی روانی» یا بهبود آن، بیش از بقیه به عنوان یک هدف شغلی تمرکز می‌کنیم. ارتقای شادابی دیگران هم‌اکنون نیز یک حوزه‌ شغلی وسیع را تشکیل می‌دهد و به نظر می‌رسد در سالهای آینده نیز گسترش خواهد یافت، چرا که تقاضای بسیار بالایی دارد.


ارتقای شادابی، حرفه‌هایی از این دست را در برمی‌گیرد: آموزش، مربیگری، و البته پرورش فرزندان. این حوزه هم‌چنین مشاغل روحانی، بازیگری در تئاتر و سینما، جامعه‌شناسی و روانشناسی را هم شامل خواهد شد. وقتی مشاغل کنونی در حوزه‌ ارتقای شادابی و حیات روحانی انسان تبدیل به ابرشغل شوند، آرایه کاملی از مهارتهای ابرانسانی ـ اکتشاف، خلاقیت، پیاده‌سازی،‌ تاثیرگذاری و فعالیتهای بدنی ـ را برای خدمت هرچه بهتر به مشتری مورد استفاده قرار خواهند داد.


ارتقای شادابی، اگر شغل اصلی نباشد، یک «شغل جنبی» برای هر ابرشغل خواهد بود، چراکه شادابی مانند اکسیژن برای بقای هر واحد صنعتی، تجاری، آموزشی و ... لازم است.


همه ابرشغلها، از آموزش و مشاوره گرفته تا نمایش، هدف مشترکی را دنبال می‌کنند: کمک به دیگران برای ارتقای توانمندیهای ابرانسانی‌شان که عبارتند از:
_ فهمیدن چرایی‌ها از طریق اکتشاف.
_ آفرینش ایده‌های نو از طریق خلاقیت.
_ تاثیرگذاری مثبت بر دیگران، به کمک مجموعه‌ای‌ از مهارتهای اجتماعی که از شریک‌یابی و ارتباط تا مذاکره و رهبری را در می‌گیرد.
_ استفاده درست و بجا از «بدن» سالم خود و انجام کار از طریق فعالیتهای گسترده‌ای چون باغبانی، بازیگری، طبخ غذا و ...


چگونه یک ابرشغل اختراع کنیم؟


هیچکس به شما ابر شغلی را پیشنهاد نمی‌کند. این خود شما هستید که آن را با کاوش در مشکلات و فرصتهای تازه، اختراع می‌کنید. داستانی نقل می‌کنیم از کسی که واقعاً این کار را انجام داد.


اوایل دهه 1990، یک کارشناس ارتباطات راه دور از کارش در شرکت ای‌تی‌اندتی کناره گرفت و یک مشاور مستقل شد. اندکی بعد درآمدش سر به فلک کشید. او از شهامت و انعطاف‌پذیری‌ تازه‌ای که به دست آورده بود لذت می‌برد و متوجه شد که سخنرانیهایش خیلی پرطرفدارند. وقتی حباب فناوریهای برتر ترکید، همان‌طور که مشتریانی مثل ای‌تی‌اندتی و سیسکو ناگهان تغییر مسیر دادند، درآمد او هم فرو افتاد، و دیگر کسی سخنرانی او را به هیچ هم نمی‌خرید. حالا باید چه کار می‌کرد؟


به پیرامونش نگاهی انداخت و دریافت که تعداد زیادی از همسایگان با ویروس‌ها و پیچیدگیهای فزاینده‌ی سیستم‌های عامل، مشکل دارند. آنها از او می‌پرسیدند که آیا می‌تواند کمکی بکند؟ او بلافاصله یک شغل جدید را دیده بود: او می‌توانست پزشک رایانه‌ها شود_


در این داستان، چهار نکته جالب توجه وجود دارد. اول این که آقای مشاور به این نکته پی برد که در شرکتهای بزرگ، انعطاف‌پذیری و امنیت خاطری که او می‌خواهد، وجود ندارد. بنابراین، شغل کارمندی را رها کرد و به خوداشتغالی روی آورد. منتظر باشید که این اتفاق برای شما هم در آینده بیفتد: چتر حمایتی سازمان یا شرکتی که در آن کار می‌کنید، در آینده چندان قابل اطمینان نخواهد بود.


نکته دوم این‌ است که وقتی آقای مشاور با رکود کسب و کارش روبرو شد، دوباره از پایه شروع کرد و خلاقیتش را به کار انداخت. او پرسید: «من چرا اینجا هستم؟ در انجام چه کاری خوب هستم؟ چه مشتریان جدیدی به من نیاز دارند؟» و به دنبال همین پرسشها بود که مسیر شغلی جدیدی را پیدا کرد.


همچنان که تحولات فنی، اقتصادی، و اجتماعی سرعت می‌گیرند، ما مجبور می‌شویم مهارتهای اندیشیدن و بازآفرینی‌مان را نیز نوتر کنیم.


نکته‌ سوم اینکه شغل جدید او، شغلی از پیش شناخته شده و مصوب نبود_ در هیچ دیکشنری اقتصادی یا شغلی، شما پزشک رایانه را پیدا نمی‌کنید. علاوه بر این، وقتی در دو پایگاه داده‌ شغلی معروف ـ Monster.com و hotjobs.com ـ عبارت «پزشک رایانه» را جست‌وجو کردم، هیچ فهرست مستقلی پیدا نشد. اما وقتی همین عبارت را در گوگل جست‌وجو کردم، به 40400 صفحه رسیدم. این نشان می‌دهد که بسیاری دیگر نیز به این نیاز پی برده‌اند و دارند به این حرفه کشیده می‌شوند. امروزه دورنمای فرصتهای شغلی به قدری سریع تغییر می‌کند که دیده‌بانهای دولتی، و یا حتی شرکتهای بزرگی را که معروف به ابداع شغلهای جدید هستند، جا می‌گذارد. بهترین فهرست مشاغل، موتورهای جست‌وجو و اخبار روزانه است.


و بالاخره نکته چهارم اینکه آقای مشاور در خط مقدم ذهن و رفتارش، مسئولیت‌پذیرانه عمل کرد. کلید موفقیت او در نقش یک پزشک رایانه، قابل اعتمادبودن بود. او می‌گوید «مردم به این دلیل به من مراجعه می‌کنند، که نه فقط می‌توانم رایانه‌هایشان را درست کنم، بلکه به این خاطر که من از آن آدم‌هایی هستم که اگر یک وقت با خانواده‌شان در منزل تنها بمانم، نگران نیستند».


مثال بالا، نمونه‌ای از خلق یک شغل از هیچ است. آنچه وجود داشت فقط یک «تقاضای پنهان» بود که تنها یک چشم تیزبین می‌توانست آن را ببیند. البته راه دیگری هم برای ابداع شغل جدید وجود دارد: شغل فعلی‌تان را اصلاح کنید.


تبدیل یک شغل موجود به یک ابرشغل؛ چگونه


دهها میلیون ابرشغل قابل ابداع است، چرا که هر شغلی را می‌توان به یک ابرشغل تبدیل کرد. فرایند آن بسیار ساده، و متشکل از دو گام است:


گام اول: شغل فعلی را تا جایی که می‌توانید «خودکار» کنید. با استفاده از کاغذ، اصلاح رویه‌ها یا هر ابتکار دیگری که می‌توانید به خرج دهید، بخشی از شغل را به رایانه بسپارید. تنها در این صورت می‌توانید از شر انجام دادن این همه کار خلاص شوید. در واقع، دارید به یک روبات می‌گویید که بیاید و شغل شما را تصاحب کند: «تو استخدام شده‌ای و کاری که از تو می‌خواهم انجام دهی این است».


گام دوم: جنبه‌های ابرانسانی شغل خود را توسعه دهید. فهرست پنج مهارت اصلی و سه مهارت کمکی را مرور کنید. ببینید در کدام جنبه از شغل خود می‌توانید خلاقیت بیشتری به کار بگیرید، یا کشف کنید که چرا بعضی چیزها درست عمل نمی‌کنند، یا تاثیرگذاریتان را از طریق ارتباطات موثرتر بهبود بخشید. تصور کنید که مسئولیت‌پذیرتر شده‌اید، یا کیفیت مسئولیت‌هایتان را با دادن قولهای شرافتمندانه‌تر بالاتر برده‌اید.


همه ما نمی‌توانیم و قرار هم نیست که پژوهشگر نانو بشویم. جهانی که ما می‌خواهیم و می‌سازیم، برای همه‌ی خُلق‌وخوها و سلیقه‌ها اتاقی دارد: کسانی که دوست دارند بیش از آنکه از مغزشان کار بکشند، با دست‌هایشان کار کنند یا آنهایی که از کار کردن با آدمهای جدید، بیش از سروکله زدن با ایده‌های جدید لذت می‌برند. ابرشغلهای آینده، همه این تفاوتها را در بر می‌گیرد. تمام مهارتهای ابرانسانی ـ حتی آنهایی که با اشیا سرو کار دارند ـ از خطر ماشینی‌شدن در امانند؛ به شرطی که با خودآگاهی دنبال شوند.


حتی اگر شغلی کاملاً ماشینی شود، متصدی آن در صورتی که بخواهد می‌تواند با استفاده از رویکرد دو گامی زیر، آن را از نو احیا کند و این بار به صورت یک ابرشغل. این وضعیت برای بسیاری از کسانی که در مشاغل اداری و مالی و پشتیبانی کار می‌کنند، پیش‌ می‌آید که اگر هوشمندانه عمل نکنند، ممکن است شغل خود را کاملاً از دست بدهند.


در گام اول، متصدی شغل باید هماهنگ با جریان خودکارسازی پیش‌ برود و راههایی بیابد که با آن بتوان کار را با زمان و تلاش کمتری انجام داد. او از این طریق به مدیریت سازمان در خودکارسازی شغلی و بهره‌گیری از فناوریهای پیشرفته کمک می‌کند. سپس متصدی (در صورتی که هنوز شغلش را از دست نداده باشد) باید از وقتهای خالی خود برای تقویت مهارتهای ابرانسانی‌اش استفاده کند. او باید صمیمیت و سودمندی‌اش را برای مشتریان شرکت تقویت کند، و از مدیرش بخواهد که وظیفه‌ها و مسئولیتهای بیشتری را به او بسپارد. از قدرت اکتشاف و خلاقیتش برای حل مسائل مشکل‌زا در کسب‌وکار یاری بگیرد و تلاش کند تا راه‌حلهای تازه‌ای ارائه دهد.


همه مشاغل فعلی ـ از صندوق‌دار گرفته تا مدیرعامل و از حسابدار گرفته تا جانورشناس ـ می‌توانند روی نردبان ابرشغل بالاتر بروند. نوآوریها بیشتر سراغ کسانی می‌روند که اشتیاق بیشتری به دگرگونی دارند: خودِ صاحبان مشاغل.


ابرشغلها سر بر می‌آورند


ابرشغلهای آینده ممکن است کاملاً نو یا نسخه بهبودیافته شغلهای کنونی باشند و به احتمال زیاد از نظر کیفی با شغلهای امروزی کاملاً متفاوتند و روی مهارتهای ابرانسانی تمرکز بیشتری دارند.


برنامه‌ریزی ابرشغلی


برای کسانی که می‌خواهند یک ابرشغل شایسته و ثروت‌آفرین را هدف بگیرند، پیروی از پنج گام زیر پیشنهاد می‌شود:


1. تصمیم بگیرید کدامیک از مهارتهای ابرانسانی ـ اکتشاف، خلاقیت، پیاده‌سازی، تاثیرگذاری، و فعالیت‌های بدنی ـ بیشتر با شما تناسب دارند. کارآموزی و خلق شغلتان را حول همین محور برنامه‌ریزی کنید، نه روی یک تخصص سنتی مثل مهندسی شیمی یا ادبیات انگلیسی. دانش تخصصی، گرچه هنوز مهم است، اما در مقابل مهارتهای ابرانسانی که پایا و غیر قابل ماشینی‌شدن هستند، کم می‌آورد.


2. تعیین کنید بر چه ماموریتی و در چه حوزه‌ای می‌خواهید تمرکز کنید. تصمیم بگیرید می‌خواهید با کدام حوزه‌ مشکل‌خیز و پر از مسائل حیاتی گلاویز شوید: انرژی، دستکاری مواد، یا احیای انسان. باید حوزه‌ای را بیابید که هم با علائق شما سازگار باشد و هم گره‌ای از مشکلات مشترک بشر بگشاید. آنچه اهمیت دارد این است که شما بهترین و بیشترین سعی ممکن را به عمل آورید تا استعدادهای خود را در مسیر درست به کار اندازید.


3. دستمزد مناسب را در نظر بگیرید. اگر پول و درآمد برای شما مسئله است، احتمالاً مجبور خواهید شد بیشتر جست‌وجو و مذاکره کنید، اما پول نباید شما را از ماموریت اصلی‌تان ـ مشارکت در حل مشکلات مشترک بشریت ـ منحرف کند. تقریباً همه شغلها، حتی پیش پا افتاده‌ترین آنها، می‌توانند با تزریق انرژی ابرانسانی به حرفه‌ای ارضاکننده و ارزشمند تبدیل شوند. اگر می‌توانید، هم‌زمان بر دو یا سه شغل متمرکز شوید. از قالبهای نامتعارف همکاری و مشارکت استفاده کنید.


4. با داشتن چند شغل، انعطاف‌پذیرتر شوید. فرایند دو گامی پیش‌گفته را در نظر داشته باشید: خودتان را از هر فعالیتی که می‌تواند ماشینی‌ شود خلاص کنید. سپس روی تقویت مهارتهای ابرانسانی‌تان تمرکز کنید. ابرشغلها سریعتر از شغلهای امروزی رایج می‌شوند و از رونق می‌افتند. بهتر این است که مثل آچار فرانسه در همه‌چیز استاد شوید و آن‌ را خودکار کنید، سپس سراغ پیگیری هدف کلی‌تان بروید.


5. در تغییرات اجتماعی در سطوح ملی و بین‌المللی مشارکت کنید. اقدامهای فردی، هرچند حیاتی باشند، در خلاء جواب نمی‌دهند. موفقیت شخصی و رفاه، ما را از فروپاشی اجتماعی نجات نخواهد داد.

 

 

منبع: برگرفته از روزنامه تفاهم-ریچارد دبلیو سامسون، نویسنده و مدیر موسسه ارانوا (ERANOVA)

 

 

 

 

شماره مطلب :14

عنوان موضوع ارسالی :  راز خلاقیت افراد موفق در چیست؟
ارسال کننده :  ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


بیشتر مواقع بزرگ ترین مانع افراد برای رسیدن به اهداف خود، آغاز کار است. استارت کارها سخت ترین مرحله انجام کارهای مختلف است. همان طور که قانون اول نیوتن نیز می گوید: اگر جسم در حالت سکون باشد تا ابد ساکن می ماند.


بسیاری از افراد نمی توانند کاری که در فکر دارند را آغاز کنند به همین دلیل، هیچ گاه دست به هیچ کار جدیدی هم نمی زنند.
چاره چیست؟ چگونه می توان برای عملی کردن ایده ها به خود انرژی لازم را داد؟ شاید راحت ترین راه این باشد که فرد دیگری شما را مجبور کند – به طور مثال، اگر فلان کار را به فلان شکل ممکن و در فلان مدت انجام ندهی، از کار اخراج خواهی شد. اما راه دیگر این است که خودتان در خودتان انگیزه و تحرک لازم را ایجاد کنید.


با تهدید و تحت فشار بودن نمی توان برای مدت طولانی پیشرفت کرد. سرانجام زمانی می رسد که از این وضعیت خسته می شوید و ممکن است همه چیز را رها کنید. بنابراین، برای آغاز کارها بهترین راه چیست؟


تشخیص و تعیین:
• مواردی که دوست دارید و
• کارهایی که می توانید با امکانات موجود انجام دهید. (کاری که در حد و اندازه خود است انجام دهید تا در صورت شکست، خیلی ضرر نکنید.)
بیشتر مواقع فقط چهار دلیل منطقی می تواند برای شروع نکردن یک کار وجود داشته باشد:
• عادت
• نداشتن امکانات لازم
• بالا بودن هزینه های برآورد شده
• دروغ گفتن به خود در مورد علاقه مندی ها
چهارمین گزینه بسیار مهم است و بیشتر میان افرادی رواج دارد که نمی توانند ایده های خود را عملی کنند. بیشتر افرادی که می گویند می خواهند شغل جدیدی داشته باشند، با فرد جدیدی آشنا شوند یا رژیم بگیرند، فقط حرف می زنند و در مسیر رسیدن به اهداف خود هیچ تلاشی نمی کنند. آنها چون به شرایط کنونی خود عادت کرده اند، برایشان دشوار است از راحتی خود دست بکشند و خود را در سختی بیندازند.
اما مساله مهم این است که اگر در مسیر رسیدن به اهداف و ایده های خود قدم نگذارید و تلاش نکنید، همیشه تصور می کنید از عهده این کار بر نمی آیید. یا بهانه هایی همچون هزینه و پرخطر بودن شغل را بیان و خود را توجیه می کنید.


اما راهکار این مشکل چیست؟


پاسخ این سوال بسیار ساده است. خطرات و هزینه های اولیه را کاهش دهید تا بتوانید وارد مسیر اهداف خود بشوید. وقتی استارت کار را زدید، باید از دیگران کمک بگیرید.


به طور مثال، با یکی از دوستان خود در مورد مشکلاتی که با آنها روبه رو هستید صحبت کنید. به طور مثال، من واقعا دوست دارم کار جدیدی شروع کنم اما فکر می کنم نمی توانم تنهایی آن را شروع کنم.


سپس با یکدیگر فهرستی از امکانات موجود - تا حد امکان بسیار دقیق و شفاف - تهیه کنید. در شغل جدید باید برای خود تعیین کنید به دنبال چه هستید. با بررسی مسایل مختلف شاید تصمیم بگیرید خودتان به تنهایی آن را انجام دهید و شرکت خود را راه اندازی کنید یا برای دیگران کار کنید.


برای تعیین این مسایل باید مذاکراتی داشته باشید. اما برای آغاز کار، منتظر پایان یافتن همه صحبت های خود نمانید. به یاد داشته باشید که عادت تنبلی و بی تحرکی شما باید اینجا از بین برود.


بنابراین، پس از مکالمات اولیه جایی که تصمیم گرفتید شغل بعدی خود را با کمپانی دیگری آغاز کنید، سعی کنید شرکت های مناسب ایده های خود را پیدا و با افرادی که مسوول هستند صحبت های ابتدایی را آغاز کنید.


در ملاقات بعدی، شما و دوستتان فهرستی از کمپانی ها و شرکت هایی را خواهید داشت که ممکن است شما را استخدام کنند.


در این مرحله باید برای خود ضرب الاجل تعیین کنید. به طور مثال یک هفته به خود زمان بدهید. سپس گزارش کارهایی که انجام داده اید را به دوست خود بدهید. یا توضیح دهید که چرا و به چه دلیلی هیچ کار مفیدی انجام نداده اید.


آیا خودتان به تنهای نمی توانید برای خود ضرب الاجل تعیین کنید؟ هم بله، هم خیر. بله برای اینکه شاید سنگی در تاریکی باشد. خیر برای اینکه خودتان هم می دانید احتمالا بدون فشار دیگران هیچ حرکتی نخواهید کرد.


فرض را بر این بگذاریم که هیچ کاری برای محقق شدن اهداف خود انجام نمی دهید. در ملاقات بعدی با دوست خود باید دلیل آن را برای دوست خود توضیح دهید. مثلا شاید بیمار بوده اید و استراحت می کرده اید. یا شاید کاری انجام نداده اید زیرا تصور می کنید تلفن زدن به شرکت ها و تقاضای کار از آنها کمی برایتان سخت و ناراحت کننده است.


اگر این طور است، باید با همفکری دوست خود کارها را کوچک تر و آسان تر کنید. به طور مثال، از طریق دوستان و آشنایان به شرکت های مرتبط معرفی شوید. در این حالت نیازی به تماس گرفتن با شرکت ها یا ارسال رزومه نیست.


همه حرف اینجا است که باید سخت ترین مرحله، یعنی آغاز یک کار جدید را تحمل کنید تا بتوانید در مسیر موفقیت های خود قرار بگیرید.

 

منبع: برگرفته از Niazerooz.com

 

 

شماره مطلب :13

عنوان موضوع ارسالی : بی‌حوصلگی، خلاقیت را تقویت می‌کند!
ارسال کننده : ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 



پژوهشگران دانشگاه مرکزی لنکشایر در پژوهش جدید خود نشان داده‌اند که احساس ملالت در کار ممکن است واقعا یک مزیت برای خلاقیت باشد به خصوص اگر کارهای خسته‌کننده، فضایی را برای خیالبافی روزانه ارائه کند.


محققان در این بررسی از 80 داوطلب خواستند تا کاربردهای متفاوتی را برای یک جفت فنجان پلی‌استایرن ارائه کنند اما پیش از این کار از نیمی از آنها خواسته شده بود تا برای 15 دقیقه شماره‌هایی را از یک کتابچه تلفن نسخه‌برداری کنند.


آن دسته از افرادی که این کار خسته‌کننده را انجام داده بودند، کاربردهای خلاقانه‌تری را به نسبت گروه دیگر برای این فنجانها ارئه کردند.


در بخش دوم این پژوهش، 30 شرکت‌کننده دوباره کار نسخه‌برداری از شماره تلفن‌ها را آغاز کرده در حالیکه از 30 تن دیگر خواسته شد تا شماره‌ها را بخوانند. افرادی که تنها شماره‌ها را خوانده بودند، کاربردهای خلاقانه‌تری را به نسبت افرادی که می‌نوشتند ارائه کردند.


به گفته پژوهشگران، این امر نشان می‌دهد که فعالیتهای خسته‌کننده انفعالی مانند خواندن یا شاید شرکت در جلسات به نسبت انجام کارهای خسته‌کننده فعال مانند نوشتن می‌تواند به خلاقیت بیشتر منجر شود. از نقطه نظر محققان این مساله ممکن است به دلیل وجود فضای بیشتر برای خیالبافی در کارهای خسته‌کننده انفعالی است.


در حالی‌که خستگی در محل کار همیشه به عنوان چیزی که باید از بین برود، دیده شده؛ اما به گفته محققان، مقادیر کوچک از آن بسیار خوب است.
این پژوهش در نشست سالانه انجمن روانشناسی انگلستان بخش روانشناسی شغلی ارائه شده است.

 

منبع: برگرفته از konjkav.com

 

 

شماره مطلب :12

عنوان موضوع ارسالی :  تکنیک های خلاقیت
ارسال کننده : ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


تكنیك های خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسئله كمك شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسئله می نماید . به عبارت دیگر هریك از تكنیك های خلاقیت ،مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می كنند . این تكنیك ها فردی و گروهی می باشند كه تكنیكهای فردی شامل : توهم خلاق ، DOIT ، تكنیك های گروهی شامل : طوفان فكری ، دلفی ، سینكتیكس و تكنیكهای مشترك شامل : اسكمپر،در هم شكستن مفروضات ، چرا، مورفولوژیك كه محور اصلی این روش ها و تكنیك ها ، شكستن قالب های ذهنی است .


تكنیك طوفان ذهنی


طوفان ذهنی كه یكی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره ودستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الكس اساسبورن ابداع شد . این واژه هم اكنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود : اجرای یك تكنیك گردهمایی كه از طریق آن گروهی می كوشند راه حلی برای یك مسئله بخصوص یا انباشتن تمام ایده هایی كه بطور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند.


تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی


طوفان ذهنی فردی باتولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و كمتر منجر به ایده هایی كارا و عملی می شود . نكته ی جالب توجه این است كه فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی ازانتقاد ندارد و بدون هیچگونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد . اما مزیت طوفان گروهی این است كه مشكلات ایده ی فرد بوسیله تجربه و خلاقیت افراددیگر حل می شود و از بین می رود . اگر بخواهیم نتیجه مطلوبتری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را تركیب كنیم .


تكنیك چرا ؟


تكنیك چرا دقیقا مثل چراهای مكرر كودكی است كه كودكان برای گسترش فهم خود از دنیایاطرافشان از والدین می پرسند . اما با این تفاوت كه در بزرگسالی باید یاد گرفته هایمان را زیر سوال ببریم سادگی این تكنیك باعث شده است ، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تكنیك برای ایده یابی و ایده پردازی به كار می رود . به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و كامل مسئله می توان از این تكنیك استفاده كرد. بلكه استفاده از این تكنیك به ما كمك می كند تا موقعیت و وضعیت را بهتر وروشنتر مشخص كنیم و در فرآیند آن به ایده های جدیدی دست یابیم .



تكنیك توهم خلاق


خیلی اوقات آنچه را كه فكر می كنیم واقعیت است ، واقعیت نیست . واقعیتها با پنج حس انسان درك می شوند. چیزهایی كه چشم می بیند و طوری كه مغز آن را تفسیر می كند باعث این خطا می شود . چشم می بیند ، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است . كار ذهن مرتب كردن ، دسته بندی و قابل فهم كردن جرقه هایی است كه پس از دیدن ، مغز آن راایجاد می كند بنابراین تصاویری كه در ذهن است ، كپی مستقیم اشیاء نیست بلكه كدهای خلاصه ای است كه از طریق شبكه ی عصبی مغز می رسد .

منظور و هدف این تكنیك این است كه شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه كرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید . این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شكاف های موجود در بافتهای عصبی ، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی ، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد .


تكنیك پی . ام .آی (P.M.I)


یكی از ارزش های این تكنیك آن است كه انسان را مجبور می سازد تا دقایقی بر خلاف قالبهای ذهنی اش تفكر كند و به مرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود ، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می كند . نام این تكنیك بر گرفته از حروف اول سه كلمه به معنی افزودن ، كاستن و جالب می باشد . روش كار چنین است كه ابتدا فرد توجهش را به نكات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نكات منفی و نهایتا به نكات جالب و تازه ی آن كه نه مثبت است و نه منفی ، معطوف می كند و در پایان نسبت به تهیه لیست نكات مثبت یامزایای موضوع ، لیست موانع ، محدودیت ها و نكات منفی موضوع و لیست نكات جالب و تازهی موضوع اقدام می كند . یكی از مهمترین كاربردهای این تكنیك زمانی است كه نسبت به یك قضیه اطمینان داریم نه مواردی كه نسبت به آن شك و ابهام داریم . به عبارت دیگرهر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوشبین باشیم استفاده از این تكنیك كار گشاترو اثر بخش تر خواهد بود.
برای یافتن نكات جالب كافی است كه جمله ی (( چقدر جالب می شود اگر ......)) را كامل كنیم.


تكنیك DO IT


نام این تكنیك از حروف اول چهار كلمه ی Define به معنی تعریف كردن Open به معنی باز كردن Identify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل كردن ، تشكیل شده است . منظور از انتخاب این واژگان این است كه برای حل مشكل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود و سپس ذهن را برای راه حلها ی مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل كرد.


تكنیك شكوفه ی نیلوفر آبی


این تكنیك توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است . طرح این ایده بر گرفته از شكوفه نیلوفر آبی می باشد بدین صورت كه گلبرگ های شكوفه نیلوفر آبی به دور یك هسته مركزی خوشه می زنند و از آن نقطه گسترش می یابند . با ایجاد پنجره هایی مشابه با پنجره های مورد استفاده در برنامه كامپیوتری ، بخش هایی از یك تابلوی ایده را می توان به صورتی تقسیم بندی كرد كه یك موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجره های جانبی ،مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراكز مجموعه های جدید پنجره را تشكیل می دهد .


تكنیك چه می شود اگرد ....؟


به طور كلی برای خلاقیت باید فكر ، از قالبهای ذهنی ، شرایط موجود ، پیش فرض ها ، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواندموضوع را از زوایای مختلف رویت و ایده های جدیدی را تداعی كند . بر همین اساس این تكنیك كمك شایانی به آزاد سازی فكر برای جمع آوری ایده های جدید می كند . در این روش توصیه می شود برای یافتن ایده های جدید از سوالات (( چه می شود اگر...؟ استفاده كنید و آن را به قدری تكرار و تمرین كنید كه برایتان یك عادت شود. از این تكنیك میتوان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع بخصوصی استفاده كرد ،ضمن اینكه بعنوان یك تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه ی اوقات قابل استفاده است .


تكنیك اسكمپر SCAMPER


این تكنیك كاربرد اصلی آن بر پایه ایده یابی فردی طراحی شده است كه می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروه ها نیز مفید باشد . هدف اصلی این تكنیك قدرت تصور است تا آن را در جهات و بعد مختلف وضروری به حركت درآورد. این تحریك بوسیله یك سری سوالات تیپ و ایده بر انگیز صورت می گیرد كه شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش از خود سوال می كند و در نهایت با افزایش ایده ها ، كیفیت ایده ها تضمین و ارتقاء می یابد .واژه SCAMPER از ابتدای حروف واژه های سوال برانگیزگرفته شده كه در دستیابی ایده های نو بسیار موثر است .


حرف S بر گرفته از كلمه Substitution به معنی جانشین سازی است
حرف C بر گرفته از كلمه Combine به معنی تركیب كردن است .
حرف A بر گرفته از كلمه Adapt به معنی رفاه ، سازگاری و تعدیل كردن است .
حرف M بر گرفته از كلمه Maginfy به معنی بزرگ سازی است .
حرف P بر گرفته از كلمه Put to other uses به معنی استفاده در سایر موارد است .
حرف E بر گرفته از كلمه Ellimination به معنی حذف كردن است .
حرف R بر گرفته از كلمه Reverse به معنی معكوس سازی است .


تكنیك در هم شكستن مفروضات

یكی از موانع مهم خلاقیت ، مفروضات قبلی است كه نا خودآگاه اجازه نمی دهد فكر در همه جهات به حركت در آید بسیاری از مفروضات قبلی ممكن است در اصل همان زمانی كه در ذهن ما ایجادشده اند ، غلط باشند ، مثل خطر ناك بودن دوچرخه در ذهن كسی كه خواب تصادف شدید بادوچرخه را دیده است . بسیاری از آنها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یابسیاری از آنها به دلیل تغییر شرایط بی اعتبار شده اند . اما مسئله این است كه فردمتوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه می كند . از آنجایی یكه مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند و به عبارت دیگر چون آنهاامری درونی هستند نمی توانیم آنها را به تنهایی فسخ یا از فكر خود جدا سازیم . مثل آن چاقو كه نمی تواند دسته اش را ببرد . شناسایی مفروضات خود و دیگران ، اولین قدم برای تغییر مفروضات است .

تكنیك تجزیه و تحلیل مورفولوژیك


تكنیك تجزیه وتحلیل مورفولوژیك یا ریخت شناسانه كه توسط فریتززویكی ابداع شد ، فنی است كه براساس آن پدیده ی مورد نظر از جهت ساختار كلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرارمی گیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست می كنیم . برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یك كالا راههای جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف كالا مثل شكل ظاهری ، كاربردهای آن ، خواص و فواید آن ،وضعیت مشتریان و بازاركالا تبیین و تدوین نمائیم . در این مرحله بایستی سعی كردابعاد كالا را بیشتر مشخص كرد . برای اینكه بتوان ابعاد یك موضوع و اجزای متشكله (متغیرهای )آن را با یكدیگر مقایسه و مرتبط نمود، می توان ابعاد اصلی و اجزای آنهارا برروی دایره ای متحدالمركز نوشته و با چرخاندن دایره های مختلف ، ابعاد و اجزایآنها را با هم مقایسه و ارتباط آنها را حدس زد.


تكنیك دلفی


این تكنیك در سال 1964 توسط داكلی و هلمر معرفی شد . بسیار شبیه به تكنیك طوفان ذهنی است بااین تفاوت كه افراد هیچ گاه به صورت گروه در یك جلسه و دور یك میز جمع نمی شوند ودر واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد . اساساو فلسفه این تكنیك این است كه افراد درتكنیك طوفان فكری بعلت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند لذا در این روش افراد به صورت كلامی و رودر رو درگیر بحث نمی شوند.بلكه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می كند و سپس هریك از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت كتبی (حتی می تواند بدون ذكر نام باشد ) برای رئیس گروه ارسال می كنند .

سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تك تك اعضا ارسال می كند و از آنهامی خواهد كه نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فكر كنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آنها اضافه كنند . این عمل چندین بار تكرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا بدست آید . فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چندنوبتی اعضا ی یك تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود .


چه موقع از فن دلفیاستفاده می شود ؟


1- هنگامی كه می خواهید نظر اعضای یك تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنكه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود .
2- هنگامی كه اعضای یك تیم در یك جا مستقر نباشند.
3- زمانی كه لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی كه می گیرند و عواقب آن به طور كامل آگاه و مسئول باشند.
4- هنگامی كه حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.


تكنیك استخوان ماهی (علت و معلول )

یكی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است . نمودار استخوان ماهی كه گاهی به آن نمودار ایشیكاوا نیزمی گویند توسط پرفسور كائور ایشكاوا از دانشگاه توكیو طراحی شد . هدف اصلی اینتكنیك ، شناسایی و تهیه فهرستی از كلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است . این تكنیك در درجه اول یك تكنیك گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده است .

تكنیك باز گشت به مشتری

می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازار یابی ، رابطه بین فعالیتهای خود ومشتریان را به لحاظ محصول ، قیمت ، تبلیغ ، توزیع و بازار مورد نظر ، بررسی می كنیم.


تكنیك گروه اسمی


فن گروه اسمی جنبه های رای دادن بدون بحثٍ های محدودتركیب می كند كه توافق بدست می آید و شما بتوانید به یك تصمیم گروهی برسید .
چهموقع از فن تكنیك گروه اسمی استفاده می شود ؟


1- با موضوعی بحٍث انگیز ، حساس ،دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می كنید عقیده های ضد ونقیض و دهها دلیل جزئی و تفصیلی ممكن است بحث را فلج سازد
2- می خواهید مشاركت مساوی همه ی اعضا را تضمین كنید.
3- علت اساسی و ریشه ای یك مسئله را شناخته ،ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یك گزینه از میان گزینه های بسیار مشكل است.


تكنیك سینكتیكس


واژه سینكتیكس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشاردادن دو چیز به یكدگیر و یا متصل كردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است كه خلاقیت نیز نوعی هماهنگ كردن چیزهای مختلف در یك قالب یاساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفكر سینكتیكس بی بهره نمی باشد این تكنیك روشی است برای بر انگیختن تفكر خلاق در میان گروهی از افراد كه گرد هم می آیند .

بطور كلی فرآیند بكار گیری این روش عبارت است از :
1- شناسایی و تعریف مشكل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره ی آن (شناخت جوهره )
2- ارتباط دادن جوهره ی بدست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه )
3- كشف راه حلهایی برای موضوع مشابه (راه حلهای مشابه )
4- تلاش برای تبدیل راه حلهای بدست آمده به راه حلهای نهایی برای مشكل

تکنیک شش کلاه تفکر

اصل تکنیک خلاقیت شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو پدر تفکر خلاق در کتاب ((شش کلاه تفکر))یک روش خلاقانه ارایه می کند و از طریق آن می کوشد نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمربخش و کارا تبدیل کند.((دوبونو))سعی می کند به کسانی که به دور هم جمع می شوند ، بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آنگاه در این میان ؛ به راههای خلاقانه بیاندیشند و با یک هماهنگی مدیرانه نتایج را طبقه بندی و اولویت بندی کرده و در تصمیم گیری ها از آن استفاده کنند.اگر شما می خواهید با تکنیک شش کلاه تفکر در جلسات قدم بگذارید، بهتر است این مقاله را بخوانید و آنگاه عمل کنید:


تصور کنید به یک جلسه قدم گذاشته اید و شما مسئول نظم دهی ، هدایت و نتیجه گیری از آن جلسه هستید، در اینجا کلاه آبی را بر سر شما خواهند گذاشت ، زیرا هنگامی که کسی کلاه آبی را بر سر می گذارد ، باید به موارد زیر دقت کند:1- رنگ آبی نماد آسمان آبی رنگ است که چتر آن بر همه جا گسترده شده است و کسی که کلاه آبی بر سر خود می گذارد باید بتواند افکار جاری در محیط جلسه را در ذهن خود به جریان درآورد و نظم و تمرکز دهد.

2-کلاه آبی همچون یک نرم افزار است که تلاش می کند به تفکر کردن جمع ، جهت دهد و یا برنامه ای مشخص آن را به سرانجام برساند و گویی همچون یک کارگردان تفکر ما را هدایت می کند.

3-با کلاه آبی اولویت ها و محدودیت ها تعیین می شود. اکنون بر روی صندلی خود بنشنید و موضوع و یا مشکل مورد بحث را بر روی تخته سیاه بنویسید.در نخستین اقدام و با هدایت شما همه اعضاء باید کلاه سفید را بر سر بگذارند و در مورد موضوع بیان شده بیاندیشند.هنگامی که کلاه سفید را بر سر می گذارید، نباید به چیزهایی که شامل الهامات ، قضاوت های متکی به تجارب گذشته ، عواطف، احساسات و عقاید است توجه کنید و تنها باید همچون یک رایانه ، فقط اطلاعات ارایه کنید.حال شما باید اطلاعات به دست آمده از حاضرین در جلسه که به واسطه تفکر با کلاه سفید ارایه شده است را جمع بندی کنید و اعضای جلسه را وارد مرحله بعد کنید تا با گذاشتن کلاه قرمز بر سر ، شروع به تفکر کنند.هنگامی که حاضرین می خواهند با کلاه قرمز در مورد موضوع مورد نظر تفکر کنند باید به نکات زیر توجه کنند:1- اجازه دهید احساسات و عواطف بر وجود شما حاکم شده و به زبان درآیند و هر کسی می تواند از الهامات و دریافت های ناگهانی خویش سخن گوید و دیگر نیازی به استدلال نیست .اگر به احساسات اجازه بروز ندهیم بدون شک ناخواسته و بدون دقت نظر ، در تصمیم گیری ها وارد شده و چه بسا سبب بروز مشکلاتی برای ما شوند.2- پس از این که تمام نظرات اعضای جلسه ارایه شد، شما اقدام به جمع بندی تراوشات فکری حاضران کرده و آن گاه به مرحله بعد قدم بگذارید و اجازه دهید حاضران کلاه سیاه را بر سر بگذارند.

با گذاشتن این کلاه بر سر نباید احساسات منفی بدون منطق بیان شوند ، بلکه فرد باید دیدگاه های منفی خود را در خصوص مشکل یا موضوع مورد بحث به صورت منطقی بیان کند.بدون شک اگر از این کلاه به خوبی استفاده شود ، می تواند ما را از مخاطراتی که در آینده از چشمان ما دور می ماند آگاه کند.تفکر منفی به گفته دوبونو جذاب است ، زیرا دستاوردهای آن را می توان به فوریت مشاهده کرد.اثبات خطای دیگران برای ما رضایت درپی دارد و حمله کردن به یک دیدگاه در ما احساس برتری می بخشد و بر عکس ستودن یک نظر سبب می شود در خود احساس کنیم با فرد برتری روبه رو شده ایم . نتایج بحث ها ی ارایه شده توسط شما جمع بندی شده و در نهایت ثبت شود و آنگاه بار دیگر اجازه دهید حاضران کلاه زرد را بر سر خود بگذارند و شروع به تفکر کنند.

 زرد نماد آفتاب است و آفتاب شروعی برای سازندگی ، شادابی و خوش بینی است .گویی هر جا سراغ از خورشید گرفته می شود گرمی زندگی و زایشی دیگر در میان است و تفکر مثبت باید به همراه کنجکاوی و شادمانی و سرور و تلاش برای درست شدن کارها باشد. فرد با گذاشتن کلاه زرد تلاش می کند به نکات ارزشمند و مثبت موضوع بنگرد. اصولا افکار سازنده به سوی مثبت گرایی تمایل دارند.یکی از تمریناتی که فرد با کلاه زرد می تواند انجام دهد بهره گیری از تجربیات ارزشمند گذشته است .کلاه زرد در ابتدا در صدد کشف فواید موجود در موضوع مورد بحث است و هر آنچه می کاود ، بیان می دارد. اکنون بار دیگر به جمع بندی نظرات به دست آمده بر اثر کلاه زرد بپردازید. اکنون حاضران باید کلاه سبز را بر سر بگذارند .کلاه سبز ، کلاه خلاقیت است هنگامی که افراد کلاه سبز را بر سر می گذارند، باید به راه های نو بیاندیشند که می تواند در آن موضوع مورد نظر اثرگذار بوده و به تصمیم گیری های خلاقانه منجر شود. هنگامی که حاضران کلاه سبز را بر سر می گذارند ، فرصتی می یابند که به جست و جوی چیزهای کشف نشده هدایت شوند.حال فرصتی به حاضران دهید تا ایده های نو ارایه کنند و آنگاه به ثبت این ایده ها پرداخته و به جمع بندی نظرات بپردازید.بدون شک برای خلاقانه اندیشیدن باید فرهنگ خلاقیت را بر فضای جلسه حاکم کنید. اکنون شما باید تلاش کنید که با کلاه آبی که بر سر گذاشته اید به ارزیابی نتایج پرداخته و به یک جمع بندی مناسب برسید و در نهایت در جهت حل مشکل یا موضوع مورد نظر تصمیم نهایی را بگیرید. بدون شک هر یک از اعضاء می توانند کلاه آبی را به امانت گرفته و با آن به تفکر بپردازند و در اتخاذ تصمیمات به شما کمک کنند. در پایان شما در می یابید هنگامی که جلسه را این گونه مدیریت می کنید ، دیگر تنها شاهد آن نخواهید بود که یک فرد تنها با کلاه سیاه به جلسه قدم بگذارد و یا فرد دیگری تنها با کلاه قرمز تفکر کند، بلکه همه مجبورند با شش کلاه مذکور تفکر کنند و اندیشه های ذهن خود را ارایه کنند.]

 

منبع: Zangekhalaghiyat.blogfa.com

 

 

 

شماره مطلب :11

عنوان موضوع ارسالی :  دلیل کاهش کارایی فرزند شما در حل تکالیف ریاضی و خلاقیت اینجاست !
ارسال کننده : ویدا نافلی شهرستانی - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


کودکان همان ساعات اولیه صبح به میزان قابل توجهی دچار افت قند خون می‌شوند و با توجه به این که بیشترین زمان فعالیت ذهنی دانش‌آموزان و یادگیری مطالب درسی صبح است ....با توجه به تاثیرپذیری کودکان از همسالانشان، ممکن است ذائقه کودک یا نوجوان شما تحت تاثیر سلیقه غذایی دوستانش تغییر کند و به مواد غذایی بی‌ارزش روی آورد.

 بنابراین نظارت و دقت بر نحوه تغذیه فرزندان از اهمیت زیادی برخوردار است و به یاد داشته باشید بسیاری از عادات غذایی در سنین کودکی شکل می‌گیرد.بنابراین اصلاح آن در این دوران، می‌تواند از بروز بیماری‌ها در بزرگسالی پیشگیری کند. والدین می‌توانند اولین و مهم ترین الگوی کودکانشان باشند.

آنان باید آنچه را که از نظر تغذیه و فعالیت‌های روزمره برای کودکشان ضروری می‌دانند، رعایت کنند چرا که آموزش به کودک تنها با «گفتن» کار ساز نخواهد بود، بلکه آنان عمل شما را الگو قرار می‌دهند. هرگز کودک را وادار به خوردن غذا نکنید. غذا خوراندن به زور یا با تهدید و تطمیع و جایزه دادن، به هم خوردن اشتهای کودک را در پی خواهد داشت و عادات غذایی نامناسبی در او ایجاد خواهد کرد.اغلب این کودکان، بعدها که کسی نیست تا غذا را با روش‌های مختلف به آنها بخوراند، دچار کم‌خوری یا پرخوری می‌شوند. برخی بزرگسالان هم که در کودکی به زور تغذیه شده‌اند، حس سیری ندارند و بی‌دلیل و بی‌اندازه غذا می‌خورند.

بهتر است غذاهایی را که فرزندتان میلی به خوردن آنها ندارد، در حضور کودک و با اشتیاق بخورید تا او نیز به مرور به خوردن آن راغب شود.

یکی از مهم‌ترین وعده‌های غذایی بخصوص برای کودکان و نوجوانان ـ که در حال رشد هستند ـ وعده صبحانه است و البته باید گفت کم نیستند دانش‌آموزانی که از خوردن آن طفره می‌روند.

خوردن صبحانه برای کودکی که آماده رفتن به مدرسه می‌شود، بسیار مهم است و مادران عزیز باید به این وعده غذایی اهمیت ویژه دهند؛ زیرا حدود ٢٠ تا ٢۵ درصد انرژی روزانه از طریق صبحانه تامین می‌شود.

مصرف صبحانه به کودکان کمک می‌کند تا فراگیری بهتری داشته باشند. کودکی که صبحانه نخورده به مدرسه می‌رود، همان ساعات اولیه صبح به میزان قابل توجهی دچار افت قند خون می‌شود و با توجه به این که بیشترین زمان فعالیت ذهنی دانش‌آموزان و یادگیری مطالب درسی صبح است، نخوردن صبحانه سبب کاهش توان ذهنی شده، میزان یادگیری آنها را بویژه در درس‌هایی که به تفکر نیاز دارند، کاهش می‌‌دهد.

کودکانی که صبحانه نمی‌خورند، در انجام تکالیف ریاضی کارایی کمتری دارند و قدرت خلاقیت و ابتکار آنان کاهش می‌یابد. معمولا چنین دانش‌آموزانی دچار افت تحصیلی می‌شوند.

اگر کودک صبح‌ها دچار احساس طعم بد دهان، دل به هم‌خوردگی و تهوع شود، به طوری که نتواند صبحانه بخورد، باید از لحاظ خواب، احتمال وجود انگل‌ روده‌ای و نیز از نظر روحی ـ روانی مورد بررسی قرار گیرد.

اما اگر مشکلی از این نظر نداشته باشد، می‌توانید با تمهیداتی ساده وی را به خوردن صبحانه تشویق کنید. بهتر است زمان خواب شبانه و خوردن شام را طوری تنظیم کنید که صبح بموقع و با کمال میل صبحانه بخورد زیرا دیر خوابیدن و بدخوابی به دیر بیدار شدن در صبح و بی‌میلی به خوردن صبحانه منجر می‌شود.

نرمش مختصر صبحگاهی و دوش گرفتن نیز می‌تواند میل به خوردن صبحانه را افزایش دهد. اگر برای صرف صبحانه زمان کافی ندارید، غلات پرک شده از قبیل گندم، جو و ذرت پرک به همراه شیر (و گاه شیر عسل) می‌تواند صبحانه سریعی را در اختیار فرزند شما قرار دهد.

یک صبحانه کامل می‌تواند شامل ۲ واحد (۶۰ گرم) نان یا غلات آماده صبحانه، یک لیوان شیر، تکه کوچکی پنیر یا ۱۰ گرم کره و یک قاشق کوچک مربا یا عسل و یک فنجان چای در صورت تمایل باشد.

گاهی انجام تکالیف سنگین مدرسه، بخصوص در فصل امتحانات، دانش‌آموزان را چنان مشغول می‌کند که از تغذیه غافل شده، چه بسا برخی وعده‌های غذایی را حذف می‌کنند. والدین از کنار این مساله نباید بسادگی بگذرند چرا که می‌تواند بر رشد و فعالیت ذهنی این گروه سنی، تاثیر نامطلوب و گاه جبران‌ناپذیری بگذارد.

بسیاری از بیماری‌های دوران بزرگسالی مانند بیماری‌های قلبی و عروقی، افزایش فشارخون، بعضی سرطان‌ها و افزایش چربی خون و دیابت، به نحوه تغذیه در دوران کودکی برمی گردد. امروزه این گونه بیماری‌ها، به دلیل مصرف بسیار غذاهای پرچرب و فوری، حتی در کودکان ۱۰ سال به بالا نیز مشاهده می‌شود.

 

منبع: Niazerooz.com

 

 

 

شماره مطلب :10

عنوان موضوع ارسالی :  خلاقیت خود را ارتقاءدهید
ارسال کننده : ویدا نافلی شهرستانی- عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


این مقاله، نتایج 66 مطالعه و تحقیق مختلف در زمینه‌ی تأثیر هیجان‌های افراد بر خلاقیت آنان را تشریح می‌كند. محققان دریافتند كه چه‌طور احساسات یك فرد بر خلاقیت او اثر‌گذار است


رابطه‌ی بین خلاقیت و هیجان‌ها
این مقاله، نتایج 66 مطالعه و تحقیق مختلف در زمینه‌ی تأثیر هیجان‌های افراد بر خلاقیت آنان را تشریح می‌كند. محققان دریافتند كه چه‌طور احساسات یك فرد بر خلاقیت او اثر‌گذار است اما نكته‌ی جالب، این است كه هیجان‌های مثبت یا منفی، به یك‌میزان در خلاقیت مهم نیستند و فقط انواع خاصی از هیجان‌ها خیلی مهم است.

نتایج این مطالعات، حاكی از آن است که:
- احساس شادی، نشاط و سرخوشی، موجب افزایش خلاقیت می‌شود.
- احساس آرامش، سكوت و آرمیدگی، تأثیری در افزایش یا كاهش خلاقیت ندارد.
- احساس اضطراب، دلواپسی و ترس، موجب كاهش خلاقیت می‌شود.
- احساس غم، ناامیدی و دلسردی، سبب افزایش یا كاهش خلاقیت نمی‌گردد.


«هیجان‌های منفی» مانند ترس، ما را وادارمی‌كند كه كاملاً در حالت تهدید قرار‌بگیریم و محدود، فكركنیم. هیجان‌ها‌ی مثبت هم‌چون شادی یا سرخوشی، ذهن ما را بازمی‌كند و باعث می‌شود به‌دنبال كشف موضوعات جدید باشیم، اطلاعات جدید بیاموزیم و با دیگران، ارتباط برقراركنیم.


«هیجان‌های مثبت» به ما هشدار می‌دهد كه محیط فعلی، برای هر كاری كه در آینده می‌خواهیم انجام‌دهیم، امن است و جای نگرانی نیست. وقتی افراد، هیجان‌های مثبت را تجربه می‌كنند، دوست‌دارند به‌جای آن‌كه به جزئیات بپردازند، یك نگاه جامع و كلی به موضوعات داشته‌باشند.
برای ارتقای خلاقیت‌تان، نیازمند تقویت هیجان‌های مثبت و كاهش هیجان‌های منفی (به‌ویژه ترس و اضطراب) هستید.

بعضی از راه‌كارهای مهم برای تقویت هیجان‌های مثبت و كاهش هیجان‌های منفی عبارتند از:
- داشتن رفتاری محبت‌آمیز و دوستانه‌تر با دیگران
- ترسیم یك آینده‌ی روشن و مثبت در ذهن
- استفاده از روش‌های مراقبه
- ابراز سپاس و قدردانی (به‌صورت كلامی، نوشتاری یا عملی)
- ورزش (حركات بدنی، یكی از قوی‌ترین راه‌كارها برای شادمانی‌ست و به‌طور مستقیم، فعالیت انتقال‌دهنده‌های عصبی در مغز را تغییر داده و همانند مصرف داروهای ضد افسردگی، باعث نشاط و شادابی می‌شود.)
- گذراندن بخشی از وقت خود در طبیعت ( پارك‌ها، كوهستان‌ها، دشت و...)
- دوری از حالت انزوا و گوشه‌گیری
- دور‌كردن افكار منفی (بهترین اقدام، مشاوره با یك‌روان‌شناس است.)
- كاهش شایعات و نیش‌وكنایه‌ی اطرافیان
- ارزیابی و تجدید نظر در برنامه‌ی‌ غذایی
- كمتر قرارگرفتن در معرض اخبار منفی و ناخوشایند
- آموزش نحوه‌ی برقراری ارتباط با افراد دارای هیجان‌های منفی و مصون‌ماندن در مقابل سرایت این هیجان‌ها

 

منبع: برگرفته از www.seemorgh.com

 

 

 

شماره مطلب :9

عنوان موضوع ارسالی :  ﺑﺎﻧﻚ ﻫﻨﺮ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺧﻼﻕ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ
ارسال کننده :   میترا نیرومند - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


ﺩﺭ ﺧﻼﻝ ﺩﻳﻜﺘﺎﺗﻮﺭﻱ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺗﺎﻛﻮﮔﺎﻭﺍ ﺷﻮﮔﻮﻧﻴﺖ1 ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 250 ﺳــﺎﻝ ژﺍﭘﻦ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺟﺪﺍ ﺷــﺪﻩ ﺑﻮﺩ.

ﺩﺭ ﺳــﺎﻝ 2009، ﭘﺲ ﺍﺯ ﮔﺬﺷــﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 150 ﺳــﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺸــﻮﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﺠــﺎﺭﺕ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﺭ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻛﺮﺩ، ﺷــﻬﺮ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩ، ﻃﺮﺡ ﻫﺎﻱ ﺗﻮﺳــﻌﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺍﺑﺘﻜﺎﺭﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﺘﻜﺮﺍﻧﻪ ﻱ "ﺷــﻬﺮ ﺧﻼﻕ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ" ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﮔﺬﺍﺭﺩ.

 



ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺩﻫﻪ ﮔﺬﺷــﺘﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﻭژﻩ ﻧﻮﺳــﺎﺯﻱ ﺷــﻬﺮﻱ ﺑﺎ ﻫﺪﺍﻳــﺖ ﭼﻨﺪ ﻧﻬﺎﺩ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺤﻠــﻲ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ "ﻣﺮﻛﺰ ﺧﻼﻗﻴﺖ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣــﺎ"2، ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨــﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪﺭﻱ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ( ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ 40 ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﺯ ﺗﻮﻛﻴﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺳــﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻟﺐ ﺗﺮﻳﻦ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫــﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﻫﺎﻱ ﻫﻨﺮﻱ ﺟﻮﺍﻥ) ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳــﺖ.

ﺩﺭ ﺣﺎﻟــﻲ ﻛــﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯﺍﻳــﻦ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕــﻲ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ ﺑﺎ "ﻣﻮﺯﻩ ﻫﻨﺮ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ"، ﺗﺌﺎﺗﺮﻫﺎ ﻭ ﺳــﺎﻟﻦﻫﺎﻱ ﻛﻨﺴﺮﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺁﻥ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲﺷــﺪ؛ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷــﻬﺮﻱ ﺑﺎ ﺧﻼﻗﻴﺖ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻭ ﺑﺎ ﺣﻤﺎﻳﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﺒﻮﺩ.

ﺁﻧﭽــﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﺘــﺪﺍ ﺩﺭ ﺩﺳــﺘﻮﺭﻛﺎﺭ ﭘــﺮﻭژﻩ "ﺷــﻬﺮ ﺧــﻼﻕ  ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ" ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺷﺖ، ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻫﻨﺮﻫﺎﻱ ﻣﺤﻠﻲ، ﺟﺬﺏ ﮔﺮﺩﺷﮕﺮ ﻭ ﺻﻨﺎﻳﻊ ﺧﻼﻕ، ﺑﻬــﺮﻩ ﺑــﺮﺩﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻮﺟــﻮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺷــﻬﺮ، ﺗﺮﻭﻳﺞ ﺑﺮﻫﻤﻜﻨــﺶ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋــﻲ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﺷــﻬﺮﻱ ﻭ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺍﺯ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ ﺷــﻬﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻳﺎﻓﺘــﻦ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺎﺯﺯﻧﺪﻩ ﺳــﺎﺯﻱ ﺳــﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ.

ﻣﻬﻤﺘﺮﻳــﻦ ﻋﻨﺼﺮﻱ ﻛــﻪ ﺍﺯ ﺣﺎﺻﻞ ﻛﺎﺭ ﺍﻳــﻦ ﭘﺮﻭژﻩ ﺩﺭ ﺩﺳــﺖ ﺍﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ، ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺑﻨــﻚ ﺁﺭﺕ) 1929 3 ﺑﺎﻧﻚ ﻫﻨﺮ) ﻳﺎ ﺳــﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﻨﺮﻫﺎﻱ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻭ ﻣﺪﺭﺳــﻪ ﺍﻱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳــﺎﻝ 2004 ﺑــﺎ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺤﻠﻲ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺳــﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻣﺘﺮﻭﻛﻪ ﺑﺎﻧــﻚ ﺷــﻬﺮ ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﺷــﺪ. ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﺍﻳــﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺻﺎﺣــﺐ ﻣﺮﻛﺰ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷــﺘﻪ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﺑﺰﺭگ ﺷــﺮﻛﺖ ﻛﺸــﺘﻴﺮﺍﻧﻲ ﺍﻥ.ﻳــﻮ . ﻛﺎ (NUK) ژﺍﭘــﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﭼﻨﺪﻳــﻦ ﺷــﻌﺒﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻱ ﺟﺎﻱ ﺷــﻬﺮ ﺑﻪ ﭼﺸــﻢ ﻣﻲﺧﻮﺭﻧــﺪ.

 



ﻛﺎﻣﺎﻛﻮﺭﺍ ﺳــﻮﻣﻴﻜﻮ4، ﻛﻤﻚ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﻨﺮ ﺗﻮﻛﻴﻮ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺸــﺎﻭﺭﺍﻥ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺍﻭﻟﻴﻪ " ﺷــﻬﺮ ﺧﻼﻕ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ" ﺩﺭ ﻳﻜــﻰ ﺍﺯ ﺳــﺨﻨﺮﺍﻧﻲ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺳــﺎﻝ 2010 ﺍﻋﻼﻡ ﻛﺮﺩ، ﺗﺄﺳــﻴﺲ ﺑﻨﻚ ﺁﺭﺕ ﺑﻴﺸــﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺑــﻪ ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﻫﻨﺮ ﺑﺎﺷــﺪ، ﺑــﺎ ﻫﺪﻑ ﺑﻬﺒــﻮﺩ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻛﻠﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﺭ ﺷــﻬﺮ ﻭ ﺟﺬﺍﺑﺘﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺎﺯﺩﻳﺪﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷــﺪﻩ ﺍﺳــﺖ.

ﻭﻱ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ: ﺷــﻌﺎﺭ ﻏﺮﻭﺭﺁﻣﻴﺰ " ﻫﻨﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻨﺮ" ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧــﺮ ﻗﺮﻥ ﻧﻮﺯﺩﻫــﻢ ﻇﻬﻮﺭ ﻳﺎﻓﺖ، ﺗﻤﺎﻳــﻞ ﺭﺍﻳﺞ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﺟــﻮﺩ ﺗﻔﻜﻴــﻚ ﻭ ﺗﻤﺎﻳــﺰ ﺩﺭ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳــﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﮕﺎﻧﻲ ﻛﺮﺩ. ﺩﺭ ﮔﺬﺷــﺘﻪ ﺍﺯ ﻫﻨﺮ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻤﻲ ﺭﻓﺖ ﻧﻘﺸــﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋــﻲ ﺍﻳﻔﺎ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﻳﮕــﺮﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵ ﺫﺍﺗﻲ ﺩﺍﺷــﺘﻪ ﺑﺎﺷــﺪ. ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻣﻴﺪ [ ﻫﻨﺮﺩﻭﺳﺘﺎﻥ] ﺍﻳــﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻨﺮ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﻘﺶ ﻓﻌﺎﻟﺘﺮﻱ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﻨﺮﺩﻭﺳــﺖ ﺗﺮ ﺑﺎﺷــﺪ.

ﺑﻨــﻚ ﺁﺭﺕ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻧﻜــﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻨﺼــﺮﻱ ﻣﺠﺰﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ ﺑﺎﺷــﺪ، ﺑﺮ ﻳﻜﭙﺎﺭﭼﮕــﻲ ﻫﻨﺮﻫﺎﻱ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﺎ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﻫــﺎﻱ ﻣﺤﻠــﻲ ﻭ ﻋﺎﻣــﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻛــﺮﺩ. ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﻫﺎﻱ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺍﻳﺸــﺎﻥ ﺷــﺎﻣﻞ "ﻏــﺬﺍ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻣﻌﺎﺻﺮ" ﻭ "ﻫﻨــﺮ ﻭ ﺑﻼﻳﺎﻱ ﻃﺒﻴﻌﻲ" ، ﻋﻼﻗﻪ ﺍﻳــﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﻪ ﻣﺘﺤﺪ ﻛــﺮﺩﻥ ﻋﻨﺎﺻﺮﻱ ﺍﺯ ﻫﻤــﻪ ﺟﻮﺍﻧﺐ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑــﺎ ﻫﻨﺮ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺭﺍ ﺁﺷــﻜﺎﺭ ﻛــﺮﺩ . ﻧﻘﻄﻪ ﻗﻮﺕ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻛــﻪ ﺩﺭ ﻃﺮﺍﺣﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋــﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻓﻀــﺎﻱ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺳــﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻃﺒﻘــﻪ ﻫﻤﻜﻒ ﺍﺳــﺖ ﻛــﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﻮﺛــﺮﻱ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻣﻲ ﮔــﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺿﻤﻦ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﻮﺷــﻴﺪﻧﻲ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺴــﻴﺎﺭ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺣﺎﺻﻞ ﺷــﻮﺩ،ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﺷــﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺳــﺎﻛﻨﺎﻥ ﺑﻮﻣﻲ ﺷﻬﺮ ﻧﻴﺰ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺳــﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ؛ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻓﻀﺎ ﺗﺎ ﭘﺎﺳــﻲ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻫﺴــﺘﻨﺪ.

ﺩﺭ ﻛﻨــﺎﺭ ﺍﻳــﻦ ﭘــﺮﻭژﻩ ﻣﻬــﻢ، ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻘــﺎﻁ ﺟﺎﻟﺐ ﺩﺭﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣــﺎ ﻣﻲ ﺗــﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺳــﻮﻳﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﺳــﺘﻴﭗ ﺍﺳــﻠﻮپ5 (ﺷــﻴﺐ ﺗﻨﺪ) ﺑــﺎ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﻛــﻪ ﺍﻗﺎﻣﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﺑﺴــﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻣﻨــﺪﺍﻥ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲ ﻛﻨــﺪ ﻭ ﺯﺍﻳﻢ6 ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳــﺎﺧﺘﻤﺎﻧﻲ ﺗﺎﺭﻳﺨــﻲ ﻭ ﺗﻐﻴﻴــﺮ ﻛﺎﺭﺑﺮﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺷــﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﺮﻛﺰ ﺷــﻬﺮ ﻧﻘﺶ ﻣﻴﺰﺑــﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﺭﮔﺎﻩ ﻫﺎ، ﻧﻤﺎﻳﺸــﮕﺎﻩ ﻫﺎ، ﺳــﺨﻨﺮﺍﻧﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺍﻳﻔﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﺍﺷــﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ.

ﺩﺭ ﻃــﻮﻝ ﭼﻨــﺪ ﺳــﺎﻝ ﺍﺧﻴــﺮ ﻭﻭﻳــﻦ ﭘﺎﻫﻮﻳﻦ7ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩﺭﺍﺑﺎﻣﺠﻤﻮﻋــﻪ ﻯ ﻛﻠﻜﺴــﻴﻮﻧﺶ، ﻣﺎﻫــﻲ ﻳــﻚ ﺑــﺎﺭ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻋﻤــﻮﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﻛﻨــﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻨﺮﻣﻨــﺪﺍﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﺮ ﺑــﺎﺭ ﺍﻣﻜﺎﻥ "ﻳــﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﻗﺎﻣﺖ" ﺭﺍ ﻣﻬﻴﺎ ﻣﻲ ﺳــﺎﺯﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻗﺎﻣــﺖ، ﻫﻨﺮﻣﻨــﺪﺍﻥ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻫــﺮ ﺁﻧﭽــﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﻓﻀﺎﻱ ﺩﺍﺧﻠﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ؛ ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﻧﻮﺷــﻴﺪﻥ ﻭ ﺑﺮﻫﻤﻜﻨــﺶ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋــﻲ، ﺳــﺎﻟﻦ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳــﻲ ﺍﻭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﭘﺎﺗﻮﻗﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﻣﺤﻠﻲ ﻫﻨﺮ ﺷــﺪﻩ ﺍﺳــﺖ.


ﺩﺭ ﻋﻴــﻦ ﺣــﺎﻝ ﺷــﻬﺮ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣــﺎ ﺑــﻪ ﺗﺎﺯﮔــﻰ ﭘﺮﻭژﻩ ﻧﻮﺳــﺎﺯﻱ ﺷــﻬﺮﻱ ﻋﻈﻴﻤﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﺑﺪﻧﺎﻡ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺳــﻴﺎﻩ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺷــﻬﺮﻱ ﭼــﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﻛﻮﮔﺎﻧﭽﻮ8 ﺁﻏــﺎﺯ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻛﻨــﻮﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣــﻞ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﺧﻮﺷــﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﻫﺎﻱ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻗﻴﻤــﺖ ﺑــﺮﺍﻱ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﻧﻤﺎﻳﺸــﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺸــﺘﻪ ﺍﺳــﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻄﻘــﻪ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷــﺘﻨﻲ ﺷﻴﭽﻮﺷﻴﺘﺴﻮ9 (ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻛﻴﻮﺳﻚ ﮔﻮﺵ ﻛــﺮﺩﻥ) ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻞ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺯﺩﻳﺪﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺁﺯﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻛﻠﻜﺴــﻴﻮﻧﻲ ﺷﺎﻣﻞ 10ﻫﺰﺍﺭ ﺁﻟﺒﻮﻡ ﻣﻮﺳــﻴﻘﻲ ﺍﺳــﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﻫﺎﻱ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻨﻈﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻞ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﮔﺬﺍﺷــﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ،ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻧﺪ.

 



ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﺳــﻮﻣﻴﻦ ﻫﻤﺎﻳﺶ ﺳــﻪ ﺳــﺎﻻﻧﻪ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷــﺶ ﻣﺎﻫﻪ ﺩﻭﻡ ﺳــﺎﻝ 2009 ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻣﻴﺰﺑﺎﻧــﻲ ﻓﻌﻠﻲ ﺷــﻬﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻚ ﻓﺴــﺘﻴﻮﺍﻝ ﺑــﺰﺭگ ﺩﻳﮕﺮ، ﺗﺄﻳﻴﺪﻱ ﺍﺳــﺖ ﺑﺮ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻣﻨﺤﺼــﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘــﻦ ﻧﻮﺁﻭﺭﻱ ﺩﺭ ﺍﺳــﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﺷــﻬﺮﻱ ﻣﻮﺟــﻮﺩ ﺧــﻮﺩ. ﺑﻨــﻚ ﺁﺭﺕ 1929ﻭ ﭘﺮﻭژﻩ ﻫــﺎﻱ ﻣﺸــﺎﺑﻪ، ﻣﺤﻞ ﻫﺎﻳــﻲ ﻓﺮﺍﻫــﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺴــﺘﻴﻮﺍﻝ ﻫﻨﺮ ﻭ ﺭﺳــﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﻧﻤﺎﻳﺸــﮕﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺎﻫــﻮﺍﺭﻩ ﺍﻱ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘــﻪ ﭘﻴــﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻮﮔﺎﻧﭽﻮ ﻭ ﺣﺘــﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﺱ ﻗﻄﺒﻲ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺷــﻬﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳــﺖ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻳــﻦ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫــﺎ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﻋﻤــﻮﻡ ﻣﻨﺘﻘــﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﻨــﺪ.

ﺍﻳــﻦ ﭘــﺮﻭژﻩ ﺍﻟﻬﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘــﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﺪﻩ ﭼﺎﺭﻟــﺰ ﻟﻨﺪﺭﻱ01 ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ "ﺷــﻬﺮ ﺧﻼﻕ" ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳــﺖ، ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﻣﺘﻮﺳــﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺳــﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﺍﺭﺍﻳﻲ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﻱ ﺟﺪﻳﺪ، ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﻱ ﻧﺴــﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﻼﻧﺸــﻬﺮﻫﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻳﻮﻛﻮﻫﺎﻣﺎ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺳــﺎﻝ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺧﻮﺍﺑــﮕﺎﻩ ﺗﻮﻛﻴﻮ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷــﺪ، ﺍﺯ ﺩﺍﺭﺍﻳﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺑﻪ ﺷــﻜﻠﻲ ﻫﻮﺷــﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﻧﻮﺁﻭﺭﺍﻧﻪ ﺑــﺮﺍﻱ ﺗﺜﺒﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻋﻨــﻮﺍﻥ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻘــﺎﻁ ﻣﺮﻛﺰﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﺑــﺮﺍﻱ ﻫﻨﺮ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﻬﺮﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳــﺖ.

 



 

ﭘﺎﻧﻮﺷﺖ:



1- Takugawa Shogunate 2- Yokohama Creativity Center 3- BankART 1929 4- Kamakura Sumiko 5- Steep Slope Studios 6- ZAIM 7- Voin Pahoin 8- Koganecho 9- Shichoshitsu

10- Charles Landry

 

ﻣﻨﺒﻊ:



http : //biginjapan . com . au/2009/11/creative-city-yokohama/



 

منبع: برگرفته از سایت : http://zone2.mashhad.ir

 

 

 

شماره مطلب :8

عنوان موضوع ارسالی :  جعبه قصه ها
ارسال کننده :  میترا نیرومند    - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

"جعبه قصه ها" هنر صحنه آرایی یک قصه بر روی یک جعبه است.
 


رولاند گواگو Roland Goigoux که کتاب های بیشماری درباره آموختن مهارت خواندن نوشته است، می گوید: "درک کردن، ساختن فیلمی در ذهن است". براساس این گفته، دانشجویان مدرسه عالی علوم تربیتی فریبورگ در سوئیس طرحی را به اجرا در می آورند. این طرح در راستای تشویق به کتابخوانی است و عنوان "جعبه قصه ها" را به خود دارد. "جعبه قصه ها" به دانش آموزان دوره اول پایه امکان می دهد که قصه دلخواه خود را صحنه آرایی کنند. افزون بر آن کودکان دیگر را نیز به کشف لذت خواندن تشویق می کند

 

 

برای اجرای این طرح، نخست دانش آموزان کتابی را که مورد پسند آنهاست، انتخاب می کنند. پس از خواندن کتاب، داستان آن را با استفاده از جعبه کفشی بر روی صحنه می آورند. صحنه آرایی شخصیت ها و جزئیات داستان، به کودکان امکان می دهد که داستان را به نمایش بگذارند. در پایان و در طی ارائه نمایش برای کودکان دیگر، هر کودک عنوان کتاب را می گوید. شخصیت های داستان را معرفی می کند. سپس برای برانگیختن حس کنجکاوی و کشش و اشتیاق برای دانستن ادامه داستان، کودکان فقط آغاز داستان را تعریف می کنند و آن را ناتمام میگذارند. اگر کودکی مایل به دانستن پایان داستان است، از او درخواست می شود که کتاب را بخواند.

 

منبع: برگرفته از  http://ketabak.org

 

 

 

 

شماره مطلب :7

عنوان موضوع ارسالی :  مهارت شغلی که باید در رزومه خود درج کنید‏
ارسال کننده : فاطمه کلیوری   - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 



نوشتن رزومه ای معمولی گاهی می تواند خیلی سخت باشد. شاید مدتهاست که شما بیکار بوده اید، شاید می خواهید شغل خود را تغییر دهید و یا شاید مادری هستید که چند سال مشغول بزرگ کردن بچه هایتان بوده اید.

موقعیت شما هرچه باشد، خبرهای خوبی برایتان داریم. روزمه ها تغییر کرده اند. مهارت های شما به اندازه استخدام رسمی شما ارزشمند هستند و به شما کمک می کنند رزومه خود را به خورد کارفرمای بالقوه بدهید.

فورد آر. مایرز، مربی شغلی، سخنگو و مؤلف کتاب "وقتیکه هیچکس شما را استخدام نمی کند، شغلی که می خواهید بدست آورید" (Get the Job You Want, Even When No One’s Hiring)، جستجوکنندگان شغل را تشویق می کند تا بعضی از تجربه های گذشته خود، در شغل های با حقوق و بی حقوق، را در هنگام تقاضای شغلی جدید، ذکر کنند.

او می گوید: «این مهارت های قابل انتقال که در طی فعالیتی – کارهای داوطلبانه، کلاس ها، پروژه ها، سرگرمی ها، ورزش ها و یا حتی به عنوان پدر و مادر – بدست می آیند را می توان برای شغل بعدی بکار برد.
با افزودن مهارت های قابل انتقال به رزومه، کارفرمایان درک بهتر و تصویر وسیعتری از کسی که می خواهند استخدام کنند بدست می آورند – همچنین از علایق، ارزش ها و تجربیاتی نامزد این شغل وارد کار خواهد کرد، آگاه خواهند شد.»

مایز این مهارت های قابل انتقال را به ۵ حوزه مهارتی وسیع تقسیم کرده است و نمونه هایی از نحوه توصیف آنها داده است:


ارتباطات


واضح و موجز می نویسد، بطور مؤثری صحبت می کند، با دقت گوش می کند، ایده های خود را صراحتاً بیان می کند، در مورد تفاوت ها مذاکره می کند، آنها را برطرف می کند، بحث های گروهی را رهبری می کند، بازخورد می دهد، دیگران را قانع می کند، راه حل های فکر شده اش ارائه می دهد، اطلاعات درستی جمع آوری می کند، در میان جمع، با اعتماد به نفس حرف می زند.


مهارت های بین فردی


با دیگران خوب کار می کند، حساس و حمایتگر است، به دیگران انگیزه می دهد، مشورت و همکاری می کند، بطور مؤثری نمایندگی می کند، احساسات را درک می کند، به خود مطمئن است، مسئولیت پذیر است.

پژوهش و برنامه ریزی

پیش بینی می کند، ایده خلق می کند، مشکلات را شناسایی می کند، اهداف را در نظر می گیرد، منابع را شناسایی می کند، اطلاعات جمع آوری می کند، مشکلات را حل می کند، نیازها را تعریف می کند، مسائل را تحلیل می کند، استراتژی می سازد، موقعیت ها را ارزیابی می کند.

مهارت های سازمانی

به جزئیات رسیدگی می کند، وظایف را هماهنگ می کند، منظم است، بطور مؤثری پروژه ها را مدیریت می کند، ضرب الاجل ها را در نظر می گیرد، هدف تعیین می کند، بر بودجه کنترل دارد، برنامه ریزی می کند و فعالیت ها را ترتیب می دهد.

مهارت های مدیریتی

گروه ها را رهبری می کند، درس می دهد، درس می گیرد، آموزش می دهد، مشورت می کند، مربیگری می کند، تعارض ها را مدیریت می کند، مسئولیت می دهد، تصمیم گیری می کند، به دیگران جهت می دهد، تصمیمات را پیاده می کند، سیاست ها را اجرا می کند، مسئولیت می پذیرد
 

 

منبع:  مقاله " مهارت شغلی که باید در رزومه خود درج کنید‏ " - تهیه کننده : محمد افشار -برگرفته از  دنیای نوین کسب و کار

 

 

 

شماره مطلب :6

عنوان موضوع ارسالی :  چرا ها + ها = آها ! ( شوخ طبعی و خلاقیت در کار )
ارسال کننده : میترا نیرومند  - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

بسیاری از ما وقتی به دنبال ایده های جدیدی هستیم، در دام مشترکی می افتیم. آستین هایمان را بالا می زنیم و می گوییم : « وقت آن است که کاری انجام دهیم ». با این حال، نگاهی به فرایند خلاقیت، نشان می دهد که شاید باید کاملا بر عکس عمل کنیم. یعنی به جای آن باید بگوییم : « وقت آن است که کمی بازی کنیم ».
پیوند فوق العاده محکمی بین خلاقیت و شوخ طبعی وجود دارد. از لحاظ ریاضی، می توان گفت شوخ طبعی به عنوان کاتالیزوری برای تفکر خلاق این گونه عمل می کند : Ha+Ha+Ha = AHA!
ارتباط بین خلاقیت و شوخ طبعی برای هر کس که در محیط کاری واقعا خلاقی کار کرده باشد، واضح و روشن است. در نظرسنجی که توسط 3M انجام و در مجله ی Training چاپ شده است، مشخص شد که دو سوم از پاسخ دهندگان، بازی یا شوخ طبعی را به عنوان راه های مورد علاقه شان در تحریک خلاقیت در محیط کاری عنوان کردند. در تحقیق دیگری، داوطلبانی که ویدئوهایی با مایه های طنزآمیز نگاه کردند نسبت به کسانی که این گونه برنامه های طنز را تماشا نکردند، ایده های خلاق بیشتری تولید کردند.
در این جا به بعضی از دلایلی اشاره می کنیم که توضیح می دهد چرا شوخ طبعی و/یا بازی می تواند منجر به تفکر خلاق شود :
• هم شوخ طبعی و هم خلاقیت، با بازی با ایده ها و تغییر دیدگاه های ذهنی ما همراه هستند.
• بازی مغز را به کار می اندازد – یعنی تجربه ی انرژی بخشی است که نیروی نرون ها را بالا برده و آن ها را برای عمل آماده می کند ( خندیدن میزان آدرنالین و اکسیژنی را که به سمت مغز می رود، افزایش می دهد. )
• بازی باعث می شود کمرویی مان را کنار بگذاریم، بنابراین احتمال سرکوب ایده های تازه مان به حداقل می رسد.
• شوخ طبعی در محیط کار، فرهنگ ریسک پذیری – یعنی جزئی حیاتی در سازمان های خلاق – را می پروراند.
• شوخ طبعی باورها و قواعد بنیادی ما را به چالش می کشد.
• بازی خود جوشی و خود زایی ذهن ما را تقویت می کند که کلید دیگری است برای تولید ایده های خلاق.
• شوخ طبعی باعث می شود افراد تمرکزشان را بیشتر روی راه حل ها بگذارند تا مشکلات. ( بارش فکری، به جای « بارش سرزنش » )
بنابراین دفعه ی بعدی که می خواهید تلنگری به پتانسیل های خلاق کارکنان تان بزنید، بعضی از این ایده ها را در نظر داشته باشید :
1 – جلسه را در مکانی نشاط انگیز برگزار کنید – تغییر در محل برگزاری جلسه، چشم اندازهای تازه ای را ایجاد می کند و افراد می توانند حس شوخ طبعی خود را راحت تر بروز دهند. بیشتر مردم عقیده دارند که در محل کار خلاقیت کم تری نشان می دهند، بنابراین گروه کارکنان را به پارک، موزه، باغ وحش یا به خانه ی کسی ببرید.
2 – فضای شادی بخشی در جلسه ایجاد کنید – پوسترهای خنده دار و طنزآمیز نصب کنید، به همراه خود عروسک یا لباس های مناسبتی ببرید تا محل ملاقات زنده و پویایی داشته باشید.
3 – جلسه ای خلاق را با کاری سرگرم کننده شروع کنید – از طریق بارش فکری، 50 استفاده ی خلاق برای ماشین دوخت پیدا کنید یا بازی های نمایشی بداهه انجام دهید تا از این طریق خجالت افراد از میان برود.
4 – بارش فکری با یک چرخش – از طریق بارش فکری، نقطه ی مقابل مشکل را پیدا کنید، یا برای دست یافتن به شوخ طبعی لازم ایده های خلاق، خودتان را جای فرد دیگری بگذارید. چگونه ؟ برای مثال، آیا جیم کری، جیمز باند یا وایلی کایوت می توانند مشکل شما را حل کنند؟
به عنوان حرف آخر، صحبت های سینتیا هیمل Cynthia Heimel را به یاد داشته باشید : « هر کجا با شک و تردید روبه رو شدید، از راه شوخی با خود وارد شوید. مرز بسیار ظریفی بین خلاق بودن فوق العاده و ابله ترین روی زمین بودن وجود دارد. پس منتظر چه هستید، همین الان شروع کنید. »

 

 

منبع: مقاله "  چرا ها + ها = آها ! ( شوخ طبعی و خلاقیت در کار )" -نویسنده : مایکل کری ( Michael Kerr ) -مترجم : میترا نیرومند

برگرفته از http://www.mikekerr.com

 

 

 

 

شماره مطلب :5

عنوان موضوع ارسالی :  خلاق بودن را یاد دهیم
ارسال کننده :ویدا نافلی شهرستانی  - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

كودكان امروز لازم است بزرگسالانی خلاق و مبتكر باشند؛ زیرا جهان به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است و آنان نیاز دارند برای رویارویی با مشكلات و فائق‌آمدن بر آنها خلاقانه فكر و عمل كردن را بیاموزند.


خلاقیت، ابتكار و نوآوری مرحله‌ای از رشد عقلی است كه می‌تواند منجر به ساخت و ایجاد موقعیتی برای راحت‌تر زیستن شود. برای خلاق بودن نیاز به داشتن هوش و ذكاوت بالا نیست. به عبارت دیگر یك فرد خلاق الزاما فردی باهوش نیست بلكه تنها با استفاده از تجربه، آزمایش و البته كنجكاوی و بررسی درباره پدیده‌های محیطی‌اش قوه خلاقیت و ابتكار خود را متجلی می‌سازد. كودكان ذاتا خلاق هستند به شرط آنكه بتوانیم شرایط و موقعیتی برایشان فراهم آوریم. كودكان تخیلات، ایده‌ها و افكار خود را با به‌كار گرفتن روش‌های گوناگون و خاص خود بیان می‌كنند.

آنها نقاشی می‌كنند، داستان می‌نویسند، نقش بازی می‌كنند، یك قطعه موسیقی می‌سازند، كاردستی درست می‌كنند، مسئله حل می‌كنند و.... كودكان برای ارائه كارهای خلاقانه خود نیازمند ایده‌ها و اطلاعات خامی‌ هستند كه با تركیب كردن آنها بتوانند قوه ابتكار و نوآوری‌شان را نمایش دهند.

 كتاب، بازی‌ها گوناگون، لوازم و مواد خام اولیه، نوارهای موسیقی همگی می‌توانند انگیزه و عاملی برای احیا و بروز خلاقیت هنری- علمی بچه‌ها باشند. اسباب‌بازی‌ها و وسایلی كه ساخته فكر بزرگسالان هستند هیچ‌گاه نمی‌توانند خلاقیت كودك را برانگیزند. تجاربی كه كودكان در سال‌های اولیه رشدشان از محیط كسب می‌كنند اندوخته‌ای برای تفكر خلاقانه آنان به حساب می‌آید. هرقدر این دانسته‌ها و اطلاعات بیشتر و متنوع‌تر باشند پیش‌زمینه بهتری برای پرورش و بروز خلاقیت در خود ذخیره خواهند كرد.


مك‌كنیان در تعریف خلاقیت می‌نویسد: «خلاقیت عبارت است از حل مسئله به نحوی كه ماهیتی بدیع و نو داشته باشد.» ویلیامز می‌نویسد: «خلاقیت مهارتی است كه می‌تواند اطلاعات پراكنده را به هم پیوند دهد عوامل جدید اطلاعاتی را در شكل تازه‌ای تركیب كند و تجارب گذشته را با اطلاعات جدید برای ایجاد پاسخ‌های منحصر به فرد و غیرمتعارف مرتبط می‌سازد.»

عوامل ایجاد خلاقیت در كودكان


۱ – داشتن استقلال و حق انتخاب


تحقیقات نشان داده دانش‌آموزانی كه استقلال بیشتری در تصمیم‌گیری دارند و به آنان حق انتخاب داده می‌شود از انگیزه درونی بیشتری برای انجام كار برخوردارند و پیشرفت خلاقیت در آنان قابل ملاحظه است.


۲ – پاداش
اگرچه روان‌شناسان و خصوصا رفتارگرایان، پاداش را عاملی مهم برای تقویت رفتار می‌دانند اما اگر این پاداش‌ها به درستی و در جای خود اعمال نشود نه‌تنها تاثیری مثبت ندارد بلكه خود عاملی برای از بین بردن خلاقیت خواهد بود.


۳ – تعریف و ستایش
كودكانی به طور مداوم از طرف خانواده یا معلمان مورد تعریف و تشویق قرار می‌گیرند كه فقط كارهایی را انجام دهند كه مورد توجه والدین یا معلمان آنهاست. آنها یاد می‌گیرند كه در زندگی آینده به جای خلاقیت و ابتكار، خود را با شرایط سازگار كنند و تنها به دنبال اموری باشند كه تعریف و ستایش دیگران را به ارمغان آورد.


۴ – ایجاد فرصت برای كسب بینش و كشف مجهولات
یكی از مهم‌ترین راه‌ها برای ایجاد خلاقیت كودكان فرصت‌دادن به آنها برای پاسخگویی، كسب بینش و كشف مجهولات است. هیچ كودكی در جهان به كمك آنچه می‌شنود و به یاری آنچه می‌بیند پیشرفت نمی‌كند؛ پیشرفت وی به آنچه انجام می‌دهد بستگی دارد.

راه‌های پرورشی و رشد خلاقیت در كودكان


۱ – احترام به سؤالات عادی و غیرعادی كودكان
برای ارضای كنجكاوی كودك هیچ‌چیز مثل دادن جواب‌های مناسب و صحیح به سؤالات او نیست. سؤال در واقع انعكاسی از مغز تشنه‌ای است كه می‌خواهد با دریافت جواب از فردی كه بهتر از او می‌داند خود را سیراب كند. اگر چه احتیاج باید فوراً برآورده شود ولی كمی مكث بین سؤال و جواب غالبا می‌تواند افكار و ایده‌های مفیدی برای مباحثه به بار آورد و ارائه جواب هم بستگی به پیچیدگی سؤال دارد. گاهی اوقات بهتر است به او بگوییم سعی كند جواب سؤالش را خودش پیش‌بینی كند و او را راهنمایی كنیم تا آن پیش‌بینی را اگر چه غلط هم باشد برمبنای مشاهدات و تجربیات خود تجزیه و تحلیل كند.


۲ – به كودكان نشان دهیم عقاید آنان با ارزش است
لازم است والدین و مربیان نه‌تنها درباره امور و مسائلی كه مربوط به كودك می‌شود بلكه همچنین درباره مسائل و امور خانه و مدرسه كه دخالت كودك در آنها شایسته است از او نظر بخواهند و عقاید او را هم مثل عقاید بزرگترها در حضور خود كودك به بحث و گفت‌وگو بگذارند.


۳ – تدارك فرصت‌های مناسب برای یادگیری مبتكرانه و قدردانی از این نوع یادگیری‌ها
یكی از مشخصات انسان خلاق این است كه توانایی‌اش را خودش به كار می‌اندازد. كنجكاوی كودك به كشف مطالب نشان می‌دهد كه در یادگیری تقریبا همیشه كودكان پیش‌قدم هستند. والدین و مربیان به كودكان اجازه دهند كه گاهی اوقات مطابق ذوق و سلیقه خودشان ایثار را كشف كنند. كودك باید در یادگیری‌های شخصی و ابتكار خود تشویق و هدایت شود بدون اینكه از خطاهای او چشم‌پوشی شود.

عوامل آسیب‌زا در خلاقیت


عوامل آسیب‌زا در خلاقیت دغدغه‌هایی برای متولیان نظام تعلیم و تربیت در سطح جامعه به وجود آورده است و تهدیدی جدی برای شكوفا شدن استعدادها و توانمندی‌های كودكان محسوب می‌شود. عوامل آسیب‌زای خلاقیت را می‌توان به دو دسته تقسیم كرد:


۱ – عوامل فردی (درونی) ۲- عوامل محیطی


منظور از عوامل فردی عواملی است كه به ویژگی‌های فرد مربوط می‌شود و عوامل محیطی به موقعیت‌هایی اطلاق می‌شود كه فرد در ارتباط با دیگران دارد.


یكی از عوامل محیطی كه در ركود قوه خلاقیت كودكان تاثیر بسزایی دارد محیط خانواده است. خانواده نخستین پایگاه تربیتی كودكان است و میزان خلاقیت را می‌توان با ایجاد فضای مناسب خانوادگی افزایش داد. گاهی خانواده‌ها با ایجاد محیط‌ مناسب خانوادگی امكان خلاقیت را افزایش می‌دهند؛ هرچند گاهی نیز خانواده‌ها با روش‌های غیركارآمدی كه برای تحقق این هدف اعمال كرده‌اند نه‌تنها نتیجه مطلوبی به دست نیاورده‌اند بلكه نتیجه معكوس به بار آمده است.

 

راهكارها و پیشنهادها


۱ – والدین به كودكانشان احترام بگذارند و به توانمندی‌های آنان معتقد باشند.
۲ – به كودكان آزادی عمل دهند زیرا خلاقیت و ابتكار كودك غالبا در زمان‌هایی شكوفا می‌شود كه از آزادی عمل برخوردار باشد.
۳ – باید به كودكان اجازه دهند به طور خودجوش و خلاقانه به كارهای مورد علاقه خویش بپردازند.
۴ – حس اعتماد به‌نفس و خودباوری را در كودكان تقویت كنند.
۵ – كودكان را به بازی با گل تشویق كنند زیرا گل وسیله‌ای سه‌بعدی است. هنگام كار با این وسیله كودك‌آزادی خلاقانه‌تری را نسبت به وسایل دوبعدی دیگر نظیر نقاشی و طراحی به دست می‌آورد.

۶ – نباید كودكان را قربانی عادت كنند. اگر فرزندان در حل مسائل، روشی را انتخاب كنند كه فقط در یك چارچوب خاص قرار بگیرد و همیشه بخواهند طبق آن الگو پیش بروند به آن عادت كرده و بدون تفكر به حل مسائل می‌پردازند؛ بنابراین فكر خود را محدود كرده و به خلاقیت كه لازمه‌اش تفكر و تعقل است نخواهند رسید.


نتیجه‌گیری


یك فرد بزرگسال در شرایطی می‌تواند خلاقیت را تشویق كند كه در تولید و بروز اندیشه‌های خلاق از یك چارچوب بدون ارزشیابی بهره گیرد.
فرد بزرگسال باید به كودكان اطمینان دهد كه فرصت خطر كردن در تكالیف وجود دارد و باید آنها را به كنجكاوی و جست‌وجو درباره اندیشه‌ها و حدس‌ها و ملاحظه چیزها به گونه‌ای نو وادارد.


منابع


۱ – روان‌شناسی برای آموزش، شهنی ییلاق
۲ – اهمیت خلاقیت و شیوه‌های پرورش آن، افضل‌سادات حسینی
۳ – مبانی و اصول آموزش و پرورش، غلامحسین شكوهی
۴ – مقدمه‌ای بر روان‌شناسی و آموزش و پرورش كودكان، غلامعلی افروز
۵ – مجله پیوند آبان ۱۳۸

 

منبع: برگرفته از Amoozak.org

 

 

 

شماره مطلب :4

عنوان موضوع ارسالی :  همچون یک کارمند فکر می‌کنید یا همچون یک کارآفرین؟‏
ارسال کننده :  فاطمه کلیوری - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


پس از آنکه کتابی از کارول راث، با عنوان کارآفرینی مدرن را خواندم تصمیم گرفتم تا درباره شیوه تفکر عاملان اقتصادی فکر کنم. این عاملان هم برای شرکت‌ها و کسب‌وکارهای کوچک کار می‌کنند و هم همراه با آنها فعالیت دارند. پس دو دسته عامل اقتصادی داریم: کارآفرینان و کارمندان.

موفقیت شخص من در کسب‌وکار به این نکته مربوط می‌شود که من همچون یک کارآفرین با کسب‌وکارم رابطه دارم. پس باید بتوانید تمام تلاش‌تان را انجام دهید تا به بهترین شکل با کارمندان و ارباب رجوع سر و کار داشته باشید، به نحوی که خود آنها نیز بتوانند به شما همچون یک کارآفرین نگاه کنند. کارآفرینان بهتر است بیاموزند که هرگز نباید با کسانی که نگاهی خام و ساده به مقوله کسب‌وکار دارند، همکاری کرد. بسیاری از کارآفرینان از یک کارمند هم کمتر در جریان امور کسب‌وکارشان هستند. آنها نگاهی به کسب‌وکار دارند که تنها از یک کارمند ساده و تازه‌کار برمی‌آید.

کارآفرینان همواره باید از چشم‌انداز یک کارآفرین موفق به کسب‌وکار و مقولات مرتبط با آن نگاه کنند. اگر نتوانید نگاه‌تان را به این سطح بدوزید و در عوض تلاش کنید تا به نحوی میان‌مایه با مقوله کسب‌وکار سر و کار داشته باشید، آنگاه هرگز نخواهید توانست در بلندمدت به هیچ موفقیتی دست یابید.


***


حال می‌خواهیم بدانیم که آیا شما همچون کارآفرین فکر می‌کنید یا همچون کارمند؟ چه در یک کسب‌وکار مشغول به کار شویم، چه کسب‌وکار خودمان را راه بیندازیم، در هر صورت، توانایی ما برای شناسایی طرز فکر کسب‌وکارمان و نیز توانایی ما برای شناسایی طرز فکر سازمانی که به ما پول پرداخت می‌کند، می‌تواند به روابط کاری موفق یا حتی به فاجعه ختم شود.


سازمان‌هایی که تفکر کارآفرینان را ارج می‌نهند تمایل دارند تا بیش از همه از جذب کارمندان عادی اجتناب کنند و پرسنل کاری بسیار قدرتمندی را تشکیل دهند. از طرف دیگر، سازمان‌هایی که تفکر کارمندان را ارج می‌نهند تمایل دارند تا طرز فکر کارآفرینان را مشکل‌زا عنوان کنند و مدیریت و کنترلش را سخت بدانند.

دسته اول با طرز فکر کارآفرینان همراه‌اند و دسته دوم با طرز فکر کارمندان همدلی بیشتری دارند.

 اینجا 10 راهی را که با استفاده از آنها می‌توانید طرز فکرتان را مشخص کنید، معرفی می‌نماییم.


1. یک کارمند به کار خود همچون کسب‌وکار نگاه می‌کند. یک کارمند به یک روز کاری خوب و یک حقوق خوب در پایان دوره کاری توجه می‌کند. کارمندان در
پی اجرای مسائل کاری خود هستند.


2. یک کارآفرین می‌داند که کسب‌وکار پشتیبان کار کارمند است. یک کارآفرین می‌داند که کسب‌وکار به چه نحوی خوب پیش می‌رود و چرخ‌دنده‌های این
فعالیت به چه نحوی جا می‌افتند. کارآفرینان مراقب کارآیی و فرآیندهای کار هستند.


3. یک کارمند از ساختاری صلب پشتیبانی می‌کند که برای کسب‌وکار بنیادین است. کارمندان نقش خود و چگونگی اجرای این نقش در کسب‌وکار را به خوبی می‌فهمند.


4. یک کارآفرین از فرآیندی منعطف پشتیبانی می‌کند که قلب کسب‌وکار است. کارآفرینان درمی‌یابند که نسبت جزء و کل در یک شرکت چگونه است و اجزا به چه نحوی نقش‌شان را درون یک کل بازی می‌کنند. کارآفرینان می‌خواهند تضمین دهند که بخش‌های گوناگون شرکت می‌توانند به خوبی در بلندمدت با همدیگر فعالیت کنند و امور گوناگون را پیش ببرند.

5. یک کارمند پیش از همه یک عامل و انجام‌دهنده امور است. یک کارمند از روش‌ها، تکنیک‌ها، ابزارها و تاکتیک‌ها آگاه است. کارمندان به کار پایان‌یافته به‌منزله هدف می‌نگرند.


6. یک کارآفرین پیش از همه یک طراح و برنامه‌ریز است. یک کارآفرین عملا یک مذاکره‌گر، یک دورنگر و توأمان یک اندیشمند است. کارآفرینان به کار و ابزارهای کار به‌منزله وسایل رسیدن به هدف نگاه می‌کنند. یک کارآفرین همواره در حال ساختن استراتژی‌های نو است و دائما آنها را به آزمون می‌گذارد.


7. یک کارمند به «ضرورت‌ها و کنترل‌های کسب‌وکار» به‌منزله کار اشخاص دیگر نگاه می‌کند. یک کارمند را عملا می‌توان به وظایف و ملاقات‌هایی که طی کار «واقعی»اش با آنها برمی‌خورد، تجزیه کرد. او به این خاطر استخدام شده است که واجد مهارت‌ها و استعدادهایی خاص برای انجام برخی امور است.


8. یک کارآفرین از «ضرورت‌ها و کنترل‌های کسب‌وکار» استفاده می‌کند تا کار را ردگیری و مدیریت کند. یک کارآفرین می‌خواهد بیش از حد لزوم کار کند و به راحتی تن به شکست نمی‌دهد. وظایفی که ربطی به مهارت‌های خاص یک کارآفرین ندارند به او نشان می‌دهند که کار «واقعی» به چه نحوی باید پیش
برود. بدون اطلاعاتی که به این طریق (از طریق کارمندان و مشاهدات خودشان) به کارآفرینان می‌رسد آنها دیگر نمی‌توانستند هیچ پیوندی با کسب‌وکار
داشته باشند و عملا از وظایف خودشان نیز منفک می‌شدند. کارآفرین در پی شغل نیست.


9. یک کارمند فقط بر مسوولیت‌های خودش متمرکز می‌شود. کارمندان باید بدانند که به چه نحوی می‌توانند ارباب رجوع بیشتری به خود جذب کنند،چگونه یک خط تولید را به راه بیندازند، به چه نحوی فرآیندهای عملی را پیش ببرند و زیربناهای ساختاری شرکت‌شان را چگونه ترفیع بخشند. هر کارمند تنها در گستره مسوولیت‌پذیری‌های خاص خودش تعریف می‌شود.


10. یک کارآفرین بر مسوولیت‌های متقابل بین همه کارمندان کسب‌وکار متمرکز می‌شود. کارآفرینان می‌خواهند در جریان باشند که زیربناهای ساختاری آیا به قدر کافی رشد کرده‌اند یا نه، آیا نرخ سود متناسب با مخارج هست یا نه، آیا مخاطراتی کسب‌وکار یا مشتریان را تهدید می‌کند یا نه. کارآفرینان باید نسبت بین مسوولیت‌ها را بررسی کنند.


***


هر کسب‌وکاری واقعا به هر دو چشم‌انداز اقتصادی نیاز دارد: نگاه کارمندان و نگاه کارآفرینان. این دو سویه درست همچون ساختار و بیان یا فرم و عملکرد هستند. یک کسب‌وکار راستین تنها با استفاده از هر دو ‌نظر می‌تواند به بهترین شیوه برای رشد و توسعه خودش دست یابد. کارمندان حافظ آن چیزی هستند که باعث رشد شرکت می‌شود. در عین حال، کارآفرینان همه چیز را به پرسش می‌کشند و مسائل گوناگونی از گذشته تا اکنون مطرح می‌کنند تا
بتوانند از کیفیت بالای کار مطمئن شوند.
 

منبع: نویسنده: لیزا اشتراوس  مترجم: سیمین راد- انتشار : ویوان نیوز- برگرفته از http://52511.mihanblog.com

 

 

 

شماره مطلب :3

عنوان موضوع ارسالی :  هم اکنون کارآفرین شوید، امروز حرکت را آغاز کنید
ارسال کننده : فاطمه کلیوری- عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 



فعالیت اصلی دنیای کنونی، کارآفرینی و کسب و کارهای کوچک است.»در گذشته نه چندان دور، ما در دنیایی دو قطبی زندگی می‌کردیم که در یک سوی آن کاپیتالیسم و در سوی دیگرکمونیسم قرار داشتند و حوزه‌های اقتصادی را تحت تسلط خود درآورده بودند. در کشورهای کمونیستی اثری از کسب و کارهای کوچک نبود و به این ترتیب فرصت برای بازار سیاه فراهم می‌شد تا با عرضه آنچه توسط دولت عرضه نمی‌شد، نیازهای مردم را تامین کنند؛ چرا که سیستم دولتی انگیزه کافی برای ابداع، نوآوری، رشد و تولید را مهیا نمی‌کرد.


اما از آن زمان به بعد، پنج عامل اصلی با هم ترکیب شدند و شرایط را به گونه‌ای فراهم کردند که کسب‌وکارهای کوچک هم در داخل و هم در خارج به نحو
چشمگیری رشد کنند.


5 دلیل برای آنکه چرا اینک زمان بسیار خوبی برای شروع کسب‌وکار شخصی و کارآفرینی است:


1) بازارهای جدید: مدت‌ها پیش از این، کسب و کارهای کوچک تنها می‌توانستند کالاهای خود را به افرادی بفروشند که در منطقه جغرافیایی آنها قرار داشتند. اما دو تغییر عمده سبب شدند که هیچ‌کس دیگر نیاز نداشته باشد که تنها با اطرافیان خود دادوستد کند:


الف) اینترنت: در ادامه به تفصیل این عامل را بررسی خواهیم کرد، اما در اینجا به گفتن این نکته اکتفا می‌کنیم که امروزه همه ما به صورت مجازی کار می‌کنیم. پیش از این هیچ‌گاه صنایع کوچک قادر نبودند در قلمرو جهانی و با هزینه‌های بسیار کم کنونی تجارت کنند. بازارهای مجازی و آنلاین تمامی محدودیت‌ها را از بین برده‌اند.


ب) سقوط کمونیسم: کاپیتالیسم در اروپای شرقی، اتحاد جماهیر شوروی سابق،چین، آسیا و آمریکای جنوبی پیروز شد. بازارها گسترش یافتند. در چین به تنهایی صدها میلیون کسب‌وکار کوچک راه‌اندازی شدند. بازارهای جدید متولد شدند.


2) گرایش‌ها: از آنجایی که اثبات شده کاپیتالیسم بهترین سیستم اقتصادی است و اکنون کارآفرینان قهرمانان جهانی هستند، کسب‌وکارهای کوچک و
کارآفرینی بسیار متداول هستند. و به این دلیل تئوری داشتن کسب و کار شخصی بیشتر مورد قبول قرار می‌گیرد


3) تکنولوژی: تکنولوژی مهم‌ترین عامل در به وجود آمدن این تغییرات است. روش‌هایی که توسط آن تکنولوژی صنایع کوچک را رونق بخشیده، بیشتر از آن
است که بتوان به همه آنها اشاره کرد. در ادامه به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:


نرم‌افزارهایی برای کنترل کسب و کار؛ ایمیل و روش‌های دیگر ارتباطات جهانی سریع؛ اینترنت و وب‌سایت‌هایی که به ما کمک می‌کنند با دید وسیع‌تری به کسب و کار بپردازیم؛ تجارت الکترونیکی، رسانه‌های اجتماعی که به ما اجازه می‌دهند با افرادی آشنا شویم که در صورت عدم وجود آنها، فرصت شناخت چنین افرادی را نداشتیم.


4) کمک: در گذشته صاحبان مشاغل تنها بودند و کسی به آنها کمک نمی‌کرد. اما امروزه کمک‌های متعددی از گوشه و کنار به آنها می‌شود:


موسسات غیرانتفاعی، کالج‌ها و برنامه‌های هدایتی، همه و همه به افزایش شانس موفقیت صنایع کوچک کمک می‌کنند. همچنین کمک‌های مالی نیز بسیار حائز اهمیت هستند. بانک‌ها با اعطای وام و دیگر راهکارهای مبتکرانه به صاحبان مشاغل کوچک کمک می‌کنند.


5) نوسان در تاریخ: همه موارد بالا به این معنی هستند که موج‌ آینده و نوسانات کنونی، همه در یک جهت هستند: در جهت ترقی و ثبات کارآفرینی و کسب و کارهای کوچک در بازار جهانی.


همانطور که روزنامه رولینگ استونز می‌گوید: زمان، زمان، زمان، به نفع شماست. بله، هست!

 

منبع: مترجم: محمدحسین رفعت‌نژاد-منبع: روزنامه دنیای اقتصاد-به نقل از وبلاگ تخصصی کارافرینی

 

 

شماره مطلب :2

عنوان موضوع ارسالی :  طرح هایی برای قصه گویی خلاق
ارسال کننده : میترا نیرومند  - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

 
هدف های‌کلی: تقویت قدرت جستجوگری، تغییر زاویه ی دید، و مشارکت آن ها در بازآفرینی قصه ها و به واسطه ی آن ایجاد تعامل بین قصه گو و مخاطب، ایجاد فضاهای خیالی متعدد برای مخاطبان که در آن آزادی عمل زیادی برای مواجهه با آنچه خود در خلق آن دست داشته اند وجود دارد.


مقدمه


قصه های خوب معمولاٌ از ساختاری قوی برخوردارند. ساختار عمومی قصه ها معمولاٌ شامل سه بخشِ زمینه چینی، بدنه ی اصلی قصه و پایان بندی است. این ساختار در مجموع چارچوبی برای سیر منطقی سلسله وقایع و رویدادهای یک قصه فراهم می کند. قصه ی خوب از ساختاری انعطاف پذیر برخوردار است و چنانچه قصه گو بخواهد خلاقیتی برای بیان قصه ی انتخابی خود به خرج دهد می تواند از این ویژگی بهره بگیرد. قصه گو می تواند با ارائه ی شیوه ای خلاقانه در بیان قصه، فرصتی برای مخاطبان با مشارکت دادن آن ها فراهم آورد تا آن ها بتوانند با تغییراتی که به میلِ خود اایجاد می کنند، به کشف فضاهای تازه دست یافته و به صورت غیر مستقیم با ساختار روایی یک قصه و نقش عناصر تشکیل دهنده ی آن آشنا می شوند وبا کنار هم قرار دادن سلسله اتفاقات و خلق حوادث قصه عواقب آن را پیش بینی کرده و همه ی جوانب را می سنجند.

 به عنوان مثال درطرح های ذیل قصه گو بخش مهمی از قصه را به گونه ای برای مخاطب تعریف می کند که ساختار قصه در ذهن مخاطب نقش ببندد، سپس ادامه ی قصه را در جای حساسی قطع می کند و آن را به مخاطب واگذار می کند. یا این که پس از تعریف قصه از مخاطب می خواهد بخش هایی از قصه را تغییر دهد. مخاطب نیز به کمک ساختاری که درذهنش نقش بسته است، به این کار مبادرت می ورزد. این کار باعث ایجاد تعامل بین قصه گو و مخاطب اش شده و هدف های طرح را تعقیب نموده و به اجرا در می آورد.

طرح ۱: قصه‌ای با چند پایان

اهداف: تقویت قوه ی تخیل وتفکرِ مخاطب، تغییر نگرش مخاطبان درباره ی پایان بندی های قطعی و تقویت روحیه ی ایجاد تغییر و نسبی نگری، امکان تجربه ی فضاهای جدید به واسطه ی ایجاد تغییرات، ابتدا قصه گو با ارایه ی زمینه چینی مناسب، با توجه به ظرفیت قصه و شرایط مخاطبان، قصه را برای آن ها تعریف کرده و درحالی که قصه رو به پایان است، در نقطه ای حساس قصه را قطع می نماید. سپس بچه ها را به چند گروه تقسیم نموده و به گروه اول و دوم کارت هایی که از قبل آماده شده و روی هرکدام از آن ها کلماتی که شامل نام شخصیت ها، برخی نقش ها و برخی عناصر موجود در قصه و همچنین کلمات بی ربط دیگر نوشته شده است، داده می شود. مثلاٌ ممکن است برای بازسازی مابقی داستان چوپان دروغگو روی کارت ها کلمات ذیل نوشته شود:


کارت های گروه اول: گرگ، غول یک چشم، گوسفند، بلندگو، مردم و…
کارت های گروه دوم: سگ گله، دیوار، بالن، چوپان ، گوسفند چاقالو و…

به گروه سوم نیز تصاویری از وقایع قصه و همچنین تصاویری بی ربط با قصه داده می شود. سپس از اعضای گروه خواسته می شود با توجه به کارت ها و یا تصاویری که در دست دارند، پایان قصه را بازسازی کنند.


اگر ساختار قصه به درستی در ذهن مخاطبان نشانده شده باشدو کلمات وتصاویر به درستی انتخاب شده باشند، آن ها عناصر بی ربط را هم در چارچوب آن ساختار استفاده می کنند و در خدمت قصه می گیرند و پایانی نو برای قصه خلق می کنند.

در این طرح حس کنجکاوی مخاطب برانگیخته شده و در ذهنش سؤالات زیادی ایجاد می شود. او سعی می کند از زاویه ی دید خود قصه را بازسازی کند و به دنیاهای جدیدی قدم بگذارد او به صورت ناخود آگاه با بیان مسئله و فرضیه سازی آشنا می شود زیرا با داده هایی که در دست دارد پایانی فرضی برای قصه می آفریند. از این طریق می توان به روحیات مخاطبان و امیال و خواسته های درونی آن ها، که ممکن است در پایانی که آفریده اند فرافکنده شده باشد، پی برد.



طرح ۲: بازآفرینی مشارکتی یک قصه

اهداف: تقویت حس کنجکاوی و روحیه ی جستجوگری مخاطب، ایجاد امکان مدیریت کردن حوادث قصه و رویارویی با پیشامدها و عواقب ناشی از آن ها، جسارت بخشیدن به مخاطب برای ایجاد تغییرات جدی در سلسله حوادث قصه و به طبع آن زندگی واقعی، آشنایی با عناصر قصه و ساختاری که این عناصر در چارچوب آن نظم می پذیرند. آشنایی با نقش و تأثیر زاویه ی دید در ایجاد ساختار قصه، تقویت روحیه مشارکت گروهی


قصه گو پس از زمینه چینی مناسب، کلِ قصه را برای مخاطبان تعریف می کند. سپس از مخاطبان سه سوال می پرسد ؛ این سوالات با عبارتِ «چه اتفاقی می افتاد اگر» شروع می شوند. سؤالات از قبل به گونه ای آماده شده اند که پاسخ به آن ها بتواند تغییر اساسی در سلسله وقایع قصه ایجاد کند و مخاطب را وادار کند قصه ای جدید بازآفرینی کند. این سوالات که هر کدام بر روی یک کارت نوشته شده اند به مخاطبان که به سه گروه تقسیم می شوند داده می شود و از هرگروه خواسته می شود با توجه به محتوای سؤالی که در اختیار دارند، مسیر سلسله وقایع قصه را به دلخواه خود تغییر دهند. و قصه را بازآفرینی کنند.

جمع‌بندی نهایی


قصه گویی صرفاٌ نباید به عنوان فعالیتی سرگرم کننده محسوب شود که به صورت جریانی یک طرفه، اطلاعاتی را از قصه گو به مخاطب منتقل نماید، بلکه باید فعالیتی دو جانبه تلقی شود که درتعامل بین قصه گو ومخاطب شکل می گیرد. و البته این گونه تلقی از قصه گویی درگرو بکارگیری شیوه های خلاقانه ی ارایه ی قصه است که با پررنگ کردن نقش مخاطب در این فرایندِ دوجانبه حاصل می شود؛ شیوه های خلاقانه ای که به مثابه ی آزمایشگاهی برای کسب تجربه محسوب می شوند و ارایه ی هر شیوه ممکن است در عمل خود منجر به کشف شیوه های جدید و خلاقانه تر شود.


محوریت این طرح و طرح های مشابه دیگر همان گونه که ذکر شد، بر پُررنگ سازی نقش مخاطب استوار است و به این دو طرح محدود نمی گردد، و در آینده موارد مشابه آن که کلیت آن ها در مجموع یکی خواهد بود ارایه خواهد شد.

 

منبع: نوشته : مریم شفیع زاده -  برگرفته از  از سایت www.ekanoon.com

 

 

 

شماره مطلب :1

عنوان موضوع ارسالی :  جعبه سياه نقاشي کودک
ارسال کننده :فاطمه کلیوری- عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 


خورشيد در نقاشي کودکان نماد پدر است و خورشيد کامل و زيبا نشان دهنده ارتباط خوب و سالم با پدر و رضايت از او است اما خورشيدي که همواره بخشي از آن پشت ابر يا کوه باشد مي گويد که کودک ارتباط خوبي با پدرش ندارد.

امروزه در سراسر دنيا روان شناسان و روانکاوها با توجه به نقاشي کودکان به کشف و درمان بيماري ها و اختلالات روحي کودکان مي پردازند.

با رمز و رازهاي آن چه کودک تان روي کاغذ مي کشد، آشنا شويد بسياري از پدرها و مادرها براي آن که چند دقيقه اي کودک خود را سرگرم کنند تا بتوانند به کارهاي روزمره برسند، از او مي خواهند در گوشه اي از اتاق بنشيند و نقاشي بکشد.

حتي در مواقعي که کودک با شور و اشتياق نقاشي خود را به والدينش نشان مي دهد، در بهترين حالت جمله اي که والدين به او مي گويند اين است که
«آفرين! چه نقاشي زيبايي کشيده اي»اما اين نقاشي هاي به ظاهر ساده و بي معني، سرشار از حقايق و ناگفته هاي کودک هستند، ناگفته هايي از مشکلات روحي که او تنها به خاطر کودک بودنش نمي تواند آن ها را به زبان بياورد.


نقاشي کودکان چيزي فراتر از تنها چند خط و رنگ ساده و بي معني است. سال هاست که روان شناسان بررسي هاي بسياري روي نقاشي هاي کودکان انجام داده اند و در نتيجه اين تحقيقات دريافته اند که اين خطوط و رنگ هاي ساده و در ظاهر بي معني بازتاب مستقيم دنياي دروني کودکان است.

امروزه در سراسر دنيا روان شناسان و روانکاوها با توجه به نقاشي کودکان به کشف و درمان بيماري ها و اختلالات روحي کودکان مي پردازند. جالب است
بدانيد که حتي در برخي موارد محققان توانسته اند با بررسي دقيق نقاشي هاي کودکان به مشکلات خانوادگي آن ها پي ببرند.

نقاشي کردن به کودک فرصت مي دهد تا ترس ها و احساساتش را غيرمستقيم بيان کند.

هر کدام از نقاشي هاي کودکان بيانگر داستاني است که شايد خود او نيز نتواند آن را براي کسي شرح دهد. کودکي که همواره آدمک هايش را بدون دهان مي کشد نمي داند چرا همواره فراموش مي کند اين عضو از بدن را رسم کند اما روان شناسان به خوبي متوجه مي شوند که اين فراموشي تصادفي نيست و حقايقي از محيط خانه و خانواده را فاش مي کند.

در بررسي نقاشي هاي کودک بايد به محيطي که کودک در آن نقاشي کرده، بسيار دقت کنيم چرا که محيط، عاملي مهم و تعيين کننده در چگونه رسم کردن و رنگ زدن نقاشي هاي کودک است. شايد اگر فرد غيرمتخصص در نقاشي يک کودک، رنگ هاي تيره ببيند به سادگي از کنار آن عبور کند و اين مسئله را ناشي از علاقه کودک به رنگ هاي تيره بداند اما يک متخصص با ديدن رنگ هاي تيره درنقاشي کودکان به خوبي متوجه مي شود که احتمالاً هنگامي که کودک در حال نقاشي بوده پدر و مادر در حال بحث و دعوا بوده اند که کودک ناخودآگاه نقاشي اش را با رنگ هاي تيره رنگ آميزي کرده است.

۳ نکته خيلي مهم

البته بايد بگويم در صورتي با توجه به نقاشي کودکان مي توان به روح و شخصيت آن ها پي برد که:

۱) او مطابق ميل خود و بدون آموزش و اجبار، تصاوير را روي کاغذ بياورد.

۲) موارد ذکر شده در صورتي نشان دهنده حالات ذکر شده هستند که دايم در نقاشي کودک مشاهده شوند و نيز کودک زماني نقاشي کند که در شرايط عادي قرار داشته باشد. يعني عصباني و بي حوصله نباشد.

۳)نکته مهم ديگر اين است که نقاشي هاي کودکان در سنين مختلف معاني متفاوتي دارند و نکات ذکر شده در اين مطلب براي کودکان پيش از سنين
دبستان کاربرد دارند.

به کارگيري رنگ ها و جزئيات



*کودکاني که در نقاشي خود جزئيات را به تصوير مي کشند افرادي دقيق و کنجکاو نسبت به مسائل اطراف هستند. از جمله اين جزئيات در نقاشي ها مي توان به ترسيم رگبرگ ها، مردمک چشم، دکمه لباس، سوراخ بيني و... اشاره کرد.

*استفاده از رنگ هاي مختلف در نقاشي به اين معني است که کودک از يکنواختي و سکون در زندگي بيزار است و در کل از لحاظ روحي سالم و پرانرژي است.

*استفاده از رنگ هاي ملايم و نقاشي هاي کم رنگ نشانه آرامش طلبي و تمايل به پرهيز از هيجان است.

*رنگ هاي گرم و روشن روحيه شاد و پرانرژي کودک را نشان مي دهد. کودکاني که از لحاظ روحي با مشکل مواجه هستند معمولاً در نقاشي هاي خود از رنگ هاي محدودي استفاده مي کنند.

کدام درخت، کدام روحيه؟!



*ترسيم درخت هاي تنومند با بدنه کلفت و نيز شاخ و برگ فراوان اين نکته را آشکار مي کند که کودک در زندگي احساس امنيت و اعتماد به نفس دارد. اگر  تنه درختان کج کشيده شود مي توان دريافت که کودک آرزو مي کند به سال هاي قبل بازگردد. همچنين صاف و عمودي کشيدن تنه درخت در کودکان نشانه ثبات فکري آنهاست و اگر کودکي براي درخت برگ هاي زيادي کشيده و برگ ها را به صورت درهم رسم کند مي توان دريافت که او ترجيح مي دهد در دنياي خود باقي بماند و آمادگي تغيير ندارد. اگر درخت،شاخه هاي زيادي داشته باشد که هر شاخه به سويي متمايل باشد مي توانيم دريابيم که کودک به سادگي مي تواند با ديگران ارتباط برقرار و خود را با محيط هاي جديد سازگار کند.
 

کودکان خجالتي را بشناسيد



*کودکاني که نقاشي هاي درهم و نامنظم مي کشند معمولاً توجه و تمرکز کافي ندارند و به همين دليل نمي توانند از تمام توانايي هاي خود استفاده کنند.

*اگر کودک در نقاشي هايش آدم کوچکي را در گوشه برگه ترسيم کند به اين معني است که خود را کم ارزش و کم اهميت تر از ديگران مي داند. اگر اين
شکل نقاشي کردن براي مدت طولاني ادامه يابد بايد براي رفع مشکل به متخصص مراجعه کرد زيرا اين کودک بيش از حد خجالتي است و براي داشتن ارتباط بهتر با اطرافيان به کمک نياز دارد. همچنين کودکان خجالتي معمولاً در گوشه برگه نقاشي مي کنند و تمام صفحه را پر نمي کنند.

خانه من


کودکان معمولاً در نقاشي هاي خود، خانه مي کشند. خانه اي با رنگ هاي گرم و پرانرژي همراه با گل و درخت هاي تنومند، پنجره و دودکش حاکي از زندگي آرام و متعادل کودک است. کودکاني که والدين آن ها از هم جدا شده باشند معمولاً خانه هايي با دو در مي کشند يا خانه اي با دو طبقه. همچنين کودکاني که در سنين پيش از دبستان خانه را بدون در ورودي نقاشي مي کنند وابستگي شديدي به مادرشان دارند اما اين نقاشي پس از ورود به دبستان نشانه احساس تنهايي کودک است.

خانه اي که به صورت تيره و ميله هاي زندان رسم مي شود نشانه اي از ناسازگاري والدين و فشار روحي شديد است و در مقابل، خانه هاي مجلل و قصر مانند نشانه اين است که خانه و محيط آن براي کودک به منزله پناهگاهي امن و راحت است.

*کودکان خيال پرداز معمولاً کوه هاي بلند،ابر و پرندگان را در اوج آسمان مي کشند.

پدر چه شکلي است؟


*خورشيد در نقاشي کودکان نماد پدر است و خورشيد کامل و زيبا نشان دهنده ارتباط خوب و سالم با پدر و رضايت از او است اما خورشيدي که همواره بخشي از آن پشت ابر يا کوه باشد مي گويد که کودک ارتباط خوبي با پدرش ندارد.


خورشيد با رنگ هاي تند مانند قرمز يا نارنجي ترس از پدري که موجب استرس مي شود را بيان مي کند.

*معمولاً در نقاشي هايي که کودک از اعضاي خانواده اش مي کشد يک نفر بزرگ تر از ديگران کشيده مي شود و يا کودک او را پر رنگ تر از بقيه افراد رنگ
آميزي مي کند.

 اين فرد کسي است که کودک بيشترين احساسات خود را در کشيدن او بروز داده و گاهي نشانه اين است که کودک او را بيش از ديگران دوست دارد و يا از او مي هراسد. براي تعيين اين که آيا کودک او را بيش از ديگران دوست دارد يا از او مي ترسد بايد به ديگر نکات مورد توجه در نقاشي کودک از جمله رنگ آميزي و يا ديگر اشياي نقاشي شده توجه کرد.

گاهي نبود يکي از اعضاي خانواده در نقاشي کودک نشانه اين واقعيت است که کودک نبود او را آرزو مي کند البته اين مسئله در صورتي قابل استناد است که کودک در نقاشي هاي پي در پي او را حذف کند.

معمولاً خواهر يا برادر کوچک تري که با ورودش به خانواده حسادت کودک را برانگيخته است و موجب شده کودک تصور کند پدر و مادر ديگر او را مانند گذشته دوست ندارند در نقاشي هاي کودکان پيش از دبستان حذف مي شود. گاهي نيز اگر از کودک بخواهيد او را نيز نقاشي کند ابتدا او را مي کشد و سپس به دلايل مختلف آن را پاک مي کند.

 

منبع: میگنا

 

 

شماره مطلب :

عنوان موضوع ارسالی : 
ارسال کننده :      - عضو گروه خلاقیت سایت فکرنو
شرح موضوع

 

 

 

منبع:

 

 

 

 

   
     
       

 

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

All Rights Reserved

 

completely Free
Free CounterCode

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

d