فریب نخوریم |
|
|
ریمون
تالیس ، استاد پزشکی سالمندان در دانشگاه منچستر است . او کتاب های
متعددی در موضوع داستان ، شعر ، فلسفه و نقد ادبی و فرهنگی نوشته است .از
جمله آثار او در موضوع مربوط به این مقاله می توان به اینها اشاره
کرد : 1- جانور آشکار: دفاع از
خودآگاهی انسان 2-بر لبه یقین
3-چرا ذهن ما کامپیوتر نیست ؟ 4-حیوان آگاه : بررسی
فلسفی آگاهی و صدق ( در دست انتشار) 5-سوگند نامه های
بقراطی : پزشکی و ناخرسندی های آن (آخرین کتاب منتشر شده ). این مقاله ، در نهایت
به این نتیجه می رسد که اولا کامپیوترها خودآگاه نیستند و ثانیا ذهن
خودآگاه بشری محاسباتی نیست . افراد بسیار معدودی ،
حتی طرفداران "نظریه "، کامپیوتری ذهن " معتقدند که دز حال حاضر
کامپیوتر ها خودآگاه هستند ، به این معنا که به خود و دنیای اطرافشان آگاهی
دارند یا توانایی خوشحال یا نومید شدن در آنها وجود دارد. ابرکامپیوترها یی مانند
supercray ها به همان اندازه " زومبی "
وارند که ماشین های حساب جیبی .معدود افرادی که
خودآگاهی را به کامپیوترهای موجود نسبت می دهند ، خود را
بالای شیبی لغزنده می یابند که در پاینش حماقتی قرار دارد که
"دیوید چالمرز" ، با صداقتی شایسته توجه ، خود را در حال حمایت کردن از
آن در کتاب بسیار تحسین شده اش " ذهن خودآگاه " یافت. اگر ما خودآگاهی را به
مصنوعات منسوب کنیم. بر این اساس که آنها " اطلاعات را پردازش می کنند".
مجبور خواهیم شد به موجودیت های دیگر نیز -حتی صخره ها و الکترون - خودآگاهی
اعطا کنیم ، چرا که آنها نیز به معنای خاص توسعه یافته ای که (به طور
مشروع ) به وسیله دانشمندان کامپیوتر (به طور غیرمشروع ) به وسیله فیلسوفان
اعصاب به کار می رود ، " اطلاعات را پردازش می کنند". انکار وجود خودآگاهی در
کامپیوترهای در دسترس ، بسیار شایع ، اما منکران مدعی اند که ما " به زودی
" یا نهایتا به کامپیوترهایی دست خواهیم یافت که خودآگاه
باشند.با این حال آنها نمی توانند دقیقا معین کنند این کامپیوتر های
آینده باید چه خصوصیات اضافی داشته باشند .حرف های زیادی در این
باره زده می شود ، کامپیوتر های خودآگاه پیچیده تر خواهند بود
یا ساختار متفاوتی خواهند داشت ؛ ساختاری موازی بر اساس به اصطلاح
شبکه های عصبی ( neural networks) . من
به دنبال تعریفی از پیچیدگی هستم که باعث شود
خودآگاهی در آن مصنوعی که آن را پردازش می کند ، اجتناب ناپذیر یا حتی
محتمل تر به نظر برسد. در حال حاضر شاهدی در دست نیست
که کامپیوترهای به طور گسترده " موازی " نسبت به کامپوترهای " سریالی "
خودآگاه تر ، حساس تر به رنج یا لذت یا به تجربه
باشند. شهودهای هدایت کننده
کسانی که به تصور کامپیوترهای خودآگاه آینده می پردازند، اغلب به طرز
خنده آوری ساده لوحانه است ؛ مثلا این برداشت که حلقه های پس خوراند ، ورود
مجوز و.. مدارهای آگاهی از خویشتن را پدیدار خواهند کرد. زیرک ترین
مصنوعات با ظریف ترین مکانیسم های پسخوراند و " نظارت بر خود " از زیرکی شان ،
خویشتن بودگی شان یا تحت نظارت گرفتن آن ناآگاهند. چشمگیرترین شاهد بر این
که تعداد بسیار اندکی از افراد واقعا باور دارند که کامپیوتر ها
روزی خودآگاه خواهند شد ، طریقه ای است که بر اساس
آن فاصله تا هدف با پیشرفت قدرت محاسباتی کامپیوتر کاهش می یابد.در حال حاضر
کامپیوترها یک میلیون بار قدرتمندتر از زمان آلن تورینگ هستند ، زمانی که
او آزمون مشهورش را برای هوش ماشینی
پیشنهاد کرد و هنوز توانایی کامپیوتر ها برای فکرکردن واقعی تایید
نشده بود.تورینگ استدلال می کرد که این پرسش که " آیا یک ماشین می تواند فکر
کند یا نه ؟" باید با این پرسش جایگزین شود :" آیا کامپیوتری
وجود دارد که بتواند کاملا نقش انسان را تقلید کند ؟" اگر کامپیوتری بتواند
فردی را فریب دهد و به این اعتقاد سوق دهد که این ماشین ، موجودی
انسانی است ، به اندازه کافی هوشمند است . هنوز به این تعریف
رفتارگرایانه و از مد افتاده از تفکر استناد می شود ؛ اگرچه بسیاری
از بازی های کامپیوتری می توانند به راحتی از پس آزمون تورینگ
برآیند بدون اینکه کسی برای آنها قدرت تفکر خودآگاه قائل شود ؛ مثلا خود
من بدون داشتن اطلاعات اضافی مشکل بتوانم تعیین کنم که آیا
تفسیر بسیار کسالت بار موجود در بازی FIFA 2004
xboxsports واقعی نیست ؛ یعنی ثبت ملال آور
واکنش های یک شخص ، واقعی نیست .با این حال من برای این بازی
کامپیوتری و تلویزیونی ، که بازی به آن متصل است
، خودآگاهی قائل نیستم . خودآگاهی ، محاسباتی نیست
این شگفت آور نیست که
از نظریه کامپیوتری طرفداری می کنند، درباره آن چه واقعا در یک کامپیوتر
جریان دارد به ندرت می اندیشند: عبور جریان های الکتریکی ضعیف از میان
شمار گسترده ای از مدارهای میکروسکوپی.این حوادث تنها هنگامی به عنوان "
پردازش اطلاعات " ، " کارکردن با نمادها "، " کنترل رفتاری" و .... شمرده می
شوند که کامپیوتر ، به عنوان ابزار کمکی برای حمایت و گسترش توانایی های
انسان خودآگاه ، به کار رود. آنها به خودی خود پردازنده اطلاعات
نیستند ، همان طور که یک چوب زیر بغل به خودی خود راه نمی رود. آزمایش فکری مشهور " اتاق
چینی " جان سرل نشان داد که حوادث در کامپیوتر با پردازش واقعی یا درک
هم ارز نیستند ؛ آنها تنها هنگامی به انجام دهنده این اعمال بدل می شوند که به
یک کاربر خودآگاه خدمت کنند. متاسفانه سرل ، استدلالی درست را به
مقصودی غلط به کاربرد. او می خواست " نظریه کامپیوتری " را با آن
چه می توان " نظریه زیست شناختی ذهن " نامید جایگزین
کند. در هر حال او به طور موفقی نشان داد که ذهن را
نمی توان بر مبنای یک منطق انتزاعی ، که اتفاقا در مغز
به تحقق پیوسته است اما در بسیاری موارد دیگر
می توانست محقق شود ، درک کرد. راجرز پنروز در این
باره به نکته دقیق تری در کتاب " ذهن تازه اپراتور " اشاره
کرده است .او استدلال کرده است که اغلب فعالیت های خودآگاه "غیرمحاسباتی"
است . متاسفانه او استدلالش را با پیشنهاد وجود پیوندی بین خودآگاهی و آن
به اصطلاح " جام مقدس " فیزیک ، یعنی گرانش کوانتومی- که آن هم
غیرمحاسباتی است.- و سقوط کوانتومی که فرض می کرد در ریز لوله های سلول های
عصبی ( میکروتوپول های نورون ها ) رخ می دهد ، همراه می کند. هر دو نویسنده بیش
از حد به نظریه کامپیوتر تن در می دهند ، به طوری که پیش فرض های بسیاری
به چالش کشیده نمی شوند و موضع های مثبت آنها به سرعت به سادگی می گراید.بهتر
است به خود یادآوری کنیم چه وقایع معدودی در کامپیوتر ها رخ می دهد؛ حتی
اگر این موضوع را نادیده بگیریم که کاربرانی خودآگاه لازمند تا پیش آمدهایشان
را به "پردازش اطلاعات" ، " دستکاری نمادها " و ..... بدل کنند. کامپیوترها عمدتا محاسبه می
کنند ؛ مثلا آنها 2 را به 2 اضافه می کنند و عدد 4 را به دست می آورند.اگر
خودآگاهی از توده عظیمی از چنین محاسباتی ساخته شده بود ، کدام
جنبه از محاسبه خودآگاهی بود: درون داد ، برون داد ، فرآیند اضافه شدن
نشانه یا چیز دیگر؟ خوانندگان ممکن است از مثال من - یک محاسبه منفرد
کوتاه - احساس ناراحتی کنند ، اما دلیلی وجود ندارد که محاسبه ای طویل
باید خودآگاه تر از محاسبه ای کوتاه باشد؛ یا انبوهی از محاسبات خودآگاه تر از
یک محاسبه به خودی خود. همین اعتراضات را می توان بر
کسانی نظیر پاریشیا چرچلند هم روا دانست .او تاکید می کند که خودآگاهی ، آن قدر
که پردازنده سریع منطقی یا عملیات ریاضی نظیر انتقال محور به محور است
، پردازنده سریع اعداد نیست . مدعای پاتریشیا چرچلند مبنی بر این
که حالات ذهنی را می توان بدون ملاحظه قرار دادن سوبسترای فیزیک آنها
(سلول عصبی ) لحاظ کرد و در عوض به کارکردهای سطح بالاتر مانند
عقاید ، امیال و عواطف پرداخت که " ذهن نوعی ماشین منطقی
است که بر اساس جملات عمل می کند( نگاه کنید به 1988
neurophilosophy ) ، پرسش های بسیاری به
میان می آورد .جدا از این که مشکل نسبت دادن " منطق " و " جملات "
می توانند به صورتی تحقق نیافته در یک انسان خودآگاه و توسط او وجود
داشته باشند). جملات و منطق کاملا انتزاعی هستند و نمی توان آنها را با
محتواهای خودآگاهی مانند احساس گرما متناظر دانست . جمع بندی خلاصه استدلال من علیه
نظریه کامپیوتری به این ترتیب است : اول این که کامپیوترها خودآگاه
نیستند. این حقیقت که معیارهای ورود به مقوله موجودات خودآگاه ، همچنان
که کامپیوترها " پیچیده تر " می شوند، سخت تر می شود ، نشان می
دهد که در آینده نزدیک غیرمحتمل است که آنها به موجوداتی خودآگاه
بدل شوند. دوم آن که ذهن خودآگاه - به
معنای واضح این کلمه -محاسباتی نیست . سوم آن که اعتقاد به
نظریه کامپیوتری بر اساس انکار " خود " ، باطل کننده محوریت
خودآگاهی در ذهن است . چهارم این که اندک باورپذیری
این نظریه به استفاده مخاطره آمیز از اصطلاحاتی بستگی دارد که میان
کامپیوترها ، افراد و بخش مختلف ذهن ردو بدل می شود.
**** منبع : مقاله " فریب نخوریم -ذهن کامپیوتر نیست " - نوبسنده : ریموند تالیس -ترجمه : علی ملائکه -روزنامه همشهری -18 فروردین 1386
|
|
|
|
|
|
برای اطلاع از به روز شدن سايت فکرنو ، ابتدا نام و سپس پست الکترونيکی خود را وارد نماييد. |
جستجو در سايت فکر نو |
|
|
خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی
|
|
|
|
|
سایت فکرنو-سایت خلاقیت ،نوآوری و کارآفرینی
خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی