|
جهان سمت و سويي عجيب به خود گرفته است، گويي
آدميان در ميان كشتي سوار شدهاند كه هر لحظه آنان را از ساحلي آرام دور ميكند
و در عوض به سوي اقيانوس پرتلاطم اطلاعات به پيش ميبرد. اكنون ساكنين
اين كشتي بزرگ ميتوانند صداي امواج خروشان اين اقيانوس را در گوشهاي خود
بشنوند. تنها كافي است خط تلفن منزل با مودم كامپيوتر تماس يابد.
در اين مرحله فرد به 550 ميليارد سند دسترسي خواهد داشت و فوران اطلاعات
باعث خواهد شد كه شما خود را بر روي اين امواج سوار ببينيد و بيش از پنجاه
ميليون وب سايت در اين دنياي خيالي واقعي به انتشار اطلاعات مشغولند و
حيات آنها در غرق كردن مردم در اطلاعاتي است كه لحظه به لحظه خلق مي
كنند. ما راه گريزي براي فرار از اين اقيانوس نداريم و بايد خود را براي
امواج خروشان و توفانهاي سهمگين آماده كنيم. امروزه جامعه ما نيازمند آموزش
مهارتهايي است كه باكمك آنها
بتواند
در
اقيانوس خروشان
اطلاعات
به سلامت پيشروي كند
. در كشورهاي توسعه يافته تمامي تلاشها بر روي آموزش مادام
العمر تمركز يافته كه همانا آماده كردن اعضاي جامعه از هنگام تولد تا مرگ
براي زندگي كردن در
اين دنياي پيچيده است. اكنون با اين سوال روبرو
هستيم كه ما براي فرزندان و جوانان و ديگر اعضاي جامعه خويش چه تدابيري
انديشيدهايم. بدون شك اگر در آموزش اين عزيزان تحولي صورت نگيرد، امواج
سهمگين اين اقيانوس ممكن است مشكلاتي را پديد آورد كه كمتر كسي قادر به
مقابله با آن
خواهد بود. هدف بايد پرورش انسانهايي باشد كه بتوانند با مغزي خلاق
با مشكلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند، نه آنكه از آنها فرار كنند.
صاحبنظران بيان ميكنند با ورود به هزاره سوم ضروري است مردم مهارتهايي را
آموزش ببينند كه از آنها ميتوان به خلاقيت و برقراري ارتباط موثر اشاره
كرد. به گونهيي كه انسانها بتوانند بخوبي با يكديگر ارتباط برقرار كرده و با
بهره گيري از خرد جمعي و زايش افكار نو مشكلات را از ميان بردارند. امروزه
مردم ما نيازمند آموزش خلاقيت
هستند، آنچنان كه لحظه به لحظه محيط
اطراف خويش را كاوش نموده و با خلق افكار نو به سوي يك جامعه سعادتمند قدم
بردارند.
خرد جمعي
زماني كه پيشرفت و توسعه دنيا به كندي پيش ميرفت، بهرهگيري از خرد
يك فرد
با تجربه در هدايتهاي گروهي بسيار اثرگذار بود و بسته به تجربه و علم و دانش آن شخص،
گروهها ميتوانستند به موفقيتهاي قابل توجه دست يابند، اما با ورود جهان به
دهكده جهاني و رشد فزاينده زايش اطلاعات، سبب شده است كه هر انساني از
تجربه و علم و دانشي برخوردار باشد كه ديگري فرصت كسب آنها را نداشته باشد
،لذا به جريان انداختن اطلاعات حاوي علم و دانش و تجربه در بين انسانها يكي
از رموز موفقيت در دنياي امروز است. در يك سازماني كه حدود صد نفر پرسنل
دارد كه
حدود 30 سال سن دارند ، ميزان تجربيات آنان حدود 3000 سال
ميشود
و اگر اين جريان اطلاعات به درستي به حركت درآيد ميتواند تحولات حيرتانگيزي
رادر پي داشته باشد اما چه افسوس كه جريان اطلاعات در ميان انسانها بدين
راحتي نيست. به گفته «هايك» يكي از برندگان جايزه نوبل «علم و دانش در
مالكيت انسانهاست». هيچ كس قادر نيست به ميزان اطلاعات
واقعي هر كس كه در گوشه ذهن او نهفته است پي ببرد. اين اطلاعات زماني به
حركت درميآيد كه
انسانها نسبت به يكديگر يك احساس قلبي خوبي دارند و يا
آنكه انگيزهيي قوي
سبب رها شدن آن به بيرون
ذهن مي شود . متاسفانه سالانه
ميليونها انسان در زير خاك ميخوابند و اطلاعات بسيار ارزشمندي را با خود ميبرند
بدون آنكه ديگري را بهرهمند سازند. در كشورهاي توسعه يافته گهگاه يك
سازمان با صد نفر پرسنل ميكوشد تا حوزه فعاليت خود را در
جهان توسعه دهد و
حال آنكه در بسياري كشورهاي عقب مانده سازمانهايي با هزاران پرسنل روز به
روز فقط به خسارتها و ضررهاي خود ميافزايند. امروزه يكي از معيارهاي تفكيك
كننده كشورهاي در حال توسعه از توسعه يافته، جمعي كار كردن و جمعي
انديشيدن است در حالي كه در كشورهاي در حال توسعه انسانها به صورت فردي
تلاش ميكنند و متاسفانه نتايج خوبي هم به دست نميآورند و تنها سبب ميشوند
جمعي انسانهاي خسته و درمانده در كنار هم گذران وقت كنند.
نتايج تحقيقات صورت گرفته
در دهه 90 نشانميدهد خلاقيت در بين اجتماعي از انسان ها زماني متجلي ميشود
كه آنها از مرحله همدلي با يكديگر گذر كردهاند. در اين مرحله انسانها به
سرنوشت يكديگر حساسند و در جهت رشد يكديگر ميكوشند و هر كسي خود را پل پيروزي
ديگري قرار ميدهد و در نهايت سبب ميشود جرياني از علم و دانش و تجربيات
ميان آنها جاري شود كه همين امر زمينهساز نوآوري و خلاقيت خواهدبود. براستي
كه هيچكس قادر نيست به دنياي علم و دانش درون انسانها نفوذ كند و آنها را
وادار كند كه انديشههاي خود را به ديگران منتقل كنند و تنها زماني اين
واقعيت رخ ميدهد كه يك احساس بسيار خوب و مثبت در بين انسانها نسبت به
يكديگر پديد آيد. به همين خاطر يكي از عوامل موؤثر در بروز خلاقيت در يك
جامعه،زمينهسازي و بسترسازي در بين انسانها جهت ايجاد فرهنگي است كه در
آن همگان در تلاش براي رشد دادن ديگري هستند،در جامعهيي كه هر كس سعي ميكند
همچون رقيبي ديگري را براي دستيابي به موفقيت از صحنه به در كند در نهايت
آن جامعه شاهد وقوع شرايط زير خواهدبود:
1. پديدآمدن انسانهايي با اعتماد به نفس پايين و شخصيت بازنده در رقابت .
2. انسانهاي موفق معدودي كه در اوج پيروزي در موفقيتهاي علمي يا مادي كه
در درياي خروشان انسانهاي رشد نيافته گرفتار شده و روزي زورق موفقيت آنها
ميان امواج خروشان درهم خواهدشكست و غرق خواهندشد.
3. انسانهاي موفقي كه از جامعه فرار ميكنند،به اميد آنند كه سرزميني
بيابند براي آرام زيستن . اما زماني كه بر خاك بيگانه قدم ميگذارند،پرنده
رضايتمندي دروني آنها از قلب آنها به سوي موطن باز ميگردد و سرانجام روزي
با ياد سرزمين مادري و با يك غم دروني با زندگي وداع ميگويند. اين حقيقت
بايد به كودكان آموخته شود ،البته با رفتار درست و صادقانه والدين،كه زندگي
همچون جنگل نيست كه هر كسي ديگري را صيد كند و گمان كند پيروز است ،چون بر
مبناي اين قانون،روزي خود او هم صيد ديگري خواهدشد و لذا بايد همگان در جهت
رشد يكديگر بكوشند تا زمينه براي خلاقيت جمعي پديدار شود.
گنجي در اعماق وجود
پروفسور جي.سي.يانگ عصبشناس معروف انگليسي سلولهاي مغزي را 12 ميليارد
كارمندي ميداند كه بطور دايم در تماس تلفني با يكديگر بسر مي برند و لحظهيي
مكالمات خود را قطع نميكنند. مغز در هر نيمثانيه پس از ارزيابي 120000
سيگنال عصبي،بخشي از آنها را گلچين كرده و سبب ميشود انسان بتواند فعالانه
به زندگي خود ادامه دهد و به برقراري ارتباط با ديگران بپردازد.
حدود 12 ميليارد ياخته مغزي از طريق تارهاي عصبي به يكديگر مرتبطند و برآورد
شده است كه طول تارهاي عصبي موجود در مغز انسان حدود يك ميليون كيلومتر
است، يعني سه برابر فاصله كره زمين تا ماه!
از زماني كه روانشناسان معروف «كمب،آويلا و پوركي» بيان كردند كه يكي از
هيجانانگيزترين اكتشافات اين است كه بدانيم توانايي مغز انسان عظيمتر از
آن است كه حتي در فكر بگنجد، مدت زماني گذشته است اما امروزه به عظمت
واقعي مغز آدمي و تواناييهاي خارقالعاده آن بخوبي پي برده شده است.
بخصوص كه با ساخته شدن رايانههاي پيچيده ،امروزه دريافتهاند كه اين
دستگاههاي بسيار دقيق در قياس با مغز انسان در انجام يك كار خلاقانه وسيلهيي
غيركارا هستند.
ماريان داياموند متخصص تشريح اعصاب در دانشگاه كاليفرنيا در جستوجوي اين
سوؤال بود كه آيا در مغز اينشتين نابغه قرن ويژگي خاصي وجود داشته است كه
اينچنين مغز او در قياس با ديگران از توانايي خارقالعادهيي برخوردار بوده
است،در سال 1955 مغز اينشتين در بيمارستان پرنستون كالبدشكافي شد و بنا بر
وصيت خود وي جسدش نيز سوزانده شد. خانم ماريان داياموند پس از بررسيهاي
لازم دريافت در قسمتهايي از مغز اينشتين در مقايسه با يك شخص معمولي 73
درصد سلولهاي گليال بيشتري وجود دارد. با تمام اينها تحقيقات باز هم ادامه
يافت و حتي نظريهيي بيان شد كه به موجب آن احتمال دادند كه كشف تئوري
نسبيت و بطور كلي تفكر و رياضي او به دليل پيشرفت غير عادي يك تكه اضافي
در مغز وي است و در سال 1996 مطالعات ديگري برروي مغز او صورت گرفت كه
نشان ميداد كورتكس مغز او توسط انبوه زيادي از نورونها پوشيده شده است
ولي هيچچيز خاصي نبوده مبني بر اينكه منجر به كشف
فرمول معروف انرژي او شود . باز هم يك
گروه
35نفره با تحقيقاتي كه انجام دادند بيان كردند كه مغز اينشتين در يك
طرف داراي يك شيار كمعمق است و شايد اين مساله باعث عملكردهاي رياضي و
موسيقي و همينطور خلاقيت او شده است
و در نهايت موجب گشته تا مغز او 15 درصد بيشتر از ميانگين موجود رشد كند. اما
در نهايت بايد بيان كرد كه دانشمندان با قاطعيت بيان نكردند كه آيا براستي
اين ويژگي مغز اينشتين بود كه از او چنين نابغه خلاقي ساخته بود يا خير؟اما
چيزي كه ميتوان به آن اشاره كرد،اين است كه دو درصد از جمعيت انسانها،
داراي ضريب هوشي بين 200تا 170
مي باشند كه در طبقهبندي از آنان به عنوان نابغه
نام ميبرند. امروزه دانشمندان دريافتهاند رابطه بسيار قوي بين ضريب هوشي
و خلاقيت وجود ندارد و چه بسا انسانهايي كه با ضريب هوشي پايينتر توانستهاند
از خلاقيت بالايي برخوردار باشند. بدون شك عوامل فرهنگي و روش زندگي از
عواملي هستند كه ميتوانند در بروز خلاقيت در انسان موؤثر باشند و همچنين در
صورت نبود يك شرايط مناسب،چه بسا نابغهيي خارقالعاده همچون درختي پربار
بخشكد و از بين برود. در سال 1898 كودك نابغهيي به نام «ويليام جيمز سيديس»
در امريكا به دنيا آمد كه در دو سالگي مي توانست بخواند و در 8 سالگي جدول
لگاريتم نويي را ابداع كرد و در 10 سالگي به شش زبان سخن ميگفت و در 11
سالگي وارد دانشگاه هاروارد شد ولي
پدرش هرگونه لذت و تفريح را از او گرفت
و او را بازيچه رسانهها كرد كه همين امر تنفري را در او پديد آورد كه سبب شد،سيديس
پس از فارغالتحصيل شدن از هاروارد در سن 16 سالگي،علاقه و شوقش را به
رياضي از دست بدهد و بقيه عمرش را به امور معمولي بپردازد و سرانجام در سن
46 سالگي در اثر خونريزي مغزي دار فاني را وداع گويد.
محيط نامناسب ميتواند از جمعيت انسانهاي با نبوغ فراوان ، انسانهايي
ناتوان پديدآورد و محيط مناسب ميتواند از انسانهايي حتي معلول ،نوابغي را
پديد آورد كه جهان كمتر به خود ديده است. استيون هاوكينگ ،معلولي كه حتي
قادر به صحبت كردن نيست و تمام بدن او فلج است،او دانشمند بزرگي
در علم فيزيك نظري
است كه هماكنون در قيد حيات است و بر كرسي علمي نيوتن
تكيه زده است. حال اين سوؤال مطرح است كه چه عواملي ميتواند در فرهنگ
يك جامعه و روش زندگي يك انسان موؤثر باشد و انسانهايي خلاق و پرتوان
پديد آورد كه بتوانند به جامعه بشريت خدمت كنند. بدون شك انرژي خلاق در
وجود همه انسانها نهفته است و همچون گنجي است كه در اعماق
درون آدمي منتظر كاشفان خويش است.
****
منبع : مقاله " خلاقيت
نياز امروز ما " -نويسنده : حميد ميرزاآقايي
-روزنامه اعتماد 12
آذر 1382
|