|
تحقيق حاضر در مورد كارآفريني كودكان در امريكا
اجرا شده است. وضعيت به گونهيي بود كه كودكان امريكايي با ديدن پدران
خويش به اين نتيجه رسيده اند كه نظام كارگري و كارفرمايي باعث ايجاد فشار
عظيمي بر روي آنها خواهد شد در واقع پيروي از يك شخص و يك رئيس باعث از
بين رفتن نيروي خلاقيت و ابتكار در انسان ميشود. آنها به وضوح ميديدند كه
پدرانشان صرفا مطيع و فرمانبردار هستند و نيروي ايدهزايي و خلاقيت در اثر اين
دستورات يكجانبه از طرف كارفرما از ميان رفته است. در واقع اين فرزندان
عليرغم سن پايين نوعي دموكراسي سازماني و سلسله مراتب از پيش تعيين شده
و معين را درك ميكردند و اين فرآيند به خوبي براي آنها قابل لمس بود. از
طرف ديگر آنها به خوبي دانستند كه احساسات آنان، تفكر آنان، رسالت وجودي و
استراتژي آنها با پدران خويش متفاوت است. آنها ديگر نه ميتوانستند و نه ميخواستند
كه مطيع يك شخص باشند. ديگر براي اين فرزندان جوان اسير قيود سازماني
شدن و در بند تصميمات از پيش تعيين شده امري نامتجانس و ناملموس با ويژگيهاي
شخصيتي آنها بود.
شخصيت كودكان امروز شخصيتي بود مبتني بر روحياتي خلاق، نوآور و به عبارتي
ديگر كارآفرين، اينها ويژگيهايي بود كه حداقل به صورت بالقوه در شخصيت
كودكان امروز و بزرگان فردا قرار دارد. آنها خود ميخواهند
رئيس خود باشند، كارشان را خود ايجاد نمايند، طرحشان را خود پياده كنند و به
عبارت بهتر يك كارآفرين موفق باشند. در اين راستا و در جهت اجراي چنين
تفكراتي و به كارگيري چنين خصوصيات سودمندي يك تحقيق و مطالعه ميداني در
امريكا اجرا شد. در واقع اين تحقيق در فضايي در امريكا فراهم ميشد كه افراد
بتوانند به طريق اجرايي و كاربردي اين خصوصيات بالقوه خويش را به عرصه
حضور رسانند. لذا
برنامه يي با عنوان
Minisocieaty يا جامعه كوچك در برخي
مدارس آمريكا اجرا شد. هدف اين برنامه آموزش كارآفريني به
لحاظ عملي و جنبه اجرايي آن براي كودكان بين 8 تا 16 سال
بود . به طور عمده اهداف اين پروژه را ميتوان
در سه قالب زير عنوان نمود:
1. تدارك و آمادهسازي كودكان در بهرهبرداري از فرصتهاي محيطي و زمينههاي
كارآفريني.
2. آموزش مفاهيم كارآفريني از جنبه عملي.
3. تركيب و ادغام مباحث كارآفريني با ديگر موضوعاتي نظير: رياضيات، علوم
اجتماعي، حل مساله، يادگيري گروهي و تفكر در شرايط بحراني.
اما محور جنبههاي عملي اين پروژه بدين صورت بود كه دستههاي پنج نفرهيي
از كودكان با انتخاب يك نام و يك پرچم كشور مورد نظر خود را گزينش ميكردند.
در مرحله بعد اين كودكان در قالب شوراي رهبري آن جامعه به برنامهريزي و
تصميمگيري در جهت هدايت جامعه ميپرداختند، به عنوان مثال، كودكان نيروهاي
مورد نظر خود را جهت همكاري از طريق مصاحبهها، آزمونهاي استخدامي و ساير
موارد اين چنيني كه خود ايجاد ميكردند انتخاب مينمودند. در نمونههاي ديگر،
كودكان با شناخت از فرصتهاي موجود به ايجاد كسب و كارهاي مطلوب جهت توليد
كالاها و خدمات مورد نظر براي شهروندان مجازي خود ميپرداختند. علت لفظ مجازي
به اين سبب است كه تمامي اين موارد از طريق نرمافزارهاي خاص كامپيوتري
اجرا ميشد. در واقع به صورت واقعي هيچ شهروند و يا هيچ كارمندي به غير از
همان پنج نفري كه به عنوان شوراي رهبري يا انجمن تصميمگيري ايفاي نقش
ميكردند وجود نداشت. در واقع اين برنامهيي بود كه به كمك آن كودكان ميتوانستند
قوانين، الگوهاي رفتاري و كاربردي، مهارتهاي خاص تصميمگيري و ساير مواردي
كه در دنياي واقعي نمادهاي حقيقي آن وجود دارد بشناسند. و به نوعي زمينه
اصلي جهت رشد و شكوفايي استعدادهاي بالقوه
آنان و تبديلشان به فرصتهاي ترقي و پيشرفت فراهم آيد.
موارد اجرايي
اين دورهها عمدا در طي ده هفته و در ده الي چهارده جلسه برگزار ميشد.
زمان برگزاري اين كلاسها در روزهاي جمعه از
ساعت 9 تا 12 ظهر بود .
نكته اصلي كه در اين راستا بايد توجه زيادي به آن مبذول داشت اين
است كه طول اين دورههاي آموزشي بايد در حد ايدهآل و مناسب باشد. به
عبارت بهتر كوتاهي اين دورهها سبب از دست رفتن اين آموختهها در مدت
كوتاهي خواهد شد همانطور كه افزايش بيش از حد زمان اين دورهها نوعي كسالت
و بيميلي را در افراد ايجاد ميكند چرا كه محرك و برنامه براي آنها بيش از
حد طولاني ميشود.
ـ نظرات برخي از افراد در مورد اين دورهها
مدير اجرايي پروژه: اثربخشي اين دوره به گونهيي بود كه هيچگاه نميتوانستيم
بدون وجود اين دورهها حتي به نقطه آغازين آنها نيز دست يابيم.
يكي از كاركنان: عشق و علاقه بچهها
به
اين دورههاي آموزشي است. آنها ديگر از خريد و فروش دست بر نميدارند.
يكي ديگر از كارمندان
Minisocieaty :
برنامهيي است كه علاوه بر آنكه ميتواند آموزههاي زيادي را در زمينههاي
كسب و كار، تصميمگيري، خريد و فروش به بچههاي ما انتقال دهد نوعي برنامه
تفريحي و سرگرمي نيز است.
مادر يك پسر يازده ساله: من هيچگاه نميتوانستم فرزندم را جهت كارهاي
گروهي و به طور كلي تصميمگيري به صورت مستقل حركت دهم اما در حال حاضر و
بعد از طي اين دوره وضع به گونهيي شده است كه من ديگر جلوي او را نميتوانم
بگيرم. پسرم همواره در مورد چگونگي راهاندازي يك كسب و كار جديد و فروش
محصول به همراه ساير دوستانش از من سوؤالاتي ميكند.
نحوه ارزيابي كارايي دوره هاي Minisocieaty
جهت ارزيابي راندمان و بازدهي اين دورههاي آموزشي دو دوره تست سنجش
وضعيت از كودكان به عمل آمد به طوري كه تست اول قبل از اجراي اين پروژه
و تست دوم بعد از اجراي آن بود. در تستي كه قبل از اجراي اين پروژه انجام
شد تنها 27 درصد از كساني كه تمايل به شركت در اين دورههاي آموزشي را
داشتند از اصول و مفاهيم كسب و كار و كارآفريني اطلاعات داشتند. اما در تست
دوم كه بعد از اين دوره انجام شد وضع به گونهيي ديگر بود.
اكنون 93 درصد از افرادي
كه در اين دورههاي آموزشي شركت كرده بودند به خوبي اصول و مفاهيم كسب و
كار و كارآفريني را درك ميكردند. ضمن اينكه طبق گفته والدين اين كودكان
علاوه بر پرورش سطح نبوغ و آگاهي فرزندان آنان در زمينه كسب و كار آنها
اكنون مفاهيم درسي خود را نيز بهتر درك ميكردند و اين بالواقع يكي از شگفتيهاي
اين دوره آموزشي بود. اما در مورد نحوه و استاندارد ارزيابي كارآيي اين
پروژه بايد بگوييم كه تستهاي آموزشي با مدلهاي صددرصد علمي و از
طريق نرمافزارهاي كامپيوتري اجرا ميشد و اين امر به خوبي ميتواند بازگوي
كيفيت بالايي اين دورهها باشد.
ـ نكات مهم:
برخي از مهمترين نكات كه در راستاي تهيه و اجراي اين پروژههاي آموزشي
كارآفريني كودك بايد مدنظر قرار داد به قرار زير است:
1. از مهمترين مواردي كه بايد به آن توجه اساسي نمود، وجود دورههاي آموزشي
جهت ارتقاي سطح فني و به روز كردن براي معلمين است. به عبارت بهتر همانگونه
كه ما از طريق اين پروژههاي آموزشي ميخواهيم توانايي كودكان را ارتقا
دهيم و بتوانيم استعدادهاي بالقوه آنان را به كارگيريم ضروري است كه
معلمين و اساتيد ما نيز آگاهي از وجود و انتقال چنين مفاهيمي را داشته باشند.
پس ضروري مينمايد جهت اجراي بهتر و موثرتر و به روزتر كردن اين دورههاي
آموزشي، معلمين و اساتيد ما نيز با فرصتهاي جديد، آشنا شوند.
2. بدون شك، تمام كودكاني كه در اين دورههاي آموزشي قصد شركت كردن و
آموزش ديدن را دارند از نظر سطح نبوغ و استعداد در يك اندازه نيستند لذا
ضروري است كه با توجه به سطوح مختلف يادگيري دانشآموزان دورههاي
جداگانهيي براي آنها فراهم شود. به عبارت بهتر اين دورهها بايد متناسب با
وضعيت نبوغ افراد طرحريزي شود.
3. بايد تا حد ممكن در دورههاي آموزشي از تكنولوژيها و نرمافزارهاي مدرن
كامپيوتري بهره برد. به عنوان مثال، دورههاي آموزش و پرورش گل و گياه در
بسياري از نقاط جهان و براي سنين مختلف 8 تا 12 سال
اجرا ميشود. اما اين دورههاي آموزشي و شركتكنندگان آنها به هيچ عنوان
نميتوانند به عنوان يك كارآفرين ظهور نمايند چرا كه مسير و محور اصلي ارتقا
و نوآوري براي آنها مجهول و پوشيده است. اما در نمونهيي ديگر كه در هند
برگزار شد اين دورههاي آموزشي به نحوي ديگر اجرا شد. در آنجا نيز پايه اصلي
كار بر همان آموزش و پرورش گل و گياه بود اما در اين كلاسهاي آموزشي آن
چيزي كه مازاد و افزوده بر ساير دورههاي آموزشي جلوه ميكرد آموزش نحوه
خريد و فروش گل و گياه از طريق اينترنت و وبسايتهاي تجاري بود. در واقع
اين دوره آموزشي آن افق و مسير مجهول را به نوعي نمايان ميساخت.
4. يكي از نكات بسيار موثر و مهمي كه در امر كارآفريني )در سنين مختلف( بايد
توجه خاص و ويژهيي به آن مبذول داشت توانايي و هنر شنيدن و بيان كردن
است. متاسفانه اين يكي از مواردي است كه از توجه دقيق و موشكافانه به
دور مانده است. اين واقعيت كه موثر شنيدن و خوب بيان كردن يك هنر و
توانايي است از چشم بسياري از اساتيد و صاحبان فن و بيان به دور مانده است.
بالواقع به راحتي ميتوان چنين ادعا كرد كه يكي از پلههاي اصلي و پايهيي
كارآفرينان موفق توانايي موثر شنيدن و خوب بيان كردن آنهاست. در اين راستا
بايد به اين نكته ظريف دقت اساسي نمود كه موثر شنيدن و شنيدن دو مقوله
متفاوت و جدا از هم هستند. همه ما ميشنويم، همه ما ميبينيم و همه ما صحبت
ميكنيم اما اثربخشي در شنيدن، ديدن و بيان كردن مقولهيي متفاوت با
اينهاست. اينها هنرهايي اكتسابي هستند كه در مقابل شنيدن، ديدن و بيان كردن
ذاتي قرار دارند. در تعريف شنيدن موثر و تفهيم مفاهيم با بياني رسا و دقيق
ميتوان چنين بيان نمود كه در اين اثربخشيها ما نكات ريز، مهم و استراتژيكي
را ميبينيم، ميشنويم و بيان ميكنيم كه از ديد انسانهاي عادي كه فاقد
اين توانايي هستند به دور است لذا يكي از نكات اساسي كه معلمين و اساتيد
بايد در طول اين دورههاي آموزشي، توجه محوري به آن نمايند تقويت و پرورش
قواي سمعي، بصري و بياني افراد است و در اين زمينه همين نكته كافي است
كه بدانيم شالوده و محور اصلي ارتقا، پيشرفت، نوآوري، خلاقيت و در نهايت
كارآفرين شدن اثربخشي بالا در شنيدن، ديدن و بيان كردن است.
5. جهت ارتقاي سطح كارآيي و بهرهوري معلمين مدارس، والدين و حتي صاحبان
صنايع بايد نتايج اين دورههاي آموزشي به صورت يك بازخور در اختيار آنها
قرار گيرد. در واقع از طريق اين بازخورهاست كه هر يك از گروههاي مذكور ميتوانند
از پيشرفت كار خويش آگاهي يابند. به عبارت بهتر معلمين مدارس از طريق
بازخور اين دورههاي آموزشي ميتوانند با نيازهاي جديد، مسيرهاي پيشرفت جديد
و تكميل بهتر دورههاي آموزش گامهاي بنياديني بر دارند. در والدين ميتوان
از طريق بازخور اين دورهها نوعي انگيزش و شوق و هيجان جهت ترغيب و هدايت
فرزندان خود جهت شركت در اين دورههاي آموزشي ايجاد كرد. در واقع والدين و
معلمين مدارس از طريق اين نتايج به نوعي اطمينان و آرامشخاطر از افق روشن
آتي فرزندان خويش حاصل ميكنند. از نقش صاحبان صنايع در ارتقاي كيفيت و
حتي كميت اين دورههاي آموزشي نميتوانيم غافل بمانيم. در حقيقت يكي از
مصارف نهايي و مهم اين كودكان امروز و جوانان آينده صاحبان و مديران صنايع
هستند. شايد اينها به لحاظ ابعاد عملي از نيازهاي آتي در صنايع و كسب و كار
آگاهي بهتري داشته باشند. لذا آنچه كه ضروري مينمايد و به هيچ عنوان
نبايد از آن غافل شد نقش مديران و صاحبان
صنايع در تدوين نوع و كلاس كاري اين دورههاي آموزشي است.
ـ يك مطالعه موردي
يكي از جالبترين مطالعات موردي كه در امريكا و در مركز مطالعات و آموزش
اقتصاد Idaho انجام گرفت و شگفتي بسياري را برانگيخت به
قرار زير بود:
در اين كارگروهي دانش آموزان به دستجات كوچك
5 تا 7 نفره تقسيم مي شدند . هر يك از گروه هاي دانش آموزي يك
كشور را براي خود انتخاب مي كردند . سپس اين دانشآموزان
به مطالعه قوانين مهم اقتصادي، صادرات، واردات، حقوق گمركي، تعرفهها و
ساير موارد اين چنيني كه در بستههاي نرمافزاري خاصي وجود داشت ميپرداختند.
پس از اتمام تحقيقات آنها و آشناييشان با اصول بنيادين صادرات و واردات
اينك آنها بايد از طريق شبكهيي خاص كه با ساير گروهها ارتباط برقرار ميكردند،
در حكم پيشهوران و بازرگانان يك كشور عمل ميكردند. آنها بايد به امر صادرات
و واردات مجازي به ساير كشورها ميپرداختند. نتيجه اين مسابقه و اين دوره
آموزشي چنين مشخص ميشد كه هر كشوري كه ميتوانست متناسب با توليد ناخالص
ملي آن كشور ارزش افزوده بيشتري را كسب نمايد برنده اين بازي و كلاس
آموزشي ميشد. به اين ترتيب بود كه دانشآموزان با اصول محوري صادرات و
واردات به خوبي آشنا ميشدند و نبوغ و حس كارآفريني در آنها تقويت مييافت.
بچهها در اين سنين كم با مفاهيمي چون كارتهاي اعتباري، ارزش افزوده،
تعرفههاي گمركي و حتي حقوق بينالملل آشنا ميشدند. اين يك رويا نبود
بلكه نتيجه كار و تحقيقات و پژوهش هاي گسترده در
زمينه كارآفريني كودك و حل مشكلات آتي كودكان امروز بود
.
****
منبع : مقاله "كارآفريني كودكان در آمريكا "
- روزنامه اعتماد -چهارشنبه
14 مهر - 1382
-اولين ويژه نامه كارآفريني كودك- تهيه كننده
: گروه هيئت تحريريه
|