|
سالهاي كودكي و نوجواني ما با خاطرات دوران مدرسه به هم گره خورده است و
هنوز انعكاس صداي هياهوي كلاسها در ذهن ما شنيده ميشود. اين خاطره تا
آخرين لحظات عمر نيز با ما همراه خواهد بود و از همه آنها مهمتر،معلمان
سختكوشي كه تلاش ميكردند تعليم خود را با از خودگذشتگي در قلب ما حك كنند.
به هنگام نزديكي فصل پاييز، آسمان ميهمان »پاييز خبركنها«
(قاصدك
ها )
ميشود. يكي از سرگرميهاي كودكان،بازي با اين موجودات ظريف طبيعت است.
كودكان ياد ميگيرند كه چگونه با ظرافت و دقت، با آنها بازي كنند كه صدمه
نبينند. اين درسي است كه طبيعت در شروع سال تحصيلي به ما ميآموزد كه
برخورد با دانشآموزان چه بسا ظريفتر از بازي با پاييز خبركنها است. از ميان
دروسي كه در خاطرات ما به جاي مانده، درس انشاست.دركلاسدرس،معلم موضوعي
را ارايه ميكرد و به دنبال آن، دانشآموزان ميبايستي در مورد آن فكر
ميكردند و آنگاه شروع به نوشتن كرده و گاهي نيز آن را به منزل برده و با
كمك والدين به اتمام ميرساندند. از ميان كل انشاهاي نوشته شده،تعدادي در
كلاس خوانده ميشد و بقيه،تنها نمرهيي را نصيب خود كرده و به فراموشي
سپرده ميشدند. در اين فرآيند آموزشي
كه انجام ميشد توجه به چند نكته مهم ضروري است:
1 ارايه موضوعات تكراري به دانشآموزان
2 آشنا نشدن دانشآموزان با ضرورت و حياتيبودن مهارت نوشتن
3 بيانگيزگي دانشآموزان نسبت به مهارت نوشتن
حال اين سوال مطرح ميشود
كه چگونه بايد انگيزش دروني را در دانشآموزان زنده كرد؟
بعضي از نظريهپردازان و پژوهشگران در خصوص انگيزش دروني بيان
ميكنند،نيرويي دروني است كه انسان را براي رسيدن به يك هدف مشخص به
حركت وا ميدارد. اين انرژي دروني تحت تاثير دو عامل مهم زير قرار دارد:
1 احساس ادراك كفايت در فرد، با داشتن اين احساس، فرد خود را توانمند دانسته
و باور دارد كه از عهده انجام وظايف بر ميآيد.
2 توانايي فرد در كنترل بر يك موقعيت يا محيط.
در اين حالت،فرد قادر است در محيط اطراف خود،اثرگذار بوده و نقش داشته باشد
و بتواند اثر ارزشمندي از خود به جا بگذارد و تنها يك فرد مطيع و حرفگوشكن
نباشد.
البته انگيزشهاي بيروني نظير تنبيه، تشويق، نمره و نظير اينها نيز وجود
دارند كه فرد را به تلاش وا ميدارند و گاهي با حذف شدن اين انگيزش،فرد نيز
فعاليت خود را متوقف ميكند.
براي مثال ميتوانيم دانشآموزاني را ببينيم كه با تلاش،درس ميخوانند و
امتحان ميدهند و به محض
گرفتن
نمره قبولي و اتمام دروس در پايان سال تحصيلي،كتابها را به گوشهيي انداخته و براي هميشه آنها را فراموش ميكنند و
اصولا از عشق و
علاقه براي درسخواندن در آنها خبري نيست. با دقت در محيط اطراف خويش
ميتوانيم هزاران نفر از
اين انسانها را ببينيم كه اموري را به
صورت تكراري و بدون انگيزه انجام ميدهند و هيچگاه خلاقيت و كار تازهيي در
ميان آنها نميبينيم، زيرا ايجاد كردن انگيزش دروني،كاري سخت و دشوار و
نيازمند معلمان از خود گذشته، پژوهشگر، صبور و با مطالعه استو به خاطر همين
ويژگي است كه »امانوئل كانت« تعليم و تربيت را جزء سختترين امور عالم
ميداند. درس انشا نيز از اين قاعده مستثني نيست و نيازمند يك انگيزش دروني
در دانشآموزان ميباشد تا با علاقه به فراگيري آن همت بگذارند.
در ابتدا لازم است دريابيم،اگر در جامعهيي انسانها علاقهيي به نوشتن
نداشته باشند،چه مشكلاتي را در پي خواهد داشت:
به فراموشي سپرده شدن تجربيات ارزشمند
در جامعهيي كه انسانها نوشتن را
به عنوان يك ضرورت مدنظر قرار نميدهند و از اين مهارت روزانه در محل كار و
امور زندگي استفاده نميكنند، به مرور به كاري سخت تبديل ميشود به
گونهيي كه هنگامي كه فرد قلم به دست ميگيرد تا مطلبي را بنويسد، گاهي
چندين ورق كاغذ را خطخطي ميكند تا اينكه بتواند منظور خود را بيان كند و به
همين خاطر چون اين مهارت نيازمند تمرين مكرر است، لذا افراد به جاي
بكارگيري آن سعي ميكنند از دست آن فرار كنند.
به اين ترتيب تجربياتي كه گهگاه بسختي به دست آمده است، به آساني به
فراموشي سپرده ميشوند. هنگامي كه تجربيات در جامعه
ثبت
نميشوند،بايد شاهد
دوباره كاريها و موازيكاريها باشيم. فرض كنيد اگر آدمي هر آن چيزي را كه
فرا ميگرفت در حافظهاش ؤبت نميشد، چه اتفاقي ميافتد؟ اعمال آدمي بدون
هدف و بدون پيشبيني ميشد و در مقياس اجتماعي نيز وقتي انسانها تجربه خويش
را
ثبت
نميكنند بايد شاهد دوبارهكاريها و امور موازي فراوان در سطح جامعه
باشيم و از طرفي شاهد غيرقابل پيشبيني بودن امور باشيم.
از طرفي چون نوشتن به عنوان يك نياز اساسي،اهميت خويش را در بين مردم
يك جامعه از دست ميدهد، لذا ديگر در
اولويت امور قرار نميگيرد و برنامهريزيهاي لازم جهت توسعه آن نيز صورت نميگيرد. براي مثال اگر در
جامعه همه كاركنان موظف بودند، خلاصهيي از بهترين تجربيات خود را به صورت
مكتوب در آخر سال ارايه كنند و پاداش دريافت كنند،چه حجم عظيمي از تجربيات
ثبت ميشد و ميتوانست مورد استفاده برنامهريزان واقع شود. متاسفانه به
علت بيعلاقگي به نوشتن، حتي اگر اين اقدام بخواهد در جامعه اجرا شود
نيازمند مهيا كردن شرايط و علاقهمندسازي افراد است در غير اين صورت تنها
به يك كار نمايشي تبديل ميشود.
2 مهياشدن منابع براي پژوهشگران
ثبت تجربيات
اگر
در جامعه كه به فراواني صورت
گيرد،سبب ميشود.پژوهشگران
به مطالب فراوان و دقيقي دسترسي داشته باشند و بتوانند نتايج پژوهشي خود را
بطور دقيق بيان كنند و لذا نتايج آنها خطاي كمتري داشته و برنامههاي
مناسبتري بر پايه اين اطلاعات طراحي
مي
شود كه اين خود اصلاحات فراواني را
در جامعه بهدنبال خواهد داشت.
نوشتن و تفکر
وقتي انسانها، علاقه فراواني به نوشتن دارند سبب ميشود بخشي از اوقات
فراغت خود را صرف نويسندگي كنند و اين خود سبب ميشود انسان تفكر كند. فرد با
به نمايش گذاشتن انديشههاي ذهن خود بر روي كاغذ، بهتر فكر ميكند و به آنها
تكامل ميبخشد و آدمي از اين طريق به اعماق وجودش سفر ميكند و به سوي
خودشناسي حركت ميكند.
نوشتن و مطالعه
نوشتن به دنبال خود، مطالعه كردن را نيز به همراه دارد. كسي كه ذخيره
اطلاعات خوبي ندارد، نوشتههاي ارزشمندي نيز نخواهد داشت. نوشتهها، براحتي
نقد ميشوند و هنگامي كه تهي از دانستههاي گرانبها باشند، بخوبي بيمحتوا
بودن خود را آشكار ميكنند. پس انسانهايي كه زياد مينويسند، مجبورند زياد
بخوانند. وقتي جامعه زياد مطالعه كرد، بازار كتابخواني گسترش مييابد و به
دنبال آن نويسندگي ميتواند به يك شغل تبديل شود، يعني انسانهايي پديد
ميآيند كه براي جامعه فكر ميكنند و مينويسند و قادرند از اين طريق زندگي
كنند و اين خود سبب گسترش و ارايه انديشههاي نو و
ارزشمند ميشود و هنگامي كه مطالب پرمحتوا در جامعه ارايه شود، اثرات
آن در بهبود زندگي مردم بخوبي
پديدار ميشود.
در
كشورهاي توسعه يافته، نويسندگان از جايگاه بالايي برخوردارند، زيرا آنان
هستند كه با كلمات
ثبت
شده خويش آدميان
را
وادار به انديشيدن ميكنند و قادرند ذهن انسانها را تا دورترين نقاط عالم
تحت تاثير
قرار داده و آنان را وادار به تفكر در مورد موضوعي كنند كه اصلا به آن
توجهي نميكردند و از اين راه نرمافزار فكري مردم ديگر جوامع را طراحي
ميكنند. اصولا تاريخ نشان ميدهد كه بسياري از كتابها مسير تاريخ را عوض
كردهاند و اين نشان از قدرت قلم دارد.
هنگامي كه كتاب »كلبه عموتم« توسط »هريت بيچراستو« نوشته شد، در طول
يكسال يك ميليون نسخه آن در امريكا فروش
رفت. در اين كتاب از آزادي سياهپوستان دفاع شد و چنان بر افكار عمومي مردم
امريكا اثر
گذاشت
كه موجب تسريع جنبش آزادي بردگان شد و سبب الغاي بردگي در سال 1864 شد و
اين كتاب در سراسر جهان مورد تحسين قرار گرفت.
نوشتن
و
مشاركت در اجتماع
انسانهايي كه علاقه به نوشتن دارند، مشاركت كنندگان قوي در فعاليتهاي
اجتماعي هستند. آنها با قلم خود تجربيات، نقدها، پيشنهادات و افكار نوين خود
را به ديگران منتقل ميكنند و برعكس در جامعهيي كه انسانها علاقهيي به
نوشتن ندارند، جمع كثيري از مردم نقشي در مشاركتهاي اجتماعي ندارند.
ثبات
شخصيت و نوشتن
انسانهايي كه بطور مكرر و با علاقه مينويسند، گويي درون خود را بر روي كاغذ
منتقل ميكنند و در اصل به سوي مسووليت پذيري پيش ميروند، زيرا نوشته هر
فرد، نمود شخصيت اوست و لذا اين فرد به مرور پايبند ارزشهاي دروني خود خواهد
بود و آرام آرام به سمت يك شخصيت باثبات
حركت ميكند و چيزي كه به جامعه اميد ميدهد، وجود انسانهايي است كه داراي
ثبات
شخصيت هستند وهرلحظه رنگي جديد به خود نميگيرند.
نوشتن، ورود قدرتمندانه در دنياي اينترنت
دنياي امروز، ميهمان پديدهيي شگفتانگيز به نام اينترنت است. در اين
پديده عجيب، هركسي با يك كامپيوتر و يك مودم ميتواند تبديل به يك سازمان
انتشاراتي شود. كساني كه از مهارت بالايي در نوشتن برخوردار باشند، براحتي
ميتوانند با ديگران در سراسر جهان ارتباط برقرار كرده و علاوه بركسب تجربه
به انتقال تجربيات نيز بپردازند. در غير اينصورت تنها به يك بيننده و
شنونده منفعل تبديل ميشوند. در حال حاضر، كشورهاي توسعه يافته به منظور
به تسخير درآوردن اذهان مردم كشورهاي در حال توسعه، انسانهاي توانمندي را
تربيت كردهاند كه براحتي قادرند از طريق اينترنت ديدگاههاي خود را بيان
كنند و در اعماق ذهن انسانها نفوذ كنند.
با
توجه به اينكه هر روزه قيمت كامپيوتر و خدمات اينترنت ارزانتر خواهد شد، در
سالهاي آتي، ميليونها نفر از دانشآموزان ما قادر خواهند شد به اينترنت
دسترسي پيدا كرده و از آن استفاده كنند و لذا ضرورت تربيت افرادي كه در
نوشتن توانمند بوده و بخوبي تفكر كنند، روز به روز حياتيتر ميشود.
جامعه گفتاري
يكي از مشكلات ديگر جوامعي كه مردم آن علاقهيي به نوشتن ندارند، گفتاري
شدن جامعه است. هنگامي كه مردم نمينويسند و بيشتر صحبت ميكنند، پايه
انتقال اطلاعات، گفتار ميشود و در هنگام گفتوگو، امكان انتقال اطلاعات غلط
و شايعات فراوان است زيرا كسي براي قبول گفتهها به دنبال سند مكتوب نيست
زيرا مردم عادتي به ارايه سند ندارند و اصولا در نوشتن است كه فرد مجبور
است برپايه سند صحبت كند و بدون ارايه سند مناسب نوشتهها از گردونه
مكتوبات به مرور حذف خواهند شد و لذا اين گفتوگوهاي بيسند سبب
تصميمگيريهايي در جامعه ميشوند كه خسارتهاي جبران ناپذيري بهدنبال دارد و
چه بسا بحرانهاي پيشبيني نشدهيي را به همراه خود براي جامعه پديد آورد.
نوشتن و آرامش
يكي از اثرات
نوشتن، اثرات
رواني آن است. جف لوو،
روانشناس سلامتي دانشگاه هال كه بر روي زيست شناختي نهفته در
نويسندگي به عنوان درمان كار ميكند،بيان ميكند:
تحقيقات من نشان ميدهد كه تخليه احساسات شديد در حقيقت سيستم ايمني را
فعال ميسازد. البينليههال روانپزشكي است كه بطور فعالانه بيماران
خود را به نوشتن تشويق ميكند بيان ميدارد،نوشتن آزادانه،نه تنها
تخليهكننده هيجانات است،بلكه مردم بهواسطه آن چيزهاي زيادي در مورد خود
ميآموزند. جيليبولتن،شاعري است كه به عنوان محقق دانشگاه شفيلد،هم
با بيماران و هم با پزشكان كار ميكند و اعتقاد دارد ،نوشتن از لحاظ درماني
مهم است.
البته تحقيقاتي نيز در امريكا صورت گرفته است كه در آن نشان ميدهد،اشخاص
مبتلا به تنگي نفس پس از تلاش براي درمان از طريق نويسندگي خلاق،كاهش
نشانههاي بيماريشان را تجربه كردند و آزمايشهاي مربوط به اشخاص مبتلا به
آرتريت
-درد
مفاصل
-نشان
ميدهد كه اگر آنان مطالب گويايي درباره تجربيات نگرانكننده خود
بنويسند،نشانههاي بيماري خود را بطور قابل توجهي كاهش ميدهند.
حال با اين سوال روبرو ميشويم كه چگونه بايد انگيزش دروني را در
دانشآموزان در خصوص علاقهمندي به درس انشا ايجاد كنيم؟
1 در جلسات اوليه كلاسهاي درس انشا،ميتوان از نويسندگان دعوت كرد تا
اشتياق اوليه را در وجود دانشآموزان پديد آورند.
آنان
بايد به اهميت نوشتن پي ببرند و تجربيات لازم را از اهل فن فرابگيرند.
كساني كه با علاقه مينويسند،به علت دارا بودن انگيزش دروني قوي،در بعضي
شرايط ممكن است اين اشتياق را به ديگران منتقل كنند و تنها كافي است اين
علاقهمندي
به نوشتن و نويسندگي در 5 تا 10درصد دانشآموزان ايجاد شود. در مقياس ميليوني
دانشآموزان، نتايج قابل توجه خواهدبود و ميتوان اميد داشت كه از ميان
آنان نويسندگان صاحبنام ظهور كنند. آشنايي دانش آموزان با نويسندگان
ميتواند زمينهساز زندهكردن ادراك كفايت در بين دانشآموزان شود. زيرا
نوشته يك دانشآموز كه مورد تحسين يك نويسنده واقع ميشود،ميتواند آموزش
گيرنده را به شوق آورده و به داستاننويسي، خاطرهنويسي،مقالهنويسي و ...
علاقهپيدا كند و مهارت نوشتن خود را از اين طريق ارتقا دهد و همچنين
ميتوانيم نام درس انشا را به درس نويسندگي خلاق تغيير دهيم.
2 در كلاسهاي درس انشا بايد از معلمان علاقهمند و با سابقه ادبيات و يا
معلمان اهل قلم استفاده كرد تا در نهايت انگيزش دروني در وجود دانشآموز
پديدار شود.
3 در صورتي كه معلم مجبور است در بعضي موارد از موضوعات تكراري استفاده
كند،ميتواند موضوع مذكور را در كلاسها مطرح كرده و با برگزاري يك جلسه
»يورش فكري« با كمك دانشآموزان ابعاد مختلف آن موضوع را روشن كرده و هر
كسي بخشي از آن موضوعي را كه علاقه دارد،انتخاب كرده و در مورد آن بنويسد.
فرض كنيد موضوع مورد نظر پاييزاست. معلم موضوع پاييز را بايد بر روي
تختهسياه نوشته و از دانشآموزان بخواهد كه بمدت
10دقيقه
در مورد آن فكر كنند و آنگاه هرچيزي كه در مورد پاييز ميدانند،بيان كرده و
بر روي تخته سياه بنويسند. هنگامي كه موضوعات مختلف بيان شد،هر يك از
دانشآموزان ،موضوع مورد علاقه را انتخاب كرده و در مورد آن با شوق بنويسد.
نتايج يك جلسه يورش فكري در مورد »پاييز« به شرح زير است:
الف: نقاشيها و پوسترهاي پاييزي
ب :عقب كشيده شدن ساعت
پ :خاطره هديه كردن گل به معلمان در شروع سال تحصيلي
ت :تغيير رنگ لباسها در پاييز
(روپوش
مدارس)
ث: نسيم خنك پاييزي
ج: خاطره پاييز خبركنها و بازي بچهها با آنها
چ: ميوههاي پاييزي
ح:خاطره نخستين زنگ مدرسه در پاييز
خ:آشنايي با معلمان در شروع سال تحصيلي
د: سنتها و مراسم قديمي در پاييز
ذ: شعرهاي مربوط به فصل پاييز
ر:كوتاهتر شدن روزها
ز: نارنجي شدن برگهاي درختان
س: پاييز در پاركها
ش :شلوغ شدن خيابانها در پاييز
ص:ضربالمثلهاي مربوط به پاييز
ض: و...
4 دانشآموزان بايد موضوعات خود را به صورت كوتاه بنويسند تا همه فرصت كنند
انشاي خود را براي يكديگر بخوانند و اين اقدام سه نقش مهم دارد:
بچهها از تجربيات همديگر مطلع ميشوند .
خوانده شدن انشا ميتواند انگيزهيي براي نوشتن آن باشد.
در هزاره سوم انسانها بايد ياد بگيرند منظور خود را در مطالب كوتاه و روشن
بنويسند .
5- مي توانيم
ده دقيقه به دانش آموزان فرصت دهيم تا هركس انشاي خود را به دانش
آموز هم ميزي خود بدهد تا او مطالعه كند و بخشهاي مبهم آشكار شود
در
اين حالت دانشآموزان
ياد ميگيرد بعضي از واژهها و جملههايي كه براي خودش با مفهوم است براي
ديگران ابهام دارد. لذا نوشتههاي خود را
قبل
از خواندن، بررسي مجدد خواهندكرد.
6 دانشآموزان بايد چندين بار نوشتههاي خود را بازنويسي كنند و بايد به آنان
متذكر شد كه بعضي نويسندگان حتي تا صدبار مطالب كتابهاي خود را بازنويسي
كردهاند . زيرا در هر بازنويسي،نكات جديدتري به ذهن انسان ميرسد كه سبب
اصلاح نوشته ميشود.
7 در بعضي موارد ميتوان انشا را به دو بخش تقسيم كرد:
الف:نيمي از نمره توسط معلم به انشا داده شود. ب:نيم ديگر نمره توسط
دانشآموزان كلاس به انشا داده شود.
از بين كل انشاهاي خوانده شده،چندين انشاي
برتر
را انتخاب كرده و آنگاه
از دانش آموزان درخواست كرد از يك تا سه به انشاء امتياز بدهند
امتياز1=ضعيف برابر 3 نمره
امتياز2=متوسط برابر 5 نمره
امتياز3=خوب برابر 10 نمره
معدل كل امتيازات دانشآموزان را ميتوان در مورد هر انشا مشخص كرد و از اين
طريق، دانشآموزان ميتوانند اثرات
نوشته خود را بر روي ذهن ديگر دانشآموزان ارزيابي كنند.
8
كاربردي كردن انشاي دانشآموزان نيز ميتواند درايجاد انگيزش دروني موثر
باشد.
وزارت آموزش
و پرورش ميتواند با مشاركت ديگر وزارتخانهها و سازمانها نظير وزارت بهداشت و
درمان و آموزش پزشكي، وزارت ارشاد، شهرداريها، نيروي انتظامي، شركت واحد،
سازمان اورژانس كشور، ستاد مبارزه با مواد مخدر، سازمان محيطزيست، سازمانهاي
ترافيكي و...درجهت كاربردي كردن انشاي دانشآموزان برنامهريزي كنند.
موضوعات انشا ميتواند بر پايه اهداف ذيل مورد استفاده واقع شود:
1سنجش افكار عمومي در زمينه فعاليت سازمانها.
2ارزيابي فعاليتهاي صورت گرفته سازمانها.
3آموزش دانشآموزان
4پژوهشها
5 دريافت پيشنهاد هاي نو و...
اگر دانشآموزان بدانند مطالب نوشته شده آنان در تصميمگيريهاي كشورشان موثر
خواهد بود، انگيزه بيشتري براي نوشتن خواهند داشت بخصوص كه هر ازچندگاهي
بهترين آنها انتخاب شده و بهصورت كتاب انتشار يابد. در پايان به خاطر
داشته باشيم كه ما نيازمند نويسندگي خلاق هستيم، پس بكوشيم با كمك درس
انشا دريچهيي به سوي خلاقيت در جامعه بگشاييم.
****
منبع : مقاله "درس
انشاء دريچه يي به سوي خلاقيت " - نويسنده :حميد ميرزاآقايي
-روزنامه اعتماد 4 آبان 1381- شماره 112
|