|
تعريف: مديريت دانش، راهبردها و
فرآيندهايي هستند كه قادرند توليد و جريان دانش را به منظور
ايجاد و برآورده ساختن انتظارات سازمان، مشتريان و كاربران در كل
سازمان به وجود آورند. مديريت دانش، فرايند گسترده اي است كه امر
شناسايي، سازماندهي، انتقال و استفاده صحيح از اطلاعات و تجربيات
داخلي سازمان را مورد توجه قرار مي دهد. امروزه دانش مهم ترين
دارايي سازمان ها محسوب مي شود، لذا مديريت دانش به منزله چالش
كشف دانايي هاي فردي و تبديل آن به يك موضوع اطلاعاتي به نحوي كه
بتوان آن را در پايگاه هاي اطلاعاتي ذخيره كرد، با ديگران مبادله
نمود و در فرايند كارهاي روزمره به كار گرفت.
مديريت
دانش، موضوع مهمي است، زيرا به مهم ترين سرمايه ارزشمند سازماني
يعني سرمايه هاي فكري (Intellectual Capital) مربوط مي شود.
مديريت دانش با تبديل سرمايه هاي انساني به دارايي هاي فكري
سازمان يافته براي سازمان ايجاد ارزش مي كند. مديريت دانش
مستلزم وجود رهبري آگاه و تأثيرگذار در سازمان است. از عناصر
جلوبرنده مديريت دانش، فرهنگ سازماني متكي بر خلاقيت و نوآوري
است. براي توسعه مديريت دانش در سازمان بايد تغييراتي كه منجر به
تعامل و يا بازسازي دانايي مي گردند، به طور نظام مند تشويق و
حمايت شوند. سازمان ها براي اين كه بتوانند مديريت دانش را
توسعه داده و تقويت كنند، بايد در پنج فعاليت عمده مهارت لازم را
كسب نمايند. اين پنج مهارت به شرح زير است:
- قدرت حل
نظام مند مسأله را پيدا كنند. - توانايي كسب تجربه از موفقيت
هاي ديگران و بكارگيري راهكارهاي نوين را داشته باشند. -
تجارب قبلي و فعلي را به كار گيرند. - خود را با الگو برداري
از سازمان هاي موفق مقايسه نمايند. - توانايي انتقال مؤثر و
سريع دانش را در تمام سطوح سازمان داشته باشند. هركدام از
اين مهارت ها نيازمند تفكر ويژه، ابزار و رفتار معيني است كه
بايد به هنگام بكارگيري آنها مورد استفاده قرار گيرد. پديده
مديريت دانش بستگي به مختصات دانش و منابع آن، شناسايي و طرح
فعاليت هاي مربوط به دانش و منابع آن و تشخيص عواملي كه در هدايت
مديريت دانش نفوذ دارد، خواهد داشت.
راهبردهاي مديريت دانش
- چه نوع دانايي و دانش براي كار و سازمان شركت حياتي است؟
- اين دانش چگونه بر عملكرد كار و سازمان شركت تأثير خواهد
گذاشت؟ - در فضا و محيط امروز در كجا و چگونه اين دانش بايد
مديريت شوند؟ عوامل حياتي موفقيت مديريت دانش - پيوند با
عملكرد اقتصادي و ارزش صنعت؛ زيربناي فني و سازماني؛ ساختار
استاندارد و قابل انعطاف؛ فرهنگ دانش دوستي؛ مقصد و زبان شفاف؛
ايجاد كانال و معبر براي انتقال دانش و حمايت مديريت ارشد.
مديريت دانش مستلزم تعيين فرصت ها و تهديدات فراروي
سازمان است. پس از آن كه تعيين شكاف دانش سازمان كه گواه بر
فاصله بين وضع موجود دانش سازماني و دانش مطلوب و مورد نياز
سازمان است، خلاء دانش سازمان را مشخص مي كند. دانش ضمني
(implicit Knowledge) و آشكاري (Explicit knowledgt) كه در
سازمان ها وجود دارد، بايد شناسايي و سازماندهي شده، مورد
استفاده صحيح قرار گيرد و انتقال يابد. مديريت دانش همانند ذكاوت
در امور مالي، مهارت است و مديراني در رقابت پيروز خواهند شد كه
اين مهارت را ياد گرفته و آن را توسعه دهند. دانش را مي توان به
شيوه هاي مختلفي مديريت كرد: ايجاد شبكه هاي دانش، جابه جايي
افراد در اين شبكه ها و به كار گماردن مديران و كاركنان.
عامل انساني در فرايند مديريت دانش و سازمان هاي دانش محور
از نقش اساسي برخوردار است. توانايي افراد براي كار در شرايط
جديد و بهره گيري از دانش و اطلاعات موجود و انتقال آن، عامل
تعيين كننده در پياده سازي راهبرد مديريت دانش در سازمان است.
ظرفيت يادگيري افراد در بهره گيري از دانش موجود براي بهبود
مستمر عملكرد شغلي نيز در تبديل شدن به سازمان ياد گيرنده از
نقشي اساسي برخوردار است. سازمان هاي ياد گيرنده به طور مستمر در
پي افزايش قابليت هاي خود در زمينه خلاقيت، نوآوري و تحول هستند
كه عمدتاً از طريق آموزش و بهره ور ساختن نيروي انساني ميسر مي
گردد.
****
منبع : مقاله "
مديريت دانش "
-نويسنده :مهندس
صدرالله البرزي
- روزنامه همشهري -27 آبان 1384
برگرفته از سايت
لينكستان با آدرس اينترنتي :
http://www.linkestan.com/news/ARTICLEview.asp?key=641
|