در جستجوی جامعه علمی نتيجه يک تحقيق علمی درباره وجود جامعه علمی در ايران |
|
|
آنچه می خوانيد متن سخنرانی دکتر خسرو خاور ، استاد دانشگاه سوربن و عضو مرکز تحقيقات سياست علمی کشور ، در همايش فلسفه علم است که با اندکی تلخيص ارائه می شود. نخستين همايش فلسفه علم در روز های چهارم و پنج خرداد ماه به همت سه مرکز ؛ گروه فلسفه علم واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامی ، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران و پژوهشکده فلسفه تحليلی پژوهشگاه دانش های بنيادی برگزار شد. **** در اين گفتار خواهم کوشيد تا نتايج يک پروژه تحقيقاتی گسترده را عرضه کنم که در حوزه جامعه شناسی علم يا به طور دقيق در خصوص جامعه شناسی نخبگان ايرانی انجام شده است . در حقيقت اين ، تحقيقی پديدار شناسانه در ارتباط با دانشمندان ايرانی است که نتايج حاصل از آن در دو شماره اخير نشريه Critics منتشر شده است . اين پروژه تحقيقاتی در مرکز سياست های علمی باهمکاری آقايان شاپور اعتماد، قانعی راد ، مسعود مهرابی و برخی محققين فرانسوی انجام گرفت . در اين تحقيق سعی شد پاسخی برای اين پرسش بيابيم که آيآ در ايران " جامعه علمی " وجود دارد يا نه ؟ چرا که امروزه دانش جديد در ارتباط با جامعه علمی است که تعريف می شود و هويت می يابد و ديگر آن بعد سنتی و علمايی گذشته زير سوال رفته است . ما برای رسيدن به پاسخ پرسش فوق به سراغ نخبگان علمی کشور رفتيم و از خود آنان جواب را جويا شديم .در واقع ، ما خلاف سنت جامعه شناسی علمی عمل کرديم .چراکه در سنت جامعه شناسی علمی ابتدا تعريفی از جامعه علمی به دست می دهند و بعد گروه های مختلف را نسبت به آن می سنجند.به بيان ديگر تعريف پيش ساخته است و بر مبنای آن سعی می شود گروه های علمی در جوامع مختلف محک زده شوند. ولی ما در اين تحقيق ، به عکس عمل کرديم يعنی می خواستيم ببينيم که آيا از ديد محققان و نخبگان ايرانی ، در ايران اجتماع علمی وجود دارد يا نه ؟ و اساسا معيارهای يک جامعه علمی چيست ؟ بدين منظور چهارصد نفر از محققان و دانشمندانی که در حوزه علوم دقيقه مقالات متعددی در مجلات بين المللی و معتبر داشتند را انتخاب کرديم و پرسشنامه ای را در اختيار آنان گذاشتيم و در مرحله بعد صد نفر از برجسته ترين آنان که بر مبنای معيارهای بين المللی از جايگاه علمی معتبری برخوردار بودند به منظور مصاحبه گزينش شدند. شايان ذکر است که نخبگان علمی ايران از دو نسل تشکيل شده اند : 1- نسل پدران يا بنيانگذاران يعنی آنانی که در خارج از کشور تحصيل کرده و دکترای خود را از غرب گرفتند و به ايران بازگشتند و سنت علمی جديدی را بنيان گذاشتند. 2-نسل دوم دانشمندان يعنی گروهی که دکترای خود را از ايران گرفتند و موفق شدند که خود را با معيارهای بين المللی تطبيق دهند البته اين گروه محصول تلاش همان پدران و بنيانگذاران سنت علمی جديد هستند. " مرتن " که بنيانگذار جامعه شناسی علمی مدرن در غرب به شمار می آيد، در سال 1942 چهار معيار در تعريف جامعه علمی پيشنهاد کرد؛ 1-طرز فکر علمی فعالان علمی بايد بر مبنای " تعميم گرايی " باشد و در معيار جهانی طرح شود. 2-نتايج فعاليت های جامعه علمی اعم از کشفيات ، اختراعات و تجربيات بايد به طور رايگان در اختيار بشريت قرار گيرد. 3-عالم و دانشمندان بايد " بی طرف " باشد و داده علمی او با بی طرفی کامل از سوی متخصصان به محک آزمايش گذاشته شود( که می توان گفت اين امر به نوعی همسنگ با نظريه ابطال پذيری پوپری است.) 4-خصيصه ديگر جامعه علمی ، شکاکيت اعضای آن است بدين معنا که دانشمند نبايد هيچ عقيده ای را بدون نگاه انتقادی بپذيرد بعدها مرتن دو خصيصه ديگر را به اين ويژگی ها افزود . 5- فروتنی اعضای جامعه علمی 6-دانشمند بايد کار خود را در رقابت با ساير دانشمندان پيش برد و کار خود را در معرض قضاوت ساير دانشمندان گذارد. اما ما در کار تحقيقاتی خود از ديد ی ديگر به بررسی ابعاد و خصايص جامعه علمی پرداختيم . ما از دانشمندان و نخبگان کشورمان خواستيم که به تحليل و بررسی ابعاد يک جامعه علمی بپردازند و ويژگی های يک جامعه علمی را بر شمارند و بگويند که آيا در ايران جامعه علمی وجود دارد يا خير؟ از مهمترين ابعادی که اين محققين در رابطه با جامعه علمی بر آن تاکيد می کردند ، عبارت بود از : 1- انتقاد و بازتوليد علم : در صورتی ما می توانيم مدعی باشيم جامعه علمی داريم که دانشجويانی داشته باشيم که بتوانند کار ما را ادامه دهند و حتی بهتر از ما کار کنند .در اين صورت است که کارفردی، بعد اجتماعی می يابد.عده ای از نخبگان که در دسته خوشبينان قرار می گرفتند ، مدعی بودند که به اين اعتبار می توان گفت که ما جامعه علمی داريم چرا که برخی از دانشجويان ما بهتر از خود ما کار می کنند. 2- بعد اجتماعی فعاليت علمی : مورد ديگری که اکثر اين نخبگان به آن اشاره می کردند اين نکته بود که تا زمانی که افراد به خاطر عشق و علاقه خود فعاليت علمی ای را انجام می دهند نمی توان مدعی بود که دارای جامعه علمی هستيم بلکه افرادی داريم که علاقمند به کار علمی هستند همچنان که افرادی علاقه مند به ورزش يا سينما هستند. عده ای از محققان بر مبنای اين شاخصه معتقد بودند که چون در اين قضيه بعد فردی حکمفرماست و از انسجام برخوردارنيست بنابراين ما نمی توانيم اجتماع علمی در ايران را دارای هويت بدانيم. 3-عدم اميد به آينده : يکی ديگر از مسائلی که اين نخبگان روی آن تاکيد داشتند اميد به آينده بود و اکثر آنان اظهار می کردند که آينده ما به عنوان يک محقق مبهم است . 4- معضلات اقتصادی -سياسی -اجتماعی : اغلب محققان اظهار می کردند که نه تنها ما به عنوان محقق جايگاهی در جامعه نداريم بلکه دولت نيز ما را به رسميت نمی شناسد.اغلب آنان جايگاه و هويت خود را با توجه به دو گروه معين می کردند: يکی جامعه مهندسين که معتقد بودند مهندسين در نهادهای تصميم گيری نقش اساسی دارند و ما را به حاشيه می رانند و ديگر گروه دلالان و بورس بازان که روز به روز به لحاظ اقتصادی بالاتر می روند و ما را به قهقراء می کشانند. مقايسه اخير بسيار غير منطقی و البته سوال برانگيز است که چرا نخبگان ما خود را با اين قشر از جامعه مقايسه می کنند و اين امر يکی از تفاوت های جامعه علمی ما با جامعه های علمی در غرب است . اعضای جامعه علمی در غرب خود را وابسته به طبقه متوسط می دانند و به آن وفادار هم می مانند و اين مساله هويت علمی آنان را نيز به زير سوال نمی برد و شايد دليل اين امر تامين نسبی افراد علمی به لحاظ اقتصادی در غرب باشد. 5-عدم همکاری علوم نظری و علوم کاربردی: اکثريت قاطع نخبگان ما گروه هايی هستند که در حوزه علوم نظری همچون فيزيک تئوریک، شيمی ، رياضی و... فعاليت می کنند و موفق می شوند بدون تجهيزات لابراتواری مقالات علمی خود را منتشر کنند اما با وجود اين ، همواره خلايی را احساس می کنند چراکه جامعه به آنان اين امکان را نمی دهد که در زمينه کاربردی موثر باشند و تحقيقات خود را در عرصه عمل پياده کنند. 6- تصادفی بودن پديده های علمی : برخی از نخبگان که به وجود جامعه علمی در ايران بدبين بودند با ارجاع به دو تئوری علمی ، عدم وجود جامعه علمی را اينگونه توجيه می کردند که گاهی يک فعاليت علمی بدون اينکه ابعاد نهادينه داشته باشد بزرگ می شود ، به عنوان مثال فردی بر مبنای علاقه شخصی خود کاری را انجام می دهد و نفر دوم و سوم هم به طور تصادفی همين کار را انجام می دهند و نفر چهارم با الهام گرفتن از آنان ، کاری را در همان حوزه انجام می دهد و در نهايت ، جريانی به طور تصادفی شکل می گيرد بدون اينکه به نهادی علمی بدل شود چراکه هيچگونه انسجامی ندارد که بتوان ادعا کرد که تداوم خواهد يافت . اما فرضيه ديگری که اين گروه از محققان بدبين مطرح می کنند اين است که می گويند وجود تعداد مقالات علمی فراوان ، به هيچ وجه بيانگر وجود و يا ايجاد جامعه علمی نيست بلکه ممکن است اين امر همانطور که يک مرتبه رشد پيدا کرده است به همان سرعت نيز نزول کند. 7- فرهنگ عدم همکاری : يکی از موارد و معضلات حادی که اکثر محققان به آن اشاره می کردند فرهنگ عدم همکاری بين خودشان بود.اين خود انتقادی پديده جالبی بود که خود آنان بر آن تاکيد می کردند .آنان معتقد بودند که علاوه بر معضلات سياسی ، اجتماعی ، اقتصادی و اداری ما مشکل فرهنگی نيز داريم که کارگروهی برای ما بسيار دشوار است و همکاری بين افراد سخت ميسر می شود ؛ به عبارت ديگر فرهنگ همکاری که لازمه کارهای پژوهشی است در ايران کمتر ميسر می شود . در مجموع می توان اينگونه جمع بندی کرد که بسياری از پژوهشگران ايرانی بر اين اعتقاد هستند که در ايران لااقل در برخی از رشته ها ( مانند فيزيک تئوريک ، شيمی ، رياضيات و بخشی از بيوتکنولوژی ) نطفه اوليه جامعه علمی ريخته شده است . گروهی ديگر بر اين عقيده هستند که فاقد يک اجتماع علمی به معنای واقعی کلمه هستيم و پيشرفت علمی دهه اخير مرهون از خود گذشتگی و عشق و علاقه نسل خاصی از پژوهشگران است که بدون انتظار و چشمداشت بخش اعظم زندگی خود را صرف تحقيقات کردند .اين پديده دارای چندان انسجامی نيست و قابليت تکرار ندارد. و در اين ميان هم يک زير گروه هم معتقدند که پيشرفت های پژوهشی صرفا تصادفی بوده است . در چند رشته علمی و بر حسب احتمالات بسيار ضعيف افرادی که علاقمند به پژوهش بودند با کار فردی خود باعث بوجود آمدن امواجی شدند که بعد عمومی پيدا کرد .اما به هيچ وجه بر مبنای نهادينه شدن کار تحقيقاتی يا گروهی نبود بلکه محصول تصادفی تحقيقات افراد مختلف بود که نتيجه پيش بينی نشده آن يک پديده دسته جمعی بود بدون اينکه يک هويت گروهی آگاه در آن نقش بازی کند .از اين ديد ما اجتماع علمی نداريم ، بلکه در مقطعی از زمان و به صورت تصادفی شاهد يک پديده دسته جمعی بوديم که قابليت تکرار ان بسيار کم است .بنابراين ما بايد در آينده شاهد آن باشيم که اين پديده از بين برود يا ضعيف تر از آنچه که هست بشود. گروهی ديگر با خوش بينی نسبی معتقد هستند که ما پديده گروهی ، هويت گروهی ، علاقه متقابل به علم ، مشارکت و همکاری گروهی و..... در زمينه جامعه علمی داريم و اين قضيه در طول زمان امتداد خواهد يافت و اين خود حاکی از تکوين يک اجتماع علمی نوپا در ايران در برخی از رشته های علمی است . از اين گروه يک زيرگروه هم معتقد است که پيدايش اجتماع علمی در ايران مرهون فعاليت های يک گروه پيشتاز است که در دهه دوم پس از انقلاب موفق به ايجاد موجی شد که نتيجه آن بوجود آوردن اجتماع علمی ايران بود. اين زير گروه تاکيد بر نقش کنشگران علمی و بعد اداری اين قضيه دارند.اين گروه پيشتاز متشکل از محققانی بود که هويت خود و گروه خود را در پيشرفت علمی و ايجاد جو علمی و همکاری متقابل محققان با يکديگر می ديدند، اينان توانستند در حقيقت بنيانگذار حرکتی جدی از علوم دقيقه ايران باشند. زير گروه ديگر از خوش بينان معتقدند که محرک اصلی در پيشرفت های علمی اخير در ايران مراکز تحقيقاتی هستند که با ضوابط خاص خود و به قوه روحيه همکاری علمی و هويت علمی گروهی حاکم بر آنها توانسته اند گاهی با امکانات بسيار کم به پيشبرد علم در سطح تاليفات پژوهشی در سطح ممتاز جهان کمک شايانی کنند. **** منبع : متن سخنرانی " در جستجوی جامعه علمی در ايران " - پژوهشگر : فرهاد خسرو خاور - ضميمه خردنامه - روزنامه همشهری -17 آذر 1384
|
|
|
|
|
|
برای اطلاع از به روز شدن سايت فکرنو ، ابتدا نام و سپس پست الکترونيکی خود را وارد نماييد. |
جستجو در سايت فکر نو |
|
|
خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی
|
|
|
|
|
سایت فکرنو-سایت خلاقیت ،نوآوری و کارآفرینی
خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی