سير تكوين هدف |
|
|
انتخاب با خودمان است: سكان زندگي را خود به دست گيريم يا آن را به تند باد حوادث بسپاريم كه هر كجا خواست ما را ببرد. آنانكه گزينه اول را انتخاب ميكنند، مسيري دشوار دارند ولي در عاقبت پاياني خوش در انتظار آنهاست؛ رسيدن به آنچه كه مطلوب و دوست داشتني است. آنان كه گزينه دوم را انتخاب ميكنند، دچار سختي نميشوند و به راحتي و آساني مسير را طي ميكنند ولي پايان كارشان دردناك است. آنچه مهم است اينكه مقصد مهمتر از مسير است؛ زيرا اقامت ما در مركز، جاودانه است و مسير هر چه طولاني باشد، روزي تمام خواهد شد و به انتها خواهد رسيد. پس عاقل كسي است كه به آنچه جاوداني است دل ميسپارد و آنچه را متزلزل و فنا شدني است رها ميكند. انتخاب ما اين است كه سكان زندگي را خود به دست گيريم، بنابراين تمام كوششمان را نيز در اين راستا ميگذاريم. آن كس كه سكان زندگي خويش را خود به دست ميگيرد و آن را آگاهانه به سويي رهبري ميكند، هدفي دارد. هر چقدر كه هدف عظيمتر باشد، كيفيت كنترل بر زندگي نيز بيشتر ميشود. يك هدف عظيم، مانند خورشيدي است كه ابرهاي ضخيم نميتوانند جلوي آن را بگيرند و اهداف پست و كم ارزش، همانند ستارگان دور دستي هستند كه با اندكي مه يا غبار ناپديد ميشوند. اما هدف چيست و تحقق يك هدف چگونه ميسر است؟ هدف يك كيفيت است، كيفيتي است حقيقي كه در درون ماست. احساس ما را گرم ميكند و ميتواند به ذهنمان در تفكر و پرداختن به مسايل كمك كند ولي هنوز به واقعيت نپيوسته است. تحقق هدف يعني تبديل اين كيفيت به كمّيت. نكته قابل توجه اين است كه هدف، تحقق يافتني است نه رسيدني. رسيدن در زماني مطرح ميشود كه از چيزي جدا هستيم و ميخواهيم اين فاصله يا شكاف را پر كنيم. ولي تحقق يافتن يعني چيزي كه در درون هست آشكار شود. تلاش در راه هدفي كه در درون نيست، باعث دوگانگي و اضطراب ميشود. ما به اهدافي كه در درونمان نيستند نميتوانيم برسيم، اگر هم برسيم با تضادهاي شديد دروني مواجه خواهيم شد. سِير تحقق هدف در چهار مرحله اتفاق ميافتد: قصد، مأموريت، افق حركتي و برنامه.
قصد اولين سطح تحقق هدف را قصد ميناميم. قصد يك كيفيت است يعني يك مفهوم است و نمود عيني يا بيروني ندارد. آيا براي شما هم اتفاق افتاده كه در زندگي به دنبال چيزي باشيد و خودتان هم به طور دقيق ندانيد كه آن چيست؟ اگر از شما بپرسند كه براي چه چيز زنده هستيد و چه چيز را اگر از شما بگيرند زندگي براي شما بيمعنا خواهد شد، چه جوابي خواهيد داد؟ قصد چنين حالتي دارد و غايت ما از كارها قصد ماست. قصد حالتي نيمه تاريك و نيمه روشن دارد. در سير تحقق هدف، هرچه كه جلوتر برويم، قصد نيز آشكارتر ميشود. اول از همه لازم است كه قصد خود را از زندگي انتخاب كنيم و بقيه كارهايمان همسو با قصد ما از زندگي باشد. در انتخاب اين قصد توجه داشته باشيم كه همه چيز در هستي هدفي دارد و در حال رجعت به آن است. پس ما نيز هدفي را انتخاب كنيم كه هماهنگ و همسو با همه كائنات است، كه چنين هدفي جاودان و مانا خواهد شد. چنين هدفي از انرژي تمام هستي بهرهمند خواهد شد؛ همانند قايقي كه در مسير يك رودخانه پرقدرت افتاده است و براي حركت نيازي به نيروي محركه ندارد. تمام كائنات، تسليم و خدمتگزار خداوند است و خارج از آنچه كه برايش آفريده شده است، كاري را صورت نميدهد. اين بهترين قصدي است كه ميتوانيم انتخاب كنيم. البته انتخابي كه در اينجا نام برده ميشود به معني پذيرش است، زيرا گزينه ديگري جز اين نداريم. در دنيا هيچ قصدي نيست كه بهتر از اين قصد (تسليم و خدمتگزاري خداوند) باشد. البته نحوه پذيرش اين قصد يكسان نيست. بعضي از آن رو، اين قصد را ميپذيرند زيرا چاره ديگري را نمييابند. بعضي از آن رو، اين قصد را ميپذيرند كه آن را شرط نجات و سعادت، يافتهاند. و بعضي رضايت خداوند را در آن يافته و عاشقانه آنرا پذيرفتهاند . . . مأموريت مأموريت، دومين سطح تحقق هدف است. هركس در زندگي مأموريتي دارد كه لازم است آن را به انجام برساند و از نگاهي ميتوان گفت كه شرط لازم نجات و رستگاري همانا انجام اين مأموريت است. مأموريت وظيفه شاخص ما در زندگي است كه تحقق كامل آن رويكردي دروني و بيروني دارد. رويكرد دروني هدف يعني به يك قدرت يا دانايي دروني برسيم. رويكرد بيروني واقعهاي است كه گوياي تحقق مأموريت است. شايد رويكرد بيروني مأموريت گاندي، استقلال هند بوده است. هر كسي را بهر كاري در جهان آوردهاند ... مأموريت قالبي است كه از آن طريق ميخواهيم قصد خود را به انجام برسانيم. يعني از يك سو ريشه در قصد دارد و از طرف ديگر بستگي به ويژگيها و توانمنديهاي ما دارد كه چگونه ميخواهيم قصد را عملي سازيم. بنابراين مأموريت حالتي كيفي-كمّي دارد. كيفي-كمّي يعني ، بيشتر يك كيفيت و مفهوم است ولي اين مفهوم بايد در دراز مدت شكلي اجرايي و كمّي به خود بگيرد. ما بايد مأموريت خود را در زندگي كشف كنيم. اين كشف، اولين گام انجام مأموريت است و تا زماني كه آن را انجام ندهيم ادامه راه، بيثمر است. براي كشف مأموريت، نياز داريم كه به خود رجوع كنيم ولي فرمول ثابتي هم براي آن نيست. ببينيم كه در انجام چه كارهايي خودانگيخته هستيم، در انجام چه كارهايي از قدرت خلاقيت بيشتري برخورداريم و آن را با اشراف و ذهني باز به انجام ميرسانيم. انجام كدام كارها برايمان خستگي ندارد و اگر هم خسته شويم با اكراه از آن دست بر ميداريم و با خود ميگوييم: "اي كاش آنقدر توان داشتم كه شب و روز به اين كار مشغول ميشدم و لحظهاي دست از آن بر نميداشتم". براي كشف ميتوانيم به دوران كودكي خود توجه كنيم؛ بيشتر چه بازيهايي ميكرديم و در بازيها چه نقشي را ميپذيرفتيم. چه افراد و كتابهايي بيشترين جذابيتها را برايمان داشتند.
افق حركتي "افق حركتي" سومين سطح تحقق هدف است. افق حركتي، رويكرد بيروني و عيني تحقق مأموريت است بنابراين "افق حركتي" حالتي كمّي- كيفي دارد. "افق حركتي" آن چيزي است كه ميخواهيم در دراز مدت انجام دهيم. براي انتخاب افق حركتي لازم است كه به شرايط زماني و مكاني توجه كنيم، زيرا در هر زمان و هر منطقه، كاريست كه بيشترين هماهنگي و امكانپذيري را دارد. براي انتخاب افق حركتي در درجه اول نياز به مثبت انديشي داريم. مثبتانديشي يعني ديدن قسمت پر ليوان و تكيه بر نقاط قوت به جاي انگشت گذاشتن روي نقاط ضعف. مثبت انديشي ايجاد اميد كرده، و شوق و انگيزه تلاش را در ما بيدار ميكند. ضرورت مثبتانديشي در اين مقطع از آن روست كه افق حركتي در دراز مدت عملي ميشود و به واقعيت ميپيوندد، بنابراين بهتر است كه نگاهي ريزبينانه به آن نداشته باشيم. درست است كه وقايع جاري خارج از كنترل ما هستند و ما در برابر آن كاري نميتوانيم انجام دهيم جز آنكه موضعي متناسب بگيريم ولي آينده در دست ماست و ما ميتوانيم معمار آينده خود باشيم . پس نگاه ما به آينده، نگاهي توأم با خوشبيني و اميد و از روي اعتماد به نفس است. انتخاب افق حركتي نيازمند هوشياري است. به آنچه پيرامونمان ميگذرد توجه كنيم و سعي كنيم معاني و مفاهيم آن را دريابيم. يك سناريو از آينده در ذهن خود داشته باشيم و در برخورد با وقايع، اين سناريو را كامل كنيم.
برنامه "برنامه" چهارمين سطح تحقق هدف است و منظور، آن كارهايي است كه در كوتاه مدت ميخواهيم انجام دهيم. برنامه، حالتي كاملاً كمّي دارد يعني بايد همه چيز آن مشخص باشد، از جمله زمان، مكان، مجريان و امكانات. براي تدوين برنامه بايد، امكانات و احتمالات را در نظر بگيريم. در اينجا نيازمند واقعبيني هستيم و مانند "افق حركتي" تنها مثبتانديشي نميكنيم، بلكه به خطرات، احتمالات تضعيفكننده و اتفاقات ناگوار هم توجه ميكنيم و برايشان تدبير ميكنيم. انجام اين سطح از تحقق هدف تنها با تفكر ميسر است؛ بنابراين لازم است كه اين مهارت را در خود افزايش دهيم. بدون تفكر نميتوانيم برنامهريزي كنيم و اگر هم برنامهريزي كرديم احتمال عملي شدن و كنترل آنچه بدست ميآوريم با آنچه كه در نظر داشتيم، ضعيف ميشود. از طرف ديگر بدون تفكر نميتوانيم از امكانات خود استفاده بهينه داشته باشيم. امكانات ما (همچون زمان، پول، نفرات و وسايل) محدود هستند و براي حجم مشخصي از كارها قابل استفاده هستند. پس در مصرف كردن اين امكانات لازم است كه جميع جوانب را در نظر بگيريم و با پيشبيني از هدر رفتن آن جلوگيري كنيم.
چند نكته: 1- هر چه قصد، مأموريت، افق حركتي و برنامه در طول يكديگر و هماهنگ با يكديگر باشند، تحقق هدف عمليتر ميشود. در اين حالت عملكرد ما مانند ليزر خواهد بود كه هيچ مانعي نميتواند جلوي حركت آن را بگيرد. 2- به علت رخ دادن وقايع پيشبيني نشده و خارج از انتظار، امكان انحراف از هدف زياد است. بنابراين لازم است كه هميشه بر هدف خيره باشيم و بر آن توجه و تمركز داشته باشيم. 3- انرژي و زمان ما محدود است بنابراين تنها به مهمترين و ضروريترين كارها مشغول باشيم. كارهايي كه ديگران از انجام آن ناتوانند و بيشترين تأثير را بر زندگي ما و ديگران ميگذارد. 4- تحقق هدف نيازمند فداكاري است، بنابراين آماده قرباني كردن آنچه كه اهميت كمتري دارد، باشيم (حتي اگر بسيار دوست داشتني باشد). **** منبع : مقاله " سير تكوين هدف "-تهيه کننده : مهندس حميدرضا همتي-انتشار توسط سايت پژواك انديشه http://www.think.ir/pajhvak/main_questions/articles/goal_revelation_path.htm: آدرس اينترنتی
|
|
|
|
|
|
برای اطلاع از به روز شدن سايت فکرنو ، ابتدا نام و سپس پست الکترونيکی خود را وارد نماييد. |
جستجو در سايت فکر نو |
|
|
خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی-خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی
|
|
|
|
|
سایت فکرنو-سایت خلاقیت ،نوآوری و کارآفرینی
خلاقیت-نوآوری -کارآفرینی