|
اولين بار در سال
1990 روانشناسي به نام «سالوي» ، اصطلاح هوش هيجاني را براي بيان
كيفيت و درك احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي
اداره مطلوب خلق و خو به كار برد. درحقيقت اين هوش
مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي
اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. به عبارتي عاملي است كه
به هنگام شكست، در شخص ايجاد انگيزه مي كند و به واسطه
داشتن مهارتهاي اجتماعي بالا منجر به برقراري رابطه خوب با مردم
مي شود. تئوري هوش هيجاني ديدگاه جديدي درباره
پيش بيني عوامل مؤثر بر موفقيت و همچنين پيشگيري اوليه از
اختلالات رواني فراهم مي كند كه تكميل كننده
علوم شناختي، علوم اعصاب و رشد كودك است. قابليتهاي هيجاني
براي تدبير ماهرانه روابط با ديگران بسيار حائز اهميت
است. روانشناسي به نام «گلمن» اظهار مي دارد كه هوش
شناختي در بهترين شرايط تنها ۲۰ درصد از موفقيتها را باعث
مي شود و 80رصد از موفقيتها به عوامل ديگر وابسته است و
سرنوشت افراد در بسياري از موقعيتها در گرو مهارتهايي است كه هوش
هيجاني را تشكيل مي دهند. درواقع هوش هيجاني عدم موفقيت
افراد با ضريب هوش بالا و همچنين موفقيت غيرمنتظره افراد داراي
هوش متوسط را تعيين مي كند. يعني افرادي با داشتن هوش عمومي
متوسط و هوش هيجاني بالا خيلي موفقتر از كساني هستند كه هوش
عمومي بالا و هوش هيجاني پايين دارند. پس هوش هيجاني
پيش بيني كننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد
مناسب با استرسها است.ا
اين هوش بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زير دارد كه 15 عامل در آن موثر هستند.افراد تعداد بيشتري از اين مولفه ها را در خود بيابند هوش هيجاني بالاتري دارند. ۱- مهارتهاي درون فردي شامل: خودآگاهي
هيجاني (بازشناسي و فهم احساسات خود) جرأت (ابراز
احساسات، عقايد، تفكرات و دفاع از حقوق شخصي به
شيوه اي سازنده) خودتنظيمي (آگاهي، فهم، پذيرش و
احترام به خويش) خودشكوفايي (تحقق بخشيدن به استعدادهاي
بالقوه خويشتن) استقلال (خودفرماني و خودكنترلي در تفكر و عمل
شخصي و رهايي از وابستگي هيجاني) ۲- مهارتهاي ميان فردي
شامل: روابط ميان فردي (آگاهي، فهم و درك احساسات ديگران،
ايجاد و حفظ روابط رضايت بخش دو جانبه كه به صورت نزديكي
هيجاني و وابستگي مشخص مي شود) تعهد اجتماعي(عضو مؤثر و
سازنده گروه اجتماعي خود بودن، نشان دادن خود به عنوان يك شريك
خوب) همدلي(توان آگاهي از احساسات ديگران، درك احساسات و
تحسين آنها) ۳- سازگاري شامل: مسأله گشايي(تشخيص و تعريف
مسائل، همچنين ايجاد راه كارهاي مؤثر) آزمون
واقعيت(ارزيابي مطابقت ميان آنچه به طور ذهني و آنچه به طور
عيني، تجربه مي شود) انعطاف پذيري(تنظيم هيجان،
تفكر و رفتار به هنگام تغيير موقعيت و شرايط) ۴- كنترل استرس
شامل: توانايي تحمل استرس(مقاومت در برابر وقايع نامطلوب و
موقعيت هاي استرس زا) كنترل تكانه(ايستادگي در
مقابل تكانه يا انكار تكانه) ۵- خلق عمومي شامل:
شادي(احساس رضايت از خويشتن، شاد كردن خود و ديگران)
خوشبيني(نگاه به جنبه هاي روشن زندگي و حفظ نگرش مثبت
حتي در مواجهه با ناملايمات) چگونه مي توان در هوش
هيجاني پيشرفت كرد؟ بايد گفت بيشتر مهارت ها در اثر
تعليم و تربيت پيشرفته مي شود و احتمال دارد كه اين موضوع
حداقل براي بعضي از مهارت هاي هوش هيجاني صحيح
باشد. مهارتهاي هوش هيجاني در منزل و با تعامل خوب والد و
كودك شروع مي شود. والدين به كودكان ياد مي دهند كه
هيجانهاي خود را تشخيص داده و آنها را نامگذاري كنند. به عنوان
نمونه، من الان ناراحت هستم، خوشحالم، عصباني ام. پس وقتي
از رفتار برادرش شكايت مي كند و مي گويد من از او
متنفرم، مي توان جمله او را اين گونه بازگويي كرد: به نظر
مي رسد رفتار برادرت خيلي تو را عصباني كرده، هم نشان
داده ايد كه احساس كودك خود را درك كرده ايد و هم
الگوي مناسبي براي بيان احساسات فراهم ساخته ايد. يكي
ديگر از راه هاي پيشنهادي براي پرورش هوش هيجاني، ايجاد يك
محيط امن عاطفي است به گونه اي كه كودكان بتوانند با آزادي
و امنيت خاطر درباره احساساتشان با والدين گفت وگو كنند. پس
بايد به آنها نشان داد كه به احساسات آنها توجه شده و نظريات
آنها با صبر و حوصله شنيده مي شود. حتي اگر نظريات كودكان
مورد قبول والدين نيست بهتر است با استدلال خواهي آنها را توجيه
كنند و در مواردي كه آسيب كودك را مورد حمله قرار مي دهد
بهتر است به جاي اين كه بگويند «بالاخره خودت را به كشتن
مي دهي» اين عبارت را بگوييد «من مي ترسم به خودت آسيب
برساني» . و اگر اشتباهي از جانب والدين رخ داد بايد از كودكان
عذرخواهي كنند تا عملاً آموخته باشند كه پذيرش اشتباهات و احساس
تأسف امري طبيعي است. عدم رعايت اين موارد و عدم ابراز
ناراحتي و حتي خشم توسط والدين ممكن است باعث شود بعضي اوقات
كودكان دچار اختلالاتي شوند كه در آن از احساسات خود دور شوند يا
در درك احساسات با سوء تفاهم روبه رو شوند. متخصصان
باور دارند كه آموزش طبيعي هيجاني كه باهنرهاي آزاد و
نظام هاي ارزشي نيز همراه است اهميت ويژه اي دارد. در
درسهايي كه شامل داستانهاي مهيج است كودكان در مورد احساسات
قهرمانان شروع به يادگيري مي كنند. پس آنها مي توانند
ياد بگيرند كه چه چيزي باعث احساس شخصيت ها به صورت
شادماني، خشم، ترس و... شده و چگونه اينها با احساسات خود كنار
آمده و يا مقابله كنند. آموزش مهارتهاي اجتماعي نيز يكي از
راه هاي افزايش هوش هيجاني است. اين آموزش ها شامل
برنامه هاي كنترل خشم و عصبانيت، همدلي، تشخيص و به رسميت
شناختن تشابهات و تفاوت هاي مردم، اظهار ادب و صميميت و
تعارف، اداره خود، برقراري ارتباط، ارزيابي خطرات، خودگفتاري
مثبت، حل مسأله و مشكل، تصميم گيري، ايجاد هدف و مقاومت در
مقابل فشار گروه هم سن است. موضوع ديگر هوش هيجاني و
مقابله با بحران است. ديده شده افرادي وجود دارند كه به طور
مداوم در مقابله با نتايج منفي دچار مشكل هستند و به نظر
مي رسد هيچ گاه از شر حوادث بد در زندگي خلاص
نمي شوند. در مقابل افرادي وجود دارند كه حتي پس از
غم انگيزترين تجارب به حال اوليه برمي گردند و حتي به
جلو مي روند. اين موضوع مربوط به قابليت هاي هيجاني
است كه اجزاي آن تركيب كننده هوش هيجاني هستند. هوش
هيجاني به اين صورت فرآيند مقابله را تشريح مي كند:
ابتدا لازم است آنچه را احساس مي كنيم درك كنيم و لذا
براي ايجاد ارتباط با احساسات خود به دو طريق كلامي و غير كلامي
عمل مي كنيم. از آن گذشته، لازم است احساسات ديگران را نيز
درك كنيم و با آنها همدلي كنيم. بايد بدانيم كه هيجانها در افكار اولويت ايجاد مي كنند(منجر به بوجود آمدن تفكرات خاص مي شوند)، حافظه را شكل مي دهند، ديدگاه هاي مختلف حل مسأله خلق مي كنند و خلاقيت را سهولت مي بخشند
****
منبع : مقاله " درباره هوش هيجاني چه مي دانيد؟
"- تهيه كننده : فاطمه حسيني حسين آبادي -روزنامه
همشهري 29 مهر 1383
|